ادامه اعدام‌های جمعی و صدور حکم اعدام برای محمدعلی طاهری

اعدام حربه‌ی ولایت فقیه برای خاموش کردن صدای هرگونه مخالفت و اعتراض است. ولایت فقیه برای برون رفت از  بحران‌ها ، بر اعدام مخالفان می‌افزاید.

حکومت ولایت فقیه همچنان به خونریزی و  صدور احکام اعدام و اجرای آن ادامه می‌دهد. شمار زندانیان اعدام شده در ماه اوت به بیش از ۵۰ مورد می‌رسد.


اعدام زندانیان سیاسی

در روز اول شهریور ۹۶، سیدجمال سیدموسوی، زندانی سیاسی اهل سنت و کرد پس از تحمل ۹سال حبس به اتهام «محاربه از طریق ارتباط با گروه‌های اهل سنت»، اعدام شد. روز پیش از آن نیز آریا جاویدان در زندان کرمان به اتهام «محاربه و بر هم زدن امنیت» اعدام شده بود.
در ۱۹مرداد علیرضا تاجیکی که به هنگام دستگیری ۱۵سال داشت، پس از تحمل ۶سال حبس در زندان «عادل‌آباد» شیراز اعدام شد. شمار زیادی از زندانیانی که به هنگام دستگیری یا ارتکاب جرم انتسابی کمتر از ۱۸سال داشته‌اند، در انتظار اجرای حکم اعدام به‌سر می‌برند.

حکم اعدام محمدعلی طاهری

علاوه بر این یک حکومت ولایت فقیه بار دیگر محمدعلی طاهری را به اعدام محکوم کرد. این در حالی است که محمدعلی طاهری که خود را بنیانگذار طب‌های مکمل ایرانی «فرادرمانی» و «سایمنتولوژی» معرفی می‌کند، مرتکب هیچ جرمی نشده، سلاحی نداشته و حتی طبق قوانین! حکومت ولایت فقیه نیز، نمی‌توان اتهام «محاربه» و «مفسد فی الارض» به او اطلاق کرد. حکومت ولایت فقیه، برای توجیه حکم اعدام محمدعلی طاهری، او را به اتهامات مسخره‌ای مانند «تحصیل مال نامشروع و توزیع آثار سمعی ـ بصری، استفاده غیرمجاز از عناوین علمی» متهم کرده است.


دکترای کردانی!

این در حالی است که عمده سران نظام مقدس!، دست‌اندرکار اختلاس و دزدی از اموال عمومی در ابعاد نجومی هستند و همه آنها از روحانی تا پاسدار رضایی و قالیباف و علی کردان (وزیر کشور احمدی‌نژاد) به خود عناوین مجعول دکتر داده‌اند که مضحکه عموم مردم است. عناوینی که یا از اساس ساختگی است و یا مدارک آن به دستور وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران توسط ارگانهای آموزشی حکومتی صادر شده است.


فراخوان

به‌جاست مردم ایران و همه آزادیخواهان، عموم مدافعان حقوق‌بشر و ارگانهای ذیربط در ملل‌متحد را به محکومیت قاطع صدور احکام اعدام، از جمله برای محمدعلی طاهری و اقدام فوری برای توقف اعدامهای جمعی در ایران فرا بخوانند، و درخواست کنند که  ادامه و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با حکومت ولایت فقیه به توقف اعدام و بهبود وضعیت حقوق‌بشر در ایران مشروط شود.


در همین زمینه:

این بار نوبت تالاب «لپو» بود که خشک شود !


 تالاب‌های ایران در حال خشک شدن است. تاکنون در مجموع حدود ۵۸ درصد این تالاب‌ها خشک شده است.

شنیدن اخبار خشک شدن تالاب های ایران برایمان عادی شده است؛ گو اینکه هر چند وقت یک بار باید خبر خشک شدن کامل یک تالاب دیگر را در رسانه ها ببینیم و بشنویم.
از۲۷۰ تالاب موجود در ایران، در مجموع حدود ۵۸ درصد مساحت کل این تالاب ها از بین رفته و بستر آن ها به خاک و نمک تبدیل شده است.
تالاب‌های آبگیرهای دشت مغان در اردبیل، بندعلیخان در تهران، هامون پوزک در سیستان‌وبلوچستان، نیریز بختگان در فارس، ارژن در فارس، هامون صابری و هیرمند در سیستان‌وبلوچستان، یادگارلو در آذربایجان غربی ۸۰ تا ۹۰ درصد خشک شده‌اند و در بحران به سر می‌برند.
تالاب جازموریان، گمیشان، پریشان، گاوخونی و ... به طور کامل خشک شده‌اند و این بار هم تالاب لپو.

لپو کجا بود و چه بر سر آن آمد؟

تالاب بین المللی  «لپو» در حاشیه جنوبی دریای خزر و غرب تالاب میانکاله واقع در شرق مازندران واقع شده بود که امسال به طور کامل خشک شد. این تالاب زیبا که مأمن پرندگان مهاجر آبزی و کنارآبزی بوده بیش از ۶۰۰ هکتار وسعت داشت.
برداشت بی رویه آب برای کشت برنج، انتقال بخشی از آب تالاب به محل دیگر، عدم لایروبی و ... عوامل اصلی خشک شدن این تالاب بین المللی بود.

بحران

اما دردناک تر از خبر خشکی تالاب، موضوع معیشت ساکنان ۱۱ روستای اطراف این تالاب است که همه‌شان به کشاورزی و دامداری مشغول هستند و از آب آن استفاده می‌کردند. اکنون، بعد از خشک شدن این تالاب، وضعیت ۲ هزار هکتار از اراضی کشاورزی و هزاران اصله درخت در خطر است و معلوم نیست چه خواهد شد.

عدم پاسخگویی

«رئیس اداره محیط زیست طبیعی اداره کل محیط زیست مازندران»، از موضوع خشکی تالاب اظهار بی‌اطلاعی کرده و حاضر به پاسخگویی در رابطه با این فاجعه‌ی زیست محیطی نشده است. [ایرنا ۳۰ مرداد ۹۶] در کشوری که در رابطه با این فاجعه، کسی حاضر به پاسخگویی نیست، به راستی در رابطه با پاسخگویی به موضوعات دیگر انتظاری هست؟!
ایرانی که بابت مناظر طبیعی و چهار فصل بودن و ... در میان کشورها مطرح بود، با این سیاست های تخریب کننده‌ی جمهوری اسلامی!، چه آینده‌ای را در پیش‌رو دارد؟ بعد از این شاهد کدام ویرانی‌ها و از بین رفتن‌ها خواهیم بود و عدم پاسخگویی تا به کجا؟

قراردادهای پنهان «شهرداری تهران» با سپاه


 در دوران «شهرداری» احمدی‌نژاد و قالیباف، قراردادهای بزرگی توسط «شهرداری تهران» به سپاه واگذار شده است که در مورد محتوای آنها اطلاعی رسانی صورت نگرفته است.

