اعتیاد؛ پنهان کردن آمار واقعی


 آمار مهندسی شده
پرویز افشار، «سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر» روز ۳ تیر ۹۶ در یک نشست خبری از وجود ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار معتاد در کشور خبر داد. از سال ۹۰ تا ۳ تیر ۹۶ مقامات مسئول! در جمهوری اسلامی! شمار معتادان را همواره یک میلیون و ۳۲۵ هزار نفر اعلام می‌کردند، آماری که البته متعلق به منابع رسمی در سال ۹۰ بود. آمار نهایی ارائه شده در ۳ تیر ۹۶ توسط پرویز افشار در حالی است که  یک مرکز بهداشتی در استان کرمان عدد تقریبی سه میلیون معتاد را اعلام کرده بود. [به عنوان نمونه: افزایش ۱۰۰ درصدی معتادان در ۵ سال]
علی هاشمی، «رئیس کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام» که پیشتر «دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر»! در دولت! خاتمی بوده است پرده از حقایقی بر می‌دارد که این روزها روحانی سعی می‌کند آن را کتمان کند. حرف علی هاشمی اما با حرف پرویز افشار خیلی متفاوت است. هاشمی خود از دست‌اندرکاران «ستاد مبارزه با مواد مخدر» در نظام بوده و از جناح خامنه‌ای نیز نیست تا مارک تسویه حساب کردن با جناح روحانی را بخورد. هاشمی در دو مصاحبه‌ای که با ایسنا در تیر ۹۴ و روزنامه فرهیختگان در تیر ۹۵ انجام داده است پرده از آمار و حقایقی بر می‌دارد که نشان می‌دهد از ابتدای روی کار آمدن احمدی نژاد و متعاقب آن دولت روحانی، در اعلام آمار معتادان، مهندسی! صورت گرفته است و آمار معتادان بسیار کمتر از آنچه در جامعه وجود دارد اعلام شده است.

دستکاری آمار
هاشمی به آمار معتادان در دهه‌های پیش اشاره می‌کند: «سال ۱۳۶۶ در بین ۵۰ میلیون جمعیت، دو میلیون معتاد وجود داشت. این آمار در سال ۱۳۸۳ در بین ۶۸ میلیون نفر جمعیت، به ۵/۲ میلیون معتاد و یک میلیون و ۲۶۰ هزار مصرف‌کننده تفننی رسید که در مجموع سه میلیون و ۷۶۰ هزار نفر بودند. این آماری بود که تا قبل از سال ۸۵ اعلام می‌شد، اما این آمار در دولت به یک‌باره به ۷۵۰ تا ۸۰۰ هزار نفر در جمعیت ۷۰ میلیونی کاهش یافت.‌ در همین سال‌ها بود که دستکاری آمار باعث شد، تمام فعالیت‌های گذشته ستاد، تحت‌الشعاع قرار گیرد. آخرین آماری که از تعداد معتادان اعلام شد در سال ۱۳۹۰ بود که در بین جمعیت ۷۵ میلیونی، یک میلیون و ۳۳۰ هزار معتاد اعلام شد. متاسفانه آمارسازی در حوزه اعتیاد در پیشبرد اهداف مد نظر برای مبارزه با مواد مخدر خلل وارد کرده است.»
هاشمی درباره رقم سازی درباره مصرف کنندگان مواد مخدر صنعتی در دوران احمدی نژاد می‌گوید: «سال ۸۴ آماری که خودم به‌عنوان دبیرکل و جانشین رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر تحویل دولت نهم دادم، حاکی از این بود که ۸ تا ۱۰ هزار نفر مصرف‌کننده مواد مخدر صنعتی در کشور وجود دارد. همان سال قیمت هر کیلو شیشه ۱۶۸ تا ۱۷۲ میلیون تومان بود. این آمار بعد از تمام شدن دوره دولت دهم در سال ۹۲ به ۳۳۰ هزار مصرف‌کننده افزایش یافت، اما قیمت هرکیلو شیشه به ۱۲ میلیون تومان رسید و سوالی که اینجا پیش می‌آید این است که در این سال‌ها همه کالاها ۱۰ برابر گران‌تر شد، چطور مواد مخدر صنعتی ۱۵ برابر ارزان‌تر شده است؟ همین آمار نشان می‌دهد موضوع مبارزه با مواد مخدر به کلی رها شده بود و در اولویت نبود.»
هاشمی می‌افزاید: «آمارسازی در حوزه اعتیاد در پیش ‌برد اهداف مدنظر برای مبارزه با مواد مخدر خلل وارد کرده است و متاسفانه مدیران دبیرخانه ستاد [در دولت روحانی]، راه غلط دولت قبل را ادامه می‌دهند، در دولت هشتم که ستاد را به دولت نهم تحویل دادم، آمار مصرف کنندگان سه میلیون و ۷۲۰ هزار نفر بود...حالا چه اتفاقی افتاده است که وقتی دولت نهم روی کار می‌آید در اولین اظهارنظرها،‌ آمار معتادان را ۷۵۰ هزار نفر اعلام می‌کند؟ و چگونه می‌شود که طی هشت سال این آمار رفته رفته به یک میلیون و ۳۵۰ هزار نفر می‌رسد؟ هرچند با این آمارسازی می‌پذیرند که طی دو دولت نهم و دهم اعتیاد حدود صددرصد رشد داشته است.»
 هاشمی وقتی در برابر این سوال قرار می‌گیرد که «آمار واقعی معتادان در کشور چند میلیون نفر است؟» کتمان آمار واقعی توسط احمدی‌نژاد را برملا می‌کند. هاشمی می‌گوید: «... براساس شیوع‌شناسی اعتیادی که خود ستاد در سال ۹۰ انجام داده است آمار چهار میلیون مصرف‌کننده در کشور حقیقت دارد، اما رئیس دولت وقت اجازه اعلام نتایج آن را نداد.»
هاشمی بر حقایق تلخ دیگری نیز در حکومت ولایت فقیه انگشت می‌گذارد. هاشمی درباره ناکارآمد بودن اعدام محکومان مواد مخدر می‌گوید: «روند اعدام‌ها سال‌هاست که انجام می‌شود. واقعا اگر این روش کارساز بود چرا میزان مصرف و کشفیات مواد مخدر روزبه‌روز افزایش پیدا کرد و از آن بدتر سن اعتیاد کم شد؟... زیرا بیشتر افرادی که اعدام می‌شوند قاچاقچیان اصلی نیستند؛ بلکه افرادی هستند که به دلیل شرایط بد اقتصادی - اجتماعی دست به جا به جایی مواد مخدر می‌زنند و در واقع حمل‌کننده و نگهدارنده و توزیع‌کننده خرد هستند.» هاشمی اما از قاچاقچیان اصلی اسمی نمی‌برد.

قاچاقچی بزرگ
فروردین ۹۶ مقامهای ایتالیا یک شبکه وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران را که مشغول مدیریت تعدادی از شبکه‌های قاچاق مواد مخدر به اتحادیه اروپا بود را شناسایی  و دستگیر کردند. این شبکه‌ کشف شده به رهبری یک فرمانده! سپاه به‌نام غلام‌رضا باغبانی هدایت می‌شده است که مواد مخدر را از طریق عراق و ترکیه به ایتالیا و از آنجا به سراسر اروپا قاچاق می‌کردند.

میزان مصرف
هاشمی در مورد میزان مصرف مواد مخدر نیز آمار تکان دهنده‌ای ارائه می‌دهد؛ «آمارهای رسمی حاکی از آن است که سالانه ۶۰۰ تن مواد مخدر سنتی در کشور مصرف می‌شود. البته آمار غیر‌رسمی این رقم را تا هزار و ۵۰۰ تن در سال با ناخالصی‌های زیاد برآورد می‌کند. همچنین در چهار سال اخیر سالانه به‌طور میانگین حدود ۶۰ تن مواد مخدر صنعتی در کشور مصرف شده است که گرایش جوانان به مصرف مواد مخدر صنعتی نشان‌دهنده تغییر الگوی مصرف مواد است.»
۲ دقیقه
هاشمی درباره میزان زمان دسترسی به موادمخدر گفت: «در زمان مدیریت بنده زمان دسترسی به مواد مخدر ۲۵ دقیقه بود. مدتی پیش برای انجام تحقیقاتی به یکی از شهرهای شمالی رفته بودم و با معتادی صحبت ‌کردم. او می‌گفت کافی است تماس بگیرم تا دو دقیقه بعد مواد را به من برسانند.»

کارگران معتاد
هاشمی همچنین به آمار اعتیاد در میان کارگران اشاره و عنوان می‌کند: «براساس آخرین تحقیقات انجام شده ۲۱ درصد جمعیت ۱۳ میلیونی کارگران معتاد هستند.»
پنهان سازی آمار واقعی معتادان، آنجا مفهوم پیدا می‌کند که حکومت ولایت فقیه در آستانه انتخابات! از اعلام آن خودداری کرد. علی مویدی قائم مقام دبیرکل «ستاد مبارزه با مواد مخدر» در ۲۰ فروردین ۹۶ اعلام کرد «آمار جدید معتادان کشور تا قبل از انتخابات اعلام نمی‌شود.» ترس ناشی از پنهان کاری نظام در مورد آمار واقعی معتادان را باید در  متزلزل بودن پایه‌های حکومت جستجو کرد.

آمار مهندسی شده معتادان در ایران


 رقم غیر واقعی
ایلنا در ۶ تیر ۹۶ با تیتر «مجرم بودن معتاد» آنرا «علت کم گزارش‌دهی آمار معتادان» دانست و تصریح کرد که «تعداد کودکان معتاد زیر ۱۵ سال باید مشخص شود.» به این ترتیب ایلنا، آمار اعلام شده تعداد معتادین از سوی  پرویز افشار، «سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر» در روز ۳ تیر ۹۶ را به زیر علامت سوال برد.
پرویز افشار، «سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر» روز ۳ تیر ۹۶ در یک نشست خبری از وجود ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار معتاد در کشور خبر داده بود. آمار نهایی ارائه شده در ۳ تیر ۹۶ توسط پرویز افشار در حالی است که  یک مرکز بهداشتی در استان کرمان عدد تقریبی سه میلیون معتاد را اعلام کرده بود. [به عنوان نمونه: افزایش ۱۰۰ درصدی معتادان در ۵ سال]

حیله مصرف تفننی
محسن روشن‌پژوه، «معاون مرکز پیشگیری و درمان سازمان بهزیستی» با اشاره به اعلام آخرین آمار معتادان کشور گفت: «عدد اعلام شده از سوی ستاد مبازره با مواد مخدر، آمار مصرف مستمر مواد مخدر است و مصرف تفننی‌ در آن گنجانده نشده است.» هم چنین آمار افراد زیر ۱۵ سال که اعتیاد به مواد مخدر دارند جزء آمار مربوطه قید نشده است. منابع حکومت در مدت اخیر بارها اذعان کرد‌ه‌اند که سن اعتیاد به زیر ۱۵ سال رسیده است.
محسن روشن‌پژوه در خصوص غیر واقعی بودن آمار اعلام شده به ایلنا گفت: «در آخرین آماری که توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شد تعداد معتادان کشور دو میلیون و ۸۰۸ هزار نفر اعلام شد؛ اما باید توجه داشت که این تعداد مربوط به مصرف‌کنندگان مستمر مواد مخدر است. روش‌های مختلفی برای تخمین جمعیت مصرف‌کننده مواد مخدر صورت می‌گیرد که هر کدام برآوردی از جمعیت معتادین کشور است. در سال ۹۴ پیمایش خانه به خانه صورت گرفت و یا از روش‌های مختلف مثل مراکز ارائه خدمات گزارش‌های مرگ و میر و گزارش‌های مرتبط با مصرف مواد که از طریق اورژانس کشور اعلام شد استفاده شده ‌است؛ یعنی شیوه‌های مختلف آماری برای پایش معتادین کشور وجود دارد؛ اما با توجه به اینکه در کشور ما اعتیاد جرم محسوب می‌شود و ملاحظاتی در این خصوص از طرف خانواده‌ها وجود دارد عددها با آمار دقیق فاصله دارد.»
روشن‌پژوه در ادامه  انگشت اشاره را بر کوچک نمایی حکومت در اطلاع رسانی شفاف گذاشت و اعتراف کرد: «این عدد مصرف مستمر مواد مخدر است و مصرف تفننی‌ در آن گنجانده نشده است. همچنین این عدد شامل افراد ۱۵ تا ۶۴ سال می‌شود و برای بررسی آمار معتادان زیر ۱۵ سال نیاز به ورود آموزش و پرورش است.»

