پمپئو - واکنش وزیر خارجه آمریکا به اعتراضات اخیر بازار تهران: جهان صدای مردم ایران را می‌شنود



وزیر خارجه ایالات متحده در تازه ترین واکنش به موج جدید اعتراضات در ایران، در توئیتی ضمن انتقاد از حمایت رژیم جمهوری اسلامی ایران از گروه های تروریستی منطقه، نوشت جهان صدای اعتراض مردم ایران را می شنود.
مايک پمپئو وزیر خارجه آمریکا صبح چهارشنبه ۶ تیر در توئیتر خود نوشت: رژيم فاسد ايران منابع کشور را با حمایت از اسد، حزب الله [لبنان]، حماس و حوثی‌ها [یمن] هدر می دهد و این در حالی است که خانواده های ايرانی زجر می کشند.
آقای پمپئو افزود: کسی نباید از ادامه اعتراضات شگفت زده شود. مردم از فساد، بی عدالتی و بی کفایتی رهبران شان خسته شده اند. جهان صدای مردم [ایران] را می شنود.
ظهر چهارشنبه نیز آقای پمپئو در یک بیانیه رسمی درباره اعتراضات در ایران گفت: حکومت ایران منابع شهروندان خود را به باد می‌دهد، چه برای ماجراجویی در سوریه، حمایت از حزب الله، حماس، و حوثی‌ها، چه در مسیر جاه طلبی هایش برای توسعه بیهوده برنامه هسته‌ای اش، که تنها بر رنج مردم ایران خواهد افزود.
وی افزود: همانطور که پیشتر گفته‌ام، هیچ کس از این که اعتراض‌ها در ایران ادامه دارد نباید متعجب شود. مردم ایران سهم شان از ثروت کشور را رهبران خود می‌خواهند و خواستار پاسخگویی آنها به نیازهای مشروعشان هستند.
وزیر خارجه آمریکا تاکید کرد: ما تاکتیک‌های بی‌اثر حکومت در سرکوب مردم، زندانی کردن معترضان، و انکار سرخوردگی مردم را محکوم می‌کنیم. مردم ایران از فساد، بی‌عدالتی، و بی‌کفایتی رهبرانشان خسته هستند. جهان صدای آنها رامی‌شنود.
این جدیدترین واکنش وزیر خارجه آمریکا به اعتراضات در ایران است.
در دو روز گذشته، بازاریان در بازار بزرگ تهران و جمعی از کسبه خیابان جمهوری در اعتراض به نابسامانی بازار ارز، گرانی، رکود و سردرگمی مشتریان و فروشندگان دست به اعتصاب و تجمع اعتراضی زدند.

در هفته های اخیر، وزیر خارجه آمریکا در چند توئیت همراهی خود را با معترضان ایرانی اعلام کرده بود.
او هفته پیش به جمهوری اسلامی ایران نسبت به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی ایران هشدار داد چرا که به گفته او در این صورت با غضب تمام دنیا روبرو خواهد شد. آقای پمپئو ابراز امیدواری کرد که آمریکا هیچگاه مجبور به واکنش نظامی علیه ایران نشود.
اول تیرماه وزیر خارجه آمریکا در توئیتی از «رژیم جنایتکار ایران» در سرکوب اعتراض‌های مردمی انتقاد کرد و گفت: پنج هزار نفر از ایرانیان به خاطر اعتراضات دیماه بازداشت شدند. ۳۰ زن برای اعتراض به حجاب اجباری بازداشت شدند. صدها درویش، تعدادی فعال محیط زیست، ۴۰۰ اهوازی، ۳۰ کشاورز اصفهانی؛ همه توسط رژیم جنایتکار ایران زندانی شدند. مردم ایران لایق احترام به حقوق انسانی شان هستند.
۳۱ خرداد هم، وزیر خارجه آمریکا درباره قاسم سلیمانی و «مقامات فاسد» رژیم ایران نوشت: رژیم فاسد ایران، سپاه، حزب الله، و حماس را غنی کرده است و ثروت کشور را غارت کرده است تا هزینه جنگ های نیابتی در خارج کند؛ درحالی که خانواده های ایرانی با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند.
آقای پمپئو در توئیت خود عکسی از قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران گذاشت و روی آن نوشت، در حالیکه خانواده های ایرانی تقلا می کنند، سپاه پاسداران ایران ثروتمند شده است.

مجید اسدی در اعتراض به کارشکنی حکومت در روند درمان آرش صادقی نامه‌ای منتشر کرد



 مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۰ زندان گوهردشت کرج در اعتراض به کارشکنی عوامل زندان در روند درمان آرش صادقی که به تازگی مشخص شده به سرطان استخوان مبتلاست، نامه‌ای منتشر کرد.
مجید اسدی، زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج مورخ ۳۰ خرداد ۹۷ با نگارش نامه‌ای سرگشاده اعتراض خود را نسبت به کارشکنی عوامل حکومت بیان کرده و خواستار رسیدگی به وضعیت وخیم جسمانی آرش صادقی شده است.
متن نامه مجید اسدی، در پی  می‌آید:
«وقتی دوست و عزیزی در کنارت از درد دارد آب می‌شود و دست آویزی هم آخر نیست تا فراچنگش آوری، خاصه آنکه در میانه نه‌توی دیوار زندان باشی و در مطلق حصر و حصار و محرومیت، دیگر از چه چیز سخن باید گفت؟!
آرش سرطان دارد. این را پزشکان بیمارستان گفته‌اند و رئیس بهداری زندان از پیش روی آن به صراحت هشدار داده است. او نیاز فوری به بستری شدن دارد و بهداری زندان بارها درخواست بستری او را داده اما دادستانی تمام قد در برابر آن ایستاده است تا شاید همچون محسن دگمه‌چی انتقام گفتن یک «نه» را از او بگیرند.
جرم آرش این است که چون دوستان و یارانش با هر حلقه طناب دار بر گردن یک انسان بغضی از خشم در گلویش گره می‌خورد و با هر ضجه مادری دل‌خون و دل‌سوخته، پنجه‌ای از درد بر چهره‌اش خنج می‌کشد. هر چند دردهای لحظه به لحظه کشنده‌اش را با برق تیغ لبخند پاسخ می‌دهد اما رواست آیا تا با سکوتی خفت‌بار به سوی احتضار بدرقه‌اش کنیم؟
آی خلایق! بی‌گناهی، اسیری دست بسته در این سوی دیوار دارد می‌میرد.
با شما هستیم! می‌شنوید!
مجید اسدی زندان گوهردشت چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷»
شایان ذکر است روز دوشنبه ۲۸ خرداد ۹۷ نتیجه آزمایش آرش صادقی، زندانی سیاسی محبوس در زندان گوهردشت کرج به او اعلام شده و مشخص شد وی به سرطان استخوان مبتلاست و تکثیر آن در ناحیه بازو محتمل است.
در چنین وضعیتی عوامل زندان در حالی که بیمارستان مدنی کرج تجهیزات لازم بری درمان این نوع از بیماری را ندارد، تنها اجازه اعزام وی به این بیمارستان را داده‌اند و با درخواست خانواده او که حتی هزینه بیمارستان و پروسه اداری آن را متقبل شده‌اند مخالف می‌ورزند. کارشکنی در روند درمان آرش صادقی در مرحله جاری که نیاز به تشخیص شدت بیماری و اقدامات زودهنگام دارد می‌تواند به رساندن وضعیت سلامتی او به وضعیت غیرقابل بازگشت منجر شود.