 

جنگ جناح‌ها

با رفتن قالیباف و شورای شهر وابسته به جناح خامنه‌ای، و جایگزینی آن با جناح «اصلاحی ـ اعتدالی» نظام، به طور طبیعی می‌بایست منتظر برخی افشاگری‌ها توسط آمده‌ها علیه رفته‌ها باشیم. جنگی که طی آن بخشی از واقعیت در منظر افکار عمومی قرار می‌گیرد، تا صاحب کرسی‌های جدید بتوانند موقعیت خود را در برابر سایر جناح‌های قدرت تثبیت کنند.


تیول! سپاه

قالیباف پیش از آنکه در ردای «شهردار تهران» ظاهر شود از فرماندهان ارشد سپاه بود. او مدتی هم فرماندهی «قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء» ـ بازوی اقتصادی سپاه ـ را بر عهده داشت. [محمدباقر قالیباف کیست؟] همچنین پیش از او نیز احمدی نژاد در موضع شهرداری تهران قرار داشت که او هم از اعضای سپاه بود. در نتیجه بسیار طبیعی بود که با تهران به عنوان تیول سپاه برخورد شود.

قراردادهای پنهان

قراردادهایی که سپاه در ارتباط با شهرداری تهران به دست آورده است و مجموعه پول رد و بدل شده از جیب مردم تهران در پرده‌ای از ابهام قرار دارد. شرق می‌نویسد: «تا به حال مسئولی در مدیریت شهری درباره  تعداد و مبلغ قراردادهایی که شهرداری تهران در ١٤ سال گذشته با مجموعه‌هایی همچون قرارگاه خاتم‌الانبیا و زیرمجموعه‌های متعدد آن داشته است،  صحبت نکرده» است.
براساس گزارش علیرضا دبیر، عضو «شورای شهر» قبلی که در سال ۹۴ ارائه داد: «نزدیک به ٣٩ درصد پروژه‌های شهری با ترک تشریفات به بخش‌های مختلف واگذار شده بود.» هرچند به لحاظ مبالغ و ارزش پروژه‌ها این درصد بسیار فراتر از ۳۹ درصد پروژه‌ها می‌باشد.
شرق در همین رابطه می‌نویسد: «در شرایطی که این واگذاری‌ها کاملا قانونی و با اطلاع شورای همسوی شهر تهران انجام شده، هم‌زمان واگذاری تعداد نامعلومی از پروژه‌ها و املاک و دارایی‌های شهرداری تهران در ازای پروژه‌های جدید یا بدهی‌های نامعلوم شهرداری تهران به این مجموعه‌های نظامی، به‌نظر دارای اشکال هستند و کسی هم درباره جزئیات آنها توضیح دقیقی ارائه نمی‌دهد.»
به عبارت دیگر بخش پنهان معاملات سپاه و شهرداری بدون توضیح مانده‌ است.


۲۰هزار میلیارد

شرق به نمونه‌ای از این معاملات در سه سال پیش اشاره کرده و می‌نویسد: «سه سال قبل وقتی خبر معامله یا تفاهم ٢٠ هزارمیلیاردی بین شهرداری تهران و مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای انجام مجموعه‌ای از پروژه‌های شهری رسانه‌ای شد، دو طرف خود را ملزم به ارائه توضیح و شفافیت بیشتری غیر از آنچه  در نامه منتشرشده وجود داشت،  ندیدند. برخی از اعضای شورای شهر که می‌گفتند از ماجرا خبر نداشتند و برخی دیگر هم به موضوع ورود نکردند.»
تفاهم‌نامه‌ای که ارزش آن، رقمی بیش از بودجه رسمی یک سال شهرداری محسوب می‌شد.


مابقی

در آن بخش اندکی از آن تفاهم نامه که بیرونی شد، اینگونه اطلاع رسانی می‌شود که «واگذاری پروژه‌های عمرانی پایتخت به سپاه به مدت چهار سال در نظر گرفته شده و ۱۰ هزار میلیارد تومان این مبلغ را شهرداری تهران به صورت نقدی پرداخت می‌کند و مابقی از محل پروژه‌ها خواهد بود.»
معنی «مابقی» را باید در امتیازات بعدی که توسط «شهرداری» به سپاه واگذار می‌شود، جستجو کرد.


تبعیت از سپاه

مهدی چمران از جناح خامنه‌ای که ریاست «شورای شهر» قبلی را برعهده داشت به صراحت اعلام می‌کند که «شهرداری به سپاه بدهی زیادی دارد».  [شرق ۳۱ مرداد ۹۶]
چمران این پیام را می‌دهد که شهرداری تهران جدا از اینکه در کنترل کدام جناح نظام مقدس! قرار بگیرد ناگزیر از تبعیت از سپاه است؛ قانون دست بسته بودن بدهکار در برابر طلبکار
قدرت الله گودرزی، «معاونت مالی و اقتصاد شهر شهرداری تهران» در خصوص ریز بدهی‌های شهرداری تهران گفت: «در حال حاضر به بانک ها ۱۲ هزار میلیارد تومان بدهی داریم و بدهی به پیمانکاران، بیمه و املاک نیز حدود ۴ هزار میلیارد تومان است و در مجموع شهرداری تهران ۱۶ هزار میلیارد تومان بدهکار است.» هرچند برخی منابع دیگر، از ۶۰ هزار میلیارد تومان بدهی شهرداری تهران یاد می‌کنند. [فردا نیوز ۱۸ اردیبهشت ۹۶]
حال با توجه به اظهارات چمران که گفت: «شهرداری به سپاه بدهی زیادی دارد». می‌توان بستانکار! مربوطه را شناسایی کرد.
هرچند محسن سرخو، عضو «شورای چهارم» می‌گوید: «هیچ‌کس رقم دقیقی از قراردادهای مشترک با سپاه ندارد.»


روش کار

اقبال شاکری، عضو «شورای چهارم» از جناح خامنه‌ای، در توجیه علت واگذاری قراردادهای شهرداری به سپاه می‌گوید: «شهرداری با شرکت مادر که همان خاتم‌الانبیا است تفاهم می‌کند و بعد به شرکت‌های دیگر زیرمجموعه می‌دهد و این به دلیل عدم‌ توانایی مالی و اجرائی شرکت‌های کوچک‌تر است».


