چرا با مسعود رجوی دشمن اند به قلم زری اصفهانی



این نوشته چند سال قبل نوشته شده بود ( به قلم دکتر زری اصفهانی) 
.............................
چرا با مسعود رجوی دشمن اند 
این روزها دهن های مختلف از هرطرف مسعود رجوی را هدف گرفته اند .سازهای گوناگون بار دیگر از هرطرف کنسرتی گوش خراش را براه انداخته اند . انواع و اقسام فحاشی ها و بدترین نوع تهمت ها از سوی دشمنان وتازگی حتی از سوی دوستان سابق از هرطرف به سمت او روان است . هرکس چیزی از دست داده است . زنی یا مردی یا خانه ای و یا شغلی و یا عمری .مسئول اولش را مسعود رجوی میشناسد. اگر کسی زندان رفته است ، جوانی اش را از دست داده است ، خانه و مغازه و پول و پله و معشوق و مادر و پدرو خواهر و برادر را از دست داده است مسئول اش مسعود رجوی است .
و اما مسعود رجوی کیست ؟. نام او نام هولناکی است . از زمان های گذشته . اززمان شاه نامی ترسناک بوده است . درزمان خمینی هم به همین صورت . نام او هماهنگ است با جنگ ، کشتن و کشته شدن ، همآهنگ است با جبهه و آماده باش و سلاح و سختی و گرسنگی و اعتصاب غذا و تظاهرات و بیدار نشستن های طولانی و خشمگین شدن و عتاب کردن و انتقاد کرد ن و تحقیر شدن و خود را کوچک کردن و خود ر ا شکستن و از خود تهی شدن و ...همچنین است حماسه و شجاعت و تا قلب دشمن هجوم بردن و روز را بر دشمن شب تار کردن و ...نام او مترادف است با چریک ، با قهر انقلابی ، با شوخی نداشتن با دشمن ، با دلاوری ، با ارتش ، با فرماندهی ، با عزم جزم ، با کوتاه نیامدن بهروسیله و بهر صورت حتی محال ، و این آخری به عقیده من اصلی ترین صفتی است که با نام رجوی همخوانی دارد . او کوتاه نمی آید . درهیچ شرایطی کوتاه نمی آید .
..مسعود رجوی از 19 سالگی وارد عالم سیاست شده است . اینک 65 ساله است یعنی بطور واقعی 46 سال درجبهه نبرد گذرانده است . هفت سال درزندان شاه بود ه است و بسیار شکنجه شده است . این را دیگر چه د وست و چه دشمن باور دارند . درزندان رهبری سازمان مجاهدین را به عهده داشته است . درشرایطی که به دلیل یک کودتای درونی سازمان مجاهدین خلق را که سازمان مسلمانی بود مارکسیست ها دراختیار گرفتند و اعلام تغییر ایدئولوژی کردند . مسعود رجوی درزندان آنرا باز سازی کرد . او یک فرمانده بالقوه و بالفعل بوده است . و این خصیصه فرماندهی را چه درزندان و چه بیرون از زندان بخوبی به منصه ظهور رسانده است . او یک رهبر است . دراین چون و چرایی نیست . او درهر شرایطی محیط پیرامونش را دراختیار میگیرد . با قدرت سخنوری ، با قدرت تحلیل و تبیین مشکلات و با قدرت جمع بندی و بیش از همه با قدرت تهاجم و بی باکی . او کسی است که مرگ را به سخره میگیرد و این قدرت تسلط به مرگ را به خوبی به پیرامون خود بسط میدهد . کنار این فرد هیچکس از مرگ وحشتی ندارد . هیچکس از سختی نمی هراسد . او مثل یک جلودار میماند در یک سفر کوهنوردی . وقتی درلبه یک پرتگاه حرکت میکند دیگران با احساس امنیتی عجیب بدنبالش میروند .او ترس را میسوزاند و قدرت را در احاطه بر مشکلات القاء میکند . او کسی است که میتواند همه را با خود از میان یک دریای آتش گذر دهد . او دریک کلام مرد جنگ است
واو دریک کلام مرد ایستادگی بر سر پیمان است . نیرویی که او درخود دارد و به پیرامون خود بسط میدهد نیروی انسانی است که بشدت مومن است . سرچشمه این ایمان کجاست ؟ البته او یک مسلمان شیعه است ..مسلمانی که معتقداست جهان دربن بست ها خلاصه نمیشود و معتقد است که مرگ پایان انسان نیست و معتقد است که بهای زیستن و خوب زیستن را انسان باید با گوشت و پوست وزندگی و آرزوها و دارایی هایش بپردازد .
.و درهمین نقطه است که البته مشکل اساسی دیگران با اوشر.وع میشود . هرچند انسانی خنده رو ، خوش خلق ، وبواقع دوست داشتنی است ولی در جنگ بسیار جدی است و این جدیت است که آزار دهنده است . این جدیت که برخی آنرا برخورد ماکزیمالیستی نامیده اند و برخی دگماتیسم و برخی کله شقی و برخی چیزهای دیگر. اگر به صحنه جنگ مجاهدین و جمهوری اسلامی نظری بیندازیم . درآنطرف یعنی جمهوری اسلامی یک سره شقاوت می بینیم . یک سره کشتار تا نهایت وسنگسار و قطع دست و شکنجه گاه ها یی که فرد را شقه میکنند . که فرد را تا نهایت تحمل انسان وبالاتر شکنجه میکنند و مثله میکنند . که سر زندانی را در توالتی پراز مدفوع و ادرار فرو می برند . که دست زندانی را به سقف می بندند و به همان صورت ساعت ها اورا درهمان حالت نگاه میدارند ووقتی که بیهوش میشود . با ریختن آب سرد و یا زدن شلاق باز بیدارش میکنند تا دوباره شکنجه شود و دوباره رنج برد . و دربرابر آن جهنم خلص و رنج خلص و درد و تاریکی خلص. مردی برخاسته است و میگوید . باید آن بساط را به هم ریخت . با همه توان . باهمه جان و روح و زن و فرزند و عشق و جوانی و هرچه که هست . باید آن بساط را به هم ریخت حتی اگر دونفر از ما مانده باشند . این انسان هرکه هست آدمی جدی است درکار خود و کوتاه نمی آید . سنگ از آسمان ببارد یک قدم عقب نمی رود . او بارها گفت یا به ایران میرویم با به دارالسلام . و این را بسیار جدی گفت . بارها گفت . ما تا زانوهایمان درخون حرکت می کنیم . و این حرکت برگشت ناپذیر است . هرکس کتاب نان و شراب اینیا تسیو سیلونه ( که ترجمه زیبایی از آن توسط محمدقاضی دردسترس ایرانی ها هم هست ) را خوانده باشد . جایی هست که قهرمان داستان تک و تنها ست . هیچکس نمانده است به جز او . جنبش شکست خورده است و او فراری است . او مانده است با یک تکه ذغال و دیوارهای شهر که تنها راه مبارزه او ست . واو بازهم تسلیم نمیشود . راه او پرکردن دیوارها با شعار است . مسعود رجوی چنین کسی است .
آنهایی که فکر میکنند میتوانند او را به زمین بکشند اشتباه می کنند . انهایی که فکر میکنند تهمت ها ، شعرها ، فحاشی ها ، نصیحت ها ! و چیزهای دیگر یک قدم اورا عقب می برد اشتباه می کنند. او انسانی است که برای مبارزه و برای جنگ بدنیا آمده است . و حتی اگر همه دوستانش و همه همرزمانش بروند یا شکست بخورند و یا تنهایش بگذارند او میماند حتی اگر فقط یک خار باشد درچشم جمهوری اسلامی . جنگ او پایان نا پذیر است .
مشکل همه دیگران با او همین است . هرکس میخواست جنگ روزی پایان یابد . وهرکسی به خانه برود . هرکسی به سوی معشوقی ، زنی ، یا مادری و پدری و خواهری و شهری و خانه ای و دیاری برود . اما جنگ رجوی پایان پذیر نیست . هرکسی میخواست بعد از یک تظاهرات استراحتی باشد . بعد از یک اعتصاب غذا ، آرامشی باشد . بعد از آنهمه شب و روز درسنگر کمی زندگی باشد . کمی عشق باشد ، کمی بشود نشست و دوستانه سیگاری کشید و کودکی را بوسید و زنی را نوازش کرد . ولی جنگ مسعود رجوی جنگی است تا پایان و تا پیروزی . درآن هیچ وقفه ای نیست . هیچ استراحتی نیست . هیچ خانواده ای نیست . هیچ شوهری نیست .و هیچ زنی نیست و هیچ کودکی نیست و حتی شاید هیچ برگ سبزی هم نیست . یک خارزار است . به معنای دقیق کلمه یک کویر است . انتهایش معلوم نیست . ولی نمیشود درآنهم توقف کرد . باید رفت . حتی اگر سراب باشد باید رفت . ایستادنی وجود ندارد . زیرا او میداند که ایستادن همان نقطه مرگ است . همان نقطه ای که لاشخوران سرمیرسند . و دیگر همه چیز پایان می یاید .پنجاه سال مبارزه پایان می یابد . این آن نقطه ایست که او تنها کسی است که با تمام وجودش آنرا لمس میکند . درکویر نمی شود ایستاد . ایستادن مرگ است . و اینجاست محل دعوای همگان
Zari Isfahani


مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

مرضیه صدای شورشی زمانه، بانوی هنر و موسیقی ایران در گفتگو با محمدشمس


مرضیه صدای شورشی زمانه، بانوی هنر و موسیقی ایران در گفتگو با محمدشمس
مرضیه صدای شورشی زمانه و بانوی هنر و موسیقی ایران که سالروزپرکشیدنش را گرامی میداریم .نامی که
مردم ایران از پیر و جوان آن را در ترانه‌های جاودانش بیاد دارند . صدای مرضیه آرامبخش لحظات تلخ و شیرین آنها بوده وهست؛ اما امروز آنچه که مرضیه به آن شناخته میشود فقط صدای جادویی او نیست بلکه شوریدن او برعلیه ضحاک زمان و پیوستن او به مقاومت ایران بود. به همین مناسبت آقای محمد شمس آهنگساز و تنظیم کننده آهنگ و رهبر سرشناس ارکستر میهن‌مان ایران و عضو شورای ملی مقاومت ایران که از نزدیک با خانم مرضیه کارهای زیادی را انجام داده‌اند؛ باشبکه تصویری ایران آزادی گفتگویی انجام داده وبه سئوالات ما درمورد این هنرمند شورشی پاسخ میدهد
محمدشمس: عرض کنم خدمت‌تان خانم مرضیه در نوع خودشان بی‌نظیر بوده؛ هستند و خواهند بود؛ آنچه که برمیگردد به ایشان ؛‌ عملکردی است  که انجام دادند؛ در نوع خودش بی‌نظیر بود و بسیار بی‌نظیر بود؛‌ و یا در آن دورانی که ایشان آمدند نزدیک شدند به مقاومت ایران و این تصمیم گیری مهم را انجام دادند در اصل ربط به کسانی که پیشتازان آزادی در مملکت و ایران هستند پیدا میکرد ؛ و این مهم بسیار جنجال برانگیز شد؛ زمانی که خانم مرضیه آمدند و پیوستند به مقاومت ایران من یادم نمیرود و فراموش نمیکنم خودشان گفتند که : « من تنها کسی هستم که میخواهم ثابت کنم اولین کسی هستم؛‌ زن خواننده‌ایی هستم که آمده و به این مقاومت پیوستم بعدا همه پشت سر من بیایند»؛‌ و این مهم ارزش خانم مرضیه را چندین برابر کرد که در کنار مقاومت ایران قرار گرفتند و توانستند با تمام قدرت و توانمندیشان خودشان را در جرگه خوانندگان و هنرمندان؛ که واقعا ایشان جایگزین ندارند و تنها کسی که خودش را فدای مردم ایران کرد؛ بخاطر اینکه آن زمان بسیار مشکل بود کسی در کنار مقاومت ایران قرار بگیرد؛ و این مهم را مرضیه انجام دادند.
محمدشمس: باید عرض کنم خزر یا کاسپین همیشه در نقشه‌ها خزر نامیده میشد به همین خاطر ما آنرا خزر خطاب میکنیم اینکه کاسپین خطابش میکنیم بسیار ارزشمند هست؛ هویت ملی ما هست؛ مردم ایران بدنبال هویت ملی خودشان هستند و بارها عرض کرده‌ام ما مردم ایران بدنبال هویت ملی خودمان هستیم؛ و بزودی به ارزشهای آن پی خواهیم برد و خواهیم رسید؛ آنچه که باعث شد من به این اثر فکر کنم خواسته‌ایی از خواستهای ملتم بود که بسیار برای مردم ایران اهمیت داشت همانطور که خلیج فارس اهمیت دارد؛ ‌بنابراین در صدد بر آمدم که این اثر را بسازم ؛ ولی تا زمانی که خواننده آنرا گیر بیاورم و خواننده دلخواه خودم را که بتواند این اثر را اجرا بکند پیدا کنم ؛‌ مسیر این اثر طوری شد که من از طریق یکی از دوستان رابط‌مان که ایشان هم در موسیقی دستی دارند؛ با این خواننده که اسم‌شان آقای مسعود درویش هست و بعنوان یک چهره مبارز ملی و مصمم ایشان را یافتم؛ ایشان را انتخاب کردم تا اثر را اجرا بکنند ضمن اینکه ایشان هم با توان و استعدادی که داشتند؛ ایشان در رشت بدنیا آمده‌اند؛ گیلانی هستند و این هم یکی از پارامترهایی بود کمک میکرد اثر جایگاه خودش را آنطور که باید و شاید نقشش را ایفا بکند و آن پیام اصلی را به دل بنشاند؛ در نتیجه ایشان با سرمایه‌گذاری که خودشان کردند این کار مهم را انجام دادیم؛ اثر؛  اثر بسیار پر قدرتی است و از آنجا که میلیاردها نت در آن بعنوان صدای یکایک مردم ایران و جهان بکار گرفته شده و ساخته شده؛ این اثر بر آن مبنا ساخته شده و خوشحال میشوم که به عرض ملت ایران برسانم که فریاد حق‌طلبانه ملت ایران که به هر حال این مقاومت بخش مهمی از آنرا ایفا میکند؛ مفاهیمی از فریاد این ملت را نقشش را ایفا میکند؛ خوشبختانه در این اثر متبلور شد و تا آنجا که توانستیم تلاش کردیم به موازات آن  چیزی که خواسته مردم ایران هست و مردم ایران میخواستند را با آقای مسعود درویش به اجرا در بیاوریم و در همین جا باید از دو تن از یاران دیگرمان آقایان کسری و محسن شجاعی دو برادر عزیز دیگرمان که برای این اثر زحمات بسیاری کشیدند قدردانی بشود و همچنین از اجرای خوب خواننده‌ایی که با توان بسیار بالا توانست اینکار را انجام بدهد و موفق هم شد؛ تشکر کنیم .
محمدشمس: باید به این صورت نگاه کرد زمانی که این رژیم مجبور میشود به این عملکرد دست بزند حتما یک چیزی باعث شد که این عمل را انجام داده ؛ یعنی درست بیانگر آغاز سرنگونی‌‌ش هست؛ اینطور باید بیان کرد؛ به چه علت ؟  به این علت که اگر نگاه بکنید به یک لحاظ؛ لحاظ عقلانی؛ شاید درست نباشد رژیم دست به چنین عملیاتی بزند ولی آنقدر تحت فشار قرار میگیرد برای اینکه از ریزش نیروهایش جلوگیری بکند مجبور به دست زدن به اینگونه اقدامات هست اصلا فکرهم نکرده چه خواهد شد یعنی در جلوی روی‌خودش چه چیزهایی قرار گرفته؛ آن چیزی که باید انجام میداد را انجام داد ولی خوشبختانه به هدف نخورد؛ از آنجائیکه این رژیم ذاتا دنبال این هست که هر چه زودتر بتواند اصلی‌ترین نیروی براندازش را که این مقاومت هست از صفحه تاریخ محوش بکند دست به همچنین عملیاتی میزند که در نتیجه به خودش برگشت و خوشبختانه تمام دنیا الان شاهدش هست ؛ و در واقع به این مسئله رسیدند و توجه همه جهانیان را جلب کرده که تنها آلترناتیو موجود همین مقاومت ملی مردم ایران هست رو در روی این رژیم ضدبشری ایستاده؛ و رژیم هم با تمام قدرتش میخواهد این مقاومت را از جلوی راهش بردارد تا نگذارد موجب آزادی مملکت و مردم بشود .
محمدشمس: در حقیقت باید اینطوری گفت که در تمام دنیا؛ چه اروپا چه امریکا؛  کل جهان؛ به این نتیجه رسیدند که با مماشات با این رژیم بجایی نخواهند رسید؛ و این برای همه کاملا ثابت شد؛‌ در نتیجه آقای پمپئو که صحبت میکند به این نتیجه رسیده که هیچ راهی برای این رژیم نمانده جز سرنگونی‌اش؛ من فکر میکنم بلاخره این رژیم  هر کمکی که از هر جای دنیا بخواهد به این برسد؛ به هیچوجه دیگر شدنی نیست چون مرحله ؛‌ مرحله دیگری است ؛‌مرحله براندازی ست و نقش مردم ایران و مقاومت سازمانیافته‌اش برای سرنگون کردن این رژیم و رسیدن به آزادی تمام عیار ایران بزودی محقق شدنی هست .
محمدشمس: من فکر میکنم هیچ وقت این رژیم به این مهم فکر نمیکرد نفر خودش توی تله بیفتد بخصوص نفر بسیار بالایش که اصلا غیر منتظره بود برای جمهوری اسلامی و کل رژیم و چه برای کسانی دیگر در غرب؛  ابعادی که کشورهای مختلف جهان و از خود سرکرده‌های مهم جهانی که به این واقعیت رسیدند این رژیم خودش عامل تروریست هست؛  و هیچوقت به این خوبی و به این واضحی و روشنی نمی‌توانست بیانگر این باشد؛ خود این رژیم خودش بنیانگذار تروریست جهانی است چه داخل؛  چه خارج؛ خوشبختانه بعد از این مسئله که بوجود آمد؛ البته ناگفته نماند و اشاره باید بکنیم  نقش مقاومت ایران برای به ثمر رساندن تا به امروزه؛  چه سیاسی و چه جهانی؛ در واقع نقش بسیار مهم این مقاومت بوده که توانسته با تمام قدرتش به مردم دنیا؛  علی الخصوص مردم خودمان در ایران بفهماند خود این مقاومت بود که توانست تمام شرائط رژیم را به هم بریزد؛ و رژیم را به اینجا برساند که با تمام قدرت نفر ویژه خودش را بفرستد و در آن محل بخواهد دست به عملیات تروریستی بزند خوشبختانه موفق نشد و اینجا باید یادآوری بکنم مردم ایران باید افتخار بکنند که پیشتازان‌شان با تمام وجود؛  حتی دادن جانشان برای آزادی‌اشان تلاش میکنند و بزودی ملت ایران؛  از این موقعیت رهایی پیدا خواهد کرد و ایران آزاد خواهد شد 

مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

مرضیه هزاردستانی که سکوتش در آسمان مقاومت صاعقه شد

مرضیه هزاردستان مقاله ای درسایت ایران ازادی
مرضیه هزاردستانی که سکوتش در آسمان مقاومت صاعقه شد
مرضیه هنر مردمی را با مقاومت مردمی پیوند داد. این اوج تازه‌ و بی‌نظیری در زندگی هنرمندی بود که همواره در اوج زیسته بود. اکنون ۸ سال از رفتن او می‌گذرد اما همچنان نوای او چون بوی جوی مولیانجاری‌ست.
فریبرز شادان
بی شک نام مرضیه بانوی آواز ایران بر تارک تاریخ هنر مردمی برای همیشه درخشان خواهد ماند. وجودی سراسر عشق به هنر ، عشق به مردم و سرانجام عشق به آزادی و جاودانه شدن با مقاومت ایران.
مرضیه بانویی که علیه رسم کهن زمانه شورید چون رودی در گستره زمان روان شد و با آوازهای زیبا و دلنشین از دشت‌های ناامیدی عبورکرد، سبزه‌های تشنه را رویاند و در زیباترین فراز زندگی درخشانش به دریای مقاومت پیوست و در آسمان آن اوج گرفت و در خورشید آزادی برای همیشه جاودانه شد.
آری این انتخاب خودش بود و اینگونه غزل انتخاب زیبایش را سرود: «آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. به‌خاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستاده‌ام…».
و چه زیبا شمشیر از نیام کشید و در نقطه اوج زندگی ارزشمندش به نبرد علیه ارتجاع زن ستیز و ضد هنر پرداخت و دراین راه با شکوه هرچه تمام‌تر درخشید همچون شهابی پر از احساس و لطافت، قلب پلید شب را نشانه رفت و برگی زرین در تاریخ هنر ایران بر جای گذاشت.
مرضیه نه تنها یک هنرمند واقعی بلکه عصاره‌ای از هنر مردمی بود چرا که با تمام زیبایی از مردم و مقاومت ایران دفاع نمود و با نوای دلنشینش، فریاد «مرگ ظالمان» را همچون تیری سهمگین به قلب پلید شب ستم آخوندی نواخت و اجازه نداد که هنر مبتذل آخوندی عرصه هنر اصیل و مردمی را به لوث وجود خود آلوده کند.
پیوستن مرضیه به مقاومت انقلابی و مردمی همچون نشستن بلبل بر گلستان بود و چه لطافتی! وقتی که نوای او را بشنوی و کیست که وجودش مملو از احساس و غرور نسبت به هنر ارزشمند تاریخ پرگهرمان نشود؟
ارتجاع حاکم بر ایران تمام تلاش ددمنشانه‌اش را کرد تا مرضیه در گوشه ای در سکوت و عزلت روزگار را سپری کند و همچون سایر پیشکسوتان هنر ایران، به فراموشی سپرده شود و صدای پر از لطافت او هرگز شنیده نشود اما هرگز نتوانست این آتش عصیانی را خاموش کند و یک باره حضور آتشین او را دید، آنگاه که خالق پرشکوه‌ترین جلوه‌های هنری، دستانش در دستان مهرتابان ایران زمین قرار گرفت و پیوند هنر مردمی با مقاومت مردمی را به نمایش گذاشت وه که چه صحنه‌ای باشکوه وماندگار آفرید.
واکنون هشت سال از پرواز هزاردستان هنر اصیل ایران می‌گذرد اما او هرگز فراموش نشده است؛ در سروده ها در ترانه ها، در صدای سازهای دلنشین، تپش قلب مهربانش را می‌توان حس کرد و در امتداد پرواز جاودانی‌اش ترنم بهار همچنان می‌تراود می‌تراود…
بدرود عاشق گل‌ها…
مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

بیانیه سازمان عفو بین‌الملل؛ محمد حبیبی به مراقبت‌های پزشکی فوری نیاز دارد


بیانیه سازمان عفو بین‌الملل؛ محمد حبیبی به مراقبت‌های پزشکی فوری نیاز دارد
بیانیه سازمان عفو بین‌الملل؛ محمد حبیبی به مراقبت‌های پزشکی فوری نیاز داردعفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای نگرانی خود را نسبت به وضعیت سلامت نامناسب محمد حبیبی، فعال صنفی و عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان استان تهران ابراز داشته و از مقامات ایران خواستار رسیدگی پزشکی فوری و آزادی بدون قید و شرط این معلم در بند شده است.
بخشی از بیانیه عفو بین‌الملل در پی می‌آید:
«وضع سلامت محمد حبیبی معلم ایرانی دربند و فعال صنفی ناگوار است و مراقبت‌های درمانی تخصصی فوری که نیاز دارد به او داده نمی‌شود. او زندانی سیاسی است که تنها باید بخاطر اقدامات حقوق بشری‌اش ۱۰ سال و نیم در زندان باشد. او باید هرچه سریع‌تر و بدون قید و شرط آزاد شود.
به محمد حبیبی فعال صنفی و معلم دربند، عضو هیئت مدیره‌ی اتحادیه‌ی صنفی معلمان تهران، اجازه داده نمی‌شود تا مراقبت‌های پزشکی مورد نیازش را دریافت کند.
در آگوست ۲۰۱۸ این مدافع حقوق بشر که در زندان اوین تهران است، مشخصا به بیمارستانی در تهران منتقل شد و مورد معاینه پزشک عمومی قرار گرفت که اعلام کرد کلیه‌هایش باید مورد بررسی فوری یک متخصص قرار گیرند.
با این وجود، او دوباره بدون دریافت مراقبت پزشکی تخصصی مورد نیاز به زندان بازگردانده شده است.
محمد حبیبی می‌گوید که بخاطر دستگیری خشونت آمیزش در می ۲۰۱۸ درد شدیدی در سینه و ریه‌هایش احساس می‌کند. با این وجود کلینیک پزشکی زندان تنها چیزی نامعلوم به او تزریق کرده است.
محمد حبیبی نخستین بار در ۳ مارس ۲۰۱۸ خارج از مدرسه‌ای که در تهران تدریس می‌کرد، مقابل دانش‌آموزانش دستگیر شد.
او می‌گوید سپاه پاسداران به او اسپری فلفل زده و او را در طول بازداشتش کتک زده‌اند و او را به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند که آنجا تا حدود ۱۹ مارس در انفرادی به سر برد.
او می‌گوید در این دوران بارها در حالی چشم بند به چشم داشت بازجویی شده و مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفته است. آنها به او سیلی زده‌اند، سرش را به اجبار تراشیده‌اند و او و خانواده‌اش را مورد توهین و تهدید قرار داده‌اند.
او به زندان اوین منتقل شده و به قید وثیقه در ۱۵ آوریل آزاد شد.
او دوباره در ۱۰ می در تجمع صلح‌آمیز معلمان تهران علیه شرایط اقتصادی بد معلمان و کمبود بودجه‌ی کافی در آموزش دولتی با خشونت دستگیر شد…
حکم ۱۰ سال و نیم زندان محمد حبیبی شامل هفت سال و نیم زندان به خاطر «تجمع و تبانی در ارتکاب علیه امنیت ملی»، ۱۸ ماه برای «تبلیغ علیه نظام» و ۱۸ ماه برای «اخلال در نظم عمومی» است…
محمد حبیبی به بازداشتگاهی که توسط سپاه پاسداران اداره می‌شد و در مکان نامعلومی قرار داشت منتقل شد و تا ۱۹ مارس در سلول انفرادی نگه داشته شد.
او در این بازه زمانی، اجازه دسترسی به وکیلش را نداشت و تنها توانست دو بار با خانواده‌اش تماس بگیرد.
او متعاقبا به زندان اوین منتقل شد و در ۱۵ آوریل ۲۰۱۸ بعد از پرداخت وثیقه‌ی ۲.۵ میلیارد ریالی (۶۰۰۰۰ دلار) آزاد شد.
محمد حبیبی در ۱۰ می ۲۰۱۸، زمانی که به قید وثیقه آزاد بود، در تجمع مسالمت‌آمیز معلمان تهران علیه شرایط نامناسب اقتصادی معلمان بازنشسته و فعال و کمبود بودجه کافی برای آموزش دولتی شرکت کرد.
این تجمع به همراه تجمع‌های مشابه دیگر در شهرهای متعدد ایران در هفته معلم، هفته فعالیت معلمان بخاطر روز معلم که در ۱۲ اردیبهشت تقویم ایرانی، برابر ۲ می ۲۰۱۸ است انجام شد…
آنگاه او را دستگیر کرده‌اند و به همان بازداشتگاه ناشناسی که در مارس و آوریل او را نگه داشته بودند منتقل شده، او برای روزهای متمادی در سلول انفرادی بوده، در حالی که خانواده‌اش از سرنوشت و محل استقرارش خبر نداشتند، و سپس به زندان فشافویه در جنوب تهران منتقل شده است.
او زمانی که در حبس بود، خیلی کوتاه برای بازجویی به زندان اوین منتقل شده و به صورت رسمی از اتهاماتش باخبر شده است.
وکیل او گزارش داده است که وی در مقابل مقامات دادستانی پابرهنه و با لباس‌های پاره پاره و زخم‌های مشهود، کبودی‌ها و دیگر علائم کتک در بدنش ظاهر شده است.
مقامات دادستانی هیچ سوال و نگرانی را درباره وضعیت نگران کننده ظاهر وی ابراز نکرده و دستور بررسی آن را نداده‌اند.
به محمد حبیبی امکان دسترسی به مراقبت‌های پزشکی بخاطر مصدومیتش هنگام دستگیری خشونت بار او تا زمان انتقال مشخص او به بیمارستان خمینی در ماه آگوست داده نشده است.
در سه سپتامبر او به زندان اوین منتقل شد…»
مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