کودتای نافرجام ۱۷ ژوئن آزمایش بزرگ مقاومت ،گفتگو بادکتر حمید رضا طاهرزاده




کودتای نافرجام ۱۷ ژوئن روزی که شانزده سرویس امنیتی فرانسه با ۱۳۸۰ مامور پلیس به ۱۳ خونه اعضای مقاومت ایران لشکرکشی کردند. توطئه ای که رئیس وقت اطلاعات فرانسه به صراحت در برابر خبرنگاران گفت : هدف متلاشی کردن و انهدام کامل مجاهدین خلق ایران بود. آیا حمله به دفاتر شورای ملی مقاومت درکشورهای دیگرهم صورت گرفت ؟
حال ۱۵سال از اون روز گذشته ، نتیجه این لشکرکشی چی شد ؟ تا همین نقطه چی نابود شد؟ یا به سمت نابودی رفت؟ و کی تثبیت شد و به سمت ثبات؟ و چرا؟
برای پاسخ به این سئوالات آقای دکتر حمیدرضا طاهرزاده هنرمند و عضو شورای ملی مقاومت ایران درگفتگویی با شبکه تصویری ایران آزادی آن را مورد بررسی قرارداده وبه سئوالات پاسخ میدهد .
حمید رضا طاهرزاده: خدمت شما سلام عرض میکنم و همچنین همه بینندگان شما علی الخصوص اعضای دلاور و قهرمان درکانونهای شورشی این مقاومت در سراسر ایران این افتخار رو دارم که در خدمت شما هستیم که با هم صحبتی بکنیم راجع به سئوالاتی که مطرح میکنید.
پرسش : این روزها مصادف با واقعه ای است که از اون بعنوان ۱۷ژوئن یا ۲۷ خرداد ۸۲ و یک زد و بند بین دولت فرانسه و نظام حاکم اسم می برن به طور خلاصه بگید که داستان این روز چی بود و چه اتفاقی افتاد؟
حمید رضا طاهرزاده: در بامداد اون روز یعنی در ساعت ۶ صبح نیروهای عظیم پلیس،۱۳۰۰ پلیس و ژاندارمری اینها حمله کردن به مقر دفتر شورای ملی مقاومت و بسیاری از خانه های پناهندگان. اساسا چرا این مسئله صورت گرفت؟ این به دلیل این بود که بهرحال یک سیاست مماشات بسیار کثیفی از سالها پیش ادامه پیدا میکرد و قراردادهای بسیار نان و آب دار و چرب و نرم برای اروپایی ها که سخت به بازار ایران احتیاج داشتن. علی الخصوص فرانسه ، اینها رو در این موقعیت قرار داد که برای مماشات و دلجویی از آخوندها خلاصه مطابق خواسته خاتمی چون این در واقع اینها مدار تنظیم رابطه شون با ما براساس رژیم می بندن دیگه. اینها مطابق اون دست به یک همچین حمله بسیار ننگین و واقعا فضاحت باری که جز شکست و ننگ و رسوایی برای دولت وقت فرانسه بوجود نیاورد و چیزی عایدشون نشد .اینها واقعا حرکاتی انجام دادن و حرکات بسیار وحشیانه ، شما تصور بکنید که اینها به جایی حمله کردن که سالهای سال توسط ژاندارمری و پلیس فرانسه تحت حفاظت قرار گرفته بوده نزدیک ۲۰ سال مقر اور سورواز تحت حفاظت نیروهای فرانسوی قرار داشت و مجاهدین در سرتاسر جهان حتی در ایران در هرجا که کار کردن همیشه مطابق با قوانین و مقررات کشورها عمل کردن. همچنان که خانم میتران بانوی پیشین اول فرانسه همان روزاول ، گفتن من با خانم رجوی از نزدیک آشنا هستم و همکارانشون ۲۰ساله که ما به اینها حفاظت دادیم هیچ مسئله ای ایجاد نکردن هیچ گونه تهدید امنیتی برای ما نبوده. این چه کاری است این چه جنایتی است این چه ظلمی است که در حق این پناهندگان انجام شده؟
یا آقای مالکوم فاولر در نامه ای که به ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه نوشت گفتش واقعا این جوانانی که خودشون رو آتیش میزنن واقعا خطر استرداد وجود داشت. از همه تهدیدهایی که میشه تصور کرد که علیه این مقاومت میشد اعمال کرد رو اینها در نظر گرفته بودن و مدتها روش کار کرده بودن و فکر میکردن خب دیگه تمام شد حالا با شرایط بین المللی که بوجود اومده در ماه مارس همون سال اتفاقا یکی از خبرنگارا نی که همراهش بوده به نام ژان کلود موریس در اون کتابش یک اشاراتی هم در همون روزهای حملاتی که صورت گرفته بود در روزنامه ژورنال دو دمنژ در هفته نامه ژورنال دو دمنژ منتشر کرد. خلاصه این ننگ واقعا رسوایی و فضاحت فرانسه گریبان گیر خودش کرد به این زودی ها پاک نمیشه.
خوشبختانه دادگاهها یکی بعد از دیگری تمام دادگاهها به نفع ما رای دادن و این توطئه که قرار بود مقاومت ایران رو به زعم خودشون نابود کنن ولی نتونستن. در ادامه بحث اشاره خواهیم کرد که آقای قاضی بروگردردادگاه گفت : خانم رجوی شما تعادل و ثبات و امنیت در منطقه ی خاورمیانه را بهم ریختین خب این یعنی وقتی که دوتا دولت میشینن مذاکره میکنن سر میلیاردها قرارداد می بندن با شرکت توتال با ایرباس .
وجه دیگر این حمله نشانه خلاصه اقتدار و ماندگاری این مقاومته و بمثابه یک آلترناتیو واقعی چیزی که خود رژیم اون رو تبلیغ میکنه که حتی همین روزها هم در پی قیامی که صورت گرفت، مگر روحانی تلفن نکرد به آقای مکرون رئیس جمهور فرانسه و از اون خواست که فعالیتهای مقاومت ایران خانم مریم رجوی، مجاهدین و شورا رو در اینجا محکوم بکنن؟ در اون زمان هم در شرایطی که وجود داشت نشستن مذاکره کردن دوویلپنت رفت تهران بازدید، برنامه شون رو ریختن بعد وزیر کشور وقت آقای سارکوزی که بعدها شد رئیس جمهور با سفیرشون یعنی صادق خرازی در اینجا طراحی کردن برنامه ها رو پیش بردن و همه این کارها صورت گرفت و به زعم خودشون همچنان که روز بعدش همین سارکوزی در مقابل سئوال نمایندگان پارلمان فرانسه قرار گفته که شما چرا این کارو کردین …گفتش ما میخواستیم اینها رو متلاشی کنیم که کردیم .
حتی رئیس د اس ت هم همین رو گفت. حالا ببینید که کی مضمحل شده آقای سارکوزی در چه وضعی است پرونده هایی که الان داره و چند شبی رو که در زندان گذراند و همین طور ‌آقای ژاک شیراک که اون هم محکومیتهای سنگین قضایی دامنگیرش شد .خب این مقاومت ماست ما همینطور وایستادیم اصلا کارمون مقاومت کردنه بر همین اساس زنده ایم.خودش آلترناتیو خودش رو مشخص کرده خودشه که هرجا که هست مذاکراتی هست برنامه ای هست فشار رو میذاره روی ما .
پرسش: شنیدم که نظام حاکم و بعضی از طرفهای بین المللی میخواستن در این روز سر مقاومت و مجاهدین رو زیر آب بکنن و آنها را از بین ببرن در این کار تا کجا پیش رفتن ؟ 
حمید رضا طاهرزاده: تلاش شون همین بود و خودشون هم خیلی مشخص و روشن و ساده گفتن که ما میخواستیم این کار رو بکنیم این برنامه رو انجام دادیم ، یعنی هر کاری که میتونستن کردن. اینا از مدتها قبل طراحی کردن ببینید همه این مکافاتها و این دردسرها از زمانی شروع شد که موضوع لیست تروریستی و قراردادن نام مقاومت ایران در این لیستهای ننگین تروریستی بود که اون هم باز به درخواست رژیم و به طور خاص دولت اصلاحگرای جناب خاتمی شیاد صورت گرفت چه در آمریکا چه در اتحادیه اروپا و همه جا.
براساس این لیست تروریستی که اینا درست کرده بودن این پرونده ۱۷ژوئن شکل گرفت، حملات صورت گرفت شما نگاه کنید وقتی که اینها حمله میکنن به خانه های پناهندگان ایرانی مثل خانه های مادران شهدای ما، مادر کوشالی رو که معرف حضورتون هست زنده یاد مادر عزیزمون مادر کوشالی و سایر مادران در اون صبح زود به اینها حمله کردن به خانه رضایی های شهید یعنی پدر رضایی و مادر رضاییها شما تصور بکنید که اینها انسانهای سالمند و بیمار وقتی که برسر اینا رفتن و ایشون با اون حالت تصور بکنید که این ژاندارمهای غول پیکر بریزن تو با سلاح هاشون دنبال چی میگردید؟ اینا دنبال سلاح می گشتن، سلاح می گشتن همونجوری که رژیم به اینها گفته بود در اشرف سلاح های کشتار جمعی وجود داره خب ریختن دیدن چیزی نبود ولی اینجا با این وضعیت که می گویند در ۳۰سال گذشته این زمانی که صورت گرفت در چنین عملیات پلیسی اتفاق نیفتاده بود و رویتر همون زمان هم گفت که دستگیری های غول آسا صورت گرفته ۱۶۵ نفر رو پلیس دستگیر کرد و برد به دادسراها و دادگاهها اما باور کنید واقعا مسخره بود چونکه عصر همون روز ۱۴۳ نفر آزاد شد، ۲۲نفر موندن از جمله خانم رجوی ایشون رو نگه داشتن و ۲۱ نفر دیگه.
شما فکر بکنید خانم رجوی رو اینها دستگیر کردن کسی که موقعی که ایشون تردد میکرد دولت فرانسه و مقامات امنیتی فرانسه بدلیل اینکه ایشون یک سیبل هست یعنی ارزشمندترین بهرحال رهبر این مقاومت هست رئیس جمهور برگزیده این مقاومت هست اونها حساس بودن روی ترددات ایشون. من یادمه یک ملاقات با موسیقیدان بزرگ آقای منوهین بود که با ایشون قرار بود ملاقات کنن به همراه هیات ایشون ما در رکابشون بودیم باور کنید وقتی که در خیابونهای فرانسه در خیابونهای پاریس تو شانزه لیزه پاریس ماشین خانم رجوی رو اسکورت میکردن و می بردن آدم احساس میکرد واقعا رئیس جمهور ایران دارن میرن، چی شد؟ ایشون که همون آدمن همون سازمان همون تشکیلات . شما چرا به ایشون حمله کردین چرا به بچه هاشون حمله کردین چرا زدید حتی پولهای توجیبی بچه ها رو اینها گرفتن موقعی که میخواستن شب که آزاد بشن نمی دونستن چجوری برگردن اینها کامپیوترها رو بردن بعد چه بلاهایی سر خودشون آوردن چون میلیونها سند و غیره و ذالک تو این کامپیوترها بوده است باید همه اینها رو ترجمه میکردن و به چه قیمتی .