سن اعتیاد
ولی داداشی نماینده! آستارا در مجلس! در ۱۶ آبان ۹۵ در گفتگو با خبرنگار ۸دی  اذعان کرده بود «سن اعتیاد به ۱۱ سال کاهش پیدا کرده است و  یکی از دلایلی که سن اعتیاد کاهش یافته و در مدارس نفوذ کرده عدم برنامه ریزی و اجرای صحیح برنامه ها در آموزش و پرورش است.»

نگاهی مجدد
آمار اعلام شده از سوی پرویز افشار، «سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر» از وجود ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار معتاد در کشور خبر می‌دهد. رئیس «ستاد مبارزه با مواد مخدر»!  شخص رئیس جمهور است. دبیر کل «ستاد مبارزه با مواد مخدر» توسط وزیر کشور یعنی رحمانی فضلی برگزیده شده است. شاید با نگاهی به چارت سازمانی این ستاد بشود حدس‌هایی در باره علت اعلام آمار غیر واقعی تعداد معتادان در کشور زد.

گروه‌های سنی
در اسفند ۹۵ حمیدرضا صرامی مدیرکل دفتر تحقیقات و آموزش «ستاد مبارزه با موادمخدر» اعلام کرده بود «اعتیاد بزرگ‌ترین منکر در جامعه است که نسل نوجوان و جوان ما را لای چرخدنده‌های خود خرد می‌کند. ۵۸درصد معتادان کشور را افراد زیر ۳۴ سال تشکیل می‌دهند و ۶۴درصد معتادان جامعه را متاهلان و ۳۶درصد را افراد دارای تحصیلات عالیه تشکیل می‌دهند».

زندانیان مرتبط
 هم چنین رئیس «سازمان زندان ها» در اسفند ۹۵ اعلام کرد: «حدود ۱۰۰هزار نفر در ارتباط با قاچاق مواد مخدر زندانی هستند... ۷هزار نفر با داشتن کمتر از یک گرم مواد مخدر زندانی‌اند... و حدود ۵۵هزار نفر در زندانهای کشور وجود دارند که ممکن است بی‌گناهی آنها ثابت شود».

نوزادان معتاد
آبان ۹۵ حبیب‌الله مسعودی فرید، «معاون اجتماعی سازمان بهزیستی» با اعتراف به آسیبهای اجتماعی تکاندهنده در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه گفت: «سال گذشته بیش از ۱۰۰نوزاد معتاد برای نگهداری به سازمان بهزیستی کشور تحویل داده شده است». وى از افزایش تعداد زنان معتاد در سالهای اخیر ابراز نگرانی کرد و گفت: «اگر قبلاً ۵درصد‌ معتادان زن بودند اکنون این رقم به ۱۰درصد رسیده است».
همه نمونه‌ها و اخبار منتشره از سوی عوامل حکومت نشان از گسترش فزونی یابنده آمار مبتلایان به اعتیاد در کشور است. اما حکومت در ترس از رخداد‌های ناشی از اعلام نتایج واقعی، آمار آن را بعد از مهندسی کردن ارائه می‌دهد. اما این انبار باروت در زمانی منفجر خواهد شد و این مهندسی را بر هم خواهد زد.

آیا جنگ جدیدی در راه است؟ به همراه کلیپی از آنچه برایران گذشت !!!



بعد از انقلاب ۵۷ خمینی با دخالت در عراق و شعار صدور انقلاب! زمینه ساز شروع جنگی شد که تا ۸ سال آنرا ادامه داد.
خمینی در تبلیغاتش اینطور وانمود می‌کرد که جنگ برای دفاع از اسلام یا ایران است اما واقعیت آن بود که جنگ برای حفظ قدرت خمینی بود.
اکنون جمهوری اسلامی! با سیاست های جنگ افروزانه اش زمینه ساز جنگی دیگر در منطقه می‌شود اما می‌خواهد اینطور وانمود کند که این جنگ در دفاع از ایران و اسلام و علیه تکفیری هاست.
آیا تاریخ تکرار می‌شود؟!

نزاع بین سپاه و وزارت اطلاعات

رونمایی 
«چنگ انداختن داعش به پدرخوانده‌اش در تهران» در ۱۷ خرداد، بخشی دیگر از نزاع درونی قدرت در جمهوری اسلامی! را رونمایی کرد؛ نزاع بین سپاه و وزارت اطلاعات.
رقابت و اختلاف دو نهاد با کارکرد امنیتی در نظام جمهوری اسلامی! مسبوق به سابقه بود از جمله زمانی که سازمان اطلاعات سپاه بعد از سال ها، فعالیت های خود را از سر گرفت و گسترده کرد؛ پدیده ای که نشان می‌داد منافع امنیتی سپاه از طریق وزارت اطلاعات به طور کامل تأمین نمی‌شود.
شکاف امنیتی
خامنه ای در ۲۹ اردیبهشت تسلط بر نهاد اجرایی کشور را مجدد از دست داد اما این دلیل بر آن نمی‌شد که «دولت با تفنگ» [به عنوان نمونه: داعش اقتصادی از منظر روحانی] خود را گسترش ندهد از جمله نقاطی که او باید در این مرحله برای کنترل امنیتی جامعه در اختیار می‌گرفت وزارت اطلاعات بود. در بخش اجرایی کشور شکاف بین دو جناح تعمیق یافته بود اما تسری این شکاف به بخش امنیتی نظام می‌تواند برای تمامیت آن ضایعات جبران ناپذیر داشته باشد.
فرصت داعش این امکان را به سپاه داده که نزاع را وارد مرحله جدیدی کند.
بی‌کفایتی
براساس مصاحبه ای که مهر در ۲۳ خرداد منتشر کرد. محمد دهقان نماینده مجلس! و «عضو شورای مرکزی فراکسیون نمایندگان ولایی» مدعی می‌شود که صحبت های وزیر اطلاعات روحانی در «جلسه غیر علنی بررسی حادثه تروریستی مجلس»، «به غیر از یکی دو جمله در عمل» «در خصوص موضوع جلسه» نبوده است. دهقان سپس تاکید می‌کند که «این حادثه تروریستی، هشداری برای همه از جمله وزارت اطلاعات بود.» [به عنوان نمونه:داعشی های نفوذی! و بن بست خامنه ای] دهقان به طور ضمنی بر روی عدم کفایت وزارت اطلاعات در رصد امنیتی کشور دست می‌گذارد.
عضو سپاه
محمد دهقان فرمانده سابق گردان مهندسی رزمی سپاه مریوان در زمان جنگ با عراق بود. او همچنین دارای «مسئولیت‌های مختلف در بسیج دانشگاه تهران و ریاست سازمان بسیج دانشجویی استان تهران و معاونت سیاسی سازمان بسیج دانشجویی» بوده است. او جزئی از سلسله مراتب سپاه است.
حمله به دیرالزور
در ساعات پایانی ۲۸ خرداد «روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» اعلام کرد که «نیروی هوافضای سپاه به مقر فرماندهی و مراکز تجمع و پشتیبانی تروریست‌های تکفیری در دیرالزور سوریه» حمله موشکی انجام داده است.
سپاه اعلام کرد که «در این عملیات تعدادی موشک میان برد زمین به زمین از پایگاههای موشکی نیروی هوافضای سپاه در استان های کرمانشاه و کردستان، تروریست های تکفیری را هدف ضربات مهلک و کوبنده قرار داد.» [به عنوان نمونه: آیا موشک های سپاه به دیرالزور می‌رسد؟!]
روحانی وارد می‌شود
بعد از حمله موشکی سپاه به سوریه، روحانی که می‌دانست این قدرت نمایی خامنه ای می‌تواند در ادامه نزاع قدرت به زیان او تمام بشود، مدتی سکوت کرده و سرانجام در ۳۰ خرداد در «ضیافت افطار با علما و روحانیون» گفت: «ما اگر تصمیمی می‌گیریم که به یک مکانی موشک بزنیم، این تصمیمات در حوزه ‏امنیت ملی ما قرار دارد.‏» و برای آنکه منظورش را کاملا واضح کند ادامه داد: «اقدامی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای آماده کردن موشک و پرتاب ‏آن به نقاطی که سران داعش در دیرالزور بودند، انجام داد تصمیم فرد یا یک رکن نظامی نیست، بلکه ‏اینگونه تصمیمات در شورای عالی امنیت ملی اتخاذ می‌شود». [به عنوان نمونه: موشک های سپاه رو به داخل پرتاب شد]
روحانی به این ترتیب می‌خواهد سهم خود را در این عملیات نشان دهد، بدون ورود روحانی، وزارت اطلاعات تحت کنترل او جایگاهش بیش از پیش زیر سوال می‌رود و زمینه برای اشغال آن توسط جناح مقابل فراهم می‌شود.
علوی نیز
وزیر اطلاعات نیز در تکمیل حرکت روحانی اعلام می‌کند که «نقاط تجمع سرکردگان داعش توسط وزارت اطلاعات در اختیار یگان موشکی سپاه قرار گرفت و موشک‌های ظفرآفرین سپاه آنها را نشانه گرفتند، حسب اطلاعات متقن ما موشک‌ها با دقت به هدف اصابت کرده و تعداد زیادی از عناصر جنایتکار داعش، چند تن از سرکردگان و فرماندهان آنها ... به هلاکت رسیدند.»
وزیر اطلاعات تاکید کرد: «هماهنگی و هم افزایی نیروهای اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و انتظامی کشور اقتدار جمهوری اسلامی ایران را به رخ جهانیان کشید.» [رکنا ۳۱ خرداد ۹۶]
اطلاعیه شماره ۲
در اطلاعیه شماره ۲ «روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به تاریخ ۳۱ خرداد، درباره حمله به دیرالزور تصریح می‌شود که «عملیات موشکی «لیله القدر» در سلسله مراتب نظامی و با هماهنگی ستاد کل نیروهای مسلح و تحت امر فرمانده معظم کل قوا (مدظله العالی) انجام پذیرفت.»
در این اطلاعیه با اشاره نکردن به نقش روحانی و وزارت اطلاعات، نقش هر دو انکار می‌شود، به این ترتیب سپاه اعلام می‌کند که در نبرد! با داعش تنها طرف حساب اوست، پس می‌توان به طور منطقی نتیجه گرفت که گام بعدی سپاه به کنترل درآوردن وزارت اطلاعات باشد تا این وزارت نیز به لحاظ سلسله مراتب در ذیل «دولت با تفنگ» درآید.
تلاش نافرجام
هر چند وزارت اطلاعات تلاش می‌کند تا نقش خود را در موشک باران! دیرالزور به ثبت بدهد اما سپاه امتناع می‌کند وهیچ سهمی برای وزارت اطلاعات قائل نمی‌شود. گویا در پشت صحنه کشمکش ها در حال افزایش است به خصوص آنکه تعیین وزیر جدید برای دولت آینده روحانی می‌تواند نشان دهد که وزارت اطلاعات در کنترل کدام جناح نظام مقدس! باقی خواهند ماند.
ورود وحیدی
روز ۶ تیر ایلنا مصاحبه به دقت ادیت شده ای با «سردار احمد وحیدی رییس دانشگاه عالی دفاع ملی» که « با خبرنگار سیاسی ایلنا » صورت گرفته است را منتشر می‌کند؛ متن مصاحبه نشان می‌دهد که با وسواس بسیار از یک متن مفصل تر خلاصه و گزینش شده است تا پیام های مشخصی به طرف های خود بفرستند.
احمد وحیدی «درپاسخ به سوالی درباره عدم اشاره به نقش وزارت اطلاعات در عملیات موشکی سپاه در اطلاعیه شماره دو سپاه پاسداران، اعلام کرد: بالاخره وزارت اطلاعات و سپاه دو دستگاه مجزا هستند که هر دو در تامین امنیت مردم و نظام جمهوری اسلامی نقشی مهم ایفا می‌کنند و هرکدام هم کارکرد خاص خودشان را دارند.» بعد از این مقدمه او به شکل محترمانه ای منکر نقش سپاه می‌شود و منظور خود را با این عبارات عیان می‌کند: «البته در جریان حمله موشکی سپاه به مواضع داعش در منطقه دیرالزور سوریه، نیروی هوافضای سپاه با قدرت وارد عمل شد و اقدامات لازم را انجام داد.»
ضعف بیشتر
تسری شکاف در رأس نظام به نهادهای امنیتی آن شاید پدیده ای جدید نباشد و بتوان مشابه آن را در سال های گذشته نیز نشان داد از جمله در دوره علنی شدن قتل های زنجیره ای در سال ۷۷. اما آنچه جدید است تلاش سپاه برای به کنترل درآوردن وزارت اطلاعات برای بستن شکاف امنیتی در رأس هرم قدرت است، به نظر می‌رسد مصاحبه احمد وحیدی از درگیری های شدید و گسترده ای در پشت صحنه خبر می‌دهد، منازعاتی که به مانند سایر صحنه های نزاع درونی قدرت تمامیت نظام را ضعیف تر و آسیب پذیرتر خواهد کرد.