اعتصاب سراسری کامیونداران علیرغم تهدید به اعدام و وحشت رژیم :گفتگو با نادردادگر



اعتصاب سراسری کامیونداران علیرغم تهدید به اعدام و وحشت رژیم :گفتگو با نادردادگر
اعتصاب سراسری کامیونداران به رغم تمامی فشارها و تهدید دستگیر شدگان به اعدام و اقداماتی که نظام حاکم برای به شکست کشاندن اعتصاب کامیونداران انجام داده همچنان  در ۳۱ استان ادامه دارد و تاکنون در بیش از۳۲۰شهر گسترش یافته است ، بازاریان و کسبه نیز دومین روز  اعتصاب شان را پشت سرگذاشتند. درهمین رابطه آقای نادردادگر طی گفتگویی باشبکه تصویری ایران آزادی به این موضوعات پرداخته و به سئوالات پاسخ میدهد.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

خامنه ای واستادیوم آزادی ،نمایش فاشیزم دراستادیوم آزادی



نمایش فاشیزم دراستادیوم آزادی
✍️بقلم رامین سعادت قریب
قبل از ورود به بحث اصلی و واکاوی این حرکت ابلهانه‌ی خامنه ای،می‌خواهم یک تبریک بسیار عمیق و پرمحتوا به مردم ایران بگویم بخاطر ایجاد شرایط طوفانی‌یی که خامنه ای را وادار کرد از لانه خود بیرون آمده و دست به چنین نمایش ذلیلانه ای بزند! واقعیت این است که تصمیمات دیکتاتورها در سراشیب و درپایان عمر ننگینشان دیگر نمیتواند دراز مدت باشد، بلکه گذران روز یا بقولی از این ستون به آن ستون است!
در آغاز بگذارید ببینیم خامنه ای با این معرکه گیریها می‌خواهد جای چه چیزی را با چه چیزی پرکند.
پیش ازورود حاکمیت آخوندی به دالان تنگ و تاریک ترامپ و ضربه کاری خروج از برجام، سردمداران حکومت، چنین قاطعیتی را از سوی ترامپ پیش‌بینی نمیکردند.
آخوندها که درزمان اوباما تا اعماق کاخ سفید نفوذ کرده بودند، تا جائیکه مربی رقص باباکرم اوباما یک خانم بی حجاب ولی عمیقا ولایی و عرزشی و معتقد به البته جمهوری اسلامی بود،آخوندها که با لابیهای گسترده‌ی خود و با پول نفت، سیاستگذاران ۲۸ مردادی را پروار میکردند، توانسته بودند درسیاست خارجی آمریکا برای خود حاشیه امنی بسازند!
آنها با دست باز، داعش را تولید و پروار می‌کردند و خود به جنگ فرضی با آن میرفتند و مدال هم از دستگاه اوباما میگرفتند! عراق هم که چراگاه اختصاصی آنها بود. در یمن نیز رئیس جمهوری قانونی را عوض کرده و برای عربستان چنگ و دندان نشان میدادند! درسوریه بی محابا برای بقای اسد آدم میکشتند و شهرها را ویران میکردند و
درلبنان ارتش خصوصی خود حزب الله را ارتقاء می‌دادند. درنوارغزه با تحریک گروههای بی اصل و نسب فلسطینی هرگاه در خطر بودند، منطقه را به آتش جنگ می‌کشیدند و اذهان بین المللی را از ایران منحرف می‌کردندو دراروپا نیز با خاصه خرجیهای خود و ولع اروپاییهای محتاج به بازار ونفت، خط سیاسی خودرا پیش می‌بردند. آنها درسایه برجام اوبامایی هم پول یامفت بدست آورده بود و هم از هر سو شادمان بوده و خلاصه کبکشان خروس میخواند!
اما خروش مردم ایران نوار خوشیهای ساختگی ولایت را برهم زد و نشان داد که تضاد بین مردم و دیکتاتوری عمیق‌تر ازآن است که با چنین راههای جنایتکارانه و مکارانه ای به حاشیه برود.
درسایه دلاوری مردم ایران در قیام دیماه، دولت جدید آمریکا بوضوح دریافت که با یک نظام درهم شکسته و به پایان رسیده روبروست، پس شمشیرش را ازرو بست و از برجام خارج شد و تمام گشایشهای اوبامایی دود شد.
اینجا بود که وقتی خامنه ای سمبه را پرزور دید دیگر از ترقه زدن به ناوهای آمریکایی دست کشید.
در سوریه بیش از۲۰۰بار موشک و بمب خورد، اما دم برنیاورد، دریمن هم که مزدورانش درگوشه ای یمن محاصره شده بودند غلطی نکرد، درسوریه هم امور را به برادر قلدرش یعنی پوتین سپرد، زیرا دیگر توان رویارویی مستقیم نداشت.
حالا خامنه ای مانده بود با یک استراتژی متلاشی شده و یک اقتصاد فروپاشیده، که نفسش در حال بند آمدن بود.
اینجا بود که دیدند حالاکه دمشان از همه جا چیده شده باید رو به نمایش‌های داخلی بیاورند.ازحمله مشکوک به رژه اهواز تا پروپاگاندای متمرکز پایین آمدن دلار! آنچنان که آنقدر تبلیغ کردند که نزدیک بود مردم آمریکا هم دلارهایشان را به ریال تبدیل کنند!
راه آخر خامنه ای این بود که قسمت دوم نمایش «من جسم ناقصی دارم » را اجرا کند!این بار با کلمه کلیدی «تا من زنده هستم نخواهم گذاشت جمهوری اسلامی تسلیم شود» و قاسم سلیمانی هم مانند فیلمهای هندی دراین لحظه پیشانی خود را بگیرد که یعنی دارد گریه می‌کند.این بار لوکیشن عوض شد. دیگر نماز جمعه نبود. این بار قرار شد به تقلید از هیتلر ساحت ورزشگاه را به لوث وجود دیکتاتور آلوده شود. خامنه ای دریک نمایش ولایی –هیتلری از سوراخ خود بیرون آمد و درمقابل انبوه نظامیان جان برکفش! سخنرانی کرد!
اما چند سوال پیش آمد:
۱- اگر این تعداد بسیجی جان برکف داری چرا از بیچارگان افغانی و پاکستانی درسوریه استفاده میکردی ؟
۲- اگر چنین موجودات جان برکفی داری چرا دست بدامان پوتین برای جنگ درسوریه شدی ؟ خوب اینها را با قاسم سلیمانی میفرستادی کار دشمنان بشار اسد را یکسره کنند ؟
۳ اگر چنین توان نظامی داری چرا به دریوزگی برجام در اروپا افتاده ای ؟
نکند قصد تو این است که با این خیمه شب بازی مردم ایران یعنی دشمن اصلی خودت را بترسانی؟!
زنهار که باید بدانی صف اتوبوسها و بخشنامه اجباری شرکت در مراسم و پاکتهای خالی
ساندیسهای خورده شده بسیار روشن ساخت که: خامنه ای! دیگه تمومه ماجرا

مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

کانون شورشی حنیف گرمابی صابر کوهی

کانونهای شورشی پیام آور آزادی و از خود گذشتگی واتحاد وهمدلی برای  تحقق سرنگونی این نظام چپاولگر هستند. با بکارگیری این اصول دریک مبارزه جمعی به عنوان اصل و پایه هدف مورد نظررا محقق میکند.برای پاسخ به سئوالاتی حول این اصول آقایان حنیف گرمابی و صابرکوهی درگفتگویی با شبکه تصویری ایران آزادی به سئوالات پاسخ میدهند

کانونهای شورشی پیام آور آزادی و از خود گذشتگی و اتحاد:گفتگو با حنیف گرمابی و صابرکوهی