ولی آخر الامر دست از پا درازتر البته ما شهدای گرانقدری دادیم،‌صدیقه مجاوری و ندا حسنی مجاهدین دیگری که شعله هاشون مشعلی بود از انسانیت که همین شخصیت انگلیسی گفت این وجدانهای ما رو آتیش میزنه این کار این جوانان برای بیدادگری ایستاده بودن و به چه مناسبت ما این کار رو کردیم؟ چه نتیجه ای عایدمون میشد؟ کار به جایی رسید که ژاک شیراک ترسید و گفت که دیگه نمیخوام بشنوم و این بوی بدنهای سوخته که پاریس رو گرفته دیگه بیش از این قابل تحمل نیست. در نتیجه ۳ ژوئیه خانم رجوی آزاد شدن. این … ننگ برای …ژاک شیراک و سارکوزی و دوویلپنته؟ نه فرانسه اون انسانهای شریفی بود که از همسایگان اور سوراوز …به یاری این مقاومت همبستگی شون رو نشون دادن، سازمانهای حقوق بشری شخصیتهای بزرگ، وکلا، سازمانهای کارگری و…حتی حزب سوسیالیست، حزب سوسیالیست در موضع گیری که کرد گفتش که این یک واقعا فضاحت بزرگ سیاسی است که دامنگیر فرانسه شده. یادمون نرفته آقای فرانسوا اولاند . ایشون به مقر خانم رجوی رفتن در اور سوراوز یعنی همون جا اومدن بعد مدتی و اظهار سمپاتی کردن و حمایت خودشون رو حزب شون رو نسبت به سازمان مجاهدین اعلام کردن.
پرسش : مجاهدین میگن که این واقعه یک کودتا بوده چرا اسمش رو کودتا گذاشتین؟
حمید رضا طاهرزاده: کودتا به معنی دقیق کلمه خب اینجا یک حالت غلط مصطلحه اما در هر حال چون کو یعنی قطع کردن دتا یعنی دولت یعنی شما دولت رو قیچی کنید از طریق یک حملات نظامی استفاده از ارتش و … ولی به این شکل قابل درکه بدلیل اینکه به قول ایو بونه رئیس سابق د اس د گفته بود این تعداد از نیرو ۱۳۶۰-۷۰تا ژاندارم افرادی که متخصص حملات یعنی در عملیات محیر العقول …برای دستگیری ۱۶۰ نفر اون هم آدمهای بی سلاح پناهندگانی که هیچ گونه خطایی در فرانسه مرتکب نشدن. استفاده از این کلمه یعنی به مثابه عملیاتی که شبیه کودتا بود برای اینکه یک دولت در تبعید که ما دولت در تبعید هستیم و خود رژیم هم این رو قبول داره دولت در تبعید رو توسط این نیروهای فرانسوی ارتش فرانسه و د اس د و ژاندارماشون و پلیسشون و اینها در هم بکوبن نابود کنن خب این یک نوع در هم شکستن این مقاومت بود که میشه به نحوی از واژه شبه کودتا استفاده کرد درواقع همونطور که …نشانه اقتدار و خلاصه توانمندی این مقاومته که در مصاف با این رژیم یک چنین چیزی رو رژیم خواسته و برای دولتها هم این مسئله هست. اجازه بدین این رو هم بگم که این مسئله به همین جا ختم نشد در جاهای دیگر هم این موضوع اتفاق افتاد یعنی حملات به خانه های پناهندگان در کشورهای دیگر صورت گرفت که اگر لازم شد بعدا بهش اشاره میکنم.
پرسش: آیا داستان ۱۷ژوئن رابطه ای با حمله آمریکا به عراق در همان سال داشت؟ چون مجاهدین این دو موضوع را در ارتباط با همدیگه مطرح میکنند لطفا در این مورد توضیح بدید
حمید رضا طاهرزاده: خیلی خیلی روشنه ببینید، خب نیروهای ائتلاف بنا به خواست دولت جمهوری ولایت فقیه و بطور خاص خاتمی اینها طی ملاقاتهای بسیار زیادی که با کشورهای اروپایی مخصوصا با انگلیس و آمریکایی ها و … داشتن در سوئیس و اینها گفته بودن که ما به شما حریم هوایی می دهیم به شرط اینکه شما مجاهدین رو در عراق نابود کنین، دلیلشون هم این بود که خب اینها در لیست تروریستی هستن و یک سازمان تروریستی هستن و باید نابود بشن .
نتیجه اش رو اما زدن بچه های ما رو شهید کردن دهها تن از مجاهدینی که یک گلوله هم به سمت نیروهای ائتلاف شلیک نکردن . اگر ما اینکار را میکردیم در مقابل دشمن قرار میگرفتیم خب این از یک سو تصور این بود که تصور دولت آمریکا و فرانسه که از این موقعیت استفاده میکنیم بال سیاسی شون رو در فرانسه قیچی میکنیم یعنی همون کودتا با قیچی کردن بال سیاسی.
یعنی بال نظامی در عراق نابود میشه به زعم خودشون نابود میشه و بعدم محصور میشن بال سیاسی هم اینجا از بین ببریم که تموم بشه دیگه قطعیه. این کار یک سناریویی است که به این صورت طراحی شده بود ولی از اونجایی که مقاومت ایران برحقه راهش درسته، رهبریش واقعا یک رهبری خردمند پاکباز، دقیق، است. فرانسه میخواست نابود کنه از این ور حمله کرد اونا هم از اون طرف. بله کاملا درسته این در یک ارتباط ننگین ارگانیک دوطرفه بود اما هر دو طرف به شکست انجامید.
پرسش: دولت فرانسه آن موقع با دولت آمریکا و بوش اختلاف داشتن و فرانسوی ها در حمله به عراق شرکت نداشتن چرا می گویید ۱۲ کشور در این توطئه نقش داشتن؟
حمید رضا طاهرزاده: فرانسه هم که شرکت نکرد بدلیل فشار افکار عمومی بود و اینکه ژاک شیراک از قدیم الایام با کشورهای عربی رابطه خوبی داشته، کمپانی های فرانسوی در کشورهای عربی چون بعضی هاشون فکر کنم کشورهای استعماری خودشون بودن با عراق خیلی رابطه خوبی داشت و نمیخواست وارد شه بعدم نمی دونست چی میشه اما فی الواقع این یک کاری بود که همونطور که عرض کردم از مدتی قبل اینها شروع کرده بودن .. این رژیم بود که به اینها اطلاعات غلط میداد راجع به سازمان و راجع به کارهای مختلف مقاومت و اینها رو خلاصه تشویق میکرد که برن حمله کنند. فرض کنید نظیر چنین حمله ای نه در این ابعاد در انگلستان هم روی داد در ایتالیا هم اتفاق افتاد در آمریکا هم شد خب؟ این یک کار جمعی بوده اینها با هم همکاری میکردن چون رژیم ابعادش رو خیلی برای اینکه واقعا بتونه دیگه با تمام قوا کار سازمان مجاهدین و مقاومت ایران رو یکسره بکنه در این شرایط بحرانی که بوجود اومده بود و همه چیز داشت نابود میشد، با تمام قوا رفته بود. کما اینکه بعدها هم دیدیم هرچی که در ید قدرتش بود در دادگاههای مختلف آورد ولی به شکست انجامید پس بنابراین به همین دلیل می گوییم این یک توطئه ارتجاعی استعماری است چون فقط یک دولت و دو دولت نبودن دولتهای مختلفی درش نقش داشتن. ؟
پرسش: این پرونده ای که بعد از حمله به مجاهدین در فرانسه تشکیل شد بعد از این همه سال سرانجامش به کجا رسید؟ چون شنیدم که مقامات رژیم یکسری افراد را از ایران بعنوان شاهد مختلف در این پرونده دخالت دادن آیا این شاهدین و این کارهای رژیم تاثیری داشت و نتیجه این دادگاهها به کجا رسید و چه رائی دادن؟
حمید رضا طاهرزاده: همونطوری که در ابتدای عرایضم اشاره شد موضوع اساسا موضوع تروریستی بود خب؟ اما از اونجا که پرونده کاملا خالی بود و دست دولت خالی بود تو پرونده واقعا هیچ چیزی نداشت که بتونه علیه سازمان کاری بکنن به همه دادگاهها، شما فکر میکنید خانم رجوی رو فقط یکبار اینا خواستن و اون هم سوالاتی که ازش پرسیدن مربوط به مبارزات ایشون در زمان شاه و خانواده اش بوده اصلا مسخره ها واقعا هیچی با دستهای خالی پرونده ای که مفتضح بود بعد دیدن که حالا هیچی تو این زمینه نمیتونن کار کنن.
رژیم شروع کرد اینکه پارامترهای دیگری وارد کار بکنه پارامتر پولشویی و مالی قضیه تامین مالی تروریسم اما اینها هم به نتیجه نرسید همون قاضی بروگری که بازپرس این پرونده بود خودش برکنار شد و یک قاضی باشرفی آمد سر کار بنام آقای مارک شرویدیک ایشون قاضی شریفی بود که همه خلاصه صدها هزار پرونده ای رو که رژیم درست کرده بود و غیره و را اینها مطالعه کردن ایشون دوتا حکم صادر کرد در سال ۲۰۱۱- ۱۱می۲۰۱۱ قرار منع تعقیب در مورد اتهامات تروریستی اون ۱۷ نفر از جمله خانم رجوی و ۱۶ نفر از مسولین عالی مقام مقاومت.
.اما رژیم همچنان اصرار داشت کما اینکه ببینید یک چیز مسخره مثلا یکی از مزدورهای خودش رو وارد پرونده کرده بود و یکسری اطلاعات این داده بود که اینها بیان و می اومدن مرتب از ایران می اومدن از اینور از اونور بریده مزدوران غیره و ذالک یک شهادت هایی میدادن که مسائلی می آوردن پرونده هایی رو می آوردن که اضافه کنن این هی نخوابه این هی مرتب ادامه پیدا بکنه و این هجم این پرونده هی قطورتر بشه این هم به جایی نرسید و بعد رژیم خواسته بود که شهادتی که این فرد مطالبی که این داده بود پیگیری بشه این فرد حالا مرده بود چندسال قبلش این مرده بود.
رژیم انقدر دستش خالی بود که از یک مرده ای هم میخواست استفاده کنه که با کمال فضاحت ما دیدیم که در سال ۲۱۰۴ در ۱۶دسامبر بود که مسئله پولشویی و غیره هم واقعا منتفی شد و کل پرونده کن فیکون شد و این مهمه که این قاضی در یک جمله تاریخی که در اون حکمش صادر کرده گفته است .
سازمان مجاهدین خلق ایران ، ارتش آزادیبخش ملی براساس حقوق فرانسه مرتکب هیچ گونه عمل تروریستی نشده هر کاری هم که کردن پاسخی بوده است نسبت به رفتار تروریستی که رژیم با مردم خودش میکرده و اونها رو مرعوب میکرده این در واقع تجلی رفتار رژیم بوده است که …در رابطه با آنها پارتیزانهای آزادی …
ما رفتیم که محکوم بشیم بعنوان تروریست و غیره و ذالک ، سالیان دراز هر کدوم از این اعضای مقاومت در زندان باشن که رژیم کارش رو بکنه اما دیدیم همه چی رو سر خودشون خراب شد ‌آبرو و حیثتشون رفت
…مقاومت ایران الان کجاست. اینها فکر میکردن چنین تبلیغ میکردن مجاهدین تمام شد و… در ایران هم خیلی سر و صدا راه افتاد و خانواده های هواداران نگران بودن اما اینجوری نشد بقول اون انقلابی بزرگ: اگر ضربه ای کمر ما را نشکنه، قدرتمندتر میشیم …الان ما در این نقطه ایستادیم و رژیم در حزیز ذلت .
بی تردید این برنامه ای هم که در پیش رو داریم در ۳۰ ژوئن که انشالله در شکوه خیلی زیاد برگزار خواهد شد مشت محکمی خواهد بود بر دهان یاوه گویان و خلاصه نشان دهند اراده خلق قهرمان ایران و کانونهای شورشی.
این ویلپنت که کانونهای شورشی پیام اونها رو به زیباترین و قدرتمند ترین صدا بیان خواهیم کرد و همه دنیا بدونن که این مقاومت هست . مقاومتی هست که اونها رو به سرمنزل نشاط آزادی حقوق بشر،‌دمکراسی، صلح در خاورمیانه و یک ایران آزاد و آباد رهنمون خواهند کرد.

