استبداد هنری و هنر استبدادی درنظام ولایت فقیه موضوع بحثی است که آقای کامیار ایزدپناه استاد موسیقی و یکی از هنرمندان عزیز میهنمون درشبکه تصویری ایران آزادی مورد بحث وبررسی قرارداده و به سئوالات پاسخ میدهد
مجری: دوستان سلام خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم
رژیم ولایت فقیه بدلیل ماهیت عقب مونده و قرون وسطایی که داره خیلی از ارزشها و دستاوردهای انسانی رو درواقع به محاق برده و به عقب رونده.
از جمله این موضوعات بحث هنره و بطور خاص موسیقی، از ممنوع کردن نشون دادن آلات موسیقی و حروم دونستن اون تا محدود کردن خوانندگان زن. اما شاهدیم که درواقع مردم کشور ما تن به این تهدیدات ندادن و راه خودشون رو باز کردن و هر روز شاهد درواقع بارز شدن این استعدادها هستیم. با فراگیر شدن شبکههای اجتماعی درواقع این موضوع یک امکانی شد که بتونن این هنرمندان هنر خودشون رو عرضه کنن و از طرفی هم رژیم باعث شد که به میزان زیادی عقب نشینی کنه و بنوعی بخواهد فضا رو باز کنه و درواقع یک گوشهای از هنر موسیقی رو هم در کانالهای خودش ارائه کنه که اونم در راستای اهداف خودش و درواقع بعنوان موسیقی حکومتی باید ازش نام ببریم.
کنفرانس امروزمون هم به همین موضوع درواقع ربط داره تحت عنوان استبداد هنری یا هنر استبدادی در همین رابطه دعوت کردیم از دوست عزیزم کامیار ایزدپناه از هنرمندان عزیز میهنمون که در این گفتگو با ما باشن. کامیار خیلی خوشحالم که شما رو در اینجا میبینیم. بفرمایید
کامیار ایزد پناه : سلام میکنم به همه دوستان عزیز و تشکر از شما که این فرصت رو به من دادین که در خدمت شما باشم در این برنامه و خیلی البته خوشحالم از اینکه رشته این کلام رو تو خودت بعنوان یک هنرمند دست گرفتی که میتونی خب نمایندگی بکنی خیلی از جونای هنرمند کشورمون رو.
مجری: اگر موافق باشید بریم سراغ سوالاتی که برامون فرستادن. خب میریم اولین سؤال یکی از هموطنامون فرستاده.
سؤال: حکومت هنر رو تو ایران سالها به عقب رونده اما نتونست اون رو از بین ببره اگر چه شکوفایی اون رو هم محدود کرد این رو چگونه تفسیر میکنید و چگونه میشه اون رو بازسازی کرد؟
کامیار ایزد پناه : همونطور که خودت هم در صحبت اولیهات اشاره کردی، رژیم آخوندی ماهیتاً هنر پذیر نیست یعنی رژیمی نیست که بتونه هنر رو در خودش جا بده اینم یک ریشه اعتقادی داره یعنی فقط این نیست که بگیم مشکل در فرم هست. بقول معروف هنر و موسیقی بطور خاص میگن مثل یک نسیم مطبوع و مطلوبی هست که روح انسان رو نوازش میده ولی در مورد این رژیم بقول سعدی باید بگیم پریشان شود گل به باد سحر نه هیزم که نشکفدش جز تبر، این رژیم رژیمی نیست که هنر رو بپذیره علتش هم همونطور که شما هم اشاره کردین اگرم جایی پذیرفته به مثابه یک ابراز برای اهداف خودش داره استفاده میکنه.
کسانی که سر کار هستن الان تو ایران و قدرت سیاسی دستشون هست منظورم آخوندا فقط ضدیت شون با هنر محدود به الان نیست حتی قبل از انقلاب و اصلاً در تاریخ، تاریخچه ایران هم نگاه بکنین از زمان مشروطه به اینطرف حتی تو این مقطع رو نگاه بکنین، همیشه یکی از کسان یکی از اقشاری که با هنر و بطور خاص با موسیقی عداوت و جنگ داشته همین آخوندا بودن.
یعنی اگر بگیم در جامعه ما هم یک فرهنگی وجود داشته که انگار موسیقی و هنر بطور خاص من موسیقی رو میگم چون رشته خودم هم بوده یک چیز بدیه حرامه و … اونی که این فرهنگ رو اشاعه میداده همین آخوندا بودن که الان سرکارن. خب کسی که این تفکر رو داره و این اندیشه رو داره وقتی در حاکمیت نیست طبعاً وقتی به حاکمیت میرسه خب معلومه دیگه با همه توش و توانش جلوی این رو میخواد بگیره.