دروغ

در ادامه شرق به واقعیت دیگری اذغان می‌کند: «مجموعه خاتم‌الانبیا روی سایت رسمی خود اسامی پروژه‌های مشترک اجرا شده و در دست اجرای خود را در همه بخش‌ها آورده است اما نگاهی به حجم و تعداد آنها نشان می‌دهد نباید رقم آنها به حتی یک‌چهارم مبالغ مشترک در قراردادها یا به تعبیر اعلام‌شده «تفاهم‌نامه‌های» رسمی برسد.» [شرق ۳۱ مرداد ۹۶]


اهرم‌های قدرت

در فرای آنکه چه کسانی بر کرسی «شورای شهر تهران» نشسته باشند، کنترل اقتصادی شهر در دست سپاه قرار دارد. سپاه قراردادهایی را در اختیار دارد که حتی اعضای «شورای شهر» نیز از آن خبر ندارند.
در ولایت فقیه اهرم‌های قدرت در دست سپاه و خامنه‌ای قرار دارد، کشور برای صاحبان قدرت، به عنوان یک تیول بزرگ که بین اجزای ولایت فقیه تقسیم شده است، درآمده است. انتخابات! در این نظام به مانند روکشی است که بر آن کشیده می‌شود. مهمترین نقش یک نماینده در «شورای شهر» کمک کردن به تزیین چهره‌ی ولایت فقیه و ارائه تسهیلات به نهادهای قدرت است.

خرید سپرده، با هدف پراکنده کردن مالباختگان

مقاله ای ازسایت فکری ایران آزادی
 بانک مرکزی و موسسات مالی و اعتباری برای بازنگرداندن اصل پول مالباختگان، به روش‌هایی روی آورده‌اند که طی آن با پرداخت اندکی از پول، به تعداد محدودی از افراد، صفوف مالباختگان را پراکنده کنند.



پایان بحران!

سیف مستمر اعلام می‌کند که «کار ساماندهی موسسات اعتباری غیرمجاز به پایان رسیده» است. هدف از اعلام پایان یک بحران چیست؟ آیا به این صورت بحران تمام می‌شود؟ مردمی که سپرده‌هایشان ـ که در اغلب مواقع تنها دارایی زندگی‌شان بوده است ـ را از دست داده‌اند، آیا با چنین اعلام‌هایی به رضایت و دریافت پول‌های خود نائل می‌شوند؟


واقعیت

واقعیت اما از امر دیگری حکایت می‌کند، قرار نیست پول‌های سپرده‌گذاران دیروز، و مالباختگان امروز برگردد، بلکه قرار است این بحران اجتماعی برای نظام مقدس! به نقطه‌ی پایان برسد، به این معنی که دیگر در خیابان‌ها شاهد حضور جمعیت معترض نباشد.



روش‌های باندی

جمهوری اسلامی! پیش از آنکه یک دولت متعارف در قرن بیست و یکم باشد، یک دولت باندی، با دسته‌جات گوناگون است. راه‌هایی که تربیت شدگان حوزه‌های علمیه یا پادگان‌های سپاه برای حل مشکلات جامعه در چنته دارند از همین سنخ روش‌های باندی و مافیایی است.



روش بانک مرکزی

علی وقفچی «نماینده» زنجان در «مجلس» به روشی که بانک مرکزی برای پایان دادن به بحران ناشی از کلاهبرداری موسسه کاسپین در پیش گرفته است، اشاره می‌کند و می‌گوید: «بانک مرکزی با راه حلی که برای حل معضل سپرده‌های مردم در مؤسسه کاسپین در دست اجرا گرفته است به شعور مردم توهین می‌کند، چرا که با وجودی که اعلام می‌کنند علی‌الحساب مبلغی به سپرده‌گذاران خواهند داد، اما اسناد مالی آنها را می‌گیرند و دیگر مدرکی مبنی بر اینکه مقدار سپرده‌شان چقدر بوده است در اختیار مردم باقی نمی‌گذارند و مشخص نمی‌شود که چقدر علی‌الحساب به آنان بازگردانده شده و چه میزان هنوز طلب دارند؟»



عدم استقبال

در این میان روش بانک مرکزی چندان موفق نمی‌شود و استقبال بسیار کمی برای دریافت سپرده‌ها از کاسپین صورت می‌گیرد، و «تنها کسانی که به علت مشکلات شدید مالی مجبور هستند، برای دریافت سپرده‌های خود اقدام کرده‌اند». [جهان نیوز ۳۰ مرداد ۹۶]


تفرقه!

به این ترتیب نه تنها بخشی از مالباختگان با دریافت مبلغی از طلب خود، مدارک طلبکاری خود از کاسپین را از دست می‌دهند، همچنین از جانب دیگر، در صفوف متحد مالباختگان نیز تفرقه می‌افتد.
اما این تنها روشی نیست که از طرف موسسات مالی یا از طرف متولی امر ساماندهی! مالی یعنی بانک مرکزی صورت می‌گیرد.
این روزها با پدیده دیگری نیز مواجه هستیم؛ سپرده فروشی.



سپرده فروشی

زمانی که کارد به استخوان مالباختگان رسیده است، افرادی وارد صحنه می‌شوند و حاضر به خرید طلب فرد مالباخته با کسر درصدی از آن می‌شوند. برخی پرداخت‌های نقدی انجام می‌دهند و برخی دیگر معادل مبلغ توافق شده، اتومبیل یا ملک تحویل می‌دهند، هرچند در همه موارد بخش قابل توجهی از اصل طلب فرد مالباخته در این میان کم می‌شود.
فردی حاضر می‌شود معادل ۲۵ درصد طلب هر مالباخته، پول نقد تحویل بدهد، و مالباختگانی که همه چیز خود را از دست رفته می‌بینند، شاید در نهایت به یکی از این گزینه‌ها امیدوار شوند.



در پشت صحنه خرید سپرده‌ها چه کسی قرار دارد؟

ایمان اسلامیان، «تحلیلگر و کارشناس بانکی»، «پیش‌بینی می‌کند که احتمالا برخی از این خریداران از مدیونین موسسات مالی و اعتباری‌اند که با لابی‌های پشت پرده قصد تهاتر بدهی موسسات با کالا یا ملک را دارند.» [شهروند ۱ شهریور ۹۶]



آزمون

در این سناریو نیز به تدریج موضوع مالباختگان از روی میز بانک مرکزی به کناری زده می‌شود.
آیا مالباختگان می‌توانند به این معامله‌ها تن ندهند؟ می‌توانند در برابر مبلغ اندک، وسوسه نشوند و خود را از زمره‌ی معترضین کنار نکشند؟
اگر اعتراضات مالباختگان نبود، سارقان هرگز حاضر به پرداخت همین میزان از پول‌ها نیز نبودند، پس اگر اعتراضات ادامه پیدا کند، آنها باز هم مجبور به عقب نشینی خواهند بود. اما اگر مالباختگان تسلیم حیله‌ی غارتگران شوند، در نهایت از همان اندک وعده‌ی داده شده نیز نصیبی نخواهند برد.