۳۰ خرداد - اثبات ۳۰ خرداد در روند تحولات؛ اصلاح ناپذیری خلافت! و ضرورت انقلاب



 تظاهرات نیم میلیون نفر از مردم تهران در ۳۰ خرداد ۶۰ حرکتی اصلاح‌طلبانه بود یا براندازانه؟ و اکنون پس از گذشت ۳۷ سال آیا صحت برگزاری آن تظاهرات بیشتر اثبات شده است یا خیر؟
اصلاح یا براندازی
نخستین پرسشی که درباره ۳۰ خرداد ۶۰ ممکن است به اذهان خطور کند این است: آیا تظاهرات نیم میلیون نفر از مردم تهران در ۳۰ خرداد ۶۰ حرکتی براندازانه علیه نظام موجود بود یا حرکتی اصلاح‌طلبانه؟
تظاهرات مردم تهران در آن روز یک قیام نبود. آنها به خیابان نیامده بودند تا نظام موجود را سرنگون کنند و نظامی دیگر را جایگزینش کنند. آنها با شرکت در یک تظاهرات مسالمت‌آمیز و غیر مسلحانه تنها برای دفاع از آخرین ذرات آزادی‌های برآمده از انقلاب ۵۷ به خیابان‌ها آمده بودند.
در آن طرف اما موضوع چیز دیگری بود. تا آنجایی که به خمینی، سپاه و همه‌ی اجزای تشکیل‌دهنده‌ی خلافت اسلامی! باز می‌گشت، آنها به کمتر از تسلیم یا نابودی برای هرکس به غیر از خودشان، رضا نمی‌دادند. نماد تسلیم در آن روزگار زانو زدن در برابر ولایت مطلقه خمینی بود؛ به این مفهوم که موجودیت‌های سیاسی و اجتماعی حاضر در جامعه ایران، دست از هویت و موجودیت خود بردارند و یکسره در نظام ولایت فقیه منحل و ذوب شوند.
روند حذف همه بیعت نکردگان با خمینی حتی پیش از ۲۲ بهمن ۵۷ آغاز شده بود. آنها حتی اجازه ندادند یک نفر؛ حتی یک نفر خارج از باند حاکم در مجلس شورای ملی که بعدا توسط خمینی اسلامی نامید شد وارد شود.
بهار سال ۶۰ برای خمینی زمان تعیین تکلیف نهایی با مخالفین بود. او نمی‌خواست موجودیت‌های سیاسی با هویت مستقل خود در جامعه به حیات‌شان ادامه دهند. در آن مقطع اصلی‌ترین و بزرگترین نیروی سیاسی و اجتماعی که در برابر خمینی قرار داشت مجاهدین خلق بودند.
مجاهدین خلق دارای ویژگی‌های مذهبی، ملی و انقلابی بودند؛ سه ویژگی‌یی که آنها را بیش از هر نیروی دیگری برای خمینی خطرناک می‌کرد. برای کسی مانند خمینی قابل تحمل نبود که این نیروی مسلمان و انقلابی به ولایت او تن ندهد؛ پس بی‌دلیل نبود که حتی پیش از پیروزی انقلاب ۵۷ نیز از آنها کینه به دل داشت.
حذف مجاهدین برای خمینی می‌توانست فتح‌الفتوح باشد. به دنبال حذف مجاهدین دیگر نیروی بزرگ و سازمان‌یافته‌ای در درون جامعه ایران وجود نمی‌داشت که اراده و توان مقاومت در برابر خمینی را داشته باشد.
با مروری بر تحولات بهار سال ۶۰، می‌توان نشان داد که خمینی خیز نهایی را برای یکسره کردن کار برداشته بود. در همین مدت خمینی در سخنرانی‌هایش مجاهدین را مخاطب قرار داده و آنها را به تسلیم شدن در برابر خود فرا می‌خواند. به آنها می‌گفت به دامان اسلام باز گردید که منظور او انحلال مجاهدین خلق در دارودسته‌های درون نظام و تبعیت از ولایت مطلقه فقیه بود.
در همین زمان خمینی گام در مسیر حذف رئیس جمهور نظام نیز گذاشت. به باور او و آنچنان که از زبان سخنگویان خمینی ابراز شد، نخستین رئیس جمهور نظام به مجاهدین نزدیک شده بود؛ [به‌عنوان نمونه: کوشکی: کشتگان دهه۶۰ معیار دموکراسی] به این ترتیب او از مرز سرخ خمینی عبور کرده بود؛ پس خمینی پیش از سرکوب نهایی مجاهدین باید یک جراحی در درون نظام را هدایت می‌کرد. در اواخر خرداد سال ۶۰ رئیس جمهور نظام توسط خمینی عزل و حذف شد.
روز ۳۰ خرداد ۶۰ در چنین بستری رقم زده شد. نیم‌میلیون نفر از مردم تهران با محوریت و رهبری مجاهدین به خیابان‌ها آمدند تا از حیات سیاسی مسالمت‌آمیز و دمکراتیک تمام اجزای جامعه ایران دفاع کنند؛ در آن روز خمینی فرمان آتش را صادر کرد. پاسداران به تظاهرکنندگان غیر مسلح شلیک کردند و به دنبال آن موج اعدام‌ها آغاز شد. بعدها هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران از شادی اعضای حزب جمهوری اسلامی! یعنی حزب خمینی از سرکوب و حذف مجاهدین نوشت.
کشف تاریخی
۳۰ خرداد سال ۶۰ دارای یک پیام سیاسی-اجتماعی عمیق بود. پیامی که مجاهدین آنرا کشف کردند و از همان زمان بر آن پای فشردند؛ نظام ولایت فقیه از درون قابل اصلاح نیست یا به تعبیری دیگر: افعی کبوتر نمی‌زاید.
این کشف تاریخی از یک روند فشرده سیاسی-اجتماعی دو و نیم ساله بیرون آمد. مجاهدین از زمان سقوط رژیم سلطنتی تا ۳۰ خرداد ۶۰ کوشیدند تا در روندی مسالمت‌آمیز به اصلاح امور بپردازند. در این مدت آنها به سازماندهی اجتماعی، نشر افکار، حضور در انتخابات و … دست زدند. دقیقا کاری که هر سازمان، حزب و جریان سیاسی در یک جامعه دمکراتیک و در یک روند مسالمت‌آمیز به آن مبادرت می‌کند. با این همه ولایت فقیه نشان داد که نه‌تنها حاضر به فروتنی در برابر آرای مردم نیست بلکه حتی موجودیت‌های سیاسی و اجتماعی خارج از خود را نیز به رسمیت نمی‌شناسد. همچنانکه فقط به حذف مجاهدین اکتفا نکرد و حتی گروه‌هایی که مدافع خمینی بودند اما از نظر او خارج از نظام محسوب می‌شدند را نیز حذف کرد.
همین تجربه و شناخت عمیق تاریخی از نظام ولایت فقیه بود که در سال‌های بعد باعث شد مجاهدین در برابر داعیه‌های اصلاح‌طلبانه از درون نظام ولایت فقیه دچار شک و ابهام نشوند. آنها به شناختی عمیق از این نظام دست یافته بودند که محصول روندی نظری و عملی بود.
به‌واقع اگر نظام ولایت فقیه تصمیم به تقسیم قدرت با سایر اجزای جامعه ایران داشت چرا در همان مقطع تا پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ به آن تن نداد. به عبارت دیگر اگر قرار بود ولایت مطلقه فقیه در برابر آرای عمومی کرنش کند، چرا نکرد؟
جالب آنکه در دوران اوج شعبده‌ی اصلاح طلبی در درون نظام، حتی یک نفر خارج از باندهای درونی نظام نیز اجازه ورود به مجلس را نیافت. در بیرون از نظام بسیاری باور کردند که سلطنت ولایت مطلقه فقیه می‌تواند به سلطنت مشروطه ولایت فقیه تبدیل شود. اما خود حاکمیت هرگز در این امر تردیدی نداشت که شعبده‌های اصلاح‌طلبانه و اعتدال‌گرایانه تنها برای سرگرم کردن همان خوش‌باوران و البته از موضوعیت انداختن آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران با محوریت مجاهدین خلق بوده است.
اگر دو قطبی موجود در عرصه‌ی سیاسی ایران را از یاد نبریم آنگاه به این نتیجه علمی می‌رسیم که کنش و واکنش‌های درونی نظام و تغییر مانورها در مقاطع مختلف نمی‌توانست و نمی‌تواند بخشی از مبارزه آن علیه آلترناتیوش نباشد.
دردناک‌ترین شعار
در قیام دی ۹۶، دردناک‌ترین شعار برای خامنه‌ای و سپاه و همه اجزای تشکیل دهنده‌ی نظام کدام شعار بود؟ «مرگ بر خامنه‌ای» یا «مرگ بر روحانی»؟
کدام عمل برای آنها بیش از همه غیر قابل تحمل بود: آتش زدن و پایین کشیدن عکس‌های خامنه‌ای یا قاسم سلیمانی؟
همه موارد فوق البته برای نظام دردناک و بسیار دردناک بود زیرا در هریک از آنها حضور نیروی برانداز را می‌دید، نیرویی که با وجود آنکه در طول ۴۰ سال گذشته سرکوب شده است و به خصوص از ۳۰ خرداد ۶۰ در معرض کشتار و امحاء مستقیم قرار گرفته است اما بعد از چند دهه جوانتر، قوی‌تر و منسجم‌تر بازگشته است.
اما یک شعار و یک حرکت بیش از همه برای اجزای نظام رنج‌آور بود و بیش از هر شعار و حرکتی اثبات کننده‌ی صحت اتمام حجت تاریخی ۳۰ خرداد ۶۰ و ضرورت سرنگونی نظام ولایت فقیه بود؛ شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا»؛ شعاری که در ۹ دی ۹۶ از سردر دانشگاه تهران برخاست. [به‌عنوان نمونه: از سر در دانشگاه تهران تا #رو_به_میهن_پشت_به_دشمن]
این شعار برای نظام به این معنی بود که دیگر نمی‌تواند بر روی برگ اصلاح طلبی و کشمکش باندهای قدرت درون خودش به‌مثابه امکان تغییر و اصلاح نظام مانور کند؛ به این ترتیب بزرگترین امکان بندبازی از خلیفه مسلمین! گرفته شد و پس از آن خامنه‌ای به ناچار خود به جلوی صحنه آمد [خامنه‌ای در جایگاه سلطانی؛ قیام پرده‌ها را کنار می‌زند] مانند شاهی که همه مهره‌هایش را از دست داده است و برای گریز از مات شدن بر روی صفحه شطرنج فراری شده است.
واقعیت‌ها و سرفصل‌های تاریخی اینگونه هستند که هرچه زمان می‌گذرد صحت خود را بیشتر نشان می‌دهند؛
صحت ۳۰ خرداد ۶۰ به عنوان روز اتمام حجت با خمینی
به مثابه امتحان آخرین شانس مسالمت و امکان اصلاح نظام ولایت فقیه
و به‌عنوان صحنه‌ای که بزرگترین نتیجه‌گیری تاریخ معاصر ایران از آن گرفته شد؛ یعنی عدم امکان اصلاح نظام سلطنت ولایت مطلقه فقیه و ضرورت سرنگونی آن.
واقعیت‌هایی که اکنون بعد از ۳۷ سال بیش از همیشه در افق دیدگان جای گرفته است.