اما از طرف دیگه این خب این سهم رژیم ولایت فقیه و آخوندا اما از طرف دیگه هنر هم خودش یک ماهیتی داره، هنر اگر بگیم چطور بوجود اومده هنوز جزو اون مقولههایی هست که تو جامعه شناسی نمیتونن و نتونستن کشف بکنن که هنر کی و چگونه بوجود اومده. پدیدههای این چنینی هم وقتی ریشه تاریخی شون معلوم نیست در دسته بندی جزو پدیدههایی قرار میگیرن که از الزامات زندگی بشر محسوب میشه مثل خوردن مثل خوابیدن مثل اینا همه چیزایی هست که بشر به اینها از روز اول نیاز داشته و هیچ کس نمیتونه بگه این کی بوجود اومده، هنر و موسیقی هم جزو همین چیزاست بنظر من.
به همین دلیل چون اجینه ، با ماهیت انسان و با اون ارزشهای درونی انسان و همیشه در ارتقا و تعالی اون، همین ماهیت انسانی و ارزشهای انسانی بوده که کمک میکرده به جامعه بشری.
هیچ چیزی نیستش که بتونی از بین ببری مثل اینکه شما بگی مثلاً دوست داشتن رو از بین ببریم هیچ حکومتی نمیتونه باید سر کار و دوست داشتن و عشق ورزیدن رو از بین ببره، هنر هم همینطوره به همین دلیل یک تعارض ماهوی بین رژیم آخوندی و هنر در جوهر خودش وجود داره به همین علت چه در، هر حکومت استبدادی هم که بیاد سر کار جدا از حکومت آخدوند هر حکومت استبدادی که بخواد ضدیت بکنه با هنر و یا از هنر بمثابه یک ابزاری و یک وسیلهای برای اهداف خودش، اهداف سرکوبگرانه خودش استفاده بکنه این در یک نقطهای محکوم به فناست چرا؟
حتماً هنرمند اون کسی که میره توی رشته هنری تحصیل میکنه و یا مثلاً موسیقیدان میشه قبل از هرچیز روی آورده به اشاعه ارزشهای انسانی برای همین هم ما در طول تاریخ میبینیم که هنرمندان تاریخ مثل مثلاً بتهون مثل هندل مثل شوپن مثل کورتاکو و خیلیها همیشه با حکومتهای استبدادی در افتادن یعنی شما نمی تونین پیدا بکنی یک هنرمند واقعی رو که اسمش تو تاریخ مونده بعنوان یک ارزش جامعه بشری ارزش تاریخ بشر که این با حکومت استبدادی مثلاً زمان خودش سر سازگاری داشته باشه به همین علت آخوندا هرچقدر هم بخوان یا تلاش کرده باشن که با موسیقی و هنر دربیفتن و هرچقدر هم خب در یک تونسته باشن کسایی رو اجیر بکنن یا مثلاً با پول و با تطمیع و.. بیارن تو دستگاه خودشون که انگار اینا هنر رو اشاعه میدن و یا خواستار هنر هستن ولی هنر واقعی اونی هست که باز به شکل زیرزمینی یا اشکال مختلف خودش رو نشون میده و الان یکی از دشمنهای جدی نظام آخوندی بنظر من هنرمندان و هنر هست بخصوص جونای هنرمند در داخل ایران.