کانون های شورشی  گفتگو درسایت ایران آزادی
کانونهای شورشی پیام آور آزادی و از خود گذشتگی و اتحاد:گفتگو با حنیف گرمابی و صابرکوهی
کانونهای شورشی پیام آور آزادی و از خود گذشتگی واتحاد وهمدلی برای  تحقق سرنگونی این نظام چپاولگر هستند. با بکارگیری این اصول دریک مبارزه جمعی به عنوان اصل و پایه هدف مورد نظررا محقق میکند.برای پاسخ به سئوالاتی حول این اصول آقایان حنیف گرمابی و صابرکوهی درگفتگویی با شبکه تصویری ایران آزادی به سئوالات پاسخ میدهند
حنیف گرمابی: این پایه‌ای‌ترین عنصر هست، شاید سن ما قد ندهد ولی شنیدیم و در تصاویر بسیار دیدیم که مردم که سال ۵۷ انقلاب کردند، انرژی بسیار عظیمی توی جامعه آزاد شد، انرژی که می‌شد باهاش یک جامعه‌ای بسیار جدید ساخت و به سمت کمال و پیشرفت برد، این انرژی باید تو راستای شکوفایی ایران بکار برده می‌شد اما رژیم توانش را نداشت، لذا با سرکوب می‌خواست آنها را مهار وکنترل کند، به همین دلیل اولین عنصر آزادی به معنای دقیق کلمه ذبح و سربریده شد. آگر دیده باشید توی سخنرانیهای برادر مسعود اولین چیز روی همین آزادی تاکید کردند، و اینکه ما فقط آزادی میخواهیم، رژیم هم از اول با گرفتن آزادی زنان با حجاب اجباری و بعد با قانون اساسی ولایت فقیه این صلب ازادی از مردم را نهادینه کرد و برای همین بود که مجاهدین هم بهش رأی ندادند و داستانهاش راشنیدید…، منظور کلمه مقدس آزادیست. آگر این باشد دیگر راه برای  همه چیز بازاست و وقتی نیست همین است که آخوندها کردند، و میخواهند با سرکوب حداکثر همین حق پایه‌ای را به مردم ندهند!
موضوع آزادی و اینکه از روز اول جنگ با خمینی هم سر کلمه آزادی بوده، دعوای مجاهدین و مردم ایران با خمینی هم سر این کلمه بوده است، برای اینکه این سنگ بناست، پایه است، و اینکه شکوفایی یک جامعه و حتی شکوفایی اقتصادی آن هم از آزادی در میاید، و محقق می‌شود.
نکته ای که باید بگویم اینکه فرار مغزها و استعدادها، اینکه امیدی به ماندن در داخل کشور ندارنددر نتیجه میروند در جامعه ایکه در آن آزادی باشد یعنی خارج ایران…، آیا اینطور آینده کشور ساخته میشود؟
صابر کوهی: حنیف به نکته خوبی اشاره کرد،  وقتی میگوییم آزادی میخواهیم یعنی چی؟ یعنی آزادی بیان، آزادی احزاب و تجمعات، آزادی در انتخاب پوشش. یعنی ملاک و معیار مشروعیت رأی مردم باشد و نه چیز دیگر
و شکوفایی اقتصادی هم در پرتو همین آزادی میتواند محقق شود کما اینکه رشد و تعالی اجتماعی و فرهنگی و علمی هم مشمول همین موضوع میشود.
حالا در کشورما نه تنها آزادی نیست بلکه حاکمیت پاسخگوی پایه‌ای‌ترین خواسته‌های مردم هم نیست و هر اعتراض و حرف مخالفی را سرکوب میکند، فکرش رو بکنید، در کشوری که حاکمیت میگوید:
آنطوری که من میگویم زندگی کن، لباس بپوش، موسیقی گوش کن، اون کسی رو که من مشخص می‌کنم در انتخابات انتخاب کن، اون حرفی را که من میگویم بزن و حرف مخالف ممنوع، میگوید کیا به ورزشگاه بروند و کیا نروند و هزار ممنوعیت و محدودیت دیگر،  خب در چنین کشوری چطور میشود توقع داشت که خلاقیت و شکوفایی استعدادها داشته باشیم. این اعتراضات و قیامهایی هم که در کشور شاهدش هستیم به همین دلیله که گفتم و ریشه‌اش نبودن آزادی است.
مثلاً همین اعتصاب کامیونداران که برای سومین بار از اول مهر ماه شروع کردند مگر علتش چیزی جز خواسته‌های حق و پایه‌ای همین قشر زحمتکش هست؟ اما می‌بینم که دادستان همین نظام آنها را متهم میکند به راهزنی و تهدید به اعدام میکند که البته کامیونداران این تهدیدات را به پشیزی هم حساب نکردند و هر روز این اعتصاب بیشتر و بیشتر شده است.
خب حالا در یک چنین وضعیتی در کشورما وقتی یک جوان ایرانی که به اطرافش نگاه میکند و وضعیت موجود و ظلمی و بیداد میبیند چه کار باید بکند. دقیقاً همین کاری که در قیامهای دیماه و مرداد ماه در شهرهای کشورمان دیدیم.
این جوانان شورشی (کانون‌های شورشی) اولین ویژگی که دارند اینه که از درون مردم برخاسته اند دربطن همین جامعه تحت ستم هستند، ظلم وستم رژیم را به خوبی لمس و حس کردند، با درد مردم آشناهستند، فقر و محرومیت مردم را به روشنی می‌بیند ولمس می‌کنند، از طرفی جرم و جنایت رژیم و کارگزاران رژیم را به خوبی می‌بیند، دزدی‌ها ی حکومت و آقازاده‌های دزد را می‌بیند، به غارت دادن سرمایه‌های ملی را توسط این رژیم می‌بینند، سرکوب و زندان و شکنجه را هم می‌بینند، اعدام‌های وحشیانه این حکومت را در شهرها می‌بینند
نتیجه اینکه اولین درس برای هر جوان ایرانی، که موضوع ذهنش، باید باشد آزادی است. خب الان در ماه محرم هم هستیم و ۱۲ یا ۱۳ روز بیشتر از تاسوعا و عاشورای حسینی نمیگذرد، مگر کلام امام حسین که الگوی آزادیخواهی برای ماست چیزی جز هیهات منا الذله بود؟ مگرپیام شان چیز جز تبری جستن از خواری و ذلت در رابطه با ستمی که بر من و ما روا میشود بوده و هست؟؟ ستم و ظلمی که این همه نابودی حرث و نسل را درکشورمان به بار آورده است، بعد چطور میشود قبول کرد که تن بدهیم و اعتراض و شورش علیه او نکنیم؟! هیهات منا الذله!…
نتیجه اینکه، این قیام‌ها بیش از هر زمان دیگری درس آزادی را بالاترین و مبرم‌ترین درس برای جوانان و نوجوانان ایران کرده است.
صابر کوهی: اینکه آگر مقاومت و ایستادگی نبود این آخوندها از مغول بدتر می‌کردند، با این درجه از وحشیگری که داشتند و دارند، چه کاری بود که نکردند! اما قیمیتی داده شده، نسلی آمده و ۳۹ سال قیمت داده و فداکاری کرده، آگه امروز رژیم در همه جای دنیا مفتضح میشود و هر روز اخبار آن را می‌بینیم مثل بسن حساب‌های وزارت اطلاعات  در فرانسه و دستگیریها مزدوران آنها و اخباری که همین ایام هم می‌شنویم، خوب همینطوری نبوده! نسلی از روز اول قیمتش را داده تا جامعه جهانی امروز واکنش نشان میدهد، مگر همین چندروز پیش سالگرد ۵ مهر نبود، خوب چی بود این ۵ مهر؟ نسل دانش آموز و دانشجو در سال ۶۰ آمدند توی خیابانها و شعار مرگ بر خمینی گفتند و آن را پیش مردم ایران مفتضح کردند و جانشان را بخاطر ازادی دادند، ۱۰۰۰ هزار هم پای تیرباران رفتند
مگه ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ بالای دار نرفتند؟؟ خوب این قیمت آزادی است ! قیمتی که این نسل پرداخته و بازهم داره میپردازد!

حنیف گرمابی: هرکسی توی زندگیش انبوهی انسانهای فداکار را دیده و مییند، منهم میتوانم مثال بزنم از چیزی که خودم دیدم، مثلاً من مادرم را در کودکی اصلاً ندیدم و بعد فهمیدم اعدام شده و فهمیدم که مادرم فداکار بوده و قیمت آزادی را داده و بعد آرمان آزادی را فهم کردم. یا تصویر پدرم را که دیدم خیلی دردناک بود، اما واقعیت اینکه تابلوی زیبایی از آزادی و فدا و قیمتی است که در این راه باید داد برای همین توی پیام هم بهش اشاره شده…
و این الگوی من بوده و از طرفی اینهم یک نمونه برای من هست، فاکت های بیشتر از همشهریهای خودم و پدرم دارم اسامی که سال ۶۰ اعدام شدند خیلی هاگمنام هستند…. خیلی از دانشجویان و جوانان که در زندانها اعدام شدند…، ازجمله قتل عامی که در سال ۶۷ با فتوای خمینی صورت گرفت و حتی جوانان امروز از سال ۸۸ دانشجویانی مثل کیانوش آسا و صانع ژاله و..