۳۰ خرداد؛ خلافت! یا آزادی




مقاله «۳۰ خرداد؛ خلافت! یا آزادی» پیشتر در ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ در سایت ایران آزادی منتشر شده بود و اکنون به‌مناسبت این روز تاریخی برای بار دیگر منتشر می‌شود.
پیروزی انقلاب
در بهمن سال ۱۳۵۷ انقلابی در ایران پیروز شد که به استبداد پادشاهی پایان داد. قرار بر آن بود تا براساس آرزوها و خواست اکثریت مردم ایران، حکومتی برپا شود که در آن آزادی، عدالت و حقوق بشر برقرار باشد. در آن سالیان نسل جوان ایران با شوق ایجاد تغییرات بنیادین در نحوه اداره سرزمینشان به میدان آمده بود و بسیاری از گروه های سیاسی براساس آرمان ها و ایدئولوژی های شناخته شده و موجود در ایران و جهان، شکل گرفته بودند.
نسل روشن اندیش
پیروزی انقلاب ۵۷ پیش از هرچیز مرهون مبارزاتی بود که جوانان روشن اندیش پیشتاز در سال های دهه ۴۰ و ۵۰ به پیش برده بودند؛ نسلی از انسان های آگاه که عموما دانشجو یا فارغ التحصیل دانشگاه ها بودند؛ نسلی که با علم روز و مسائل جهان پیرامون آشنا بوده و می‌خواستند تا در ایران حکومتی مبتنی بر شأن و کرامت انسان برپا کنند، و به این ترتیب نه تنها از استبداد انسان ستیز شاهنشاهی عبور کرده، بلکه نشان دهند که انسان در فضایی آزاد و به هنگام برخورداری از قدرت انتخاب، می‌تواند دنیایی زیبا و شگفت انگیز برای خود و سایرین برپا کند.
خمینی
در انقلاب ۵۷ نیروی دیگری نیز خود را نشان می‌داد؛ نیرویی که به لحاظ محتوی و شأن تاریخی موجودیت دیگری را نمایندگی می‌کرد؛ این نیرو پیشتر بخشی از نظام استبداد شاهنشاهی بود که به واسطه تحولات جهانی و پیشبرد پروژه انقلاب ارضی در کشورهای تحت سلطه، از درون استبداد پهلوی در اوایل دهه ۴۰ تصفیه شده بود؛ در مقطع انقلاب ۵۷ این نیرو خود را با خمینی نمایندگی می‌کرد. آنها به واسطه آنکه با یک انقلاب مترقی در جامعه ای متحول مواجه بودند، نمی‌توانستند ماهیت فئودالی و مادون سرمایه داری خود را در مخالفت با شعارهایی چون آزادی و عدالت نمایان سازند، در نتیجه با انقلاب مردم ایران همراه شده و همان شعارها را تکرار کردند.
نا آزموده
نیروهای پیرامون خمینی تا حد زیادی از سرکوب نظام شاه در امان مانده بودند و از شبکه گسترده روحانیت معتقد به اندیشه های مادون سرمایه داری در نقاط مختلف کشور نیز برخوردار بودند، در نتیجه هنگامی که این زمینه اجتماعی با پشتیبانی جهان غرب همراه شد، تبدیل به تحمیل رهبری خمینی به انقلاب سال ۵۷ شد، با این وجود خمینی هنوز به لحاظ تاریخی آزموده نشده بود؛ این امکان وجود داشت که او بتواند با خواست ترقی خواهانه مردم ایران همراه شود و موقعیتی که به عنوان رهبر! انقلاب! پیدا کرده بود را پشتوانه تغییر و پیشرفت در ایران قرار دهد.
همراهی!
خمینی برای آنکه بتواند در نقش یک رهبر تاریخی برای پیشرفت، آزادی، عدالت و حقوق بشر در ایران نقش ایفا کند می‌بایست از پایه های اجتماعی خود فاصله گرفته و در اتحاد با نیروهای انقلابی حرکت می‌کرد. اگر خمینی با بخش بالنده جامعه ایران که در آن مقطع به طور عمده در مجاهدین خلق متبلور می‌شد، همراهی می‌کرد می‌توانست سرنوشتی دیگر برای ایران رقم بزند.
نقض عهد
خمینی اما در مسیر عکس حرکت کرد، او از ابتدای انقلاب، شروع به نقض تمامی وعده های داده شده خود کرد؛ خمینی در پاریس، پیش از آمدن به تهران، وعده داده بود که مجلس موسسان قانون اساسی برای تدوین قانون اساسی تشکیل خواهد داد. اگر مجلس موسسان تشکیل می‌شد به خاطر گستردگی آن تمامی اقشار و اقلیت های ایران، می‌توانستند در آن دارای نماینده باشند، در نتیجه خواست ها و منافع آنان در قانون اساسی انعکاس می‌یافت. اما خمینی به محض قرار گرفتن در مسند قدرت، مجلس موسسان را به فراموشی سپرد و اقدام به تشکیل مجلسی بسیار محدود به نام مجلس خبرگان کرد. عمده‌ی اعضای تشکیل دهنده این مجلس، آخوندهای هوادار خمینی بودند و مابقی افراد نیز از متحدین او محسوب می‌شدند، و اقشار بالنده جامعه ایران تقریبا هیچ نماینده ای در آن نداشتند.
در این مجلس، پیش نویس اولیه قانون اساسی که براساس ریاست جمهوری تدوین شده بود به کناری گذاشته شد و به جای آن قانون اساسی یی با محوریت ولایت فقیه تدوین شد.
انتخابات ریاست جمهوری
نقض عهد بعدی خمینی در انتخابات ریاست جمهوری بود. خمینی وعده داده بود که در این انتخابات دخالت نمی‌کند اما زمانی که با اقبال عمومی نسبت به کاندیداتوری مسعود رجوی، کاندیدای اپوزیسیون مواجه شد، اقدام به حذف او کرد.
چماق دار
خمینی مسیری را آغاز کرده بود که در آن تصمیم به حذف همه نیروها و جریان ها داشت؛ میتینگ های مسالمت آمیز معمولا با افرادی که مردم آنها را «چماق دار» می‌نامیدند و نظام آنها را «امت همیشه در صحنه» می‌نامید مورد تهاجم قرار می‌گرفت. این تهاجمات عموما به وسیله چاقو، قمه، زنجیر و سلاح گرم صورت می‌گرفت. ده ها نفر از فعالین اپوزیسیون که عموما از دانش آموزان، دانشجویان و کارگران بودند طی این حملات به قتل رسیدند. در همین دوران دختران جوانی که تنها به فروش نشریه مجاهد اقدام می‌کردند، بارها در خیابان ها توسط نیروهای خمینی مورد هتک حرمت قرار گرفته و بی‌رحمانه کتک خوردند. در مواقعی نیز این تهاجمات منجر به قتل این افراد شد.
جنگ با عراق
خیز نهایی را اما خمینی با زمینه سازی جنگ ایران و عراق برای حذف همه مخالفان از جغرافیای سیاسی ایران برداشت؛ خمینی بعد از پیروزی انقلاب در ایران مدعی شده بود که می‌خواهد عراق را نیز اشغال کرده و ولایت فقیه را در آنجا مستقر کند، تحریکات و دخالت های خمینی در عراق، سرانجام منجر به شعله ور شدن جنگ در شهریور سال ۵۹ شد، خمینی از شرایط پیش آمده به غایت استقبال کرد و آنرا بهترین فرصت برای سرکوب همگان به بهانه شرایط جنگی دانست.
یا مرگ یا تسلیم
حدود شش ماه بعد از شروع جنگ، خمینی مجاهدین را در معرض این انتخاب قرار داد که یا همگی کشته شوند یا در برابر خلافت او سر فرود آورند.
خمینی در سخنرانی اش در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۶۰، مجاهدین خلق را به عنوان سوم شخص، مخاطب قرار داد و گفت: «آنهایی که اینطور هم با قلم هایشان علاوه بر تفنگهایشان هم با ما معارضه دارند، ما به آنها کرارا گفته ایم و حالا هم می‌گوییم که ما، مادامی که شما تفنگ ها را در مقابل ملت کشیده اید، یعنی در مقابل اسلام با اسلحه قیام کرده اید، نمی‌توانیم صحبت کنیم و نمی‌توانیم مجلسی با هم داشته باشیم. شما اسلحه ها را زمین بگذارید و به دامن اسلام برگردید، اسلام شما را می‌پذیرد واسلام هوادار همه شماها هست، فقط گفتن به اینکه ما حاضریم و در آن نوشته ای که نوشته اید، در عین حالی که اظهار مظلومیت های زیاد کرده اید، لکن باز ناشیگری کردید و ما را تهدید به قیام مسلحانه کردید، ما چطور با کسانی که قیام مسلحانه بر ضد اسلام می‌خواهند بکنند می‌توانیم تفاهم کنیم؟»
خمینی این سخنان را در پاسخ به نامه ای که پیشتر مجاهدین به او نوشته بودند ایراد کرد؛ مجاهدین برای آنکه راه مسالمت بسته نشود و بتوان در جامعه ایران براساس تفاهم و بدون خشونت های بیشتر که از طرف نیروهای خمینی اعمال می‌شد، به زندگی و تلاش برای تغییر ادامه دهند، به خمینی نامه نوشته بودند که با هوادارانشان به ملاقات او بروند تا بر سر همه موضوعات صحبت کرده و رفع اختلاف صورت گیرد، خمینی در پاسخ، آنها را به قیام مسلحانه متهم کرده بود؛ خمینی این نسبت دروغ را به آنها داد تا بتواند در گام بعد آنها را به بی‌رحمانه ترین صورت اعدام کند.
۳۰ خرداد
اواخر بهار سال ۶۰، منتهی شد به یک تصفیه در درون نظام خمینی؛ خمینی، رئیس جمهورش را که با برخی سیاست های او همراهی نمی‌کرد توسط مجلس عزل کرد، کاملا آشکار بود که خمینی آخرین گام برای سرکوب نهایی نیروهای وفادار به آرمان های انقلاب ۵۷ را برداشته است. در روز ۳۰ خرداد، مجاهدین خلق، دست به برگزاری یک تظاهرات گسترده و سراسری زدند. این تظاهرات که به صورت مسالمت آمیز آغاز شده بود توانست حدود نیم میلیون نفر از مردم تهران را گرد بیاورد، هدف، اعتراضی مسالمت آمیز به سرکوب آزادی ها در جمهوری اسلامی! بود.
در این روز، خمینی رسما فرمان آتش گشودن به سمت تظاهرات را صادر کرد، بسیاری از تظاهر کنندگان مجروح یا کشته شدند. از همان شب، اعدام های گسترده زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان تظاهرات ۳۰ خرداد آغاز شد.
پایان یک مرحله
روز ۳۰ خرداد، پایان مرحله ای در تاریخ جمهوری اسلامی! بود؛ در آن روز، خمینی با زبان گلوله اعلام کرد که حاضر به پذیرش هیچگونه مخالفت سیاسی در چهارچوب نظام موجود نیست؛ خمینی تصمیم نهایی اش در این رابطه را با موجی از اعدام ها که پس از ۳۰ خرداد آغاز کرد، مهر زد.
در سوم تیر ۶۰ روزنامه اطلاعات، اطلاعیه «روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز» را منتشر کرد. این اطلاعیه که در میان عکس هایی از دختران جوان اعدام شده درج شده بود از خانواده ها می‌خواست تا شناسنامه فرزاندانشان را بیاورند و پیکرهای آنها را تحویل بگیرند. اطلاعیه جرم آنها را حضور در «جریانات ضد انقلابی اخیر تهران» اعلام کرده بود، و در آن هیچ خبری از اقدام مسلحانه نبود؛ این دختران جوان تنها به خاطر شرکت در یک تظاهرات مسالمت آمیز اعدام شدند.
«به اطلاع خانواده های محترمی که فرزندانشان در جریانات ضدانقلابی اخیر تهران دستگیر شده اند و حکم دادگاه درباره‌ی آنها صادر و اجرا گردیده می‌رساند لطفا با در دست داشتن شناسنامه‌ی عکس دار خود و فرزندانشان که عکس آنها در این جا چاپ شده به دفتر مرکزی زندان اوین مراجعه کرده و فرزندانشان را تحویل بگیرند. – روابط عمومی دادستانی انقلاب مرکز»
کابوس ماندگار
روز ۳۰ خرداد ۶۰ تبدیل به کابوسی پایان ناپذیر در جمهوری اسلامی! شد، جناح های درونی ولایت فقیه در تابستان سال ۶۰ و در سال های بعد از آن در کشتار مجاهدین خلق مشارکت کردند تا بتوانند پایه های قدرت خود را از هر گزندی در امان نگه دارند اما اکنون بعد از ۳۶ سال از آن تاریخ، هیچکس در جمهوری اسلامی! پیدا نمی‌شود که بتواند به لحاظ حقوقی، سیاسی و تاریخی از جنایات صورت گرفته در دهه ۶۰ دفاع کند. این کابوس تا روز پایان ولایت فقیه همراه آن خواهد بود.