مجری: سؤال: با درود به شما که خودتون یک هنرمند هستید شرط شکوفایی هنر رو در چی میبینید و چطور میشه درواقع در ایران این هنر دوباره شکوفا بشه؟
کامیار ایزد پناه : براساس همین توضیحاتی که الان دادم بنیاد و شالوده اصلی رشد هنر در ایران، در ایران تنها با از بین بردن این رژیم امکانپذیره بنظر من علت هم همون هست که عرض کردم خدمت تون قبل از سوالی که الان گفتید هنر یک پدیدهای هست که فقط در یک جامعه آزاد و دمکراتیک میتونه رشد کنه اینم از ماهیت خود هنر درمیاد تو خودت هنرمندی طبعاً این مضمون و معنی این حرف رو خوب میفهمی. هنرمند محدودیت پذیر نیست یعنی ذهن هنرمند همیشه در پروازه بعد نمیتونی اصلاً محدودش کنی این هم یک بحث فلسفی عمیقی هست که از زمان افلاطون تا به امروز ادامه داشته و اینکه بالاخره قانون باید به، همیشه این دعوا بوده آیا هنر باید بیاد تو چهارچوب قانون یا قانون باید خودش رو یک جوری در کادر هنر بگنجونه؟ که بهرحال این نشون میده که هنرمند و هنر چیزی نیستن که بشه محدودشون کرد و نیاز به یک جامعهای داره نیاز به یک فضایی داره که این پرواز و بلند پروازی خودش رو نشون بده به همین علت در جامعهای که استبداد وجود داشته باشه، فعلاً در جامعه ما بدترین نوع استبداد یعنی استبداد مذهبی هست هنر نمیتونه رشد بکنه و تنها راه رشد هنر و بطور خاص موسیقی فقط با از بین بردن ارزشهای فعلی جامعه است که از طرف این رژیم نمایندگی میشه و با مطمئنم با از بین رفتن این رژیم من هیچ شکی ندارم باز براساس چیزهایی که میبینم این روزا تو اینترنت تو یوتئوب واقعاً استعدادهایی در ایران هست که بدون شک وقتی که این رژیم از بین بره و نظام دمکراتیک سر کار بیاد من باعتقاد خودم ایران مواجه خواهد شد با انفجاری از استعدادهای هنری بدون شک
مجری: همزمان کنسرتهایی برگزار میشد توی جاهایی در ایران این یک سوالی که همیشه ذهنم رو میگیره بعضی از این اشخاصی که درواقع در زمینه موسیقی یا هنر فعالیت میکنن تا بحث موضوعات سیاسی میشه و …میگن که نمیشه که موسیقی رو وارد سیاست کرد
کامیار ایزد پناه : بله درسته
مجری: چطوری میشه این رو جواب داد؟
کامیار ایزد پناه : این یک بهانهای هست که از قدیم هم بنوعی وجود داشته برای باصطلاح کسایی که میخوان صرفاً هنر برای هنر بکار ببرن یا استفاده بکنن. اتفاقاً من خودم هم شاهد این که گفتی بودم توی توئیتر داشتم نگاه میکردم خیلی از کاربرها از داخل و از خارج ایران اون آقایی رو که کنسرت اجرا کرده بود مورد حمله قرار دادن که چطور میتونی الان بری کنسرت اجرا کنی و اون هم کنسرتی رو که هیچ ربطی به اوضاع جامعه نداره.
چرا من میگم این بهانه است بدلیل اینکه همونطور که گفتم این یک تناقض و تضاد ماهوی داره با بحث هنر. ما وقتی میگیم هنر، ببینید ما جامعه رو به شکل یک بدن یک عضو یک موجود ذی حیات اگر در نظر بگیریم یعنی اینکه یک کله داره مغز داره دست داره چشم داره بنظر من خیلی مثال خوبیه میتونیم بکار ببریم جامعه رو، فرض کنید جامعه یک بدن هست یک مغزی داره که میشه همون حکومت حالا این مغز ممکنه یک موقع هایی خوب کار نکنه مثل الان گاهی اوقات هم خیلی بخوبی کار کنه. این بدن دارای یک اعصابی هست مجموعه رشته عصبی هست که درد و خوبی و بدی و نمی دونم همه اینها رو منتقل میکنه حس میکنه. فرض کنیم یک بدنه باید بگیم هنر و هنرمند نقش اینا همون نقش عصبه نقش اعصاب جامعه هنرمندان هستن. هنرمند براساس این مثالی که میزنم هنرمند در شادی و غم جامعه رو قبل از هرکس دیگه قبل از هر عضو دیگه ای این منعکس میکنه بنابراین وقتی در جامعهای مردم زیر دردن زیر فشارن زیر رنجن در جامعهای که هر روز آدمها رو جونها رو دسته دسته دارن اعدام میکنن، جونهایی که همونطور که شما هم اشاره کردین زنان در زیر بیشترین فشارها هستن و انواع و اقسام جنایاتی داره اتفاق می افته که اصلاً به ندرت میشه توی جوامع متمدن بشر امروز اون رو پیدا کرد.