صابر کوهی: در مقابل هر ستم و ظلمی یک نیروی مقاوم و آزادیخواهی هست. بقول معروف لکل فرعون موسی
و لازمه آزادیخواهی و مقاومت در مقابل دیکتاتوری و ستم، از خود گذشتگی و فداست.
برای خودم من تعدادی از شهدایی که از نزدیک می‌شناختم خیلی باعث انگیزه و ترقیب خودم برای قدم گذاشتن در این مسیر شد. از جمله دکتر صدرالله سیاه منصوری که یکی از استادید دانشگاه دامپزشکی تهران بود و همین الان هم کتابهاش جزو مراجع آموزشی دانشجویان این رشته است. دکتر صدرالله با وجود داشتن موقعیت اجتماعی و شغلی بالا با وجود اینکه میتوانست به زندگی خودش مثل بقیه ادامه بدهد اما برای یک هدف بالاتر که آزادی هست به فعالیت برای سازمان پرداخت. دکتر صدرالله تو شهری که ما در آن بودیم برای خیلی‌ها از بابت مردمی بودن و از بابت ویژگیهای انسانیش شناخته شده بود. رژیم سال ۶۴ دکتر را دستگیر کرد و بخاطر پافشاری دکتر روی هواداریش از سازمان در ۸ بهمن ۶۷ در زندان گوهردشت کرج اعدام شد.
یا دکتر غلامحسین رشیدی که تا اونجا که بیاد دارم دکترای جامعه شناسی داشت و طبق گفته بعضی از آشنایان ما در اوائل انقلاب هم به وی پیشنهاد معاونت وزارت بهداشت کشور شده بود.
یک چنین افرادی را آدم میبیند بعد مگر میشود برای آدم سؤال ایجاد نشه که، این‌ها که برای خدمت به جامعه سالهای زیادی از عمرشان را گذاشتن و تحصیل کردند چی میشد که چشم به اون همه داشته‌های خودشان میبندند و در مقابل دیکتاتور می ایستند؟
این سؤال بارها در ذهن من آمده اما در نهایت جز با همان درسی که گفتید یعنی از خود گذشتگی نمیشود به اینها پاسخ داد. این شهدا با همه جایگاه و مدارج علمی و اجتماعی خودشان اما پاسخ به مشکلات مردم و نبود آزادی را نه در دانشگاه و مدرسه بلکه در میدان مبارزه و با از خود گذشتگی پاسخ دادند و به همین خاطر هم هست که هر روز این شجره پاک و این صف مبارزین راه آزادی طولانی‌تر و قوی‌تر میشود.
آگه بخواهم نمونه دیگری را بگویم و خیلی دوست دارم که یاد کنم از دوستان و همرزمانم مجاهد شهید سیاوش نظام الملکی و حنیف امامی که در ۶ و ۷ مرداد ۸۸ در قرارگاه اشرف در مقابل مزدوران عراقی خامنه‌ای سینه سپر کردند و به خاک افتادند. با سیاوش که حدود ۹ سال با هم در یک قسمت بودیم و با هم کار می‌کردیم ، حنیف هم ۳ سال با هم بودیم. هر دوی آنها با وجود اینکه در سوئد بودند اما انتخاب کردند که زندگی شخصی خودشان را در اروپا کنار بذارند و برای آزادی مردم ایران به مجاهدین بپیوندند. مگر میشود این نمونه‌ها را دید و تکان نخورد.
اصلاً چرا راه دور برویم، در همین سالها ی اخیر و ماههای اخیر مگر ندیدیم که چه کسانی در اعتراضات و قیامها جلوی همین حکومت مستبد سینه سپر کردند و از همه چیزشان گذشتند،
سال گذشته حتماً دوستان بیننده یادشان هست که پهلوان اصغر نحوی پور چطور در مقابل توهین یک آخوند حکومتی به یک خانم هموطن ایستادند و وقتی نیروهای سرکوبگر به سمتش شلیک کردند فریاد زد «جانم فدای ایران»
یا همین نسلی که  در این ماههای اخیر به خیابان ریختند برای قیام تو شهرهای مختلف از کرج و کازرون و ایذه و درود و تهران و شهرهای دیگر، مگر نمیداند که این کارشان قیمت دارد؟ مگر نمیدانند که روبرویشان نیروهای سپاه و اطلاعات و یکان ویژه ایسادند و هر آن امکان شکیک از طرف اونا وجود دارد و آگر دستگیر بشوند چه بلایی سرشان میاورند؟ خیلی ساده اندیشی است که آگر بگویم نمیدانند،  بدون شک میدانند اما با این وجود نه تنها مرعوب این کارهای رژیم نمیشوند بلکه هر بار پر شورتر این قیامها از جاهای مختلف سر باز میزند.
آن چیزی که قیامها را ادامه دار میکند و در نهایت به آزادی میرساند چیزی جز فدا کردن و ازخودگذشتگی نیست
حنیف گرمابی: اتحاد را مثلاً در کار راننده‌ها گفتند یا اعتصاب‌های بازاری‌ها که تکان داد یا هرجای دیگر… که اینطور کوه را جابجا میشود کرد، یک شعاری دیدم روی دیواری نوشته بودند« یکی نشیم تکی می‌میریم»، برای رسیدن به هدف باید متحد و همدل شویم…، ، اینطوری وحدت و همکاری و همدلی ایجاد میشود و قوی میشویم… و اینکه طبعاً برای این اتحاد باید از نقطه قوت‌ها شروع کنیم، از اشکالات و کمبودها شروع نکنیم، این باعث تفرقه میشود و دشمن سود میبرد، در شرایطی که رژیم نه راه پیش دارد و نه راه پس این اتحاد و همدلی خیلی ضروری‌تر میشود.
چنین اتحادی در تاریخ هزاران نمونه دارد، مثلاً مردم دین بین فو در ویتنام در برابر اشغال خارجی با انواع سلاح‌های قوی که داشتن مردم کشور متحد شدند و با همدلی در نبردشان ایستادگی کردند و با دوچرخه مهمات به رزمندگان خودشان میرسوندند
چرا دور برویم و کشور خارجی، مثال دوران مصدق و خرید اوراق قرضه توسط مردم که کمک مصدق کردند

صابر کوهی: نمونه‌ها و مثالهای زیادی در رابطه با اتحاد و همدلی هست بخصوص در همین قیامهای اخیر که داشتیم. جاهایی بود که مردم با اتحاد به نیروهای سرکوبگر تهاجم می‌کردند و آنها را عقب میراندند و یا کسانی را که بازداشت شده بودند آزاد می‌کردند. و اتقاقا نیروهای سرکوبگر از همین اتحاد و همدلی مردم میترسد.
با صحنه‌های سرکوب نیروهای رژیم در کوچه و خیابان زیاد مواجه میشویم اما واقعیت اینکه وقتی چنین صحنه‌ای پیش میاید، همه مردم معترض هستند و هیچ کس راضی به دیدن این صحنه‌ها نیست، وقتی یکی پا جلو میگذارد و با فریاد این اعتراض را میرساند بقیه هم بلافاصله پشت اون رو میگیرند. این همان اتحاد و همدلی هست. با شورش کردن به جو موجود با شکستن سکوت ایجاد میشود.
اینطوری است  که ازخودگذشتگی عامل اتحاد و همدلی میشود. و میتوانیم همدیگررا پیدا کنیم. آدم‌های هم جنس خودمان، افراد معترض و عاصی از ظلم و ستم حکومت رو پیدا کرد.
اگر دیده باشید با این همدلی و اتحاد هست که میشود جلوی اوباشان رژیم و نیروهای سرکوبگر را هم با کمک هم گرفت، پس باید این فرهنگ اتحاد و همدلی را که از ویژگی‌های دوران انقلاب هست زنده کرد و در هر زمان و در هر مکان قیام و شورش بپا کرد.
وقتی بحث از همدلی و اتحاد می‌کنیم شامل همه جا میشود مثلاً وقتی کامیونداران اعتصاب میکنن بقیه اقشار جامعه از معلم و بازنشسته و بازاری و همه اقشار ازآنها حمایت کنند و پشت گرمی بدهند اینطوری میشود اعتراضات را گسترش داد و همین اعتراضات مختلف را هدایت کرد به قیامی بزرگ که نهایتاً هدف اصلی براندازی این نظام پوسیده است… و اینطوری دیکتاتورها ساقط میشوند.
حنیف گرمابی: دانشگاه سنگر آزادیست و همواره در تاریخ ایران بوده و همیشه آغاز کننده حرکت‌های اجتماعی بوده و عنصر آگاه و پر انرژی و جوان جامعه توی دانشگاه است،
و در این برهه از تاریخ هم باید نقش خودش را با اتحاد و همدلی ایفا کند که این اتحاد در یک عمل و همکاری جمعی و گذشتن از منافع فردی برای منافع بالاتر جمعی، که منظور آزادی است، محقق میشود.
مثال از اعتصاب دانشگاه‌ها که چند مدته همین روزها در جریان هست…و یا اینکه شعار« دیگه تموم ماجرا »که دستگاه قلابی به اصطلاح اصلاح طلبها را بهم ریخت و تاریخا آنها را سوزاند.
خوب از دانشگاه در اومد، واقعیت اینکه اینها داشتن یک انحراف بزرگ ایجاد می‌کردند که گویا توی این رژیم اصلاحی هم وجود دارد!! که دانشگاه مهر پایانی بر این بازی کثیف زد!!
در نتیجه: در داشنگاهها و مدارس تشکیل کانونهای شورشی و دادن پیام اگاه کننده و روشن کننده و شکستن جوّ سرکوب هست که اینطور میشود نقش اتحاد و همدلی رو بارز کرد.

صابر کوهی: حنیف بنظرم به نکته خوبی اشاره کرد سر اتحاد و همدلی که با کار تیمی هر کاری را میشود پیش برد، مثلاً آگه کسی کوهنوردی رفته باشد، می بیند که تکی هرچقدر عزم فتح قله کرده باشد، ولی بخاطر سختی مسیر، دودلی یا بی انگیزگی رو آدم تأثیر میگذارد، نامید میشود و…
این طبیعت کارهای اینطوری هست، مسیر سختی دارد و این سختی با یک جمع هست که ساده میشود، آدم از همدیگر انگیزه میگیرد تو کارهای سخت، احساس قدرت و پشتگرمی میکند…
یه نگاهی به آمار محصلین در کشورمان بکنید، آمار دانش آموزان ۱۳ میلیون و دانشجویان ۴.۵ میلیون هست  خب آگه اتحاد ایجاد بشود بین دانش آموزان چه نیروی قوی‌ای شکل میگیرد؟ و این میتواند موتور محرک بزرگی در جامعه برای قیام و انقلاب باشد.
زمینه این کار هم در هرمدرسه در هر کلاس هر جمعی نزدیک با هم وجود دارد. دانش آموزان و دانشجوها میتوانند این کانون را تشکیل بدهند و اتفاقاً جمعی که سالیان باهم زیر یک سقف در یک کلاس و دوست و رفیق بودند، خیلی سهل‌تر و قابل اتکاتر برای تشکیل این کانونهای شورشی میتوانند عمل کنند
دانش آموزان و دانشجویان میتوانند با تشکیل این کانونهای شورشی زمینه را برای خیزش عظیم مردم ایران آماده کنند.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342

خدمات بهداشتی گروگان باند های مافیایی و کمیاب بودن دارو گفتگو با دکترفیروز دانشگری