وزارت خارجه آمریکا اعدام محمد ثلاث رامحکوم میکند



وزارت خارجه آمریکا اعدام محمد ثلاث رامحکوم میکند
هدر نوئرت سخنگوی وزارت خارجه آمریکا طی بیانیه اعدام محمد ثلاث رامحکوم کرد ودراین بیانیه طی فراخوانی ازشرکا ومتحدین آمریکا درسراسر جهان خواست ، درمحکوم کردن اعدام بی رحمانه وغیر عادلانه محمدثلاث توسط رژیم ایران به آنها بپیوندند
متن بیانیه درزیرآورده میشود .
بخشی از بیانیه مطبوعاتی سخنگوی وزارت خارجه هدر نوئرت
ما اعدام محمد ثلاث توسط دولت ایران را محكوم میكنیم. وی یك عضو جامعه صوفی درویش گنابادی ایران بود كه مدت طولانی مورد اذیت و آزار قرار گرفته بودند. بر اساس گزارشات آقای ثلاث امروز صبح در زندان رجایی شهر حلق آویز شد. این زندان یك زندان بدنامی است كه اخیرا توسط وزارت خزانه داری در ارتباط با نقضهای جدی حقوق بشر بر علیه افراد در ایران لیست گذاری شد.
حداقل ۳۰۰ صوفی كه خواستار آزادی یكی از اعضای هم مذهب خود شده بودند بعد از یك درگیری با نیروهای امنیتی در ماه فوریه بصورت ناعادلانه ای دستگیر شدند و همچنان پشت میله های زندان محبوس هستند. …….. اعدام شتابزده آقای ثلاث آخرین نمونه از بی احترامی رژیم ایران به حقوق بشر شهروندانش است.
آقای ثلاث و طرفدارانش بیگناهی وی را تماما حفظ كردند و اظهار داشتند كه وی برای یك اعتراف اجباری شكنجه شده بود. اجرای حكم اعدام بدون محاكمه منصفانه آقای ثلاث و تضمینهای استیناف كه وی حق آن را داشت یك نقض واضح تعهدات بین المللی حقوق بشری ایران می باشد.
ما به شركا و متحدین مان در سراسر جهان فراخوان میدهیم كه در محكوم كردن اعدام بی رحمانه و غیر عادلانه آقای ثلاث به دست رژیم ایران به ما بپیوندند. ما به مقامات ایران فراخوان میدهیم كه صدها صوفی كه بر اساس اعتقاداتشان همچنان زندانی هستند از جمله رهبر صوفیهای گنابادی دكتر نور علی تابنده, ۹۱ ساله, كه به مدت حداقل چهار ماه گذشته تحت بازداشت خانگی بوده است و نیاز به رسیدگی درمانی فوری دارد, را آزاد كنند. مردم ایران شایسته حكومت قانون, حاكمیت شدن شفاف و قابل حسابرسی و احترام به حقوق بشر و آزادیهای بنیادین هستند نه معافیت از مجازات سنگدلانه كه كماكان مشخصه این رژیم است.