خب این عصب نمیتونه که حس نداشته باشه این خودش متناقضه این حرف متناقضه مثلاً بگی من دستم درد میکنه ولی درد نمیکنه عصبش کار نمیکنه خب آره در این صورت اگر اون عصب کار نکنه پس اون دست دیگه فلج میشه اون بعد اون اندام فلج میشه اینکه نقش هنرمند رابطه بسیار مهم و بسیار اورگانیک داره با جامعه و مردمش یعنی شما نمیتونین بگین من هنر فقط برای هنر من کاری ندارم به اینکه در جامعه چه اتفاقی می افته.
حالا توجامعه ایران کسی که میگه نمیخوام هنر سیاسی بشه بیایم تعریف کنیم الان تو جامعه ایران سیاسی بودن یعنی چی یک موقعی هست مثلاً یک حکومتی سرکاره یک حکومت مثل همه سیستمهای دمکراتیک فرض کن ما الان تو غرب میبینیم که خب آره یک اپوزیسیونی هم داره اپوزیسیون حرفش رو میزنه مخالفت خودش رو ابراز میکنه اونم روی مسائل اساسی جامعه مثلاً از فساد تا معضلات اجتماعی و …مسائل جونا تو جامعه ما که اینجوری نیست. شما راجع به مینیمم حقوق خودتون صحبت میکنین میگی آقا من آزادی بیان یا مثلاً می بینین نفر رو زندانی میکنه بخاطر نوشتن کتابی که اصلاً منتشر نشده.
وقتی شما میگی من فقط میخوام حرف بزنم و این حق رو نداری اعتراض میکنی به اینکه آقا من چرا نمیتونم حرف بزنم آقاحرفم رو میخوام بزنم حالا چه برسه به اینکه حرفی که حقه اصلاً میخوای بگی حقوق منو چرا ۸ ماه هست نمیدین یا مثلاً یک مینیممهایی که اصلاً واقعاً تعجب آوره امروز به هر جایی از جهان شما برین در هر مجامع بین المللی شما مطرح میکنی تعجب میکنن.
خودبخود وقتی رژیم میاد تو رو دستگیر میکنه تو رومیبره زندان و شلاق میزنه و شکنجه میکنه خودبخود سیاسی شدی دیگه سیاسی بودن یعنی چی؟ یعنی سیاسی شدن تو ایران شما کافیه روی مینیممهای حقوق انسانی صحبت کنی این چون رژیم میاد دستگیر بکنه اتوماتیک سیاسی میشه دیگه، سیاسی یعنی اینکه میبرنت زندان دیگه یعنی اینکه صحبت از این حرفاس صحبت از همین ارزشها میکنه بنابراین به محض اینکه شما در این جامعه دارین صحبت میکنین وقتی راجع به مینیمم چیزهایی که میخواین روی مینیمم حقوق خودت صحبت کنی سیاسی میشی اگر هنرمند میگه من نمیخوام سیاسی بشم اصلاً این حرف خیلی غیرواقعیه یعنی بگه من نمیخوام سیاسی باشم میخوام هنرم و موسیقیم سیاسی نباشه پس تو موسیقتی یا هنرت یا اون آوازت یا اون فیلمت یا نوشتهات یا هرچیزی که هست میخوای چیزی باشه که اصلاً هیچ ربطی به جامعه نداشته باشه هیچ ربطی به این دوران نداشته باشه هیچ ربطی به اونچه که تو جامعه داره اتفاق می افته در یک کلام هیچ ربطی به مردمت نداشته باشه.
خب این خیلی غیر واقعی هست این اصلاً پس میشه یک هنر تجاری مثل یک چیزی که دیگه هنر نیست یعنی وقتی دیگه تجارت و منافع فردی فائق میاد به اون روح و اون جوهر اساسی و واقعی هنر پس دیگه نقض قرضه دیگه یعنی شما پا گذاشتی روی همون اصولی که از بین رفته بقول ما خوبه تو این زمینهها به بزرگان هنر مراجعه کنیم از زندگی و گفتههای اینا درس بگیریم بقول رومان رولان یک جمله خیلی مشهوری داره میگه هر جایی که هنر با انسانیت (ببین تا کجا رفته ما که تا اونجا هم نرفتیم هنوز اصلاً اون بحث رو نمیکنیم) میگه هرجا که هنر با انسانیت در تضاد و تلاقی قرار میگره هنر رو فدا کن.
یعنی حتی اون باز خودش یکی از کسانی است که از چهرههای مشهوره در صحنه ادبیات و هنر در تاریخ بشر. اون خودش حتی میگه یعنی انقدر ارزشهای انسانی بالاست و ارزشمنده که میگه حتی هنر هم اگر با این در تضاد و تلاقی باشه باید هنر رو فدا کرد تا چه برسه به اینکه اصلاً ما هنری رو به بار بیاریم که میخوایم انسانیت رو زیرش له کنیم.