نوبخت و سراب خروج از رکود اقتصادی


 روحانی در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری! ولایت فقیه مدعی «رشد و شکوفایی اقتصادی» در دور اول بود. حال سخنگوی روحانی بر خلاف او سخن می‌گوید.

روحانی و شکوفایی اقتصادی

به رغم اینکه روحانی برای از میدان بردن رقیبش؛ رئیسی، در انتخابات! انبوهی از دستاورد‌های اقتصادی را به رخ او می‌کشید، اما در همان زمان؛ در جدال تبلیغاتی درون نظام برای کسب قدرت، و بعد از آن، سران حکومت شهادت‌های دیگری درباره اقتصاد کشور می‌‌دهند. قالیباف شهادت داد که جامعه به دو بخش ۹۶ درصد محروم و ۴ درصد برخوردار تقسیم شده است. [طبقه چهار درصدی و جنگ های تجاوزکارانه] اخیرا نیز محمد شریعمتداری شهادت داد که تمام سیاست‌های اقتصادی نظام در طول ۳۸ سال گذشته با شکست مواجه شده است. [محمد شریعمتداری و اعلام شکست اقتصادی جمهوری اسلامی!]

رکود اقتصادی

اینبار نوبت محمدباقر نوبخت؛ «سخنگو»ی روحانی است که انگشت بر شکست نظام در امر اقتصاد و «خروج از رکود» بگذارد. نوبخت روز پنجشنبه ۲شهریور۹۶ در نشست با مدیران واحدهای تولیدی و صنعتی در رشت گفت: «مردم خروج از رکود اقتصادی را در زندگی خود حس نکرده‌اند». [تسنیم۲شهریور۹۶] نوبخت افزود: «اقدامات دولت یازدهم در دستیابی به رشد بالای اقتصادی ناتمام مانده است‌.»


جایگاه اول اقتصاد منطقه!

نوبخت که گویا شرایطی را که نظام در سطح جامعه بین‌المللی با آن روبروست فراموش کرده، با بیان اینکه «هدف‌گیری دولت این بود که کشور به جایگاه اول علم و اقتصاد منطقه برسد»، مخاطب خود را دلداری می‌دهد که «دولت دوازدهم این مسئولیت را عهده‌دار شده است.» اما تابلو پیش روی نظام حرف دیگری می‌زند.

مادر تحریمها

گویا نوبخت تحریم‌هایی که اخیرا در کنگره و سنای آمریکا به تصویب رسید و متعاقبا دونالد ترامپ آن را تبدیل به قانون کرد [مصوبه تحریم های سپاه توسط ترامپ به قانون تبدیل شد] را، به فراموشی سپرده است. گویا نوبخت نیاز به آن دارد تا از دوستانش در جناح خامنه‌ای؛ فواد ایزدی، در مورد پیامدهای پیش رو، برای نظام در اثر تحریمها پرسشی نماید. ایزدی از این تحریم، به عنوان مادر تحریمها نام برده است. [فواد ایزدی، مادر تحریم ها و پایان کار جمهوری اسلامی!]


رشد اقتصادی ۲ رقمی!

در قدم بعد به نظر می‌رسد نوبخت دچار آشفتگی ذهن و تناقض شده است. نوبخت در حالی که لحظاتی قبل صحبت از «جایگاه اول علم و اقتصاد منطقه» می‌کرد، به ناگاه دچار چرخش‌مداری شده و اذعان می‌کند: «رسیدن نرخ منفی رشد اقتصادی به عدد مثبت دورقمی» «یک آرمان» است.


کار سخت

نوبخت هزینه لازم برای ایجاد اشتغال برای جوانان بیکار را «بیش از ۷۰۰ هزار میلیارد تومان» اعلام می‌کند و می‌گوید: «این حجم از سرمایه‌گذاری بیش از دو برابر سرمایه‌گذاری در سال گذشته است و دولت کار سختی در این باره در پیش دارد.» با تحریمهای پیش رو، شرایط نظام به مراتب بدتر از این نیز خواهد شد.

نابودی ۳ هزار اصله درخت در گیلان

مقاله ای ازسایت ایران آزادی
 باندهای مافیایی سد سازی که وابسته به سپاه هستند، برای منافع سودجویانه خود، اقدام به قطع ۳ هزار اصله درخت، در گیلان کردند؛ خساراتی بلاجبران به محیط زیست ایران.

هر کسی ارزش و بهای یک درخت را می‌داند، چرا که همه می‌دانیم چند سال نیاز است تا یک دانه یا نهال کوچک به یک درخت بزرگ تبدیل شود. اما متاسفانه در کشور، به دلیل سیاست‌های غلط، شاهد از بین رفتن بی‌شمار درختان قدیمی هستیم؛ درختان بلاجایگزینی که رفتن‌شان، ضربه‌ی بزرگی به محیط زیست ایران است و اکوسیستم منطقه را بر هم می‌زند.
شنیدن خبر قطع شدن سه هزار اصله درخت با ارزش هیرکانی در گیلان طی چند روز، دل هر ایرانی را به درد می‌آورد. درختانی باستانی که بلاجایگزین هستند و اساسا نوع مواد و رشد طبیعی درخت در طبیعت جنگل، متفاوت از درخت کاشته شده توسط انسان است.
چنانچه رییس انجمن علمی جنگلبانی کشور در مصاحبه‌ای به «صدها و هزاران سال زمان» صرف شده برای بزرگ شدن این درختان اشاره کرد و این ضایعه را جبران ناپذیر خواند.

آثار زیان بار سدها

 سد سازی بی رویه و سودجویانه اثرات زیان باری بر زندگی اجتماعی، بیولوژیکی و زیست محیطی و اقتصادی بسیاری از مردم می‌گذارد و زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
در کشورهای رشد یافته، امروزه متوجه شده اند که ساخت بسیاری از سد ها خود، عاملی برای تخریب اکوسیستم و محیط زیست منطقه می‌شوند و به همین دلیل بعد از برجسته شدن اهمیت حفظ محیط زیست در این سال ها، حتی سدهایی که ضایعه بار هستند، جمع آوری می‌شوند. بر اساس برخی آمارها در آمریکا حدود ۴۰۰ سد تخریب شده است که می‌توان برای نمونه از سد اورگلید نام برد که به دلیل تخریب منطقه، سازه اش جمع آوری شد.