پمپیئو: ما اعدام محمدثلاث توسط رژیم ایران را محکوم میکنیم




مایک پمپیئو وزیر خارجه ایالات متحده روز ۲۹ خرداد ۱۳۹۷در یک پیام اینترنتی از طریق حساب توییتری خود گفت : ما اعدام محمدثلاث توسط رژیم ایران را محکوم میکنیم.
مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا دریک پیام اینترنتی ازطریق حساب توییتری خودگفت: « ما اعدام محمدثلاث عضو جامعه درویشهای صوفی گنابادی ایران که برای مدتهای طولانی مورد آزار و اذیت بوده اند توسط رژیم ایران را محکوم میکنیم. ما از شرکا و متحدانمان میخواهیم تا در محکوم نمودن اعدام قساوت‌بار و ناعادلانه وی به ما بپیوندند. مردم ایران شایسته احترام به حقوق بشر و آزادهایشان هستند.»
یاد آوری میشود :
هدر نوئرت سخنگوی وزارت خارجه آمریکا طی بیانیه اعدام محمد ثلاث رامحکوم کرد ودراین بیانیه طی فراخوانی ازشرکا ومتحدین آمریکا درسراسر جهان خواسته که درمحکوم کردن اعدام بی رحمانه وغیر عادلانه محمدثلاث توسط رژیم ایران به آنها بپیوندند
همچنین دراین بیانیه آمده است
آقای ثلاث كه یك راننده اتوبوس ۵۱ ساله و پدر دو فرزند بود به كشتن سه افسر پلیس در درگیریهای ماه فوریه متهم شده بود. بر اساس گزارش آقای ثلاث از دسترسی به وكیل قبل و در طی محاكمه اش محروم شده بود كه توسط ناظران بین المللی بعنوان ”به شدت غیر منصفانه“ توصیف شده بود. شاهدین كلیدی دفاع از وی كه میتوانستند به این واقعیت شهادت بدهند كه آقای ثلاث در زمان مرگ افسران پلیس هنوز در بازداشت بود, رد شدند. آقای ثلاث و طرفدارانش بیگناهی وی را تماما حفظ كردند و اظهار داشتند كه وی برای یك اعتراف اجباری شكنجه شده بود. اجرای حكم اعدام بدون محاكمه منصفانه آقای ثلاث و تضمینهای استیناف كه وی حق آن را داشت یك نقض واضح تعهدات بین المللی حقوق بشری ایران می باشد.