مجری: درواقع این چیزی که من میفهمم از صحبت شما ، هنر واقعی یک جامعه هست که همراه شده باشه با حرف دل مردم و از اون جوشیده باشه درواقع و چیزی از اون جدا نباشه
کامیار ایزد پناه : نمیتونه، بله نمیتونه باشه ببینین ما بهتره به مصادیق و نمونههای تاریخی اشاره کنیم مثلاً ببینید کورساکف یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ بشره، خیلی از دوستان عزیز هم ممکنه بشناسن اثر بزرگ و مشهور شهرزاد یا همون هزار و یک شب از آثار این هنرمند بزرگه این در زمان دیکتاتوری تزار می زیست ولی آثاری رو که میساخت از جمله مثلاً اثر مشهورش بنام اسکلت فناناپذیر یا خروس طلائی همه چیزهایی بودن که از طرف حکومت ممنوع شدن و مردم بشدت از آثار موسیقی در زمان خودش، استقبال میکردن چرا؟ مگه مثلاً کورساکف سیاسی بود؟ مگه کورساکف مثلاً عضو حزبی بود؟ هیچوقت اتفاقاً استاد ارشد کنسرواتوار اون زمان روسیه بود ولی کارهایی که میکرد آهنگی که میساخت از دل مردمش همون نقش عصب رو بازی میکرد. اگر مردمش تحت ستم و تحت فشار دیکتاتوری بودن این همون حرف رو بیان میکرد به همین دلیل دیکتاتوری باهاش سر سازگاری نداشت و یا شوپن، شوپن هنرمندی بود، یکی از واقعاً نوابغ تاریخ هنره در تاریخ بشر. هنگامی که لهستان در زیر فشار بود و اتفاقاً تزاریسم اونجا هم حکومت میکرد و دیکتاتوری در اونجا اعمال کرده بود خب یک مقاومتی وجود داشت در لهستان و این همیشه حسرت میخورد و دوستاش نمی ذاشتن و میگفتن تو ارزشت به همینه که حرفهای ما و دردهای ما رو با هنرت منعکس میدی ولی این همیشه حسرت میخورد میگفت خوش بحال شما که بعنوان سرباز این میدان نبرد و رویارویی هستین و من حتی نمیتونم بعنوان یک طبال در این میدون شرکت کنم. خب این ارزشهایی هستن در هنر که ما باید به اونا مراجعه کنیم و یاد بگیریم و بفهمیم که چرا هنرمند باید اثر بجا بذاره.
مجری: با تشکر از توضیحات بسیار کامل و عالی که دادین.
سؤال : الان استعدادهای بی نظیری در ایران هستن که بدلیل محدودیتهای نظام نشکفته پرپر میشن و خیلیها کلیپهاشون رو تو شبکههای اجتماعی میبینیم چه کار باید کرد؟
کامیار ایزد پناه : بنظر من این استعدادها به هیچ وجه پرپر نیستن اتفاقاً منم همونطور که گفتین شاهدم این روزها در یوتئوب شاهد هنرنمایی و آثار بسیار زیبا و قشنگ خیلی از شما جوانان عزیز هستم و اتفاقاً هرچه بیشتر ارائه دادن و اشاعه دادن هنر شما الان کاری ندارم در چه سطحی میدونم که امکانات اونجا کمه میدونم که خب برای خیلی از هنرمندهایی که جونایی که مثل شما در بقیه نقاط جهان دارن فعالیت هنری میکنن اصلاً تصور اینکه شما در چه شرایطی دارین کار میکنین مشکله. ولی اینو بدونین که همین تکثیر و همین اشاعه و همین تولیدات بیشتر و بیشتر شما هست که به نوعی اعتراض و موج اعتراض در جامعه علیه این جامعه بیشتر میکنه و پایه این اعتراضات هست بدلیل اینکه گفتم رژیم ماهیتاً با این فعالیتهای شما مخالفه، نمیتونه هنر شما رو تحمل کنه اگر میتونست این لزومی نداشت شما بطور زیرزمینی کار کنین.