باند مافیایی سد سازی

اما در ایران باند مافیایی سدسازی که پشت پرده‌ی آن، شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران قرار دارند و دنبال منافع سودجویانه‌ی خود هستند، کمر به نابود کردن محیط زیست ایران بسته است. از سدسازی‌های مکرر در اطراف دریاچه‌ی ارومیه گرفته که منجر به مرگ تدریجی آن شد، تا ساخت سد گتوند که آب کارون را شور کرده و اینک ساخت سد شفارود که در این مرحله، سه هزار اصله درخت قدیمی را از بین برده است. [به عنوان نمونه: سدهای سپاه! خوزستان مدفون!]
این باند مافیایی که لابی‌های گسترده‌ای هم دارد، پول‌های کلانی را به جیب می‌زند. با اینکه در رابطه با پرونده‌ی سد شفارود، اعتراضات گسترده‌ای هم انجام شد، اما بی‌توجه به اعتراضات، این پروژه ادامه پیدا کرده چرا که منافع این باند مافیایی توانسته بر صدای این اعتراضات غلبه کند.


آیا قطع درختان ضروری بود؟

کارشناسان محیط زیست طی نظریات کارشناسی گفتند که نیازی به قطع درختان نبوده و با «احداث تونل های بیشتر» و «تغییر طراحی و استفاده از جاده‌های موجود»، امکان این بود که از قطع بیشتر درختان جلوگیری کرد.


دست های پشت پرده

برخی «نمایندگان» و «مدیران اجرایی» گیلان، پیشبرد این پروژه را از اختیار «سازمان محیط زیست» خارج کردند و بعد از تصمیم گیری در «هیئت دولت»، اختیار کامل پیشبرد این پروژه به «شرکت آب منطقه‌ای استان گیلان» سپرده شد و «سازمان حفاظت محیط زیست» از هر گونه دخالت در این پرونده، منع شد.  [جهان صنعت ۲ شهریور ۹۶]


این پروژه از کجا آغاز شد؟

دستور ساخت این سد مستقیما در دوره‌ی عیسی کلانتری صادر شد. وی زمانی که «وزیر کشاورزی» بود پروژه‌ی نیشکر خوزستان را هم آغاز کرد که باعث از بین رفتن خاک منطقه و هدر رفتن آب خوزستان برای بهره برداری نیشکر شد.


جلوگیری از فاجعه

درست است که ۳ هزار اصله درخت قطع شد و این همه هزینه تا به حال صرف این پروژه‌ی زیان بار شده است. ولی به گفته‌ی کارشناسان اگر در همین لحظه هم از ادامه‌ی کار این پروژه جلوگیری شود باز هم برای کشور و محیط زیست منطقه، منفعت دارد و از خسارات میلیاردی آینده جلوگیری خواهد شد.
ولی آیا واقعا این «دولت»، به فکر محیط زیست کشور و جلوگیری از صدمه زدن به آن است؟

آب گیری سد «گتوند» و منافع سپاه در شوری آب کارون

سد «گتوند» در خوزستان توسط سپاه و به مشاوره‌ی «آستان قدس» برپا شد، نتیجه این سد سازی غیر علمی، شوری آب کارون، و از میان رفتن بخشی از زمین‌های کشاورزی استان است زیرا حجم نمکی که در آب دریاچه‌ی سد باید حل بشود به ۱۵ تا ۳۰ سال زمان نیاز دارد.

ویرانی

در کنار همه‌ی معضلات زیست محیطی که خوزستان از آن رنج می‌برد، شوری آب کارون نیز قرار دارد. مشکلات موجود در طبیعت خوزستان ناشی از شرایط طبیعی منطقه نیست، علت را باید در سیاست‌هایی جستجو کرد که در سال‌های سلطه‌ی خلافت اسلامی! بر خوزستان روا داشته شده است. مبنای این سیاست‌ها حداکثر بهره‌برداری سودجویانه ـ و نه اقتصادی ـ از خاک خوزستان بوده است. نتیجه این رویکرد که به طور عمده به دست سپاه یا در مشارکت با آن اعمال شده است، استانی‌ست که زندگی کردن در آن دشوار و در موارد بسیاری، غیر ممکن است.

یکی از نمونه‌های آسیب زننده به اقتصاد و محیط زیست خوزستان، سد گتوند است. سدی که کلنگ! آن در دوره‌ی هاشمی رفسنجانی زده شد، در دوران خاتمی ادامه یافت، و در دوران احمدی نژاد نهایی و آب گیری شد، در حالی که این اشراف در تصمیم گیران وجود داشت که این کار می‌تواند موجب زیان های طبیعی بشود.

روند تخریب

حبیب الله بیطرف که از طرف روحانی برای «وزارت نیرو» به «مجلس» پیشنهاد شده بود در همین رابطه در ۲۲ مرداد گفت: «در سال ۷۵ کلنگ احداث سد گتوند زده شد و در دولت های هفتم وهشتم یکی از طرح های اجرایی وزارت نیرو بود» اما «در دوره ۸ ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی این طرح به صورت کمرنگ اجرایی شد.» «در دولت نهم و دهم جز اولویت های وزارت نیرو قرار گرفت و مطالعات آن تکمیل و قراردادهای اجرایی منعقد شد در مطالعات اولیه و تکمیلی وجود گنبدهای نمکی در دریاچه مورد شناسایی قرار گرفته بود و مشاورین برای کنترل محدوده نمکی ۲ راهکار نیز برای جداسازی این گنبد نمکی از مخزن و اجرای پتوی رسی ارائه کرده بودند در واقع با مقایسه این ۲ روش علمی برای کنترل نمک در دریاچه روش دوم به تصویب کارشناسان و مدیریت منابع آب دولت دهم و نهم قرار گرفت.»
بیطرف افزود: «روش مذکور می‌توانست کارآمد باشد اما متاسفانه پیش از آنکه به طور کامل اجرا شود - به نوعی که ۱۰ تا ۱۵ درصد این بخش باقی مانده بود - با تصمیم سیاسی سد آب گیری شد لذا همه اشکال از این تصمیم نادرست نشأت می‌گیرد در واقع آب گیری باید پس از اتمام روش مذکور انجام می‌گرفت.»
بیطرف ادامه می‌دهد: «این تصمیم سبب شد پس از آب گیری و عدم تکمیل پتوی رسی آب به قسمت های مرکزی نفوذ و بخش نمکی در دریاچه حل شود لذا شوری و مشکلات ورود آب شور به کارون پیش آمد این اقدام غیرکارشناسی و غیرعلمی مشکلاتی را موجب شد که همه مشکل کارون بزرگ نیست در واقع ورود فاضلاب های شهری و صنعتی بدون تصفیه و نیشکرها به کارون نیز بر این مشکلات دامن زده است.» [خانه ملت ۲۲ مرداد ۹۶]

سهل انگاری یا ...