جعفری؛ رئیس دولت با تفنگ


دولت با تفنگ
حسن روحانی در یکم تیر در «ضیافت افطار با فعالان اقتصادی» گفت: «ابلاغ سیاست‌های اصل ۴۴ برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی سازی نیست.» [به عنوان نمونه: داعش اقتصادی از منظر روحانی]

دریافت پاسخ
صبح روز بعد روحانی پاسخ خود را دریافت می‌کند. عده ای از افراد «آتش به اختیار»، او را با شعار مرگ بر منافق از تظاهرات «روز قدس»! بیرون می‌کنند. روحانی متوجه می‌شود که بر روی نقطه حساسی دست گذاشته است؛ مشابه آن زمانی که احمدی نژاد در نزاع با خامنه ای از سپاه به عنوان «برادران قاچاقچی» یاد کرد، آن روز، روز افول یافتن احمدی نژاد در جمهوری اسلامی! بود.
مشابه همین صحنه در ۱۴ اسفند ۵۹ اتفاق افتاده بود، هنگامی که رئیس جمهور وقت خمینی کارت پاسدارانی که برای چماقداری به صحنه آمده بودند را پس از دستگیری توسط مردم حاضر در صحنه، نشان داده و اسامی آنها را می‌خواند؛ او ناخواسته به سپاه اعلام جنگ کرده بود و کمتر از ۴ ماه بعد او را از منصب ریاست جمهوری پایین کشیدند.

غیر «تمییز»
خامنه ای در خطبه های عید فطر بیرون راندن روحانی از صفوف «روز قدس»! را یک «آتش به اختیار» غیر «تمییز» توصیف کرده بود که موجب «طلبکار کردن مدعیان پوچ‌اندیش و مدیون کردن» شخص خامنه ای شده است. سپس خامنه ای تصریح می‌کند که زیان نوع غیر «تمییز» «آتش به اختیار»، موجب «سوءاستفاده‌ی دشمنان از وضعیت کشور» می‌شود.
همان دشمنی که جای «شهید و جلاد» را در اذهان و کلام بسیاری از نیروهای نظام عوض کرده است و در شعارهایی که علیه روحانی در «روز قدس»! داده می‌شد،  آماج محوری بود؛ «مجاهدین خلق» [به عنوان نمونه: خامنه‌ای؛ از آتش به اختیار «تمییز» تا «تنهایی» منطقه‌ای]

ورود جعفری
براساس آنچه سپاه نیوز سه شنبه ۶ تیر ۹۶ ساعت ۱۰:۴۰ منتشر می‌کند، «سردار سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حاشیه جلسه شورای راهبردی سازندگی سپاه» به سخنان روحانی پاسخ می‌دهد.
جعفری اما نمی‌تواند زیاد تند برود زیرا خامنه ای روز قبل هشدار داده است که زمینه ای برای «سوء استفاده دشمن» فراهم نشود در نتیجه او در حالی که می‌گوید: «فعلا  برای حفظ وحدت» سکوت می‌کنم اما به برخی واقعیت ها درباره موقعیت اقتصادی و نظامی سپاه در کنترل کشور، شهادت می‌دهد.

شهادت جعفری
جعفری شهادت می‌دهد که ماموریت سپاه در حفاظت از نظام یک تمامیت است و ورود آن به عرصه اقتصادی نیز در همین جهت است و تصریح می‌کند: تلاش در «اقتصاد کشور، از مصادیق اصلی این حفاظت و حراست است.»
جعفری شهادت می‌دهد که ورود سپاه به عرصه اقتصادی به «درخواست دولت‌ها و با اصرار آنها» بوده است.
جعفری شهادت می‌دهد که ورود سپاه به اقتصاد کشور برای «خنثی سازی راهبردهای دشمن برای فشار اقتصادی به کشور است».
جعفری شهادت می‌دهد پروژه هایی که روحانی به آنها افتخار کرده است توسط سپاه پیش رفته است و روحانی هم هنوز در این رابطه تسویه حساب نکرده است؛ نمی‌شود که آقایان «به پروژه هایی که سپاه می‌سازد افتخار کنند، اما در مقابل و در حالیکه هزاران میلیارد تومان بابت پروژه‌ها بدهکارند علیه سپاه با بی انصافی حرف بزنند.» و سپس به برخی از پروژه های سپاه اشاره می‌کند: «فازهای مختلف پارس جنوبی و پالایشگاه ستاره خلیج فارس و بسیاری از سدهای عظیم کشور و صدها پروژه بزرگ دیگر».

سکوت!
جعفری روحانی را تنها به بدهکار بودن در رابطه با پروژه های سپاه متهم نمی‌کند، او می‌افزاید در شرایطی که نظام بیش از هر زمان دیگر به «اقتدار تفنگ ها و موشک هایش نیاز دارد، هجمه غیرمنصفانه به سپاه اهداف دیگری را به ذهن متبادر می‌کند».
جعفری در حالی که مدعی می‌شود «فعلا برای حفظ وحدت» سکوت می‌کنیم اما می‌افزاید که «هجمه غیرمنصفانه به سپاه» «با هدف ایجاد دو قطبی‌های کاذب، فرافکنی و فرار از عمل به تعهدات در زمینه معیشت مردم و اقتصاد کشور انجام می‌شود».

تحقیر قبل از تسلیم
جعفری موقعیت سپاه را به عنوان «دولت با تفنگ» مورد تایید قرار می‌دهد و می‌گوید: «بله صاحب تفنگ که سهل است ما صاحب موشک‌های دشمن شکن هستیم» «و معتقدیم دولتی که تفنگ نداشته باشد توسط دشمنان تحقیر و سرانجام تسلیم می‌شود.»
البته جعفری تلاش می‌کند تا به عمد اشاره ای به تحقیر سپاه در شکست مهندسی انتخابات! برای بیرون کشیدن رئیسی نکند؛ جعفری اینطور وانمود می‌کند که آن تحقیر با پرتاب موشک هایی که مدعی شده است به سمت دیرالزور روانه کرده، فراموش خواهد شد. آنچه مسلم به نظر می‌رسد جعفری و دوستانش در ابتدای مسیر تحقیر شدن قرار دارند.

مهدی خزعلی و پایان «آتش به اختیار»


مهدی خزعلی از مقامات سابق جمهوری اسلامی! که اکنون در کسوت اپوزیسیون! درون نظام عمل می‌کند، در مصاحبه ای که روز ۴ تیر ۹۶ با تلویزیون «در تی وی» داشته، شهادت می‌دهد که برای تظاهرات «روز قدس»! در جمعه ۲ تیر «جمعیت بسیار کمی» شرکت کرده بودند و می‌گوید «طبیعتا این خلوت بودن خیابان برای من قابل تصور نبود».

جنگ افروزی
خزعلی در ادامه به استفاده نظام از مراسم های اینچنینی برای «جنگ افروزی» اشاره کرده و می‌گوید: «در این تظاهرات مرگ بر آمریکا که می‌گفتند و مرگ بر آل سعود هم اضافه شده بود و این یعنی جنگ افروزی» و آن را نتیجه شکست خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه می‌داند که می‌خواهد «با این فریادهای جنگ طلبانه و خشونت طلبانه»، «جبران کنند» و «دشمنی را می‌خواهند بتراشند که منتقدین و مخالفین داخلی را سرکوب کنند».

سال ۵۹
سال ۵۹ نیز خمینی با هدایت جریان هایی که در آن روزگار چماقدار نامیده می‌شدند، تلاش می‌کرد تا زندگی سیاسی و اجتماعی را برای همه مخالفان سخت و به تدریج غیر ممکن کند، حرف خمینی و نیروهایش در آن زمان با همه مخالفین این بود که به دامان اسلام! بازگردید که معنی سیاسی و اجتماعی آن، بیعت تمام عیار با خمینی محسوب می‌شد، علت آن بود که خمینی حاضر به پذیرش هیچ مخالفی در درون نظام سیاسی خود نبود.
تکمیل پروژه چماقداری برای خمینی برافروختن شعله جنگ با عراق بود که از آن به «نعمت الهی» تعبیر کرد؛ عملی که امروز خامنه ای با الهام گرفتن از آن می‌خواهد بر تنور جنگ در منطقه بدمد.

روال ۴۰ ساله
مهدی خزعلی با اشاره به حمله به روحانی در «روز قدس» به همین سابقه تاریخی اشاره می‌کند و می‌گوید: «اتفاقی که افتاد و تندروی هایی طبق روال ۴۰ ساله یک عده چماق به دست و قلدر در خیابان ها همیشه با همین شعارها با همین تعدی ها این بی احترامی ها حکومت ‌کردند یک روز شیشه های خانه مرجع تقلید را سنگ باران کردند و بریم عقب تر یک روز هم خانه مصدق را تخریب کردند همیشه همین ها بودند از شعبان بی مخ سال ۳۲ تا شعبان بی مخ روز قدس ۹۶ برای ما تفاوت نمی‌کند».

بند میم
خمینی در بند میم وصیت نامه اش پدیده چماقداری را تثبیت کرد و نوشت: «باید همه بدانیم كه آزادی به شكل غربی آن، كه موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‌شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است.» در نتیجه «بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود.» در همین رابطه، «مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یكی از امور مذكور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهی نمودند، خودشان مكلف به جلوگیری هستند.» [به عنوان نمونه: آتش به اختیار؛ تبارشناسی چماق]

افسران جنگ نرم!
خامنه ای نیز برای آنکه در شرایط موجود جان تازه ای به نیروهای روحیه از دست داده اش بدهد در ۱۷ خرداد با استفاده از فرصت «ریختن خون بی گناهان» در تهران توسط داعش فرمان «آتش به اختیار» را صادر می‌کند؛ «گاهی دستگاه‌های مرکزی فکر، فرهنگ و سیاست، دچار اختلال و تعطیلی می‌شوند که در این وضعیت، باید افسران جنگ نرم، با شناخت وظیفه‌ی خود، به صورت آتش به اختیار، تصمیم‌گیری و اقدام کنند.» [به عنوان نمونه: خامنه ای: آتش به اختیار]
خزعلی خامنه ای را از عواقب آتش به اختیار بیم می‌دهد و می‌گوید: «امیدوارم این فرمان را پس بگیرند و اجازه ندهند مملکت ما به سمت هرج و مرج پیش بره که به صلاح هیچ کس نیست».