خدمات بهداشتی گروگان باند های مافیایی در ایران است،  درشرایط کنونی بیماران با کمبودهای جدی دارو و مشخصاً داروهای ویژه و درمانی مواجه هستند که این روزها به یکی از معضلات جامعه تبدیل شده است؛
به همین منظورشبکه تصویری ایران آزادی با «پروفسور دکتر فیروز دانشگری»  گفتگویی انجام داده وایشان به سئوالات پاسخ میدهد
«پروفسور دکتر فیروز دانشگری» یکی از دانشمندان شناخته شده درجهان است؛ و پروفسور دانشگاه وسترن در اوهایو امریکا هستند؛‌ ایشان همچنین رئیس و مؤسس شرکت درمانی بوتای مدیکال می باشند؛ .. بیش از صد دانشمند و جراح را آموزش داده و تربیت کردند ،  بیش از صد مقاله علمی در زمینه پزشکی  نوشتند که منتشرشده است؛ دکتر دانشگری همچنین بر روی فعالیتهای بالینی و مشاوره‌ایی و تحقیقیاتی در دانشگاه سی دبیلو آر یو تمرکز دارند
دکتر فیروزدانشگری: جواب کوتاه این است که نخیر نیست ، برای اینکه واقعیت اینه که توی دنیای بزرگ پزشکی تولید کنندگان دارو نهایت آرزوهاشون اینه که این دواها را بدست مریض‌ها و بدست مردم برسانند من نمیتوانم فکر بکنم هیچ رئیس شرکت دارویی بزرگ دنیا باشد و تمام تلاشش را نکنند تا دوا را بدست مردم برسانند،  برای اینکه پایه اساسی تولید دارو اینه که دارو بدست مردم برسد وقتی توی یک کشوری و توی یک جامعه‌ایی دوا نمیرسد بدون شک مسئله مدیریت است .
مسئله دوا هم یک مسئله نسبتاً پیچیده‌ایی در تمام دنیا است بدلائل مختلف و ریشه میخورد با مسائل اقتصادی و اجتماعی که درآن جامعه برقرار است بطور خاص توی ایران میزان نیاز جامعه ایران به دواهای خارجی بیشتر از ۳ تا ۴ درصد نیست این ادعایی که اینها می‌کنند که واقعیت ندارد مثل بسیاری گفته‌های دیگرشان دروغ است  و برای مردم فریبی هست؛ بخاطر اینکه این داروهایی که از خارج میاید ولی داروهایی که در داخل تولید میشود برای تولید شدن خودش احتیاج به مواد خارجی دارد.
دومین مسئله همینطور که میدانید دواها و داروهای پزشکی جز تحریم نیستند و اینجا توی جامعه آمریکا و جامعه اروپا ما میدانیم اینها خیلی حساس هستند به اینکه تحریمها به مردم ضرر نخواهد زد در نتیجه این یک مردم فریبی دیگری است.
نکته سوم اینکه دارو و دستیابی باصطلاح عادلانه به دارو طرحی را پیگیری میکند ، اگر توی یک جامعه ایی؛ توی یک شهری؛ توی یک مملکتی مردم بطور عادلانه دسترسی به سیستم درمانی ندارند به همان میزان به سیستم توزیع عادلانه دارو هم ندارند در نتیجه یک بی عدالتی نسبت به سیستم درمانی دیده می‌شود توی دارو بشدت تکرار می‌شود یعنی آنهایی که پول دارند و توی این جریان آقازاده‌ها و رژیمی‌ها دسترسی به دواها خواهند داشت ولی ۹۶ درصد مردم که جز آقازاده‌ها نیستند دسترسی نخواهند داشت و وقتی این دسترسی و سیستم عادلانه صورت نمی‌گیرد در نتیجه قیمت دارو و کمیابی و غیره دستخوش تلاطم‌های توی بازار خواهد شد ،و وقتی نرخ ارز می‌رود بالا قیمت دارو می‌رود بالا در صورتیکه هیچ کس اینرا تحریم نکرده و ربطی به تحریم ندارد ولی چون ارز خرج می‌شود گران خواهد شد و باصطلاح تلاطم‌هایی که در سیستم مدیریت بد هست نوکش را در توزیع دارو خودش را نشان می‌دهد.
من یک نمونه‌هایی دیدیم که مثلاً مریض‌هایی که بیماری کلیه دارند و می‌توانند برای پیوند کلیه بروند نمی‌روند بخاطر هزینه و دسترسی به دواهای بعد از پیوند کلیه نیاز شان ا ست که دسترسی شان بسیار مشکله و سعی می‌کنند روی همان دیالیز بمانند.
یک ویدئوی خیلی آزار دهنده‌ایی من از وزیر بهداری رژیم دیدم که خیلی سطحی می‌گفت ما نمی‌توانیم این دوا را وارد بکنیم بخاطر اینکه این حداکثر دو سه سال عمر نفر را اضافه خواهد کرد و در نتیجه در اولویت نیست یعنی توی جامعه‌ایی که آدم احمقی مثل این وزیر بهداشت رژیم برای ۲ و ۳ سال عمر نفر بسادگی ارزشی قائل نیست یکی باید بپرسد توی این جامعه مصیبت زده با ولایت فقیه به نظر شما چندماه و چند سال زندگی یک نفر قابل ارزش است و قیمتش چقدر است.
به نظر می‌رسد اینها توی جمع‌های خودشان یک نظرهایی دارند و یک تصمیم‌هایی گرفتند که ۲ و ۳ سال عمر مردم مهم نیست حالا نمی‌دانم ۵ سال مهمه؛‌۱۰ سال مهمه؛ یعنی می‌خواهم بگویم این مسئله دارو که شما می‌پرسید واقعاً نوک کوه آشفتگی؛ بی سامانی؛ و مدیریت است .
نهایتاً توی این رژیم آخوندی جان مردم و جان این هموطنان ما ارزشی ندارد؛ چون وقتی می‌آیند به تقسیم ارز بنشینند که به کجا برسد اولویت شان این نیست که  نیاز مردم کجا هست بدون شک همه ما میدانیم خرجی که اینها در سوریه و عراق و یمن می‌کنند چه میگویند پول دوای مورد نیاز ایران یک قطره آن هم نمی‌شود.
یک عددی من می‌دیدم واردات دوا چیزی نزدیک ۵۰۰ میلیون دلار بوده توی سال ۹۶ و ۹۷؛ در حالیکه میدانیم درسال چندین میلیون دلار در سوریه خرج می‌کنند؛ یک نفر از این وزیر بهداشت نمی پرسد که اگر ۲ و ۳ سال جان یک نفر ایرانی؛ یک نفر هموطن ارزش ندارد؛ پس بمب‌هایی که روی سر مردم عراق و سوریه و بقیه جا می‌ریزیدپول  آنها را چه جوری حل و فصل می‌کنید؟.
بدون شک مسئله دارو یک مشکل اجتماعیه؛  مشکل اقتصادی؛ و متاسفانه مسئله‌اش اینه که باصطلاح توی جامعه اینها که از همه بیشتر زجر می‌برند قیمت اینرا می‌دهند و آن آدم‌های کم پول؛ آدم‌های لایه‌های فقیر؛ کامیونداران که الان در اعتصاب هستند و آنهای که زمانی بیمار هستند و نیاز دارند بیش از هر وقت مورد حمایت و کمک بقیه قرار بگیرند.
دکتر فیروزدانشگری: بله من مطمئنم شما و هموطنان ما که به این گوش می‌کنند ریشه را میدانند ، من یکبار توی کشور اروپایی با یکی از هموطنانمان حرف می‌زدم؛ گفتم به نظر شما بزرگترین مشکل ایران چیه؟ آدم سیاسی هم نبود؛ بدون لحظه‌ایی مکث بکند گفت: بزرگ‌ترین مشکل ضدیت رژیم با مردم خودشه .
ببینید حق سلامت بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶ بعنوان یک حق اجتماعی در اساسنامه بهداشت جهانی و غیره تکرار شده؛ و شاخص‌های سلامت هم بدون شک از شاخص‌های عدالت اجتماعی هستند و اینکه چطوری توی جامعه و منابع جامعه برای بهبود سلامت و وضعیت مردم آن جامعه حل و فصل میشود.
چند مثال میزنم :
ببینید توی امریکا پارسال توی تمام کل جامعه امریکا ۵/۳ بیلیون دلار خرج مسائل پزشکی شده این را توی کل ببینید کل تولید اقتصاد امریکا ۱۸ بیلیون دلار بود پارسال؛ ۵/۳ بیلیون دلار یعنی چیزی نزدیک ۲۰ درصد خرج بهداشتی و درمانی شده؛ این اگر تحت تاثیرتان قرار نمی دهد یک فاکت دیگر بگویم کل سیستم دفاعی امریکا کل بودجه‌اش ۷۰۰ بیلیون دلار بود یعنی یک پنجم سیستم پزشکی یعنی توی این مملکت ۵ برابر اونچه خرج سیتم دفاعی و هواپیما و توپ و تانک و این حرف‌ها می‌شود؛ خرج سلامت و سیستم پزشکی مردمش می‌شود شما اینرا بروید مثال بزنید البته یکی از مشکلات ایران اینه که عدد و رقم مشخص نیست ایران پارسال تولید خالص ملی‌اش ۴۰۰ یا ۳۵۰ بیلیون دلار بود؛ شما نگاه بکنید رقم اول باصطلاح توی خرج مملکت سیستم پزشکی‌ش نیست؛ سیستم درمان و سلامت نیست؛‌ خرج اول توی این مملکت دزدی های ولایت و دزدیها و خرج باصطلاح سپاه و خرجی است که  برای تروریسم خارجی و سرکوب داخل می‌کنند.