در همین رابطه بازتاب می‌نویسد: «ماجرا زمانی عجیب تر می‌شود که بدانیم در طرح پتوی رسی، طراحان و مجریان می خواستند برونزد (outcrop) سازند (Formation) گچساران را به گونه ای بپوشانند که هرگز آب دریاچه سد به آن نرسد؛ یعنی پوشاندن بخش بیرون زده یک سازند مشهور زمین شناسی که به اندازه کوه در دریاچه سد قرار گرفته و قرار بوده چند متر رس، مانع از نفوذ آب به آن شود!»
بازتاب می‌افزاید: این طرح «سه روز پس از آغاز آبگیری سد شکست خورد و با فرو ریختن پتوی رسی گران قیمت اجرا شده در زمان طولانی، نوید شور شدن آب کارون برای همیشه را داد؛ اما نه آبگیری سد متوقف شد و نه آب از آب تکان خورد! اتفاقی که اگر آن روز رخ نمی‌داد، دیر یا زود به وقوع می‌پیوست و پیش بینی نشدنش، حکایت از سهل انگاری بسیار بزرگی دارد که بیطرف آن را «طرح علمی و کارآمد» می‌خواند.» [بازتاب ۲۴ مرداد ۹۶]

وعده‌های بی چشم انداز

سد گتوند در سال ۹۰ آبگیری شد اما در ۱۴ فروردین سال ۹۶ رحیم میدانی، «معاون وزیر نیرو» گفت که روش «مدیریت مخزن» با هدف کاهش شوری آب، برای حل مشکل سد گتوند، در حال اجرا است و با این روش، مشکل این سد «نهایتا تا هشت سال آینده» حل خواهد شد. او البته برای آنکه مخاطبین خود را کاملا به نتیجه این کار امیدوار نکند، افزود که «اگر مشکل این سد با روش «مدیریت مخزن» حل نشود، می‌توان از روش «انتقال آب به حوضچه‌های تبخیری» استفاده کرد». [رادیو فردا ۱۴ فروردین ۹۶]

۱۵ تا ۳۰ سال

پیش از این مهدی قمشی، «مشاور استاندار خوزستان در امور آب و محیط زیست» در ۲۵ اسفند ۹۵، گفته بود: «در مراحل ابتدایی ساخت سد «گتوند» به هشدار کارشناسان مبنی بر برخورد دریاچه سد به معادن نمک در پنج تا ۹ کیلومتری آن بی‌اعتنایی شد که ماحصل آن شور شدن تدریجی آب این سد است.»
او افزوده بود: «برآورد‌ها از وجود ۶۰ تا ۱۲۰ میلیون تن نمک در معرض انحلال در دریاچه آب سد «گتوند» است و ۱۵ تا ۳۰ سال زمان خواهد برد تا این میزان نمک حل شود.» [رادیو فردا ۲۶ اسفند ۹۵]


سپاه و «آستان قدس»

اما برای آنکه علت این سهل انگاری! کشف شود، نیاز به کوشش زیادی نیست، تنها کافی‌ست بدانیم که در پشت اجرای این سد چه کسانی قرار داشته‌اند و منافع آن در جیب چه کسانی می‌رود. جای تعجب ندارد که بدانیم شرکت سپاسد وابسته به «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، سازنده و شرکت مهاب قدس مشاور سد گتوند بوده‌اند. و البته بخشی از سهام شرکت مهاب قدس متعلق به «آستان قدس رضوی» است که در کنترل ابراهیم رئیسی قرار دارد.
در مورد سد گتوند اسماعیل کهرم، «کارشناس محیط زیست» گفته بود: «سد گتوند موجب شوری آب کارون شده است... احداث این سد بسیاری از زمین‌های کشاورزی در استان خوزستان را بدون استفاده و نابود کرد.» [رادیو فردا ۴ خرداد ۹۵]
اما چه باک، سر سپاه و «آستان قدس» سلامت!

بیانیه‌ی زندانیان اعتصابی گوهردشت کرج؛ «با هم متحد هستیم»

مقاله ای ازسایت ایران آزادی
 زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج در آستانه‌ی سی‌امین روز اعتصاب غذای خود، با انتشار بیانیه‌ای خبر از ایستادگی و اتحاد خود در برابر زندانبان‌ها و جمهوری اسلامی! می‌دهند.


حمله به سالن ۱۲

روز ۸ مرداد، زندانبان‌های ولایت فقیه با به کارگیری گارد ضد شورش و در یک حمله ناگهانی زندانیانی سیاسی و عقیدتی محبوس در سالن ۱۲ زندان گوهردشت کرج را به سالن شماره ۱۰ منتقل کردند.
طی این حمله وسایل زندانی‌ها تخریب یا غارت شد. هدف از انتقال زندانی‌های مقاوم به سالن به شدت امنیتی و کنترل شده‌ی شماره ۱۰، این بود که ضمن درهم شکستن روحیه آنها، نظارت و محدودیت را هرچه بیشتر علیه زندانیان سیاسی و عقیدتی تحمیل کنند. [انفرادی، اعتصاب غذا و ایستادگی زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج]


اعتصاب غذا

اما این تجاوز آشکار زندانبان‌های ولایت فقیه پاسخی درخور از جانب زندانیان مقاوم دریافت کرد؛ در اسارت و در حبس، آخرین وسیله‌ی زندانی برای ایستادن و دادخواهی به معامله نهادن جان خود با شرکت در اعتصاب غذاست.
بعد از انتقال زندانیان به سالن شماره‌ی ۱۰ جمعی از همین زندانیان، اعلام اعتصاب غذا کردند. در نقطه‌ی مقابل زندانبان‌ها این زندانیان را به انفرادی فرستادند تا روحیه ایستادگی آنها درهم بشکند، اما موفق نشدند و کارزار ادامه پیدا کرد. [ادامه اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در گوهردشت]



موج حمایت

موجی از حمایت و پشتیبانی از سایر زندان‌های ایران و همچنین در عرصه‌ی بین المللی از آنها برخواست. صدای ایستادگی زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان گوهردشت کرج شنیده شد. هرچند «دادستان» تهران گفت: «اقداماتی مانند اعتصاب غذا ، امری شکست خورده است.» و «دستگاه قضایی تسلیم این موارد نمی شود.» [«دادستان» تهران و ترس از اعتصاب غذای زندانیان گوهردشت] اما واقعیت این است که نفس واکنش او به عنوان «دادستان» نشان از شکست اوست.