بنابراین توصیه من اینه و اتفاقاً از موضع خیلی تشویق و خوشحالی و افتخار اینو میگم که شما جونها و شما هنرمندان درجامعه ایران هرچقدر هم با محدودیت و هرچقدر هم با محدودیت امکانات هرچقدر تحت فشار ولی این فعالیت تون رو ادامه میدین فعالیت شما ارزشمنده این فعالیت و این استعداد وقتی درحال فوران وقتی درحال قلیان هست اون موقع که این جامعه سرش باز بشه اون موقع شاهد شکوفایی بسا بسا بیشتر این استعدادهای شما خواهیم بود و هنر آینده ایران رو شما الان دارین پایه گذاری میکنین بنابر این نباید بذاریم نباید گذاشت مقهور این رژیم شما نباید بشین اتفاقاً آثار هنری که شما خلق میکنید بصورت مخفیانه یا بهرحال در انزوا و با محدودیت بزرگترین سلاح هست، سلاحی هست علیه این رژیم بکار میره و در جنگ با این رژیم و برای تغییر رژیم و برای سرنگونی این رژیم بکار میره. یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ در مورد شوپن میگفت که اگر تزار می دونست که آهنگهای شوپن چه سلاح کارایی هست نمیگذاشت این آهنگها هیچ وقت پخش بشن و میگفت آهنگهای شوپن و موسیقی شوپن به مثابه توپی هست که با گل اینو استتار کرده باشن.
بنابراین من اتفاقاً میخوام همین رو برای شما هم بکار ببرم آثار و آهنگهایی که شما خلق می کنین و تولید میکنین و به نمایش میذارین با همه اون محدودیتها آثاری که درد مردم رو داره بیان میکنه الان همین که شما مخفیانه دارین این کارها رو میکنین این بیانگر همین مشکل جامعه است بیانگر یک فشاری است که در جامعه وجود داره روی مردم، این همون توپی هست بنظر من که با گل آراسته شده و همون کارایی رو داره در رویارویی با این نظام استبدادی
مجری: الان که داشتی میگفتی خاطرات خودم به ذهنم اومد که ۱۰ سال پیش که منم همین کارها رو انجام میدادم که با چه محدودیتها و خلاصه از نظر چه مالی چه جا چه امکانات، تو یک استودیوی زیرزمینی و بسیار محدود این کارها رو میکردیم.
کامیار ایزد پناه : دقیقاً ببین مثلاً ما خیلی از هنرمندانی که هدفشون خدمت به جامعه ایران بوده و مردمشون بوده اینا به زندان هم حتی رفتن در زمان همین حاکمیت به زندان رفتن ولی نرفتن با این رژیم همکاری کنن و ارزشهای این رژیم رو بپذیرن الان هم موجودن، با وجود شرایط سخت و واقعاً ناهنجاری که برایشون بوجود آوردن ولی خودشون رو تکثیر کردن الان در زمینه سازهای ایرانی ببینید ما چقدر نوازندگان سطح بالایی داریم یا موسیقی پاپ یا موسیقی کلاسیک همه اینها نشون میده که جامعه نپذیرفته این فشار رو و جونها بطور مشخص با دنبال کردن هنر و با اشاعه هنر و با ارائه هنر زیر بار این رژیم و خواسته هاشون نرفتن.
مجری: سؤال کردن نظر مجاهدین در رابطه با هنر و بطور خاص موسیقی چیه و چه برنامهای در این رابطه دارن؟
کامیار ایزد پناه : نظر مجاهدین در مورد هر مقولهای شما بخواین بپرسین برمیگرده به دیدگاهشون نسبت به، دیدگاههای پایهای شون، نسبت به انسان و نسبت به جامعه. مجاهدین دعواشون از روز اول با نظام خمینی چی بود؟ اینکه جامعه نمیتونه آزاد نباشه جامعه باید آزادی داشته باشه اینم از دیدگاهشون درمیاد چون انسان رو یک موجودی می بینن و تعریف میکنن که باید این ویژگیها رو داشته باشه که آزاد باشه وقدرت انتخاب داشته باشه بنابراین با این دیدگاه خیلی واضحه دیگه اون نظامی رو که مجاهدین در دیدگاهشون هست درواقع شما گفتین موسیقی اول اینکه یک جامعه آزاد و براساس آزادیها دمکراتیک البته همونطور که اشاره کردم هنرمند که اصلاً اولین کسی هست که باید این آزادیها شاملش بشه چون؟ اشاره کردم هنرمند اصلاً روحش و ذهنش محدودیت پذیر نیست بنابراین مطمئن باشید مجاهدین در جامعهای که مجاهدین ارائه میخوان بکنن و ایدآل مجاهدین هست حالا مردم ایران هستن در آینده که انتخاب میکنن چه نظامی سرکار بیاد ولی ارزشهایی که مجاهدین دنبالش هستن و اشاعه میکنن در زمینه هنر اینکه هنرمند باید آزاد باشه و نمیشه ذهن هنرمند رو محدود کرد.
