این شعر تقدیم به مجاهد شهید امیر تعاونی که درتابستان ۶۷ جاودانه فروغ آزادی شد وبه دست دژخیمان حکومت خونریز وجلاد خمینی به شهادت رسید
ازغم شهر نگو
از گل پژمرده نگو
تک درخت پیرشهر
گیسوان ژولیده
از پچ پچ باد سیاه
آشفته ...
خبری بود
اسب حیرت
گذرش از سینه ی مردم
سخت می تاخت
جار می زد
پدر لیلا
خندید به روی شبح نفرت شهر
پرکشید رفت سفر
....
هرمز بیرقدار
ازغم شهر نگو
از گل پژمرده نگو
تک درخت پیرشهر
گیسوان ژولیده
از پچ پچ باد سیاه
آشفته ...
خبری بود
اسب حیرت
گذرش از سینه ی مردم
سخت می تاخت
جار می زد
پدر لیلا
خندید به روی شبح نفرت شهر
پرکشید رفت سفر
....
هرمز بیرقدار