در آستانه‌ی سی‌امین روز اعتصاب

زندانیان سیاسی اعتصابی زندان گوهردشت کرج با انتشار بیانیه‌ای در آستانه‌ی سی‌امین روز اعتصاب، «عموم هموطنان را به همبستگی با حرکت حق‌طلبانه خود فراخواندند و از آنها خواستند که برای ایستادگی در مقابل خودسریها و قانون شکنیهای استبداد دینی حاکم بر ایران یاری‌شان کنند.» آنها از «تمامی مجامع و ارگانهای حقوق‌بشری بین‌المللی خواستند از عموم زندانیان سیاسی و زندانیان اعتصابی بازدید کنند و برای دستیابی آنها به حقوقشان تلاش کنند.»



چهار دهه سرکوب

زندانیان اعتصابی در این بیانیه می‌نویسند: «قریب به چهار دهه از سرکوب و تجاوز و تعدی به حقوق انسانی‌مان می‌گذرد. هم‌اکنون ما و بعضی از برادران هم بندمان در گذر از ۷۰سالگی در زندان، شاهد تجاوز آشکار به حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی و زورگویی دست‌اندرکاران و سرکردگان دستگاه قضاییه، اطلاعات و زندانبانان این حاکمیت هستیم. ما زندانیان بی‌پناه با استقبال از پر خطرترین رفتارهای مأموران، و شکنجه در زمان انتقال به انفرادی و تنها با مقاومت و ایستادگی، دست به اعتصاب‌غذا زده و ما همگی در این حرکت حق‌طلبانه با هم متحد هستیم».



توطئه گران

این زندانیان که در آستانه سی‌امین روز اعتصاب غذا به لحاظ جسمی در شرایطی بحرانی به سر می‌برند، در مورد نقش زندانبان‌هایی که توطئه را علیه جان زندانیان سیاسی به پیش برده‌اند، می‌نویسند: «کسانی که حداقل الزامات زندگی ما زندانیان را، که با هزینه‌های خودمان تأمین و خریداری شده بود، را غارت کرده و به یغما برده‌اند، مامورانی همچون پاسدار تروریست محمد مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج موسوم به رجایی شهر، قبادی، معاون زندان، سرگرد زلفعلی، فرمانده گارد سرکوبگر زندان، یوسف مردی سرکرده حفاظت اطلاعات و باقری سرکرده پاسیاری، و هم‌چنین عظیمی معاون حفاظت اطلاعات سپاه در زندان بودند که بایستی در روز موعود در کنار دستوردهندگان خویش، در دادگاههای مردمی و بین‌المللی پاسخگوی این همه جنایت باشند».

جنبش دادخواهی

به طور واقعی جنبش دادخواهی [جنبش دادخواهی جانباختگان «قتل عام ۶۷» چیست؟] به همان میزان که پیگیر دادخواهی حقوق به یغما رفته‌ی جانباختگان تابستان ۶۷ می‌باشد، به دنبال ممانعت از جنایاتی‌ست که همین امروز در حق زندانیان سیاسی اعمال می‌شود، از همین زاویه نباید فراموش کرد که جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمی‌شود و محاکمه‌ی آمران و عاملان آن با هدف جلوگیری از تکرار آن است.



شاهین ذوقی تبار

یکی از این زندانیان سیاسی اعتصابی، شاهین ذوقی تبار است، او با انتشار نامه‌ای تاکید کرد: «من و دیگر زندانیان سیاسی تا آخرین قطره خون خود و تا قبول درخواست‌هایمان به اعتصابمان ادامه می‌دهیم. آیندگان هم از رژیم آخوندی به‌عنوان جنایتکار تاریخ مثال خواهند زد. رژیمی که هزاران نفر را در دهه شصت و به‌خصوص در سال ۶۷ قتل‌عام کرد و سالها است که با زندانیان عادی مانند برده برخورد می‌کند و به سرکوب مردم برای بقای خود ادامه می‌دهد».



تجربه‌ی ۴۰ ساله

تجربه‌ی ۴۰ سال حاکمیت خلافت اسلامی! بر ایران، نشان داده است که تنها راه در برابر آن ایستادگی‌ست، در غیر اینصورت استبداد مذهبی حاکم، شرایط را به طور مستمر علیه مردم سخت‌تر خواهد کرد، به خصوص این قانون در درون زندان و در اسارت دشمن از ضرورت و صحت بیشتری برخوردار است.



در همین زمینه:

خامنه‌ای و ترس از آینده نظام

خامنه‌ای در دیدار با بدنه نظامش، راه دشوار پیش روی نظام را تبیین و ترس خود را بارز می‌کند.

بدنه نظام و روحیه دادن

خامنه‌ای صبح روز دوشنبه ۶ شهریور ۹۶، به بهانه آغاز سال تحصیلی «مدارس علمیه» در دیداری ۳ ساعته با «جمعی از فضلا و طلاب حوزه‌ی علمیه»، به صحنه آمد تا نوید آینده‌ای روشن! را به بدنه‌ی نظامش بدهد. در تابستان ۹۶، شاهد چندین مورد از ضرب و شتم «آخوند»های حکومت ولایت فقیه توسط جوانان در کشور بودیم. [مجروح شدن «آخوند» «آتش به اختیار» در نیشابور، و اعدام خیابانی در شهرری]،‌ حال خامنه‌ای بدنه نظامش را در برابر تهاجم مردم و جوانان، روحیه باخته می‌بیند و بر آن شده است تا با تجمیع! و دادن روحیه، آنان را به میدان نبرد با جوانان بفرستد.

توانایی‌های عملی «آخوند»ها! و «آتش به اختیار»

خامنه‌ای مخاطبانش را «طلبه‌های جوان همچون نهال‌های قدکشیده بوستان» «ولایت» خطاب کرد که «افزایش توانایی‌های عملی» آنها «خشم دشمنان را برخواهد انگیخت.» انتخاب جملات خامنه‌‌ای، آنجا که بر«افزایش توانایی‌های عملی»، تاکید می‌کند، بی‌اختیار «آتش به اختیار» را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند.


 خامنه‌ای و ترس از مخالفان

خامنه‌ای که سعی می‌کند با زبان مخاطبانش صحبت کند، نتیجه «افزایش توانایی‌های عملی»  «آخوند»های مخاطبش را با جمله‌ی «قطعاً معارضانی خواهد داشت»، آشکارا، مخالفت جامعه توصیف می‌کند و آنان را به «کار و تلاش پر زحمت» فرا می‌خواند. خامنه‌ای به خوبی می‌داند روزهای سختی در انتظار او و بدنه نظامش است.