اقتصاد صدقه و پشت پرده واقعیت




 در سراسر جهان و از جمله در ایران کسانی هستند که به نیکوکاری روی می‌آورند؛ امری ستوده و قابل احترام. اما آنچه از آن به‌عنوان اقتصاد صدقه در یک نظام تیولداری یاد می‌کنیم اشاره به گوشه‌ای از نظام اقتصادی حاکم بر ایران دارد که هدفش نه پیشبرد کار خیر که مشروعیت بخشی بر نظام اقتصادی حاکم است با روش‌هایی که باید در چارچوب همین نظام اقتصادی آنها را شناخت و درک کرد.
اقتصاد و خیریه
تجارت‌ها، شرکت‌ها، افراد متمول، سلبریتی‌ها و … به نیکوکاری نیز می‌توانند روی بیاورند. مانند هر شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر که احساس می‌کند می‌تواند از موقعیت و امکانات شغلی یا درآمدی‌اش سهمی‌ هم برای فقرا، درماندگان، بیماران، کودکان و … اختصاص دهد.
این رویکرد افزون بر آنکه برای شخصیت یا نهاد نیکوکار دارای پاداش معنوی‌ست و او یا آن‌را به نشاط و سرشاری از عملش می‌رساند، دارای یک بار تبلیغاتی مثبت هم می‌باشد. افکار عمومی یا دست‌کم کسانی که از نیکوکاری نیکوکار با خبر می‌شوند از او تصویری مثبت و اثرگذار دریافت می‌کنند و تبدیل به مروجان آن تصویر می‌شوند. این می‌تواند بزرگترین سرمایه و پشتوانه برای فرد نیکوکار باشد تا برای ادامه کار خود زمینه لازم را فراهم سازد.
ادامه کار! بله منظور از ادامه‌ی کار این است که آن فرد به دنبال هر آنچه می‌خواهد برود می‌تواند با دستی بازتر و موقعیتی فراختر برود؛ اگر در دنیای تجارت است به‌عنوان فرد نیکوکاری شناخته خواهد شد که ساده‌تر می‌تواند اعتماد طرف‌های معامله را جلب کند. اگر می‌خواهد وارد دنیای سیاست شود از یک پشتوانه اجتماعی مثبت برخوردار خواهد بود. اما شاید هم آن فرد تنها و تنها بخواهد در عرصه‌ی نیکوکاری فعالیت کند، با این حال هم او می‌تواند سریعتر و سهل‌تر مشکلات پیشا روی مسئولیتی که برای خود تعریف کرده است را مرتفع کند.
در برخی از کشورهای دنیا ثروتمندان به سمت نیکوکاری سوق پیدا می‌کنند؛ این کار برای آنها دو نتیجه دارد؛ از یک سو به تعدیل احساس فاصله طبقاتی در ذهن اقشار فقیر یا کمتر برخوردار می‌پردازند اما از سوی دیگر ممکن است برحسب قوانین کشور مربوطه از معافیت‌های مالیاتی نیز برخوردار شوند.
در اقتصادی که تبعیض؛ ناروا و بی‌مورد نیست و در اساس محرک مؤلفه‌های اقتصادی نیز هست، به دست آوردن راه‌کارهایی که نظام را متعادل کند بسیار ضروری ست در نتیجه نیکوکاری یا صدقه دادن امری بسیار پذیرفته و معمول به حساب می‌آید.
صدقه در نظام تیولداری
اما نباید تصور کرد که پدیده نیکوکاری آنچنان که در سایر کشورها جریان دارد در ایران تحت سلطه‌ی نظام سلطنت مطلقه فقیه نیز در جریان است. اقتصاد در این کشور نه براساس قوانین سرمایه داری جهانی که براساس قوانینی مختص به خود کار می‌کند. برخی از کارشناسان و پژوهشگران که بر روی این اقتصاد مطالعه کرده‌اند آنرا برخلاف آنچه در ظاهر ادعا می‌شود شبیه به هیچ یک از نظام‌های متعارف و شناخته شده در یکصدسال گذشته در سطح دنیا نیافته‌اند. نه آنچنان که در دوران خمینی ادعا می‌شد این نظام یک نظام شبه سوسیالیستی بود و نه آنچنان که در دوران پسا خمینی وانموده شد این نظام در مسیر ادغام در سرمایه داری جهانی و اعمال سیاست‌های نئولیبرالی حرکت کرده است؛ این دسته از پژوهشگران، این نظام را تنها شبیه به نظام تیولداری یافته‌اند.
در نظام تیولداری هر قسمت از مملکت بین یکی از حکومت‌گران تقسیم می‌شود و فرد تیولدار مالک جان و مال و ذخایر و منابع و … همه چیز تیول در سیطره‌اش می‌باشد.
این دسته از پژوهشگران نظام اقتصادی حاکم بر ایران را از همین سنخ دانسته‌اند به این معنی که هر بنیاد، سازمان، دفتر، شخص و … صاحب بخشی از دارایی‌های کشور است و در حیطه‌ی مالکیتش فعال مایشاء است. نمونه آستان قدس رضوی شاید نمونه‌ای بسیار گویا باشد. این نهاد اقتصادی که با اسم امام هشتم شیعیان دارای دارایی‌های بی‌حسابی‌ست بر نقاط مختلف کشور و از جمله مشهد سیطره دارد و بد نیست که یادآور شویم مشهد به شهر فقرا شناخته می‌شود با یک‌سوم جمعیت حاشیه‌نشین. [به‌عنوان نمونه: حاشیه نشینی و فقر برای مردم مشهد به سعی «آستان قدس رضوی»]
نمونه دیگر قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء است. یک کلان کمپانی اقتصادی با بی‌شمار امکاناتی که در اختیار دارد و هزاران شرکت زیر مجموعه‌ی همکار؛ بعضا شناخته شده و در بسیار موارد ناشناخته. [به‌عنوان نمونه: چرا سپاه از تحریم‌های آمریکا ضرر می‌کند؟] یکی از حداقل تأثیرات این نهاد اقتصادی و دیگر شرکت‌های متعلق به سپاه؛ از جمله سپاسد، سد سازی‌های غیر علمی، تبلیغاتی و سود جویانه در نقاط مختلف کشور است [به‌عنوان نمونه: سدهای سپاه! خوزستان مدفون!] که در اغلب موارد موجب ضایعات جبران ناپذیر در زیست بوم منطقه شده‌اند؛ خشک شدن تالاب‌ها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها؛ برپا کردن توفان‌های ریزگردی و … کمترین نتایج اعمال این سیاست‌هاست.
در چنین اقتصادی، نیکوکاری و صدقه دادن نمی‌تواند پدیده‌ای جدا از نظام موجود و در جهت حفظ آن نباشد. مافیایی که بر بخش‌های مختلف اقتصاد کشور حکمرانی می‌کند با صدقه دادن آنهم تحت عناوین دینی تلاش می‌کند تا ظاهری مقدس برای خود فراهم کند؛ ظاهری که البته به کلی با محتوای آن در تعارض و تناقض است. در این سرزمین گردآوری پول‌ها در مؤسسات مالی و اعتباری متعلق به سپاه نیز تحت عناوین ائمه شیعه صورت می‌گرفت؛ ثامن الحجج، ثامن الائمه و … تنها نمونه‌هایی از این دست هستند. [به‌عنوان نمونه: ۳.۴ میلیون نفر مالباخته موسسات مالی و اعتباری با سرمایه‌ای به ارزش ۲۶ هزار میلیارد تومان]
اقتصاد خیریه
در طول سالیان در ایران کم نبوده‌اند افراد یا نهادهایی که بدون وابستگی به حکومت‌گران اقدام به کمک‌های انسان دوستانه کرده‌اند. این افراد و نهادهای مردم نهاد چه بسیار از طرف اصحاب قدرت مورد فشار و محدودیت قرار گرفته‌اند اما هرگز دست از وظیفه‌ای که خود را موظف به ادای آن می‌دانسته‌اند برنداشته‌اند. نمونه‌ی زلزله کرمانشاه و بسیجی که یکسره توسط مردم برای کمک به زلزله‌زدگان شکل گرفت قابل ذکر است تا آنجایی که حتی حکومت‌گران نیز به این واقعیت اذعان کردند. [به‌عنوان نمونه: زلزله کرمانشاه؛ کمک سیمای آزادی به زلزله‌زدگان و اعتراض کارگزاران خلافت اسلامی!]
با این وجود اقتصاد خیریه و اقتصاد تحت پوشش خیریه در ایران صنعتی دیگر است که باید آنرا تحت همان نظام اقتصادی تیولداری یا شبه تیولداری که بر ایران مسلط است شناخت و درک کرد.
شرق در همین رابطه از قول محمدرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس می‌نویسد، تعداد چنین مؤسساتی هفت‌هزار می‌شود و می‌افزاید که از صورت مالی آنها نیز کسی خبر ندارد.
در گزارشی در «شرق» به نمونه‌هایی از ترفندهای چنین مؤسساتی در نظام تیولداری حاکم بر ایران، برای کسب سودهای بیشتر در پوشش کار خیریه پرداخته می‌شود. از جمله:
۱.«ناگهان و در عرض چند ساعت عکس کودکی در شبکه‌های اجتماعی دست‌ به ‌دست می‌شود که برای انجام یک عمل جراحی سنگین نیاز به کمک مالی بزرگی دارد، روز بعد یک مؤسسه نیکوکاری هزینه عمل کودک را بر عهده می‌گیرد و این خبر در هر دو مؤسسه [یعنی هم مؤسسه‌ای که پرداخت هزینه را بر عهده گرفته و هم یک مؤسسه با نامی دیگر] منتشر و ساعاتی بعد در شبکه‌های اجتماعی باز توزیع می‌شود و کاملا اتفاقی هر دو مؤسسه اعضای مشترکی دارند که فعالیت اقتصادی گسترده‌ای در کشور دارند.» به این ترتیب «برندسازی از شخصیت‌های اقتصادی به کمک رسانه با تمام ابزارهایش» به پیش می‌رود.
۲.فعالیت تحت پوشش خیریه «این فرصت را به برخی سودجویان می‌دهد که تحت پوشش این مؤسسات، در کمال آرامش و امنیت خاطر ردپای درآمدهای غیرقانونی خود را پاک یا از پرداخت مالیات فرار کنند.»
۳.«مؤسساتی که با اهداف فرهنگی و انسانی تشکیل شده‌اند، واردات لاستیک انجام می‌دهند، ساخت‌وساز می‌کنند یا کشتی خرید و فروش می‌کنند.»
۴.«برگزاری مراسم‌های مختلف به بهانه امور خیریه در ایام انتخابات و توزیع کمک‌های نقدی و غیرنقدی به قصد تأثیرگذاری بر جامعه هدف، یک نمونه از این سوءاستفاده‌هاست.»
۵.«استفاده از اسامی مقدس و توسل به مسائل اعتقادی برای تحت‌تأثیر قراردادن جامعه نیز یکی دیگر از روش‌هایی است که به‌طور گسترده استفاده می‌شود».
شرق سپس از قول یکی از اعضای شورای عالی انجمن حسابرسان خبره ایران نتیجه می‌گیرد: «وقتی گزارش‌های آسیب‌شناسی وضعیت کشور نشان از شیوع ۷۸ درصدی تقلب و ۸۰ درصدی بی‌اعتمادی به یکدیگر دارد، چگونه می‌توان پذیرفت که این‌همه خَیّر در ایران وجود داشته باشد و درست عمل کند؟» [شرق ۲۴ خرداد ۹۷]
نباید فراموش کرد که در هر کجایی که بتوان پولی در ابعاد کلان و با ظواهر مشروع و دینی درآورد حتما به نوعی سرنخ به سپاه خواهد رسید.
۴۲۰۰ شرکت و واعظ تقدیرگرا
یک نمونه از کارهای خیر تلاش برای آزادی زندانیان مالی و غیرعمد است؛ کسانی که در زیر فشار بحران‌های اقتصادی و اجتماعی اعمال شده از طرف همان کنترل کنندگان امر سیاست و اقتصاد در ایران کارشان به زندان و حبس کشیده شده است؛ خانواده‌هایشان فروپاشیده‌اند یا در معرض فروپاشی هستند. قطعا آزاد کردن این افراد از زندان بوسیله گلریزان و پرداخت پول از طرف افراد و نهادهای متمول امری ستوده است.
اما…
در نظامی که خود فراهم کننده‌ی چنین شرایطی‌ست بازی با برگه‌ی کمک به آزاد کردن چنین زندانیانی گوشه‌ی دیگری از مقدس‌نمایی و پنهان کردن انبوه مفاسدی‌ست که صاحبان تیول‌ها مرتکب می‌شوند.
در همین رابطه «اعتماد» گزارشی از آزادی زندانیان غیر عمد در جشن گلریزان شرکت فولاد مبارکه اصفهان می‌دهد. جشنی که در باغ فردوس اصفهان برگزار شد و از جمله شرکت‌کنندگان آن رئیس کل دادگستری استان اصفهان بود یعنی همان بازرس ژاوری که این ۱۵۰۰ نفر را راهی زندان کرده بود؛ ۱۵۰۰ نفری که در زیر چرخ‌های اقتصاد تیولداری نظام سلطنت ولایت مطلقه فقیه هستی خود را از دست داده بودند و اکنون فولاد مبارکه اصفهان به همان دادستان پولی پرداخت می‌کند تا این ۱۵۰۰ نفر آزاد شوند؛ طنز غریبی‌ست که گاه شانه به شانه‌ی تراژدی حرکت می‌کند؛ همان‌هایی که زندگی میلیون‌ها نفر را در بازی سرمایه، سرکوب، و «اجرای عدالت»! نابود کرده‌اند حال در نقش خیّران به آزادی ۱۵۰۰ نفر از همان قربانیان مبادرت می‌کنند.
مراسمی که البته همه‌ی جنبه‌های مذهبی نیز در آن رعایت می‌شود و «پس از اقامه نماز مغرب و عشاء و صرف افطاری شرکت‌کنندگان» یعنی همان رئیس کل دادگستری استان اصفهان به همراه «رئیس و اعضای ستاد دیه استان، فرماندار شهرستان مبارکه، مدیرعامل شرکت فولاد مبارکه و جمعی از مدیران شرکت‌های تحت پوشش، پیمانکاران و شرکت‌های طرف قرارداد گروه فولاد مبارکه»؛ نوبت به سخنرانی دکتر بهرام سبحانی، مدیر عامل شرکت فولاد مبارکه اصفهان می‌رسد.
او که در اینجا در نقش خیّر بزرگ ظاهر شده است طی «سخنانی به اهمیت کارهای خیر در جامعه» اشاره می‌کند: «قدم‌های خیری که فولاد مبارکه در جامعه برداشته است موجب شده، این صنعت بحمدالله از خطرات و بلایای غیر مترقبه مصون باشد.» هرچند هیچ اشاره‌ای نمی‌کند که از جمله دلایل بی‌آبی زاینده رود و به نابودی کشیده شدن کشت کشاورزان شرق اصفهان و محرومیت آنها از حق‌آبه‌شان از جمله برپایی صنایع فولاد در منطقه‌ای‌ست که با کمبود آب مواجه است. صنایعی که ابتدا در دهه ۴۰ و توسط شاه راه اندازی شد و در دهه ۶۰ توسط نظام ولایت فقیه توسعه پیدا کرد و اثرات زیست محیطی و اجتماعی و اقتصادی خودش را سال‌هاست که از جمله با خشک شدن زاینده رود آشکار کرده است. [به‌عنوان نمونه: تراکتورهای کشاورزان ورزنه به کدام سمت باید حرکت کنند؟]
سبحانی ضمن آنکه تصریح می‌کند که «شرکت فولاد مبارکه اصفهان در پنج سال گذشته، زمینه آزادی بیش از ۱۵۰۰ زندانی غیرعمد را فراهم کرده است.» بر «انتظار جامعه از صنایع بزرگ برای ایفای مسوولیت‌های اجتماعی» صحه می‌گذارد. او می‌افزاید: «فرهنگ دینی به ما آموخته که، افرادی که می‌توانند، در آزادی زندانیان که ناخواسته گرفتار شده‌اند، همت کنند.»
مدیرعامل یکی از بزرگترین مؤسسات صنعتی و مالی کشور که در اختیار تیولداری حاکم قرار دارد در اینجا نه تنها در نقش یک خیّر بزرگ که فراتر از آن در نقش یک واعظ ظاهر می‌شود. این واعظ در ادامه «به‌دست تقدیر روزگار در زندگی روزمره اشاره کرد» و افزود: «همین کمک‌ها و دستگیری از درماندگان است که موجب می‌شود امداد غیبی به داد فرد برسد.»
این سان اعتقاد به تقدیر الهی! برای مدیرعامل مؤسسه ای «با بیش از ۳۰۰۰ شرکت» جای کمی تأمل دارد؛ ۳۰۰۰ شرکتی که شامل «معادن سنگ آهن، تولیدکنندگان مواد نسوز، تولیدکنندگان قطعات یدکی» می‌شوند و افزون بر آن با «بیش از ۱۲۰۰ شرکت تولید‌کننده محصولات مختلف تعامل اقتصادی دارد.»؛ [اعتماد ۲۴ خرداد ۹۷] امری که به روشنی خبر از گردش مالی گسترده آن می‌دهد.
موضوعی که البته به طور عمد در سخنرانی واعظ تقدیرگرا یا همان مدیرعامل مؤسسه عظیم فولاد مبارکه اصفهان مغفول می‌ماند نقش این مؤسسه و سایر مؤسسات تحت کنترل سپاه و دولت در وضعیت اسفناک فعلی اکثریت مردم ایران است. [به‌عنوان نمونه: کارفرماهای واقعی در ایران چه کسانی هستند؟؛ طبقه‌ی کارگر در چنگال…]
با این همه صدقه دادن در اقتصاد تیولداری نظام سلطنت ولایت مطلقه فقیه یا همان اقتصاد خیریه جزئی از مجموعه‌ای از مؤلفه‌هایی‌ست که برقرار نگه‌داشتن این نظام را آماج قرار داده‌اند.