نمونه خیلی بارزش هم از همین الان هویداست ما الان در زمانی که در حاکمیت استبداد، در کشورمون استبداد حاکمه خیلی از هنرمندان ایرانی اومدن و پیوستن به مقاومت و در کنار مجاهدین بهترین کارهای خودشون رو ارائه دادن بهترین کنسرتها رو ارائه دادن از هنرمندان بزرگی مثل آقای منوچهر سخائی گرفته عماد رام گرفته خانوم مرضیه که واقعاً یکی از سمبلهای واقعی هنرمندان است.
هنر مقاوم ایران همین بچههایی که امروز تو ایران دارن با موسیقی شون مقاومت میکنن و مبارزه میکنن برعلیه این رژیم مرضیه از بین همینها بلند شده دیگه، مرضیه صدای شما رو رسوند و با پیوستن به مقاومت اتفاقاً نشون داد که نمیتونه هنر در زیر این حاکمیت ادامه داشته باشه و از طرف دیگه داشتم همین رو میگفتم خود این شاخص خیلی خوبیه که چرا خیلی از هنرمندان بنام و ارزشمند ایرانی اومدن پیوستن به مجاهدین و بدون هیچ مشکلی و بدون هیچ محدودیت کارشون رو و بهترین کارهاشون رو اتفاقاً ارائه دادن.
سؤال : برخی موسیقی در زمان شاه رو با موسیقی الان مقایسه میکنن میخواستم نظر شما رو در این خصوص بدونم که این مقایسه درسته یا خیر؟
کامیار ایزد پناه : نمیدونم از چه زاویهای دوستان مقایسه رو انجام دادن چون ما اصلاً نمیشه بگی موسیقی داری به اسم موسیقی زمان شاه یک موسیقی داریم به اسم موسیقی زمان خمینی، بهرحال ببینید این دوتا سیستم یعنی چه سیستم شاه و چه سیستم آخوندها سیستمهای دیکتاتوری بودن حالا یکی مثل رژیم آخوندی که دیگه بقول معروف اولترا راست هست.
دیکتاتوری یعنی دیکتاتوری مذهبی شدیدترن نوعش هست یکی هم هست مثل سیستم شاه که بالاخره اونم دیکتاتوری ببینید ما در زمان شاه این سیستمهای دیکتاتوری، سیستمها دیکتاتوری موسیقی رو بعنوان ابزار اهداف خودشون بکار میگیرن یعنی بالاخره در هر جامعهای یک روبنای فرهنگی اون سیستمهای حاکم نیاز داره که اتفاقاً سیستمهای دیکتاتوری از موسیقی در جهت اهداف خودشون بعنوان ابزار استفاده میکنن. حالا زمان شاه که خب این وقتی از موقعی که سیستم شاه از اون حالت فئودالیته، نیمه فئودالیته خودش، نیمه فئودالیته مستعمره خودش چرخید به سمت وابسته شدن و به سمت یک سیستم سرمایه داری کامل البته با باصطللاح با اشاعه و میدون دادن به موسیقی پاپ به نوعی اومد این فرهنگ رو که در جهت هدف خودش بود ارائه کنه و از موسیقی بعنوان برای این هدف استفاده کنه. ولی این نبود که، مثبت بود مثبت از زاویه هنرمندان پاپ ما از تو اون فضا تونستن موسیقی ما رو ارتقا بدن این هیچ شکی توش نیست ولی ما از بعد از زاویه یک نظام دیکتاتوری نگاه میکنیم. این نبود که مثلاً رژیم شاه از موسیقی پاپ خوشش بیاد یا مثلاً از اشاعه موسیقی خوشش بیاد کما اینکه میبینیم مثلاً فرهاد که یکی از بهترین هنرمندان اون دوران بود روحش شاد، چرا آهنگهای فرهاد یک دفعه ممنوع میشه؟
اگر واقعاً رژیم شاه خواهان موسیقی بود؟ موسیقی پاپ دوست داشت پس چرا آهنگهای فرهاد جمعهها و …ممنوع میشه؟ چرا آهنگها و ترانههای فریدون فروغی بعضاً ممنوع الپخش بود اصلاً تو رادیو تلویزیون؟ چرا مثلاً حتی دیگه مثلاً ترانه از خون جوانان وطن لاله دمیده فقط در سالگرد انقلاب مشروطیت اوکی پخش از زاویه تلویزیون داشت؟
درحالت دیگه اگر کسی میخوند میگرفتنش. خب پس این نشون میده که نظام دیکتاتوری فرق نمیکنه دیدگاهشون نسبت به موسیقی اگرم استفاده میکنه استفاده ابزاری کما اینکه همین رژیم آخوندی اگر یادتون باشه دوران ۸ سال جنگ، جنگ ضدمیهنی که با عراق داشت همش دنبال موسیقی بود اما چی؟ موسیقی باصطلاح خودش موسیقی حماسی یعنی فقط یک نوع موسیقی رو اجازه میداد پخش بشه که ترغیب بکنه به جنگ و باصطلاح خودش شهادت.
