خسروی، فیروزی و عشق به خدا



سالروز
پنجشنبه ۱۱خرداد ۹۶، سومین ‌سالگرد اعدام غلامرضا خسروی است، غلامرضا خسروی از هوادارن مجاهدین خلق بود که ۱۲ سال را در زندانهای ولایت فقیه گذراند. خسروی ۴۰ ماه از این ۱۲ سال را در سلول های انفرادی به سر برد و برای مدتها زیر شکنجه بود. برای ۵۵ ماه خسروی در زیر حکم اعدام قرار داشت. سرانجام خسروی در روز میلاد حسین بن علی امام سوم شیعیان در ۱۱خرداد ۹۳، جان خود را برای آزادی میهن فدا کرد و توسط حکومت ولایت فقیه اعدام شد.
فداکاری و جانفشانی برای به دست آوردن آزادی از سنت های ستوده شده ی انسانی ست. اکنون سومین سالگرد غلامرضا خسروی است. یک نفر از همبندان غلامرضا خسروی از زندان گوهردشت کرج فرزند غلامرضا را مخاطب قرار داده است. کشیش ابراهیم فیروزی که خود به خاطر عقایدش ۵ سال زندان در زندانهای ولایت فقیه را به جان پذیرفته، نامه‌ای برای حسام پسر غلامرضا خسروی نوشته است.
کشیش ابراهیم فیروزی ۳۲ ساله، سرپرست خانواده‌اش است و مادر پیر وی تحت درمان سرطان است. اما حکومت ولایت فقیه به خاطر گرویدن ابراهیم فیروزی به دین مسیح، او را از دیدار مادرش و رسیدگی به مادر باز داشته است. غلامرضا خسروی و ابراهیم فیروزی دو برادر، از دو آیین، به عشق آزادی، متحمل زندان شده‌اند. اکنون ابراهیم فیروزی پسر خسروی را مخاطب قرار می‌دهد:
من و تو ما می‌شویم
«حسام جان هر چند از آنچه به تو می نویسم آگاه هستی اما خواهان این هستم مادامی که در این جسم هستم از بیاد آوردنشان غفلت نورزیم زیرا نمی دانیم چه مدت دیگر در این جسم هستیم. مشیت الهی بر این بوده است که بخشی از وقایع زندگیمان مشابه هم باشد اما خوشا بحال تو که محتوای غم مشترکمان سربلندی حال و آینده را برایت در بر دارد.»
«حسام جان مردی را می شناسم که لبخندش تسلی دهنده لحظه های ناآرامم در زندان بود مردی که هنگام نواختن سه‌تار سعی می‌کردم در هواخوری زندان بنشینم و نوای امیدبخش سازش را دریافت کنم. این مرد را همیشه در قلب خود دوست خواهم داشت و این مرد، من و تو را «ما» کرده است.»
«اما جسارت این را ندارم که بگویم: ای کاش شجاعتی همانند او داشتم زیرا مقابله با دلتنگی و دوری از خانواده آن هم خودخواسته و آگاهانه برای انجام هدفی فراتر از منافع شخصی، عمل ساده ای نیست.»
رهانیدن حسام ها
کشیش ابراهیم فیروزی راز پدر را برای پسر آشکار می کند؛ «این بزرگ مردی که کلامم توان وصفش را ندارد به مانند گذرا بودن دنیا از دلبستگی های این دنیا گذر کرد تا هزاران حسام دیگر را از ستم دیکتاتوری آخوندی برهاند. هنگامی که دست بر شانه هایم می‌گذاشت جریان عبور مهربانی را در رگهایش احساس می‌کردم. حسام عزیز این مرد مقاوم و با اخلاق که ستمگران دیکتاتور حتی با زور و تهدید و شکنجه توان خاموش کردن صدای او را نداشتند، اطمینان دارم در بهار سال ١٣٩٣ با قدم های استوار و سریع برافراشته به پای چوبه اعدام رفت.»
مقاومت، اخلاق، خاموش نشدن، استواری، منش خسروی است که ابراهیم فیروزی بر آن تاکید می‌کند و به عنوان راه حل در مقابل حکومت ولایت فقیه به پسر خسروی یادآور می‌شود.
 ابراهیم فیروزی می‌افزاید: «این بزرگ مرد، پدر تو، شهید غلامرضا خسروی بود. بیست سال پیش در ساعاتی که انتظار آمدن پدرم را پس از هفته ها دوری می‌کشیدم خبر فوتش را برایم آوردند و آرزوی آخرین دیدار با او را همچنان دارم درست مانند تو که نتوانستی آخرین دیدار را با پدرت داشته باشی. در این روزها که دوره جوانی ات آغاز می شود بیشتر به یاد او خواهی افتاد هر چند فقدان حضور فیزیکی اش موجب دلتنگی تو است لیکن تو سعادتمند هستی چون زنده یاد غلامرضا خسروی برای تو به عنوان پدر، سرمشق و میراثی فنا ناپذیر مانند ایثار، مهربانی، امید، ایمان، شجاعت، از خود گذشتگی و انسان دوستی نهاده است.»
میراث پدر
ابراهیم فیروزی در نهایت با وجود اختلاف عقیده‌اش در دین و مسلک با خسروی انگشت بر میراثی می‌گذارد که میراث همه ماست: «دوست عزیزم من از هم رزمان پدرت نیستم که از روی اشتراک مرامی و یا تملق با تو سخن بگویم ولی چندین بار هنگام مرور خاطره پدرت در خیالم ملاقات با تو را به تصویر آوردم. مگذار نا اهلان اشک های دلتنگی ات را ببینند و به میراث پر بهایی که پدرت با عملش برایت به ارث گذاشته است مفتخر باش و این فخر را با سرمشق گرفتن از فضایل پدرت در نسل آینده ات ادامه دار گردان.»
خسروی زندگی خود را فدای آرمان و مردمش کرد، فیروزی کماکان در زندان بسر می‌برد. آنچه پیش روی ماست «سرمشق گرفتن از فضایل» خسروی هاست؛ مقاومت، اخلاق، خاموش نشدن، استواری، ایثار، مهربانی، امید، ایمان، شجاعت، از خود گذشتگی، انسان دوستی، و برای آزادی همه چیز خود را فدا کردن.