مثل این است که شما پول حقوق ماهانه را می‌گیرید و می‌آورید توی خانه و خانواده‌ایی؛ بیشترین خرج را باید خرج مهمترین کارتون بکنید؛ اگر آن کار اینه که بچه‌تون را مدرسه بگذارید؛ اگر اینه که خانه سالمی تهیه بکنید؛ اینکه غذای سالمی بخورید؛ توی سطح مملکت هم همینجوره؛ مشکل اینکه توی ایران دسترسی عادلانه به سیستم پزشکی نیست؛ اگر برویم به شاخص‌های سلامتی را ببینیم ، از سال ۲۰۰۰ تا حالا به نظر من از رتبه ۱۱۲ حتی پایین‌تر هم آمده؛‌ میزان اعتیاد؛‌ میزان خودکشی؛‌ میزان فقر بچه‌ها ، گرسنگی بچه‌ها؛ اینها را آدم نمی‌خواهد از خبرها در بیاورد در کنارش وقتی حرف وزیر بهداری را می‌شنویم که برای خودشان تعیین کردند ۲ تا ۳ سال عمر ایرانی برایشان ارزش ندارد که براش خرج بکنند؛ این‌ها را که روی هم میگذ‌اریم می‌بینیم بزرگترین مصیبت و بزرگترین بیماری که جامعه ایران را گرفته ویروسه؛ سرطانه؛ حالا هر چه می‌خواهید اسمش را بگذارید؛ این رژیم است ؛ رژیمی که امکانات یک جامعه ثروتمند را؛ به نابودی کشانده .
میدانید ما اینجا مقایسه می‌کنیم ایران جمعیتش یک درصد جمعیت دنیاست؛ ۵ درصد منایع طبیعی دنیا را دارد‌ ولی منابع این کشور را میایی خرج دزدیها و چپاولهای خودت می‌کنی؛ خرج تروریسم خارجی می‌کنی؛ برایت ۲ و ۳ سال عمر مردم ارزش ندارد براشون دوا بیاری؛ همه اینها را که می‌بینی نهایتاً مردم ایران به لحاظ سلامت که حق شان است و جزء حق طبیعی‌شان هست میان نزدیک گروه‌هایی میشن که من نگاه می‌کردم از کشورهای واقعاً یک زمانی فکر نمی‌کردیم برویم اونجا درس بخوانیم  ولی الان بلحاظ توانایی سیستم پزشکی‌ش چند ده رده بالای ایران هستند
دکتر فیروزدانشگری: به نظر من برگردیم یکسری شاخص‌های عام هست مثلاً میزان مرگ و میر بچه‌ها توی دوسال اول زندگی‌شون چقدره؟ یا شاخص‌های طول عمر چقدره؟‌ و شاخص‌های دیگر ، شاخص‌های سلامتی هستند؛‌ می‌شود شاخص‌های سلامتی و بیماری را هم نگاه کرد؛ شاخص‌های مریضی آنهایی که شما ارگانیزه کردید؛ آمدند رنگ کردند ۱۰ درصد کشورهای پایین دنیاست؛ ما بلحاظ ثروت‌های طبیعی در ۱۰ درصد بالای دنیا هستیم؛ بلحاظ تاریخ‌مان؛ بلحاظ فهم و شعور مردم‌مان؛ بلحاظ سابقه پزشکی و اینکه اولین مدرسه طب در دست ابن‌سینا در ایران بوجود آمد حتی حدود ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال پیش کتابهای که توسط ابن‌سینا و بقیه دانشمندان و پزشکان ایرانی نوشته شده بود در مدارس اروپایی تدریس می‌شد.
بلحاظ شاخص‌های سلامتی یعنی طول عمر آدم‌ها چقدره؟ چاقی توی ایران چقدره؟ دیابتی چقدره؟ اینها شاخص اینکه مردم چقدر پول دارند؛ خرج سلامتی‌شان بکنند می‌توانند غذای سالم بخورند؛ ارزون‌ترین غذا را میتوانند بخورند؛ خوشبختانه ما توی جامعه ایران یک فرهنگ غذایی خیلی غنی داریم ولی مشکل اینجا مشکل فرهنگ غذایی نیست مشکل اقتصادیه؛‌ که مردم پول ندارند غذای خوب بخورند غذای سالم بخورند.
من فقط اینجا یک نکته بگویم که دوستان و پزشکان خوبی در ایران هستن و می‌دانند وضع پزشکی؛ وضع اقتصادی پزشک‌ها در ایران خوبه؛ مردم ممکنه این تصور و تفکر را داشته باشند که اقا اگر در ایران پول داشته باشی میتوانید بروید همه چیز را بخرید؛ ولی واقعیت اینه که خود پزشکها و درمانی هم خودش جزء ویترینهای این مسئله هستند؛ یعنی خود پزشکها و همکاران من از این شکایت دارند که سیستم ناعادلانه درمانی اولین کاری که میکند اینها را دچار بحران باصطلاح حرفه‌ایی میکند؛‌ برای اینکه هر پزشکی هر پرستاری رفت توی اینکار که بتواند به مردم کمک بکند و در کنارش هم یک زندگی سالم داشته باشد و.لی وقتی شما می‌بینید کار تخصصی شما قاطی شده با دزدی و چپاول و باصطلاح با مردمی که تو می‌خواهی نمی توانی کمک کنی
یک نکته هم بگویم  وقتی زلزله کرمانشاه شد خانم رجوی یک نکته واقعاً خوبی گفتند: گفتند درست این مصیبت بزرگی بود اما بزرگترین مصیبت توی ایران مصیبت ولایت فقیه است و این واقعاً توی گوش من نشسته واقعاً من هر موقع به سیستم پزشکی نگاه می‌کنم به سیستم دارویی نگاه می‌کنم به هر قسمتش نگاه می‌کنم می‌بینم این باصطلاح تحلیل واقعاً واقعی‌ترین تحلیل است.
دکتر فیروزدانشگری: خیلی خوشحالم که این سؤال را کردید واقعاً آنسوی سکه کار من اینه که اینرا می‌بینم توی جامعه بعد از سرنگونی ولایت فقیه نشانه های آنرا می‌بینم آنهم توی مقاومت است و این برای من بعنوان یک فرد بعنوان یک پزشک و بعنوان کسی که ۴۰ سال است می بینم.مهم است.
بهترین سیستم پزشکی؛ سیستمی که مؤثر است نه که خیلی پول خرج میکند ولی مؤثر است یعنی آدم های مریض را سالم میکند و آدم‌های که مریض نیستند را سالم نگه میدارد؛ برای اینکه من بتوانم این آینده نگری را ببینم؛‌ از یکطرف پایه‌های علمی هست که سیستم سلامتی چیه؟ از اون طرف اینکه کی می‌خواهد این سیستم را کمک بکند؛‌ باصطلاح به واقعیت برساند؛ و این اونطرف سکه باصطلاح کاری که من با مقاومت کردم توی چندین سال گذشته از هر جا که مقاومت بوده از ایران تا عراق و آلبانی و غیره؛ در باصطلاح مصالح پزشکی ساختن بعضی چیزها که نیاز بوده که تضادهای مقاومت را حل بکند؛
واقعیت اینه که من این ضوابط باز؛ ضوابط دمکراتیک؛ ضوابطی که براساس کشف قانونمندیهاست؛ قانونمندی‌ها را کشف می‌کنی؛ و بر اساس آن اجرا می‌کنی من هیچ جا بهتر از روابط توی مقاومت ندیدیم.
من یک نکته ی را هم به شما بگویم و این است که من درس‌هایی که آنجا یاد می‌گیرم اینجا توی همین کمپانی‌هایی که گفتید اجرا می‌کنم برای اینکه آن درس‌ها؛ درس‌های واقعی هستند چون مقاومت چیزی برای خودش نمی‌خواهد بچه‌هایی که آنجا کار می‌کنند بقول معروف میگویند ما می‌خواهیم همه دندانهایمان را سالم نگه بداریم تنها دندانی که نداریم دندان طمع هست؛ این را من به این دلیل می‌خواهم بگویم که درست است که ما وقتی صحبت می‌کنیم از فجایع رژیم و فجایعی که کاملاً الان توی ایران هست ؛ ولی روی روشن این سکه این است که در کنارش یک مقاومتی دارد که در کلیتش؛ توی سازماندهی‌ش؛ توی کاری که داخل خودش میکند و تک تک آدم‌هایی که توش کار می‌کنند؛ واقعاً بدون هیچگونه اغراق بدون هیچگونه اغراق متمرکز شده درصد سال گذشته ایران و ایرانیه که توش صداقت؛ فدا؛ کار زیاد کردن؛ کار درست کردن؛ کار را بر اساس قانونمندی کردن؛ متبلوراست. و به این خاطره که من فکر می‌کنم رژیم به این قضیه حمله میکند برای اینکه واقعاً اگر مردم ایران دو روز از این روابط را ببینند ۵ روز؛ یک هفته این روابط را ببینند؛ بقول معروف مسئله قضاوت حل شده است .
در این رابطه من شنیدم در رابطه با مسائل مالی مقاومت؛ من توی ۳۰ و ۴۰ سال گذشته بطور جزیی یعنی روزمره در جریان این بودم که چطور بچه‌ها چگونه پول هر یک دانه قرصی را که می‌خورند؛ پول هر دوایی که می‌خورند؛ و یا ویزیت دکتر و یا هر عملی که دارند و این حرف‌ها؛ از جیب خودشان و از جیب مقاومت میدهند؛ و اینرا من در جمع عمومی و جمع خصوصی گفتم حالا اینجا هم میگویم من اینرا توی دادگاه حقوقی و دادگاه تخصصی و دادگاه انسانی و هر چی که قراره برگزار شود نیز میگویم؛ برای اینکه من ۲۰ و ۳۰ سال گذشته اینرا بطور روزمره خودم دیدم؛ و ا ین واقعاً حماسه عالی مقاومت و بطور اخص توی سیستم پزشکی و سیستم درمانی که من بطور مستقیم درگیرش بودم یک حماسه خاموش است؛‌ یک حماسه‌ایی که سازمان و مقاومت راجع به آن حرف نزده است؛ به هر دلیلی ولی به نظر من این وقتشه که این حرفها را بزند برای اینکه توی فاز سرنگونی به نظر من این حرف باید زده شود که نه تنها این رژیم سرنگون خواهد شد ولی در کنارش آلترناتیوی که می‌خواهد بیاید؛‌ آلترناتیوی واقعاً جوهرها و آرزوهای صد سال گذشته مردم ایران را توی خودش متبلور کرده و توش دارد زندگی می‌کند و برای همین خیلی موفق بوده واسه اینه که رژیم هر چه تلاش کردد نتوانست از بینش ببرد؛ برای اینکه الماسه؛ الماسی که به آن درجه از خلوص رسیدن که هیچی نمیتواند  بشکندش.
درهمین زمینه:
احتکار دارو توسط انحصارات؛ یکی دیگر از راه‌های پول درآوردن سپاه
کمبود دارو به بهانه سال تولید داخلی؛ از صرفه‌جویی ارز تا فساد هماهنگ
مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342