کامیار: فقط این موسیقی اوکی پخش داشت. بعد احتمالاً دقیقاً میبینیم وقتی که زهر آتش بس رو خمینی مجبور شد بخوره این موسیقی مثل یک معضلی موند رو دستش اینو الان چیکار کنه؟ الان دیگه موسیقی حماسی بقول خودش که دیگه، جنگ تمام شده الان دیگه چیکار کنه؟ بهمین دلیل این موج که میگم موجی که از طرف جامعه می اومد اجباراً تن داد به اینکه یک مقداری راه بده به موسیقی پاپ، اگر دقت کنین بعد از جنگ یعنی از دورهای که مثلاً خاتمی میاد سر کار که میخواست یک جورایی رژیم رو بزک کنه و برای غربیها این قابل هضم بشه یک کمی راه داد به موسیقی پاپ و جونا تونستن یک مقداری اصلاً ارگ و گیتار و اینها تقریباً از سال ۷۰ وارد ایران شد قبلش اصلاً نمیذاشتن که ولی کماکان موسیقی رو که ارائه میدن از اونا میخواد در جشن واره های باصطلاح خودش فجر باید از سنخ و تم همون آهنگران و … باشه ولی از کادر نوحه و این چیزا بخواد خارج شه دیگه برای رژیم قابل تحمل نیست. بنابراین پس موسیقی نداریم به اسم موسیقی زمان شاه موسیقی زمان خمینی، موسیقی در جوهر خودش یک پدیدای است ضد دیکتاتوری نمیتونه در نظام دیکتاتوری وجود داشته باشه اگر هم یک جایی یک نظامی باز میکنه یک فضایی رو برای یک نوع از موسیقی حتماً بخاطر استفاده ابزاری است. البته موزیسینها بعداً از اون فضا استفاده خودشون رو بکنن این یک شکافی است که باید استفاده بکنن
مجری: سؤالات زیادی مونده اما متاسفانه وقتمون تمام شده. اگر کلامی دارید با بینندگان عزیزمون کلام آخر رو بفرمایید و بعدش هم خداحافظی
کامیار ایزد پناه : من فقط همونطور که در آخر حرفم گفتم آرزو میکنم به زودی کما اینکه الان چشم انداز خیلی روشنه، بزودی با سرنگونی نظام آخوندی و سرنگونی بهتره بگم دیکتاتوری و بگور سپردن دیکتاتوری برای همیشه توی ایران شاهد شکوفایی استعدادهای شما جونهای هنرمند ایران باشم. چراکه هنر ایران فی الواقع دارای سرمایهها و اندوختهها و ذخیرههای تاریخی بسیار بسیار غنی هست که فقط بدست شما نسل جون میتونه ارائه بشه و به جهان نمایانده بشه و من شک ندارم که بزودی زود کما اینکه این رژیم دیگه پایه هاش لرزانه و شاهد مرگ هستیم بزودی زود با برقراری یک نظام دمکراتیک و دمکراسی درایران شاهد شکوفایی استعدادهای هرچه بیشتر شما جونها باشیم و من به اعتبار همین و باعتبار وجود شما برای آینده هنر ایران یک فضای درخشان و درواقع باید بگم آینده بسیار بسیار درخشانی رو از همین الان دارم میبینم چه خودم در اون زمان باشم و چه نباشم.
مجری: بله با تشکر از شما. خب دوستان عزیز با تشکراز وقتی که بما اختصاص دادید به امید ایرانی آزاد که در اون هنر از جمله موسیقی بصورت راحت و آزادانه ارائه بشه درود برشما و خدانگهدار