تکرار تاریخ
شعارهای کسانی که روحانی را از صفوف «روز قدس»! بیرون کردند بر دو محور بود: «مرگ بر منافق» و «بنی صدر، روحانی پیوندتان مبارک». [به عنوان نمونه: روز قدس! و عدم کفایت روحانی] انتخاب این دو شعار کاملا معنی دار بود زیرا به لحاظ تاریخی مجاهدین خلق کسانی بودند که هرگز با خمینی بیعت نکردند و به همین دلیل سوژه چماقداری های نیروهای خمینی در سال های آغازین انقلاب و هدف اعدام های کور در دهه۶۰ قرار گرفتند، و بنی صدر نیز کسی بود که بنا به گفته خامنه ای در ۳۱ خرداد ۶۰ دو اتهام داشت؛ نزدیکی به مجاهدین خلق و عدم تبعیت کامل از ولایت فقیه [به عنوان نمونه: روز قدس! و عدم کفایت روحانی] ؛ نیروهای «آتش به اختیار» خامنه ای در «روز قدس» می‌خواستند همین پیام را منتقل کرده باشند که روحانی دارد در همان مسیر حرکت می‌کند!
مصاحبه کننده «در تی وی» نیز تاکید می‌کند که «این صحنه هایی که ما در روز قدس دیدیم آدم را یاد اتفاقاتی می‌انداخت که در سال ۵۹ به وقوع پیوست آنموقع بهشون می‌گفتند چماق بدستان».

پایان یک دوران
مهدی خزعلی در این رابطه شهادت می‌دهد که «در ۱۴ اسفند ۵۹ و بعد هم در ماه های آغازین سال ۶۰ اسائه ادب زیاد شده بود». و در ادامه می‌گوید: اینکه گفته شود عناصر «خودسر» به کنایه اشاره کردن است و «من هیچکدام از این ها را عناصر خودسر نمی‌بینم من این ها را عناصر سازمان یافته معدود می دونم همانگونه که شعبان جعفری ـ شعبان بی مخ ـ را سازماندهی کردند برای کودتای ۲۸ مرداد که مصدق را برکنار کنند تمام اینها از فرماندهی خاصی هدایت می‌شه آنهایی که رفتند خانه آقای منتظری را تخریب کردند، شب در تهران با چه کسی ملاقات داشتند و گزارش کارشان را به چه کسی دادند، آن مخاطب خاص من می‌داند که شب چه کسانی را در مقر فرماندهی خودش به حضور پذیرفت و در واقع پاداش داد به اونا»، «همه اینها از یک جا هدایت می‌شوند اونهایی که از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند ما اسمشان را می‌گذاریم آتش به اختیار، دلواپس، خودسر اینها کنایه است اینها طعنه است به اینکه حضرات آقایون شما که حاکم هستید، شما که مقتدر هستید این همه سپاه و ارتش و نیروهای قوای سه گانه در اختیارتان است برای شما زشت است که یک عده اراذل و اوباش را بفرستید به این و اون حمله کنند بسه این دوران گذشته است».

علم الهدی: نترسید


تیولداران
علم الهدی که به همراه دامادش ابراهیم رئیسی تیولداران خراسان رضوی محسوب می‌شوند، در نماز جمعه مشهد در «روز قدس» فرصت را مغتنم شمرد تا جناح مقابل را به تسلیم در برابر خامنه ای فرا بخواند.
علم الهدی که دغدغه ای فراتر از نبرد با «کفر جهانی» و «دشمنان خدا» ندارد، «روز قدس» را نقطه مرزبندی در درون نظام اعلام کرده و می‌گوید: «کسانی که از شرکت در این مراسم بدون عذر سرباز زده‌اند، کسانی هستند که حاضر نشدند در جبهه جنگ با کفر حضور داشته باشند.»
علم الهدی البته به بیرون کردن روحانی از تظاهرات در تهران توسط نیروهای خامنه ای اشاره نمی‌کند زیرا از منظر او شرکت کننده واقعی در تظاهرات همان کسی است که به طور کامل در برابر ولایت فقیه سرفرود آورده باشد. [به عنوان نمونه: روز قدس! و عدم کفایت روحانی]

قدرت نظامی
علم الهدی قدرت ادعایی نظام در زمینه نظامی را دست آویز قرار می‌دهد تا بتواند جناح مقابل را به پذیرش هژمونی ولی فقیه فرا بخواند؛ علم الهدی درباره موشک هایی که سپاه به سمت! دیرالزور پرتاب کرد، مدعی می‌شود که «بعد از ۳۸ سال قدرت موشکی ما دنیا را تکان می‌دهد و اگر این موشک از دل خلیج‌فارس به سمت ریاض روانه شود، تبار ناپاک آل سعود را از صفحه اسلام پاک خواهد کرد.»
علم الهدی همچنین درباره سوریه می‌گوید: «دشمن چندین سال است تلاش می‌کند تا دولت سوریه را سرنگون کند اما جریان مقاومت و حمایت ایران این کشور را حفظ کرده» است.

ساخت و ساز
سپس علم الهدی نتیجه مطلوب خود را می‌گیرد و مخاطبینش در داخل نظام را مخاطب قرار می‌دهد؛ علم الهدی با استناد به قدرت موشکی! نظام برای نابودی! عربستان و توانایی! نظام در حفظ بشار اسد، تلاش می‌کند تا جناح روحانی را به باور درباره قدرت نظام برساند و تاکید می‌کند که «باید در داخل کشور نیز عده ای از سیاست مداران این قدرت را باور کنند و به فکرساخت و ساز با دشمن نباشند.»
علم الهدی خواسته یا ناخواسته اعتراف می‌کند که بخشی از نظام، روحیه خود را به کلی از دست داده اند و کمترین اعتقادی به توانمندی نظام مقدس! ندارند؛ این افراد بنا به گفته علم الهدی به دنبال مفری برای خود هستند در نتیجه در پی «ساخت و ساز با دشمن» می‌روند.
علم الهدی به روشنی می‌داند که شکاف موجود در درون نظام بیشترین آسیب را به تمامیت دستگاه ولایت فقیه در بحران های آتی وارد خواهد کرد، او در درون خود تاسف می‌خورد که خامنه ای در مهندسی انتخابات ریاست جمهوری! در بیرون کشیدن رئیسی از صندوق شکست خورده است، و وقتی علم الهدی تا این اندازه آشفته و نگران از شرایط پیشا روی نظام است، پس چه دلیلی وجود دارد که روحانی و جناح او به همان میزان نترسند.

مالباختگان: «تا پول ما به باده، هر روز همین بساطه»


فرافکنی
اعتراضات مردمی در کشورها و نظام های حکومتی نوین، برای احقاق حقوق یک قشر، صنف، گروه، طبقه یا... صورت می‌گیرد؛ اعتراض مدنی شیوه‌ای مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز، برای دست یافتن به مطالبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جوامع امروز است. مردم انتظار دارند که به مشکلات کشور از سوی زمام‌داران توجه صورت گیرد.
در ایران اما ساده‌ترین واکنش به اعتراض‌های مدنی، فرافکنی و نسبت دادن آن‌ها به توطئه‌های بیرونی است تا کسی پاسخگوی خواست مردم نباشد اما گذار این تجمعات از اعتراضی آرام به مرحله‌ای که امروزه شاهد آن هستیم، نشان از نارضایتی عمومی و اجتماعی از حکومت دارد.

ورشکستگی
صبح روز شنبه ۲۷خرداد یکی از کارگزاران نظام در گیلان به نام رضا قاسمی که ریاست مؤسسه ورشکسته ثامن‌الائمه را یدک می‌کشد، طی مصاحبه‌‌ای افشای مؤسسه‌های بی‌اعتبار و ورشکسته متلعق به شبکه نظام و سپاه پاسداران را به دشمنان نظام؛ مجاهدین خلق، نسبت داد، اما استفاده از این ترفند که راه را برای برخورد و سرکوب معترضین هموار می‌کرد نتوانست از گسترش اعتراضات مالباختگان جلوگیری کند.
وی مدعی شد که «دشمن به‌دنبال ایجاد آشوب در بین مردم و از بین بردن حس اعتماد مردم به ارگانهای نظامی است و بر این اساس با اعلام خبر کذب ورشکستگی مؤسسه اعتباری ثامن در تلاش برای برهم زدن آرامش مردم است... برخی شبکه‌های ماهواره‌ای که وابسته به شبکه مجاهدین هستند، با پخش کلیپی مبنی بر این‌که مؤسسه ثامن ورشکست شده است سبب رعب و وحشت سپرده‌گذاران این مؤسسه شدند که بر اساس این امر شاهد هجوم مردم به شعبات بانک ثامن هستیم».
حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده! مجلس! از شاهین‌شهر در روز اول تیر حرف دیگری زد: «مشکلات روحی، روانی، نگرانی و دغدغه‌های ناشی از سپرده‌گذاریها در این مؤسسات علاوه بر شخص سپرده‌گذار، برای خانواده‌های آنها هم معضل شده و به نظر می‌رسد بیش از ۲۰ میلیون نفر درگیر این گرفتاری باشند ... امروز شاهد تجمع و اعتراضات سپرده‌گذاران مؤسسات مالی - اعتباری کاسپین، البرز، آرمان، ثامن و... در نقاط مختلف کشور هستیم. مردم برای رفع نیازهای خود، سرمایه‌های اندک خود را به مؤسسات مالی- اعتباری می‌سپردند که با کلاهبرداری و یا هدر رفتن سرمایه‌های خود مواجه می‌شدند.»
سایتهای حکومت که روز ۲تیر صحبتهای حاجی دلیگانی را منعکس کردند از قول وی افزودند: «به نظر می‌رسد بانک مرکزی تعطیل است و مسئولان در حد مصاحبه و حضور در برنامه تلویزیونی در حال کار کردن هستند.»
به نظر می‌رسد قاسمی و سایر سران حکومت که مدعی ورشکسته نشدن موسسات حکومت هستند، از حیله‌های خود طرفی نبستند و اعتراضات گسترش یابنده ادامه  یافت:

۲۸ خرداد
در تهران، غارت شدگان مؤسسه ثامن در مقابل شعبه آن در خیابان سبلان جنوبی تجمع کردند.
این غارت‌شدگان حرفهای کارگزاران حکومت پیرامون عدم ورشکستگی این مؤسسه را رد کردند و خواستار بازگرداندن سریع سپرده‌های خود شدند.
غارت‌شدگان مؤسسه اعتباری ثامن که در مقابل شعبه کیان‌شهر این مؤسسه در جنوب‌شرقی شهر تهران برای گرفتن حق خود تجمع کرده بودند مورد ضرب ‌و شتم مأموران حکومت قرار گرفتند. به‌دنبال انتشار گسترده فیلمی از ضرب‌وشتم غارت‌شدگان ثامن‌الحجج توسط مأموران حکومت، در شبکه‌های اجتماعی، ساجدی‌نیا «رئیس نیروی انتظامی تهران» مجبور به اعتراف شد؛ ساجدی نیا که زمانی بی هیچ نیاز به توضیح، سرکوب عریان مردم را پیش می‌برد، اکنون نمی‌تواند به آن روزهای طلایی خود بازگردد. ساجدی نیا مجبور است به میدان بیاید و پایین دستی های خود را قربانی کند تا حکومت جان سالم بدر ببرد. سرکوب مالباختگان هیچ جای دفاع ندارد و رفع و رجوع نکردن آن در قدم بعد خشم مردم را بیشتر خواهد انگیخت و خشم مردم، ساجدی نیا را رئوف! کرده است.
ساجدی‌نیا فردا آن ماجرا گفت: «برخی از نیروهای پلیس به صورت خودسرانه با شهروندان درگیر شدند.» و افزود: «پس از بررسی ابعاد مختلف این حادثه، عوامل حاضر در درگیری شناسایی و با خاطیان برخورد شد.» [به عنوان نمونه: ساجدی نیا، جرقه و حریق]
روز یکشنبه  ۲۸ خرداد تنها در تهران ۲۴ مورد تجمع در ارتباط با مؤسسات مالی برگزار شد.

۲۹ خرداد  
غارت شدگان مؤسسه ثامن در اردکان یزد تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواهان پس گرفتن داراییهای به غارت رفته خود شدند.
غارت شدگان مؤسسه ثامن الائمه در تهران، اهواز، سوسنگرد، اراک و شیراز تجمعهای اعتراضی برگزار کردند.

۳۰ خرداد
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) تجمع اعتراضی خود در اهواز را به مقابل استانداری کشاندند.
در تجمع اعتراضی اهواز به دلیل گرمای  ۵۰ درجه یک خانم از معترضین از حال رفت و بر زمین افتاد.

۳۱ خرداد
۳ هزار تن از غارت شدگان مؤسسه کاسپین در میدان حر، در مقابل دفتر روحانی تجمع اعتراضی برگزار کردند.  تجمع‌کنندگان با سر دادن شعارهایی خواستار برگرداندن داراییهای به غارت رفته خود بودند. تجمع‌کنندگان شعار می‌دادند: دولت اعتدالی، جیبها رو کرده خالی.
همچنین غارت‌شدگان کاسپین در مشهد در مقابل ساختمان دادسرای این شهر تجمع اعتراضی برگزار کردند و شعار می‌دادند: «یا حجت ابن‌الحسن، ریشه ظلمو بکن»
روی پلاکاردهای تجمع‌کنندگان این شعارها دیده می‌شد:
«ما فریب مجوز بانک مرکزی را خورده‌ایم
تبرک؛ پدیده؛ ثامن؛ فرشتگان؛ الزهراء؛ و... در این کشور چه خبره؟»
ساعت ۱۲ ظهر غارت شدگان در اهواز تجمع کردند و شعار دادند: «مشکل ما حل نشه، اهواز قیامت میشه». نظام ولایت فقیه در وحشت از گسترش اعتراض غارت شدگان اهواز چند زرهپوش برای سرکوب به میدان آورده بود تا مردم را با زور پراکنده کنند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز؛ اقدام به بستن خیابان میدان ساعت به فلکه دانشگاه کرده و شعار مرگ بر سیف سر دادند. بر روی پلاکارد بزرگی که در وسط خیابان در دست غارت شدگان بود، نوشته شده بود: «آب نداشتیم؛ هوا نداشتیم؛ دسترنج تموم زندگیمونو پس بدین». معترضان تا ساعات پایانی شب به اعتراض خود مقابل شعبه پاداد این مؤسسه ادامه دادند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز؛ اقدام به بستن خیابان میدان ساعت به فلکه دانشگاه کرده و شعار مرگ بر سیف سر دادند. بر روی پلاکارد بزرگی که در وسط خیابان در دست غارت شدگان بود، نوشته شده بود: «آب نداشتیم؛ هوا نداشتیم؛ دسترنج تموم زندگیمونو پس بدین». معترضان تا ساعات پایانی شب به اعتراض خود مقابل شعبه پاداد این مؤسسه ادامه دادند.
غارت شدگان مؤسسه کاسپین (عام کشاورزان) در بابل در مقابل شعبه این مؤسسه تجمع اعتراضی برگزار کردند.
 در تهران شماری از غارت شدگان پروژه مسکن هواپیمایی (شیده) مقابل ساختمان سازمان هواپیمایی در فرودگاه مهرآباد تجمع کردند.
 در مشهد غارت شدگان مؤسسه کاسپین در خیابان کوهسنگی تجمع اعتراضی برگزار کردند.
در ملایر غارت شدگان مؤسسه ورشکسته توسعه (آرمان)  در اعتراض به چپاول اموالشان توسط این مؤسسه متلعق به سپاه پاسداران مقابل شعبه آن در پارک موسوم به چمران ملایر دست به تجمع زدند و خواهان بازگرداندن پول‌های خود شدند.

۱ تیر
 اعتراض و تجمع شبانه غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در بوشهر تا بامداد جمعه دوم تیر ادامه داشت.
همچنین غارت‌شدگان مؤسسه ورشکسته توسعه (آرمان) در رامهرمز در اعتراض به غارت اموالشان توسط این مؤسسه در مقابل شعبه آن در این شهر تجمع کردند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز در مقابل این مؤسسه تجمع اعتراضی برگزار کردند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز به بانک‌ملی شعبه امانیه حمله کردند و شیشه‌های آن را شکستند و وسائل داخل آن را بهم ریختند. تعدادی از غارت شدگان اهوازی ماسک به چهره داشتند و شعار می‌دادند: «تا پول ما به باده، هر روز همین بساطه»

۲ تیر
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در رامهرمز در اعتراض به غارت اموالشان تجمع کردند.
العربیه جمعه دوم تیر در مورد اعتراضات نوشت «ناآرامیها علیه خامنه‌ای به خیابانها کشیده می‌شود ... ناآرامیها در ایران گروههایی از دانشجویان تا کارگران و حتی زندانیان را در برگرفته و بتدریج تبدیل به شورشگری علنی در خیابانها می‌شود»
 به نظر می‌رسد این اعتراضات آغاز پایان ولایت فقیه است.

کولبران در تیررس سپاه


تبعیض مضاعف
مناطق کردنشین و شهروندان کرد در ایران از تبعیض مضاعف از طرف نظام ولایت فقیه رنج می‌برند؛ مناطق اهل سنت همواره از طرف حکومت در زیر فقر و فشار امنیتی نگاه داشته می‌شوند، زیرا ولایت فقیه مردم اهل سنت را به خاطر مذهبشان تهدیدی مضاعف برای خود احساس می‌کند.

کولبری
پدیده کولبری در ایران که با به جان خریدن بسیاری از مخاطرات طبیعی و گذر از مناطق ناهموار و کوهستانی همراه است وقتی با امکان تیراندازی مستقیم نیروهای سپاه به فرد کولبر نیز همراه می‌شود تبدیل به حرکت بر روی منطقه خطر می‌شود.
امکان دائمی جانباختن کولبر در حین کار، این شغل را به یکی از پر خطر ترین مشاغل در ایران تبدیل کرده است، اما از سوی دیگر فقر اقتصادی و نیازمندی شهروندان کرد به کسب  حداقل درآمد برای معیشت، آنها را به این مخاطره وادار می‌کند.

جانباختگان
در هفته ها و ماههای اخیر اخبار بسیاری مبنی بر قتل کولبران توسط سپاه منتشر شده است؛ یکی از دلایلی که به خاطر آن سپاه را باید در لیست های تروریستی بین المللی قرار داد.
صبح روز دوم تیر ۹۶ در مرز ترکیه دو کولبر بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سپاه کشته و مجروح شدند؛ شلیک نیروهای سپاه در دره «کندالوک» در مرز میان ارومیه و ترکیه روی داد.
طی شلیک نیروهای سپاه، کولبر مراد عربی فرزند تاج الدین اهل روستای «انبی» جانباخت و کولبر کاردین عرب پور فرزند قاسم نیز به شدت مجروح شد.
کولبر جانباخته مراد عربی ۳۴ سال سن داشت و پدر سه فرزند بود. یک روز قبل از جانباختن کولبر مراد عربی، کولبر محمد مسائلی فرد (دابران) بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سپاه که در پایگاه «نجفی» پیرانشهر مستقر بودند جان خود را از دست داده بود.

از یاد نبریم
فقر و تبعیض نظام مند که از طرف اقلیت حاکم بر اکثریت مردم ایران اعمال می‌شود، گوشه ای از بروز خود را در کشتار روزانه کولبران در مناطق مرزی غرب و شمال غرب کشور نشان می‌دهد؛ نیروی اصلی اعمال کننده این شرایط، سپاه پاسداران است، نامی که نباید از یاد برد.

داعش اقتصادی از منظر روحانی


حسن روحانی در یکم تیر در «ضیافت افطار با فعالان اقتصادی» به بیان برخی بدیهیات در اقتصاد سرمایه داری پرداخت؛ حسن روحانی گفت: «تجارت یعنی کسب سود و باید سود باشد تا حرکتی ایجاد شود». و افزود: «اصل مصرف چیز منفی نیست. مصرف متعادل و معقول اساس اقتصاد است. اگر مصرف نباشد، چرخ فرآیند تجارت، یعنی تولید و توزیع به حرکت در نمی‌آید. همه اینها پایه حرکت اقتصادی در جامعه است.»
در نگاه نخست ارائه نکات بدیهی از طرف روحانی درباره اقتصاد سرمایه داری بی مورد و بی معنی به نظر می‌رسد زیرا مخاطبین او «فعالان اقتصادی» هستند و اگر این افراد با «سود و مصرف» آشنا نبودند هرگز به فعالیت اقتصادی ورود نمی‌کردند.
اما از منظر دیگر ارائه نکات بدیهی از طرف روحانی معنی پیدا می‌کند؛ او سخنگوی آن بخش از جمهوری اسلامی! است که راه نجات! و رستگاری! نظام را در رفتن تمام عیار به سوی غرب می‌بیند؛ این بخش از نظام در ابتدا باید بتواند از کسانی که حیات او را در درون کشور در معرض تهدید قرار می‌دهند، عبور کند.

دولت با تفنگ
روحانی سپس به سراغ اصل موضوع می‌رود و می‌گوید: «ابلاغ سیاست‌های اصل ۴۴ برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی سازی نیست.»
روحانی شهامت نام بردن از سپاه را ندارد و آن را در عبارت «دولت با تفنگ» پنهان می‌کند، اما شهامت! اعتراف به این واقعیت را دارد که خصوصی سازی در جمهوری اسلامی! اتفاق نیفتاده است بلکه واگذاری اقتصاد به سپاه صورت گرفته است.

تحریم سنا
هنگامی که روحانی انتخاب می‌کند که درباره اقتصاد تحت کنترل سپاه سخن بگوید به طور حتم در نظر دارد که در ۲۵ خرداد سنای آمریکا تحریم های جدیدی علیه نظام تصویب کرده که در قلب آن تحریم علیه سپاه وجود دارد [به عنوان نمونه: سنای آمریکا در «مقابله با اقدامات بی‌ثبات‌کننده»]؛ روحانی درک می‌کند که با تحریم سپاه تمام اقتصاد نظام در محاصره قرار خواهد گرفت، پس ناچار است که به «دولت با تفنگ» حمله کند.
روحانی که تلاش می‌کند در نقش سخنگوی بخش خصوصی! باشد ابایی ندارد که بگوید: «از آن دولتی که تفنگ نداشت می‌ترسیدند چه برسد به اینکه اقتصاد را به دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند.»

واقعا ضعیف
سپس روحانی به شهادت تاریخی دیگری تن می‌دهد؛ «همواره می‌گفتند که بخش خصوصی ما ضعیف است اما در دو سال اخیر برای ما آشکار شد که بخش خصوصی واقعاً ضعیف است، چرا که فضای بسیار خوبی برای صادرات در روسیه و چند کشور دیگر مهیا شد، اما دیدیم که تاجر قوی برای انجام این کار در کشور وجود ندارد.»

بخش خصوصی!
در ایران قشری به نام بخش خصوصی در عرصه اقتصاد وجود ندارد؛ بورژوازی ملی ایران توسط محمدرضا پهلوی در هم کوبیده شد، بورژوازی کمپرادور ایران نیز توسط جمهوری اسلامی حذف شد و جای آن را یک اقتصاد دولتی گرفت، دولتی که تبدیل به بزرگترین سرمایه دار و تنها سرمایه دار کشور شد، دولتی که نه در «قوه اجرایی» که در تمامیت نظام گسترده بود. زمانی که نظام مقدس! برای اعلام همراهی با جهان غرب نیازمند خصوصی سازی! شد، اقتصاد دولتی موجود را بین سردارانش! تقسیم کرد، فاجعه ای که انسان را به یاد عصر تیولداری می‌اندازد. حالا روحانی می‌خواهد در برابر تیولداران سپاه بخش خصوصی! را احیاء کند زیرا می‌داند تحریم ها در راه هستند و نخستین سوژه سرداران! خواهند بود.
البته اینبار شاید منظور روحانی انتقال مالکیت ها از سرداران! به مدیران! نظام باشد اما اگر به واقع بخواهد اقتصاد را به بخش خصوصی واگذار کند به این معنی خواهد بود که در گام بعد نظام مجبور به تقسیم هژمونی با نیرویی در خارج از خود خواهد شد؛ جدا از هر مسیری که در آینده به نظام تحمیل شود، مهم نزاعی است که اکنون در درون آن جریان دارد.

داعش اقتصادی و پایان کار
روحانی اضداد بخش خصوصی را داعش می‌نامد؛ او تجربه کرده است که این داعش اقتصادی تا کجا می‌تواند منافع جناح او را با خطر مواجه کند؛ «امنیت تنها با داعش به خطر نمی‌افتد، بلکه دولت، مجلس و قوه قضائیه می‌توانند روزانه با وضع آیین نامه ها و برهم زدن آرامش بازار، امنیت را بر هم بزنند و یا متقابلا می‌توانند امنیت را تقویت کنند.»
نظام در چنبره ای از بحران ها گرفتار آمده است؛ رفتن آن به سمت برجام ها، بحران های بعدی و برجام های بعدی را برایش در پی خواهد داشت و ایستادگی اش بر نقطه ای که هست برای او راه فلاحی در پی نخواهد داشت؛ واقعیتی که روزانه از زبان خامنه ای و روحانی جاری می‌شود.

روز قدس! و عدم کفایت روحانی


۳۸ سال اعدام
روحانی در سخنرانی خود در همدان در ۱۸ اردیبهشت ۹۶ اعلام کرد: مردم «آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند». [به عنوان نمونه: روحانی و قتل عام ۳۸ ساله] روحانی خواست به این ترتیب مانع از مهندسی انتخابات به زیان خود توسط خامنه ای شود، روحانی تنها راه برون رفت را حرکت به سمت آن حرفی می‌دید که مردم بارها تکرار کرده بودند. سپس خامنه ای در ۲۰ اردیبهشت در دانشگاه «امام حسین» سپاه حاضر شده و خطاب به روحانی می‌گوید: «اگر کسی بخواهد در انتخابات برخلاف امنیت کشور اقدامی انجام دهد، قطعاً با واکنش و سیلی سختی مواجه خواهد شد.»
جای شهید و جلاد
خامنه ای انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه را به روحانی باخت اما نزاع آنها عمق بیشتری گرفت. خامنه ای در ۱۴ خرداد در سخنرانی بر سر قبر خمینی اعلام کرد که جای شهید و جلاد در نظام او عوض شده است. او به صراحت گفت که نیروهایی از درون نظام، کشته شدگان به دست ولایت فقیه را شهید می‌دانند و در آن روی سکه نیروهای نظام را جلاد می‌نامند. [به عنوان نمونه: دهه ۶۰؛ جلاد و شهید]
آتش به اختیار
متعاقب آن در ۱۷ خرداد بعد از «ریختن خون بی گناهان» در تهران توسط داعش، خامنه ای به نیروهایش فرمان «آتش به اختیار» می‌دهد. خامنه ای می‌گوید: «گاهی دستگاه‌های مرکزی فکر، فرهنگ و سیاست، دچار اختلال و تعطیلی می‌شوند که در این وضعیت، باید افسران جنگ نرم، با شناخت وظیفه‌ی خود، به صورت آتش به اختیار، تصمیم‌گیری و اقدام کنند.» [به عنوان نمونه: خامنه ای: آتش به اختیار]
دوقطبی
در تاریخ ۲۲ خرداد ۹۶ خامنه ای «در دیدار سران قوا، مسئولان و کارگزاران نظام و جمعی از مدیران کشور» که البته روحانی هم در آن حضور داشت گفت: «دو قطبی شدن کشور» و «دو دستگی مردم»، «تجربه ای خطرناک» است و افزود: «در سال ۵۹، رئیس جمهور وقت جامعه را دو قطبی، و مردم را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرد که نباید این تجربه تکرار شود.»
خامنه ای بدون کمترین پرده پوشی، روحانی را با بنی صدر رئیس جمهور خمینی در سال ۵۹ مقایسه و تصریح کرد که امکان تکرار آن صحنه ها وجود دارد. تاریخ به یاد می‌آورد که خمینی در انتهای بهار ۶۰ بنی صدر را عزل کرد زیرا در برخی از سیاست ها با خمینی همراهی نمی‌کرد. و اکنون خامنه ای، روحانی را مستعد چنین سرنوشتی ارزیابی می‌کند.
اتهام بنی صدر در سال های ۵۹ و ۶۰ همراهی با مجاهدین خلق و عدم تبعیت از ولایت فقیه بود. خمینی براساس همین اتهامات سرانجام او را در پایان بهار ۶۰ از موضع ریاست جمهوری ولایت فقیه عزل کرد.
بازنشر یک نطق
در ۳۱ خرداد ۹۶ خامنه ای در سایت خود نطقی را که در مجلس! در ۳۱ خرداد ۶۰ در اثبات عدم کفایت بنی صدر ایراد کرده بود باز نشر کرد. در این سخنرانی خامنه ای اعلام کرده بود که «جریان اسلام فقاهت» در برابر رئیس جمهور وقت خمینی قرار دارد و آنرا «یک تکلیف شرعی و مسئولیت الهی» خوانده بود.
در آن سخنرانی خامنه ای به خمینی استناد کرده و می‌گوید: «دیدید که امام هنگامی که پس از یک سال صبر و سکوت دردآلود مشاهده کردند که همچنان خط نفاق و ارتداد و کفر و استکبار سنگر مستحکمی در وجود آقای بنی‌صدر یافته است حمایت خود را از او سلب کردند».
خامنه ای در اثبات عدم کفایت بنی صدر به موضع گیری او در «مقابل گروه‌ها و گروهک‌ها» می‌پردازد و می‌گوید: «پیش از ریاست جمهوری، مجاهدین را به نحوی محکوم کرد. پس از ریاست جمهوری که به سازمان‌دهی آنان احساس نیاز می‌کرد، آن‌ها را به خود نزدیک ساخت. کارت حمل سلاح برای آنان صادر کرد و از عناصر و سازمان‌دهی آنان برای اداره‌ی اجتماعاتی که تشکیل آن را برای مقاصد خود لازم می‌شمرد، بهره گرفت.»
گناه دیگری که خامنه ای برای بنی صدر بر می‌شمرد عدم همراهی با ولایت فقیه است: «از آن جمله از موضع‌گیری او نسبت به امام، همین اواخر به ظاهر خود را به امام متعهد وانمود می‌کرد. امام را پدر و مراد خود می‌نامید و نام امام، آری فقط نام را گرامی می‌داشت، اما در عمل همه‌ی جوانب دیگر ولایت فقیه را مورد تعرض قرار می‌داد.»
روز قدس!
دوم تیر در تظاهرات «روز قدس»، روحانی که برای شرکت در مراسم حاضر شده بود با این شعارها از طرف نیروهای خامنه ای روبرو می‌شود: «مرگ بر منافق» که اشاره به مجاهدین خلق دارد، «مرگ بر آخوند آمریکایی»، «روحانی، بنی صدر پیوندتان مبارک».
آیا خامنه ای به سمت نقطه ای می‌رود تا روحانی را به خاطر عدم کفایت عزل کند؟ اگر چنین کند آیا تمامیت نظام خود را با خطر خیزش هایی فراتر از سال ۸۸ مواجه نخواهد دید؟ اما اگر خامنه ای روحانی را عزل نکند، باید به جام های زهر بعدی خوش آمد بگوید؛ نه تنها خامنه ای که تمامیت ولایت فقیه بر سر یک دو راهی ایستاده است که هر دو مسیر به دوزخ منتهی خواهد شد.

روز قدس!؛ همه آمده بودند ...


ساعت حوالی نه و نیم صبح است.
تازه از خواب بیدار شدم، سر و صورتم را آبی زدم، لباس پوشیدم و رفتم سوپر ماركت محل تا خرید كنم.
صدای هیاهوی بچه مدرسه ای ها در خیابان می‌آمد، با خودم گفتم خدایا! روز جمعه كدوم مدرسه ای بازه كه اینا ریختن بیرون؟ مدیر مدرسه شان در پیش و گروهانی از اطفال ١٢ ساله با پرچم های القدس لنا و مرگ بر اسرائیل به نبرد خیالی با استكبار جهانی می‌رفتند.
آقای مدیر با تلفن صحبت می‌كند : «آره حاجی، ما حدود ٧٠ نفر تونستیم بیاریم. معلمامون هم تو راهن، تاكید كردم بهشون كه با خانواده بیان.»؛ بیچاره بچه ها و معلم هایی كه هیزم مطبخ خورشت ریاست آقای مدیر شده اند. چه می دانم؛ شاید ترفیع شغلی دندان گیری در راه باشد.
یكی از بچه های با نمك گروه به مدیر گفت: «آقا اجازه؟ یعنی هر سال تابستون كه بخوایم بریم اردو باید بیایم مشت بزنیم تو دهن آمریكا؟» مدیر فقط پوزخندی می‌زند و بی اعتنا به كودك رو به جمع می‌گوید بچه ها توی صف حركت كنید.
به سوپر ماركت رسیدم، خرید روزانه ام را كردم و دوباره به سمت خانه روانه شدم، مینی بوسی ترمز زد و تعدادی جوان كت و شلوار پوش و موقر پیاده شدند، سریع یكیشان كه چفیه و ریش انبوهی داشت بنری باز كرد و داد دستشان، پایگاه بسیج بانك ملی، نمی دانم چرا ناخود آگاه یاد خاوری رئیس سابق بسیجی مسلك بانك ملی و كاخ نشین فعلی كانادایی افتادم. یكی از كارمندان دوربینی در دست دارد، همه هجوم می آورند تا درون عكس باشند. خدا می داند فردا روزی از پشت این كادر چند تا خاوری بیرون می‌زند.
رسیدم خانه، صبحانه بچه ها را دادم و لم دادم پای تلویزیون؛ شبكه یك سیمای ملی!، مجری نیشش تا بناگوش باز بود و با آن لبخند مصنوعی رو به دوربین كرد و با وقاحت تمام گفت: «امسال نیز همه آمده اند.» آری من كه با چشم خود دیدم كه چه كسانی آمده اند!
مهران شاکری

دانشگاه؛ آنطور که خامنه ای می‌فهمد!


دو قرائت  
تفاوت جریانات سرمایه داری و مابعد آن، با جریانات واپسگرا در تاریخ معاصر ایران از جمله در تبار سیاسی آنها و قرائتی است که از تحولات ایران معاصر دارند؛ تمامی جریانات بورژوایی، دموکراتیک و انقلابی، انقلاب مشروطه را مطلع ورود ایران به دوران جدید و نقطه تعیین کننده در آغاز تحولات اساسی در عرصه سیاست، حقوق، اقتصاد و مناسبات اجتماعی می‌دانند؛ در میان این طیف البته گرایش های متعددی وجود دارد و هرکدام بسته به محتوا و سمت تاریخی خود از تحولات بعد از مشروطه، روایتی ارائه می‌دهد.
در مقابل این طیف متنوع در تاریخ معاصر ایران که تقریبا تمامی گرایش های بورژوایی، دموکراتیک و ضد استثماری را در بر می‌گیرد، یک جریان دیگر وجود دارد که آرمان شهر خود را نه در آینده که در گذشته جستجو می‌کند، این جریان به لحاظ اقتصادی دارای ریشه های فئودالی ست و به لحاظ تئوریک قرأتی مادون سرمایه داری از اسلام ارائه می‌دهد. برای این جریان، انقلاب مشروطه آغاز استیلای غرب بر ایران است، این جریان دوران ناصرالدین شاه را زمانه اوج و فراز ایران می‌داند که با توطئه ماسون ها یا سرویس های غربی شکسته و انقلاب مشروطه بر ایران تحمیل شد.

دالان تاریک مشروطه!
خامنه ای در ۳۱ خرداد ۹۶ در دیدار با «صدها نفر از استادان، اعضای هیأت های علمی، پژوهشگران و نخبگان دانشگاهی که بیش از دو ساعت به طول انجامید» بر محتوای تاریخی و تبار سیاسی خود پای فشرد و بر همین اساس بحثی را که در نظر داشت، به پیش برد.
خامنه ای به صراحت گفت کشور در «دوران مشروطه تا قبل از انقلاب، وارد دالان تاریک و طولانی تحقیر و وابستگی» شد.

دانشگاه پایگاه دشمن!
وقتی خامنه ای حد فاصل مشروطه تا انقلاب ۵۷ را دالان تاریک می‌داند به این معنی نیز هست که آنچیزی که به عنوان نظام آموزشی جدید از آن نام برده می‌شود را نیز، محصول همین دالان تاریک به حساب می‌آورد زیرا نظام آموزشی جدید در ایران به طور اساسی در این مقطع شکل گرفت و قوام یافت. از این منظر دانشگاه محلی برای تربیت افراد وابسته است که دشمن از آن بهره می‌برد. خامنه ای در دیدار با اساتیدش در دانشگاه ها همین منظور را اینچنین بیان می‌کند: «انقلاب اسلامی در واقع کشور را از بر سر کار آمدن آن نسل که از همه اصالت‌های دینی و ملی کاملاً تهی بود، نجات داد.»
چنین پایه های فکریی است که «انقلاب فرهنگی»! را در ایران آغاز کرد [انقلاب فرهنگی! و دانشگاهی که ایستاد]؛ بهانه اولیه، حضور گروه های اپوزیسیون در دانشگاه ها بود اما هدف نهایی برانداختن موجودیتی به نام دانشگاه بود تا نتواند همچون گذشته بستر آفرینش جریان هایی چون مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق باشد؛ به آنصورت که در دهه ۴۰ و ۵۰ بوده است.

نسل جدید
بعد از ۳۷ سال از به خون کشیده شدن دانشگاه توسط ولایت فقیه تحت عنوان «انقلاب فرهنگی»! و در روزگاری که خامنه ای به صراحت اعلام می‌کند که در نظام او «جای شهید و جلاد» عوض شده است [به عنوان نمونه: دهه ۶۰؛ جلاد و شهید]، اینک خامنه ای بسیار ضروری می‌بیند تا یکبار دیگر خط کار در دانشگاه ها را با اساتید خود مرور کند زیرا کاملا احساس می‌کند نسلی که در دانشگاه ها سر برآورده است با او و نظامش در تعارض به سر می‌برد.

مسولیت! استاد!
خامنه ای «موضوع اصلی سخنان» خود را «تبیین «مسئولیت معلمی و استادی»» دانست. خامنه ای اعلام کرد استادی مطلوب اوست که برخوردار از «احساس مسئولیت و عزم و نیت قاطع برای اقدام» باشد. از منظر خامنه ای چنین استادی است که «می‌تواند در وادار کردن دانشجو به فکر و حرکت، نقش کم‌نظیر و بی‌بدیلی داشته باشد.» خامنه ای بر روی عبارت «وادار کردن» تاکید دارد زیرا اساس دستگاه او نه بر «انتخاب آزادانه و آگاهانه» بلکه بر «وادار کردن» است.

محل وادار کردن
اما تنها بحرانی که خامنه ای با آن مواجه است دانشگاه های خارج از کنترل و استیلای عقیدتی او نیست؛ نظام فکری او مجموعه‌ی منسجمی است که نتایج واحدی از آن بیرون می‌آید؛ اندیشه مادون سرمایه داری او دانشگاه را محل پرورش دشمن می‌داند در حالی که در دنیای جدید دانشگاه محل پاسخ گویی به مبرم ترین موضوعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی روز است؛ به طور طبیعی دانشگاه مد نظر خامنه ای که در آن اساتید «قاطع برای اقدام» باید «دانشجویان را وادار کنند»، نمی‌تواند به معضلات امروز جامعه پاسخ دهد.

بحران اقتصادی
خامنه ای فهرستی از موضوعات لاینحل مانده نظام را در برابر اساتیدش قرار می‌دهد و از آنها می‌خواهد که به آنها پاسخ داده شود.
برگی که خامنه ای برای حل مشکلات نظام بر روی میز کوبیده است، «اقتصاد مقاومتی» است، اما خامنه ای شهادت می‌دهد که این تئوری با شکست مواجه شده است؛ ««اقتصاد مقاومتی» را همه تأیید می کنند و برای آن، کمیسیون و کمیته تشکیل می‌دهند اما کار پیش نمی‌رود که این مشکل نشان‌دهنده وجود یک گره علمی است و شناسایی و باز کردن آن، کار استادان دانشگاه است.»
خامنه ای می‌افزاید: ««به نتیجه نرسیدن تلاش ها برای ایجاد اشتغال در دولتهای قبلی و فعلی»، «عدم پیشرفت محسوس اجرای اصل ۴۴»، «ریشه یابی اینکه چرا نقدینگی عظیم کشور در خدمت تولید و پیشرفت نیست»، «اشکالات نظام بانکی و کافی نبودن نتیجه تلاش ها برای تحقق عدالت اجتماعی» از دیگر مواردی» ست که «استادان دانشگاه» را به «آسیب شناسی و گره گشاییِ آنها توصیه» می‌کنم.

ناتوانی محسوس
خامنه ای به روشنی درک می‌کند، آنچیزی که از آن به عنوان دانشگاه یاد می‌کند توانایی حل معضلات نظامش را ندارد؛ امری که کاملا قابل انتظار است. خامنه ای دوران نو در ایران را که با انقلاب مشروطه از اولین نقطه کیفی خود عبور کرده است، به «دالان تاریک» تشبیه می‌کند، در نتیجه دانشگاه نیز به عنوان محصول همین دوران نو محل پرورش دشمن محسوب شده و به کناری زده می‌شود؛ هنگامی که دانشگاه واقعی از گردونه یک جامعه پیشرو حذف ‌شود پدیده ای به نام شبه دانشگاه توسط خامنه ای جایگزین آن می‌شود، پدیده ای که توانایی حل هیچکدام از معضلات نظام را ندارد.
درک و گذار
برای گذار از دوران حاکمیت ولایت فقیه در ایران پیش از هرچیز باید به درک آن پدیده نائل شد در این صورت هر کلام خامنه ای و پیروانش به سادگی قابل تعبیر خواهد بود. نظام اندیشه ولایت فقیه به همان میزان که گذشته را نمایندگی می‌کند در برابر چشم انداز های تغییر در آینده آسیب پذیر است.

تیراندازی، مهتاب پارسامهر و ترک ایران


مهتاب پارسامهر که پیشتر در رشته‌ی ورزشی تیراندازی با کمان موفق به کسب مدال هایی در ایران و عرصه جهانی شده بود، چند سال پیش ایران را برای همیشه ترک کرد. مهتاب پارسامهر دارای رکورد ایران و قهرمانی جهان در سال ۲۰۱۱ است، او از آنچه بر ورزش بانوان در ایران می‌گذرد در مصاحبه با ماهنامه خط صلح سخن گفته است.

نداشتن اسپانسر
مهتاب پارسامهر می‌گوید که مدال طلای جهان در سال ۲۰۱۱ را «بدون تامین شدن از طرف فدراسیون یا داشتن اسپانسر و فقط با پشتیبانی خانواده‌» اش به دست آورده است. «تنها امکاناتی که فدراسیون برای کامپوند در اختیار ما می‌گذاشت، فقط یک بسته تیر بود. جدا از این‌که هیچ گونه امکاناتی نظیر سالن و یا خوابگاه در اختیار ما قرار نمی‌گرفت، حتی کمان هم به ما نمی‌دادند. ما ساکن شرق تهران بودیم و مثلاً برای مسابقات جام رمضان که بعد از افطار برگزار می‌شد، شب‌ها با وسیله‌ی شخصی و یا مترو و اتوبوس باید به غرب تهران و نزدیکی‌های کرج می‌رفتم.»
مهتاب پارسامهر سپس به وعده های وفا نشده از طرف رئیس فدراسیون اشاره می‌کند و می‌گوید: «آقای کریم صفایی، رئیس فدراسیون تیر و کمان، قول جوایز مختلفی را به من داده بودند: مثل سکه‌ی بهار آزادی، خودرو و سِت کامل تجهیزات تیراندازی با کمان(که چون از آمریکا تامین می‌شود، بسیار گران قیمت است و مثلاً یک کمان -با نرخ آن زمان که دلار هزار تومان بود-، پنج میلیون تومان است)؛ اما هیچ کدام از وعده‌هایشان عملی نشد».

تحریم
مهتاب پارسامهر به دخالت های حکومت در تعیین رئیس فدراسیون تیراندازی اشاره می‌کند و می‌گوید همین سیاست باعث شد که از طرف فدراسیون جهانی به مدت دو سال تحریم شویم؛ بعد از جا به جایی رئیس فدراسیون «برخی مسائل سیاسی پیش آمد. رئیس فدراسیون جهانی تیراندازی با کمان در این قضیه دخیل شد و گفت که دولت شما در انتخاب رئیس فدراسیون رشته‌های ورزش‌های مختلف دخالت می‌کند و ما نمی‌توانیم سیاست در ورزش را قبول کنیم. سر همین مسئله ایران تحریم شد و ما به مدت دو سال نتوانستیم در هیچ مسابقه‌ی برون مرزی شرکت کنیم.» مهتاب پارسامهر نتیجه می‌گیرد: «در آن دو سالی که ما تحریم بودیم، از خیلی چیزها عقب افتادیم.»

نتیجه اعتراض
مهتاب پارسامهر می‌گوید زمانی که به «امکانات کمِ تیم و عدم هماهنگی‌ها، اعتراض می‌کردم» باعث شد «این مسئله تا جایی پیش رفت که من حتی اجازه‌ی ورود به سایت آزادی برای تمرین کردن هم نداشتم. طوری شده بود که من در پشت بام خانه‌ی خودمان تمریناتم را دنبال می‌کردم. در آن زمان عکس تمریناتم را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کردم تا نشان دهم به من بی‌احترامی شده، هیچ امکاناتی در اختیار قهرمان جهانشان هم قرار نمی‌دهند و این حرف‌هایی که مسئولان همیشه در تلویزیون می‌زنند، در حد یک شو است.»

حجاب اجباری
مهتاب پارسامهر درباره حجاب اجباری در ایران و مشکلاتی که بانوان ورزشکار با آن مواجه هستند می‌گوید: «داشتن پوشش در ایران یک قانون است و کسی هم با این قضیه نمی‌تواند مجادله‌ای داشته باشد؛ اما مسئله این است که وقتی وارد یک محیط ورزشی می‌شوید، نگاه‌ها به ورزشکاران زن، تبدیل به یک نوع فشار مضاعف می‌شود. مثلاً رنگ یا جنس لباس‌ها به نحوی بود که من همیشه احساس خجالت داشتم و باعث می‌شد که اعتماد به نفسم پایین بیاید. این‌ها مسائلی است که ممکن است خیلی از ورزشکاران خانم در ایران، هرگز فرصت گفتنش را پیدا نکنند.»
مهتاب پارسامهر به یکی از زنان نظام اشاره می‌کند که در زمان فعالیت حرفه ای مهتاب پارسامهر، «مسول ورزشکاران زن» بوده است، مهتاب پارسامهر به یاد می‌آورد که او «برخورد خیلی سفت و سختی روی قضیه‌ی پوشش داشت.»
مهتاب پارسامهر می‌گوید: «این خانم در فدراسیون برای ما جلسه‌ی شخصی گذاشتند و گفتند که اگر مقنعه‌ی اسلامی سر نکنیم، از اردو کنار گذاشته می‌شویم. یعنی به طور واضح تهدیدمان کردند و ‌گفتند که قدرت حذف ما را دارند. البته من چندان توجهی به گفته‌های خانم اکبرآبادی نداشتم و به خاطر همین هم بعد از آن جلسه ایشان مرا به کناری کشید و گفت: «خنده‌هایت را می‌دیدم و فکر نکن که به تو اجازه می‌دهم دوباره این کار را انجام دهی!» که من هم در صورت ایشان نگاه کردم و گفتم: «شما هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید!»»

بی‌توجهی
مهتاب پارسامهر به استفاده ابزاری از موفقیت بانوان در ورزش کشور اشاره کرده و می‌گوید: «همه‌ی موفقیت‌های خانم‌ها در کشور موقتی است؛ موقعی که طلا می‌آوردند، خبرشان در فیسبوک و اینستاگرام و برخی رسانه‌ها پخش می‌شود و تمام.»

ترک کشور
در نهایت مهتاب پارسامهر تصمیم به ترک کشور می‌گیرد؛ «در پی همین مسائل و حواشی که خدمتتان گفتم، من تصمیم گرفتم که تمام تجهیزاتم را در ایران بفروشم و برای ادامه‌ دادن حرفه و هم‌چنین تحصیلاتم کشور را ترک کنم. همین شد که از سال ۲۰۱۵ به آمریکا آمدم.»

FATF و اعتراف روحانی به تروریسم


نظام با هدف شکستن محاصره اقتصادی وارد مذاکرات اتمی با آمریکا شد، مسیری که در نهایت به سرکشیدن جام زهر توسط خامنه ای منتهی گشت. خامنه ای و البته روحانی می‌دانستند که این تنها شروع یک مسیر طولانی است، آنها برای آنکه به طور کامل از محاصره جامعه بین المللی خارج شوند، باید گام های بعد را نیز بر می‌داشتند، روحانی خود را ناگزیر از این امر می‌دید و امیدوار بود تا بتواند ولایت فقیه را به عنوان نظامی قابل پذیرش به جامعه بین المللی تحمیل کند؛ برای طی این مسیر، روحانی خود را در برابر پذیرش برجام های بعدی ناگزیر می‌دید. خامنه ای اما رویکرد دیگری داشت او برجام را پذیرفته بود تا فرصت تنفس به دست آورد و بعد از آن با پولی که به دست آورد به تاخت و تاز بیشتر در سوریه و عراق ادامه داد.
در پشت قدرتنمایی های پوشالی نظام در سوریه و عراق، آنها نیازمند پول و کسب درآمد بودند در نتیجه برجام را خواسته یا ناخواسته در عرصه های دیگر ادامه دادند. تعهدات نظام به FATF در سال گذشته برای مبارزه با پشتیبانی مالی از تروریسم در همین زمینه قابل فهم است.
 FATF چیست؟
«FATF  یک سازمان بین‌دولتی است. این سازمان وظیفه دارد بررسی‌هایی درباره وضع قوانین مبارزه با پولشویی در بازارهای مختلف مالی را در سراسر جهان انجام دهد و نتیجه آن را در جلسات هر چهار ماه یک‌بار خود به اطلاع کشورهای عضو برساند تا این کشورها بتوانند ریسک سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی هدف را بررسی و در مورد سرمایه‌گذارانی که به «کشورهای مشکوک» می‌روند، احتیاط کنند.
کارشناسان FATF بر اساس گزارش‌های رسمی کشورهای مختلف ازجمله در مورد شفافیت مالی، قوانین مالیاتی و مانند آن نظرات مشورتی خودشان را در مورد میزان ریسک سرمایه‌گذاری در آن کشورها اعلام می‌کنند که مورد استناد سرمایه‌گذاران بین‌المللی قرار می‌گیرد.» [جهان صنعت ۱ تیر ۹۶]
 چه زمانی نظام لیست گذاری شد؟
«در ‌سال ٢٠٠٩ برای نخستین‌بار نام ایران در کنار نام پاکستان، ازبکستان و ترکمنستان وارد لیست سیاه پیشنهادهای سرمایه‌گذاری FATF شد. در سال‌های بعدی نیز گزارش‌ها ادامه پیدا کرد و نام ایران در راس لیست سیاه به چشم می‌خورد، در حالی ‌که FATF این حق را برای خودش محفوظ می‌دانست که در بررسی‌های تازه نام بعضی کشورها را از لیست حذف و نام کشورهای دیگری را به آن اضافه کند اما ایران در کنار کره‌شمالی در جایگاهی حتی بدتر از «لیست سیاه» و در فهرست کشورهایی قرار می‌گرفت که توصیه می‌شد علیه آنها «اقدامات مقابله‌ای» انجام شود.»
 فرصت برجام
پس از برجام  FATF به نظام این فرصت را می‌دهد تا در یک بازه زمانی یک‌ساله، «اقدامات بانکی خود را شفاف کرده و تکلیف تامین یا عدم تامین منابع مالی گروه‌های تروریستی را روشن کند.» FATF از نظام می‌خواهد تا «به طور کامل به رفع کاستی‌ها در مقابله با پولشویی و به‌ویژه فاینانس تروریسم بپردازد.» [جهان صنعت ۱ تیر ۹۶] به این ترتیب نظام مقدس! می‌پذیرد که نظام پولی آن، درگیر پولشویی و فاینانس برای تروریسم است.  متعاقب فرصت اعطا شده به نظام در نشست FATF در کره جنوبی ، آمریکا و ۳۶ عضو دیگر این سازمان از تعهد نظام برای «رسیدگی به کاستی‌ها در مقابله با پولشویی و مبارزه با فاینانس تروریسم استقبال کردند.»
در اجلاس کره جنوبی، نظام نه تنها به «کاستی‌ها در مقابله با پولشویی و مبارزه با فاینانس تروریسم» اعتراف کرد بلکه «خواستار مساعدت فنی در این زمینه» نیز شد. با این وجود FATF «اعلام کرد بانک‌ها باید در روابط تجاری و مبادلات با شهروندان ایرانی، کنترل‌های لازم را اعمال کنند.»
بسیار طبیعی بود که این نتیجه گرفته شود که نظام پولی جمهوری اسلامی! برای مقابله با رفع کاستی ها در حمایت مالی از تروریسم، می‌بایست لیست تحریم آن دسته از شهروندانش که در لیست های تحریم قرار دارند را اعمال کند.
جهان صنعت می‌نویسد: «با وجود رفع تحریم‌های‌ هسته‌ای علیه تهران، آمریکا هنوز برخی افراد و سازمان‌ها را در ایران مورد تحریم قرار داده و همچنین ایران را به پشتیبانی از گروه‌های تروریستی و انجام فعالیت‌های پولشویی متهم می‌کند.» [جهان صنعت ۱ تیر ۹۶]
 تحریم نیروهای خود
«پایگاه خبری رضوان خبر به نقل از فارس» در ۳۰ تیر ۹۵ می‌نویسد: «بر اساس توافق با FATF جمعا ۸۷ فرد و نهاد از جمله برخی ارکان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،‌ وزارت دفاع، قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء‌ و مقاماتی چون سردار قاسم سلیمانی، سردار حجازی، سردار احمدیان، سردار وحید دستجردی، سردار نقدی و بسیاری دیگر از مقامات نظامی کشور، توسط دولت تدبیر و امید در داخل خاک ایران تحریم خواهند شد.»
 فعالیت های تروریستی
۲۵ خرداد ۹۶ سنا با اکثریت قریب به اتفاق آراء رأی به تصویب تحریم های جدید علیه نظام ایران داد[به عنوان نمونه: سنای آمریکا در «مقابله با اقدامات بی‌ثبات‌کننده»]؛ تحریم هایی که شامل موشک های بالستیک، فعالیت های تروریستی، توسعه تسلیحاتی و نقض حقوق بشر توسط نظام ایران می‌شد.
تصویب این تحریم ها به روشنی نشان داد که نظام ایران از نظر آمریکا در طول یک سال گذشته نه تنها فعالیت تروریستی را متوقف نکرده است، بلکه آنرا توسعه نیز داده است در نتیجه می‌توان به صراحت گفت که در طول یکسال گذشته آنطور که نظام به FATF تعهد داده بود که به پولشویی و فاینانس برای تروریسم نپردازد، وفادار نبوده است.
همچنان که جوزف لیبرمن و مارک کرک، سناتورهای سابق آمریکا طی مقاله‌یی در وال استریت ژورنال خطاب به FATF نوشتند: «سال گذشته رژیم ایران حمایت مالی و حمایت تسلیحاتی از تروریسم در خاورمیانه را ادامه داده است. در سوریه و عراق از حزب‌الله و شبه‌نظامیان وابسته به خود حمایت می‌کند. وقتی از تروریسم صحبت می‌کنیم، رژیم ایران با هیچ کجای دنیا قابل مقایسه نیست.»
 پایان فرصت ها
به نظر می‌رسد که روحانی و خامنه ای فرصت اوباما را از دست داده اند؛ خامنه ای زمانی با انتخاب «نرمش قهرمانانه» به روحانی تکلیف کرد که «محاصره» اقتصادی را برای او بشکند، روحانی نیز جام زهر برجام را برای خامنه ای به ارمغان برد، اکنون بعد از سیمان ریختن در قلب راکتور اراک، نظام مقدس! نه تنها چشم انداز روشنی در برابر خود نمی‌بیند که دست آوردهای مقطعی برجام را نیز به تدریج از دست می‌دهد؛ خامنه ای آنقدر ناامید شده است که برای پاسخ به تیلرسون، رئیس جمهور آمریکا را «چاقوکش‌ تازه‌کار و بی‌تجربه» نامید [به عنوان نمونه: خامنه‌ای؛ گریز از نقش شاه سلطان حسین]، واضح است که در این فحاشی، خامنه ای می‌خواهد تصریح کند که خودش چاقوکشی کهنه کار است.
روز ۲۴ خرداد ۹۶ رکس تیلرسون در برابر کمیته روابط خارجی سنا شهادت داده بود. تیلرسون در پاسخ به سؤالی از سوی تد پو، جمهوریخواه از تگزاس و یکی از حامیان مجاهدین خلق گفت: «سیاست ما در قبال رژیم ایران، عقب راندن نفوذش، مهار توانایی آنها در توسعه تسلیحات اتمی و تلاش در راستای حمایت از آن دسته عناصر در داخل ایران است که منجر به انتقال مسالمت‌آمیز قدرت شود.»