«صدور انقلاب»

خامنه‌ای که خوب می‌داند اگر خط و جبهه نبرد را در سوریه، عراق، یمن و ... نبندد باید در خیابانهای تهران برای حفظ نظامش بجنگد، مخاطبانش را با یاد‌آوری این که «در سطح جهانی نیز یک خلأ فکری ناشی از سرخوردگی از بی نتیجه بودن تفکرات مارکسیستی و لیبرالیستی وجود دارد»، به صدور تروریسم و آنچه از زمان خمینی بر آن نام «صدور انقلاب» گذاشته شد فرا می‌خواند.


«خیانت به انقلاب»

خامنه‌ای که عمر نظامش را رو به پایان می‌بیند، رو به مخاطبینش، «برداشت برخی افراد و نویسندگان مبنی بر تمام‌شدن مبارزه و انقلاب اسلامی را نادرست»  و «خیانت به انقلاب» می‌خواند و می‌گوید: «انقلاب، هنجارهای گذشته را بهم می‌ریزد و هنجارهای جدیدی را بوجود می‌آورد و تداوم انقلاب به معنای حفظ هنجارهای جدید است.» خامنه‌ای نمی‌داند که انقلاب جدیدی در راه است تا به ۴ دهه واپسگرایی و بردن جامعه به قهقرا توسط جمهوری اسلامی!  پایان دهد و لاجرم مجبور است حفظ! نظام را به عنوان «تداوم انقلاب» معرفی کند.


راه دشوار

خامنه‌ای سپس دشواری راه را به مخاطبینش، با عبارت «حفظ و تداوم هنجارهای انقلابی»،  «دشوار و نیازمند مبارزه» است، گوشزد می‌کند. خامنه‌ای برنتابیدن مردم در مقابل سیاست‌های نظام را «دستهایی که با اصل انقلاب مخالفت و کارشکنی می‌کردند»، معرفی می‌کند و هشدار می‌دهد که مردم «در مقابل تداوم هنجارهای انقلابی نیز همین‌گونه عمل می‌کنند.»
واقعیت امر اقتصاد، آزادیهای فردی و اجتماعی، معضلاتی که جامعه ایران با آن دست به گریبان است، نشان از پایان یافتن دوران ولایت فقیه است. نشان‌دادن آینده روشن توسط خامنه‌ای به مخاطبینش، بیش از نشان دادن سراب نیست.


در همین زمینه:

وضعیت بیکاری در نقطه‌ی بحرانی‌ست

جمهوری اسلامی براساس آمارهایی که خود ارائه می‌دهد، به لحاظ بیکاری جوانان، در نقطه‌ی بحرانی قرار دارد، وضعیتی که اقتصاد فروپاشیده اش، ناتوان از پاسخگویی به آن است.

مسئله‌ی بیکاری

روحانی در دیداری که به همراه «هیأت دولت»ش با خامنه‌ای به تاریخ ۴ شهریور داشت، گفت: «مهم‌ترین معضل پیش روی دولت»، «مسئله‌ی بیکاری و مشکلات اقتصادی»ست. [دیدار «هیأت دولت روحانی» با خامنه‌ای؛ «یک جای کار عیب دارد»] پیشتر خامنه‌ای در گرماگرم سیرک انتخابات، کاندیداهای دستچین شده‌ی خود را فراخوانده بود که قاطعانه در برنامه‌ها و اظهارات خود بگویند: «مسایل اقتصادی و معیشت مردم اولویت آن‌ها است و برای حل مشکلات اقتصادی تلاش خواهند کرد». [سیلی خامنه ای به روحانی]

بحران

بحران اما فراتر از این اظهارات بود، زیرا بعد از آن مشخص شد که نظام بانکی کشور دچار ورشکستگی شده است. [درباره ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی!] شریعتمداری وزیر «صنعت، معدن و تجارت» روحانی نیز اعلام کرد که همه‌ی طرح‌های اقتصادی نظام در طول ۳۸ سال گذشته شکست خورده است. [محمد شریعمتداری و اعلام شکست اقتصادی جمهوری اسلامی!]

بیکاری

یک قسمت از این بحران اقتصادی، در بحران بیکاری متجلی می‌شود. بخشی که نظام را علاوه بر چالش‌های اقتصادی با چالش‌های امنیتی نیز روبرو می‌کند؛ خیل عظیم جوانان بیکار و بدون آینده اقتصادی، برای موجودیت نظام بسیار خطرناک است.
معضل بیکاری جوانان برای جمهوری اسلامی! تبدیل به یک بحران شده است. سید نعمت الله میرفلاح نصیری، «رئیس مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار» گفت: «بر اساس آنچه که کارشناسان سازمان جهانی کار (ILO) اعلام می‌کنند در صورتی که نرخ بیکاری در گروه سنی جوانان در کشوری بیش از ۲ برابر نرخ بیکاری کل باشد می‌توان گفت وضعیت بیکاری در آن کشور در نقطه بحرانی قرار دارد.»

گروه سنی جوانان

«رئیس مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار» می‌افزاید که «سازمان جهانی کار، گروه سنی جوانان را بین ۱۵ تا ۲۴ سال تعریف می‌کند» اما «این سازمان بین‌المللی اختیار تعریف گروه سنی جوانان را به خود کشورها هم محول کرده» است.
میرفلاح نصیری سپس با استناد به «مراجع ذی‌صلاح (سازمان سابق ملی جوانان)»، محدوده‌ی سنی ۱۵ تا ۲۹ سال را به عنوان جمعیت جوان در کشور تعریف می‌کند. او می‌افزاید: «نرخ بیکاری کشور در این گروه سنی تا پایان سال ۹۵ در حالی معادل ۲۵.۹ درصد است که نرخ بیکاری کل جمعیت در سن کار کشور در دوازده ماه منتهی به ۹۵ به میزان ۱۲.۴ درصد اعلام شد.» وی در ادامه نتیجه می‌گیرد: «با توجه به اینکه نرخ بیکاری جمعیت جوان کشور بیش از ۲ برابر نرخ بیکاری کل است از همین حیث وضعیت بیکاری امروز در نقطه بحرانی قرار دارد». [مهر ۶ شهریور ۹۶]

سفره‌ی خالی

در حالی «رئیس مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار» به وضعیت بحرانی بیکاری در کشور اذعان می‌کند که دولت روحانی دستاورد! اقتصادی‌اش در سال ۹۵ را به عنوان یک معجزه‌ی اقتصادی توصیف می‌کرد. [امیدهای نا امید] آنها سفره‌ی خالی را به ما نشان می‌دهند و با اصرار می‌خواهند که نان را در آن پیدا کنیم.

در همین زمینه: