بیسوادی بالای ۳۰ درصد در برخی استان‌ها؛ ترک تحصیل نوجوانان و مرگ کودکان

«بیسوادی در برخی استان‌ها به بالای ۳۰ درصد می‌رسد و زنانشان از نعمت خواندن و نوشتن اولیه محرومند. زن مادر و مدیر خانواده است و مادر باسواد معمولا بچه بیسواد نخواهد داشت.»
ضرورت سواد
برای توسعه کشورها مقدم بر هر امر دیگری آموزش شهروندان است؛ برخورداری انسان‌ها از سواد خواندن و نوشتن در قرن بیست‌ویکم دیگر آنها را در زمره‌ی تحصیل‌کردگان قرار نمی‌دهد چه رسد به فرهیختگان.
دایره‌ی آموخته‌های ضروری در دهه‌های اخیر و به‌خصوص سال‌های آغازین قرن جدید آنچنان گسترش یافته است که خواندن و نوشتن به تنهایی نمی‌تواند کمک‌کار یک شهروند دربرآوردن ضروریات زندگی روزانه باشد. او نیازمند آن است که به یادگیری زبان دوم نیز مبادرت کند و حداقل‌هایی از دنیای کامپیوتر و شبکه‌های اجتماعی اطلاع داشته باشد و تازه همه‌ی اینها او را در سطح یک شهروند معمولی با اطلاعاتی حداقل قرار می‌دهد.
اما فقر پرده‌های مختلفی دارد؛ بخشی از آن در نبود آب و نان کافی برای رفع گرسنگی و بخشی دیگر در فقر غذایی علی‌رغم سیری ظاهری، خود را نشان می‌دهد. اما شاید در پس پشت فقر اقتصادی؛ فقر فرهنگی نیز خود را پنهان کرده باشد؛ آنچه شدیدترین وضعیت خود را در فقدان سواد خواندن و نوشتن نشان می‌دهد.
عدم برخورداری از این حداقل دامنه‌اش تا امر سلامتی، امرار معاش، آموزش کودکان و … گسترش پیدا می‌کند و شاید به‌طور دقیق نتوان همه‌ی پیامدهای آن را برآورد کرد.
بیسوادی در ایران
علی باقرزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش و رییس سازمان نهضت سوادآموزی تصویری هرچند ناقص و اندک از بیسوادی در ایران ارائه داده است. او گفت دوسوم بیسوادان در ایران زنان می‌باشند؛ «حدود ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بیسواد ۱۰ تا ۴۹ سال داریم که قریب به ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از بین خانم‌ها هستند» البته باید توجه داشت که آمار ارائه شده توسط باقرزاده تنها مربوط به گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال است و اگر این بازه‌ی سنی گسترده‌تر می‌شد به طور حتم آمار بیسوادان نیز افزایش پیدا می‌کرد.
این وضعیت شهروندان ایران است و می‌توان تصور کرد که مهاجران در ایران از چه وضعیت بدتری برخوردار هستند. باقرزاده در رابطه با مهاجران تایید می‌کند: «آمار بیسوادی زنان اتباع، به خصوص اتباع افغانستانی نسبت‌شان از ایرانی‌ها بالاتر است.»
باقرزاده درباره‌ی تناسب بیسوادی در شهر و روستا می‌گوید: «با وجود اینکه تعداد بیسوادان جمعیت شهری و روستایی ما تقریبا مساوی هستند، اما نسبت زنانِ بیسواد روستایی خیلی بالاتر است.»
بالای ۳۰ درصد
البته شاید برای درک آنچه در ایران می‌گذرد باید کمی بر روی آمارهای رسمی ارائه شده تردید کرد. باقرزاده گوشه‌ای از این واقعیت را در خلال اظهاراتش بروز می‌دهد؛ «در بعضی استان‌ها این عدد خیلی بالاتر و جدی‌تر است؛ به طور مثال بیسوادی در برخی استان‌ها به بالای ۳۰ درصد می رسد و زنانشان از نعمت خواندن و نوشتن اولیه محرومند. زن مادر و مدیر خانواده است و مادر باسواد معمولا بچه بیسواد نخواهد داشت.»
و می‌توان اندکی تصور کرد که پیامد این وضعیت چگونه می‌تواند باشد به‌خصوص تأثیری که مادران بیسواد بر کودکان خود می‌گذارند قابل توجه است. در همین رابطه باقرزاده می‌گوید: «بخش قابل توجهی از کودکانی که زیر ۱۷ سال هستند و از نعمت آموزش محروم می شوند، غالبا اولیا و به خصوص مادرشان کم سواد و بیسوادند؛ یعنی رابطه معناداری بین سطح سوادِ والدین و میزان بازماندگی از تحصیل وجود دارد.»
همچنین در مورد مرگ و میر کودکان نیز، باقرزاده تصریح می‌کند: «اگر ما نمودار نرخ مرگ و میر کودکانِ زیر ۳ سال را با نمودارِ سطح سواد والدینشان رسم کنیم، تقریبا با هم تطبیق دارند؛ یعنی بیماری‌ها و یا عوارض منجر به فوت، در کودکانِ سنین پایین برای آنهایی که مادرشان از نعمت سواد محروم است، بالاتر است.» [ایلنا ۱۰ فروردین ۹۷]
در حالی ایران در قرن بیست‌ویکم از این تعداد بیسواد برخوردار است که بسیاری از کشورهای جهان بیسوادی را به طور کامل ریشه‌کن کرده‌اند یا در میان نسل فعالشان نزدیک به ریشه‌کنی بیسوادی می‌باشند.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@

موشک‌پرانی پشت درخواستهای ملتمسانه مذاکره


محمد جواد ظریف، وزیر خارجه رژیم، به تاریخ ۷فروردین، طی یادداشتی در «الجزیره» خطاب به کشورهای عربی نوشت:

«باید در چشمان یکدیگر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم اختلافاتمان را بر سر میز گفتگو حل کنیم نه در میدان نبرد.

صادقانه دست خود را به سوی همسایگان‌مان دراز می‌کنیم

اگر ما راه صلح را پیش نگیریم نسلهای آینده فرصت نگریستن در چشمان یکدیگر (و گفتگو) را نخواهند داشت».

[خبرگزاری حکومتی انتخاب. ۷فروردین۹۷]

همزمان با این اقدام، کمال خرازی که لقب «رئیس شورای راهبردی روابط خارجی» را یدک می‌کشد و در واقع کپی محمدجواد ظریف در باند روحانی است ـ  و برای گدایی رابطه به پاکستان و افغانستان سفر کرده ـ گفت:

 « با توجه به تحولاتی که به سرعت در جهان در حال رخ دادن است، لازم است کشورهای مستقل منطقه با هم همکاری کرده و به ثبات منطقه کمک کنند» 

او در قسمتی دیگر از حرف‌هایش گفت:

«جمهوری اسلامی ایران همان‌گونه که در عمل نیز نشان داده، آمادگی دارد با کشورهای دیگر چه به‌صورت دوجانبه و چه چندجانبه به منظور حل مشکلات منطقه و ایجاد ثبات و امنیت همکاری کند».

[خبرگزاری حکومتی جمهوری اسلامی. ۷فروردین۹۷]

با شنیدن این دو موضعگیری همزمان و مشابه از دو باند رژیم، سوالی که پیش می‌آید این است. به راستی موضوع چیست؟ و چه کاسه‌یی در زیر نیم‌کاسه است؟ آیا این رژیم اهل مصالحه و دوستی شده است؟ مگر همین رژیم نبود که در ۲۶بهمن۱۳۹۱ از قول آخوند مهدی طائب، سرکردهٴ قرارگاه تروریستی موسوم به عمار، سوریه را سی و پنجمین استان ایران و استانی استراژیک دانست و گفت:

«اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگهداریم چون اگر سوریه را نگهداریم می‌توانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی‌توانیم نگهداریم.».

 ادعای «هلال شیعی» و صدور انقلاب به آن سوی اندلس و شاخ آفریقا و فتح قدس از طریق کربلا و وضو گرفتن در آبهای کشورهای همسایه به کجا رفت؟!

همین‌جا بگوییم که ناگفته مشخص است منظور باندهای رژیم از «همسایگان ایران» کشوری به جز عربستان نیست. آنها از تغییرات معادلهٴ قدرت در منطقه نگران شده‌اند و از هم‌اکنون احساس می‌کنند که حلقه محاصره  بر علیه آنها روز به روز در حال تنگ‌تر شدن است. کمال خرازی، تنگ‌تر شدن حلقه محاصره را  «تحولاتی می‌نامد که به سرعت در حال رخ دادن است». وضعیت برای رژیم بگونه‌یی است که محمد جواد ظریف،‌ لبخند ساختگی بر لب و کاسه به دست، به‌دنبال «حل اختلافات از طریق گفتگوست!» و هر نوع جنگی را در عداد «جنگ‌های جاهلی» می‌داند.

جالب است که بدانیم از آن سو بهزاد نبوی نیز به وضعیت بحرانی حکومت آخوندی اشاره کرده و دخالت‌های تروریستی رژیم در امور کشورهای همسایه را «سیاست‌های ماجراجویانه و تشنج‌آفرین» می‌نامد و در این رابطه رژیم را به تغییر سیاست‌های منطقه‌یی بین‌المللی فرامی‌خواند. او آشکارا از عبارت «تا دیر نشده!» استفاده می‌کند.  [سایت حکومتی مشرق ۸فروردین ۹۷: « بهزاد نبوی» نوروزی روزنامه آرمان]

اگر این رژیم به‌دنبال صلح با منطقه است چرا به یکباره در تاریخ ۶فروردین۹۷ یعنی یک روز قبل از ادعایصلح‌طلبی رمانیتک ظریف، ۷موشک برکان۲ به عربستان شلیک می‌کند. کدام را باور کنیم؟ صحبتهای رمانتیک محمدجواد ظریف یا نعره‌های هنوز موشکی رژیم را.

واقعیت این است که به‌دنبال نزدیک شدن به ضرب‌الاجل ۱۲۰ روزهٴ اعلام شده از سوی آمریکا در مورد برجام، و فعال‌تر شدن عربستان در منطقه برای ممانعت از منویات تروریستی رژیم، دیکتاتوری آخوندی نیازمند آن است تا از یک سو، قدرت موشکی خود را به رخ عربستان بکشد، [به قول معروف می‌خواهد دست پیش بگیرد تا پس نیفتد]؛ از سوی دیگر با دراز کردن دست مذاکره، مانع از تنگ‌تر شدن حلقه محاصره علیه خودش بشود.  این هر دو مکمل یک سیاست است و آن چیزی نیست جز عقب‌نشینی از مواضع شداد و غلاظ موشکی قبلی و این می‌تواند به  فراهم آوردن زمینه‌های تن‌دادن به زهر موشکی تلقی شود؛‌ تصمیمی که به قول علی بیگدلی، یک کارشناس رژیم، آن را باید علی خامنه‌ای بگیرد و به بازی یک بام و دو هوا در این زمینه خاتمه دهد
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@

نگرانی نظام ولایت فقیه از هدایت قیام‌آفرینان از طریق شبکه‌های اجتماعی!‌


قیام شبکه‌های اجتماعی محلی برای ارتباط‌گیری قیام‌آفرینان و انتشار تصاویر و اخبار قیام است؛ امری که نظام را در برابر آن سردرگم کرده است.
شهرام توانا
پاسدار سلامی جانشین فرمانده سپاه پاسداران که در دروغگویی‌های نجومی و مضحک او را مشابه گوبلز در دوران نازیسم هیتلری می‌دانند در سخنان خودش در سایت آستان خبر در تاریخ ۹ فروردین؛ نگرانی نظام از تاثیرگذاری دشمن بر مردم قیام‌آفرین و به‌خصوص جوانان شورشی را از طریق ماهواره و فضای مجازی بازگو کرد و گفت: «دشمنان از طریق ماهواره و فضای مجازی شبانه‌روز در حال تولید برنامه علیه ایران هستند تا جوانان را از غیرت، مسجد، نماز، تاریخ و افتخارات این کشور دور کند و تفکر خود را بر ذهن جوانان ایران قرار دهد.»
در این جا خوب است به صحبت‌های چند روز قبل رحمانی فضلی وزیر کشوردولت روحانی در مصاحبه با روزنامه ایران اشاره کنیم که به ابعاد گسترده قیام دی‌ماه اعتراف کرد و گفت:‌ «ویژگی این اعتراض‌ها، ابعاد وسیع آن بود. ظرف یکی دو شب به ۱۰۰ شهر رسید و در ۴۲ شهر، درگیری داشتیم. به این معنا که شیشه شکستند؛ آتش زدند. ویژگی بعد این بود که رسانه‌های خارجی و برخی دولت‌ها آشکارا موضعگیری کردند.» وی در ادامه مصاحبه خودش افزود:‌ اعتراض‌های دی‌ماه بیش از هر چیز «اجتماعی» و حاصل «انباشت نارضایتی» هایی است که هر جا فرصت بروز پیدا کند، علنی می‌شود.
رحمانی فضلی در ادامه گفت:‌ «یکی از این تحولات در حوزه رسانه است که در حوادث اخیر سخت با آن مواجه بودیم. مشاهده می‌کردیم وقایع سر صحنه به‌صورت زنده پخش می‌شد. فوری به کلیپ تبدیل می‌شد و نشان می‌داد کار یک یا ۲ نفر یا حتی ۱۰ نفر نبود. معلوم بود تحریریه‌ای بزرگ با همه امکانات بر این موضوع تمرکز کرده است.»
وزیر کشور نظام ولی فقیه با نگرانی از تکرار قیام گفت:‌ «باید واقعاً عبرت بگیریم، اما به‌نظرم خیلی‌ها عبرت نگرفتند. باید عبرت بگیریم و به مردم احترام بگذاریم. خواست‌های مردم را در جایگاه خود بشنویم و همت‌مان را بر این بگذاریم که پاسخ مناسب بدهیم.»
لازم به یادآوری‌ست که لاریجانی قضاییه جنایتکار رژیم ولایت فقیه در روز ۲۷ اسفند به بی اثر بودن اقدامات رژیم اعتراف کرده بود که «چند روز که تلگرام فیلتر بود بیش از ۳۰ میلیون نفر از فیلترشکن استفاده کردند!». همچنین در تاریخ ۲۸ اسفند نیز جهرمی وزیر ارتباطات روحانی، به بی‌محلی مردم ایران نسبت به شبکه‌های ساخت رژیم آخوندی در فضای مجازی اعتراف کرد و گفت: «در عرصه پیام‌رسانهای داخلی مشارکت مردم ۵ میلیون است اما در عرصه تنها یک سرویس خارجی، ۴۰ میلیون! است»
البته جهرمی وزیر سانسورچی ولی فقیه در سال گذشته اعتراف کرده بود که فیلتر کردن شبکه‌های مجازی برای نظام راه‌حل نیست، چرا که مردم با فیلتر شکن و استفاده از سایر شبکه‌ها، این اقدامات سرکوبگرانه و سانسور حکومتی را بی‌اثر می‌کنند.
در همین زمینه:
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@

دفاعیه بقایی و افشای ناگزیر واقعیتهای تکان‌دهنده


روز سه‌شنبه ۷فروردین ۹۷ سایت دولت بهار وابسته به رئيس‌جمهور سابق نظام محمود احمدی‌نژاد متن کامل لایحه دفاعیه حمید بقایی معاون وقت وی را درباره اتهام اختلاس میلیونها یورو و صدهاهزار دلار منتشر کرد.
تاریخ انتشار این لایحه دفاعیه ۷فروردین ۹۷ یعنی پس از صدور حکم و اجرایی شدن آن است.
در حال حاضر بقایی در زندان و به گفته هم‌فکرانش در اعتصاب‌غذا به‌سر می‌برد.
لایحه دفاعیه حمید بقایی خطاب به قضات دادگاه تجدیدنظر شعبه ۶۸ که تحت عنوان ادعای کذب تحویل ارز به وی از طرف سپاه قدس منتشر شده است، حاوی ۱۶بند بوده و در آن، بقایی ضمن رد اتهام اختلاس مالی مربوطه، با اشاره به صدور رای ۱۵سال حبس و جبران بیش از ۴۰میلیارد تومان اعتراض کرده و گفته است: ادعای سازمان اطلاعات سپاه مبنی بر تحویل چندمیلیون یورو و چندهزار دلار ارز بیت‌المال از طرف سپاه قدس بدون هیچ‌گونه مستنداتی (نظیر رسید) به اینجانب آن هم در تاریخ ۹۲/۵/۱۴ و زمانی که بنده مقام دولتی نبوده‌ام، ماجرایی است خیالی... جای بسی تأسف است که... ادعای شفاهی متناقض افراد، مورد استناد قاضی دادگاه قرار گرفته و علیه اینجانب رای اختلاس صادر می‌گردد!
اطلاعات سپاه... مدعی است که آقای سردار قاسم سلیمانی چندمیلیون یورو بی‌هیچ دلیل منطقی و بدون مستندات مالی و اخذ رسید در اختیار بنده جهت اهدا به سران کشورهای آفریقایی در تاریخ ۹۲/۵/۱۴ قرار داده‌اندو هم‌چنین اینجانب چند هزار دلار از وجوه سپاه قدس را که در اجلاس سران جنبش عدم‌تعهد در اختیار نمایندگان رئیس‌جمهور وقت قرار داده شده بود را اختلاس کرده ام! این در حالی است که بنده از رقمهای دقیق مورد ادعای آقایان نیز اطلاع دقیقی ندارم.
فارغ از این‌که این ادعاها اساساً صحت ندارند اما به فرض محال در این داستان ساختگی اولاً آیا بنده مقصرم یا آقای سردار قاسم سلیمانی به‌عنوان مقام مسئول مجاز در سپاه قدس و تحویل‌دهنده ارزهای مذکور؟!
اینجانب در ۹۲/۵/۱۴  که دولت یازدهم مستقر گردید، سمت و مقام دولتی نداشتم تا آقای سردار قاسم سلیمانی با توجه به جایگاه، توان و سطح دسترسی‌ام به سران کشورهای خارجی بخواهند میلیونها یورو را در اختیار بنده بسپارند تا به سران کشورهای آفریقایی بدهم».
همان‌طور که از متن لایحه دفاعیه بقایی هم می‌شود فهمید ظاهرا هیچ سند کتبی برای اثبات ادعای رد و بدل شدن میلیونها یورو و دلار و تومان وجود ندارد.
البته در همین متن کوتاه می‌توان به دنیایی از فساد و تبعیض و غارت و چپاول در نظام سراپا فاسد ولایت فقیه پی برد. نظامی که دست یک جوان گرسنه را به جرم سرقت یک گوسفند قطع می‌کند و زنان و مردانش اعضایبدنشان را برای چندصد یورو به فروش می‌رسانند چطور میلیونها یورو فقط جهت هدیه و رشوه به یک رئیس کشور آفریقایی برداشت می‌شود. البته آن هم معلوم نیست در مسیر چگونه توسط یکی از سپاهیان غیب می‌شود و اصلاً صدایش درنمی‌آید. الآن هم اگر موضوع جنگ و دعوای باندی نبود کسی خبردار نمی‌شد. از همین نمونه می‌توان فهمید هزاران نمونه مشابه در بیت خامنه‌ای و سپاه و سایر ارگانها و سران و مزدورانشان جابه‌جا شده و می‌شود و هیچ‌کس صدایش درنمی‌آید. این تنها گوشه‌یی از غارت اموال مردم و جنایت در حق کودکان و زنان و مردان میهن است که در دعوا و اختلاف بیرون زده است.
 ضمنا متهم استدلال هم می‌کند که اگر ادعای شهود در مورد رد و بدل شدن چنین حجمی از پول صحت دارد که به‌خاطرش بقایی را محکوم و زندانی کردند، پس چرا طرف دیگر اختلاس یعنی پاسدار سلیمانی محکوم نمی‌شود؟!
اضافه بر این واقعیات یک نکته دیگر در انتهای لایحه دفاعی بقایی وجود دارد که احمدی‌نژاد شخصاً به عهده گرفته است که این موضوع (یعنی رد و بدل شدن چنین پول هنگفتی) بین او و قاسم سلیمانی بوده و ربطی به بقایی نداشته است. یعنی این‌که داستان رشوه به سران آفریقایی و بقیه نفرات وجود داشته اما ربطی به بقایی نداشته است!
این تنها یک نمونه از موضوعاتی است که دم خروس آن تازه بیرون زده، اما هیچ‌کس جرات نزدیک شدن به آن را نداشته است،‌ چون لابد کار به مقامات بالاتر از رئيس‌جمهور نظام می‌کشد.
 به هر حال آن‌چه که از فحوای کلام طرفین برمی‌آید این است که هنوز حقایق خیلی زیادی باقی‌مانده که باید افشا شود.
 از جمله این‌که این همه پول چطور بی‌هیچ سند و مدرکی دست‌به‌دست می‌شود؟ این پول از کجا آمده است؟ از کیسه چه کسی خرج می‌شود؟ به جیب  چه کسی می‌ریزد...
آن‌چه روشن است این‌که این پول و هزاران نمونه مشابه از جیب مردم ستم‌کش و گلوی محرومان و تهی‌دستانتوسط بازوهای کثیف ولایت فقیه با اسم «اسلام» دزدیده شده و برای رفاه سپاه قدس و بسیج و سایر پاسداران و حافظان ولایت فقیه و برای مقدمات اعمال تروریستی در سایر کشورها خرج می‌شود. بی‌علت نبود که مردم در همان روزهای اول قیام یک پارچه فریاد برآوردند که:
اسلامو پله کردین ـ مردم و ذله کردین
شعار هر ایرانی: مرگ بر خامنه‌ای روحانی
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@

مفهوم اشتغال در یک نظام اقتصادی تیولداری و راه برون رفت از معضل

شاید مفهوم اشتغال در نظام در این عبارت نهفته باشد: «من از یکی از افراد تاثیرگذار در تصمیم‌گیری‌ها شنیدم که می‌گفت ما به هر حال وامی دادیم که افراد توانستند با آن پراید بخرند و به نوعی شاغل شدند.»…
اما باید ریشه‌ی مشکل را یافت…
مفهوم اشتغال
آیا ایجاد اشتغال یعنی سپردن یک شغل به یک نفر تا در آمارها بتوان او را جزء شاغلین محسوب کرد؟ آیا اگر برای یک فرد یک ماشین قسطی تهیه شود تا با آن کار کند می‌توان او را شاغل نامید؟
نگاه صحیح به اشتغال چگونه است؟ اگر شغلی تولید ثروت نکند و تنها بخشی از نظام بازتوزیع ثروت باشد آنرا می‌توان یک شغل واقعی نامید؟
شغل‌هایی که در ایران وجود دارد به چه صورت است؟ آیا اقتصاد ایران مبتنی بر تولید ثروت است؟ آیا اقتصاد ایران صنعتی‌ست و در آن کارخانه‌های بزرگ و گسترده وجود دارند که با تولیدات و صادرات خود چرخ اقتصاد کشور را می‌چرخانند یا دارای کارخانه‌هایی ورشکسته است که اغلب زیر ظرفیت خود تولید می‌کنند با صفی از کارگرانی که حداقل حقوق‌های مصوب آنها نیز پرداخت نمی‌شوند؟
آیا اقتصاد ایران مبتنی بر کشاورزی‌ست؛ با مزارعی آباد و گسترده که نه‌تنها نیازهای داخل کشور را فراهم، که دست به صادرات هم می‌زند؟ یا ایران دارای اقتصاد روستایی رو به فروپاشی‌ست؛ با بحران آب و کشاورزی‌یی که در ابعاد کلی می‌تواند بیشتر زیان زده باشد تا سودآور؟
آیا اقتصاد ایران مبتنی بر فروش ذخایر طبیعی کشور و در رأس آن نفت است؟ به نظر می‌رسد که بر سر این امر کمتر مناقشه‌ای وجود داشته باشد.
پس جنگ و اختلاف بیشتر بر سر بازتوزیع همین ثروت در ارکان کشور است؛ در این نقطه‌ است که می‌توان اقتصاد ایران را تیولداری نامید زیرا هر بخشی از آن در اختیار نهاد قدرتی قرار گرفته است که هر طور می‌خواهد از آن بهره می‌برد؛ این دسته، سایر مردم ایران را به ساده‌ترین عبارت؛ چپاول می‌کنند؛ خیل کارگران بی‌حقوق، کشاورزانی که در سیاست‌های آبی سپاه زمین‌هایشان خشک شده است، مالباختگانی که پس‌انداز اندک زندگی‌شان در موسسات مالی و اعتباری سپاه به سرقت رفته است؛ تصویر ثابت خیابان‌ها و نقاط مختلف کشور است.
در چنین متنی‌ست که باید به موضوع اشتغال در ایران نگریست و در بسیاری از آمارهای ارائه شده اشتغال توسط نهادهای حکومتی به‌طور جد شک کرد.
ماجرای فارغ‌التحصیلان بیکار
محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان گفته بود: «من به طور جدی نگران پنج میلیون دانش آموخته‌ای هستم که خارج از بازار کار حضور دارند. البته در آمارگیری‌های رسمی به کسی بیکار می‌گویند که تا ۴ هفته قبل از روز آمارگیری در جست‌وجوی کار بوده باشد اما کاری نیافته باشد. بنابراین از نظر مرکز آمار کسی که بیکار است اما در چهار هفته گذشته به جست‌وجوی کار نرفته باشد، بیکار محسوب نمی‌شود. اما دقت کنیم که هیچ کس نمی‌رود که برگردد خانه‌نشین شود. بلکه همه می‌روند دانشگاه که بعد از فارغ التحصیلی، اشتغالی پیدا کند. بنابراین اگر اکنون پنج میلیون فارغ التحصیل داریم که بعداز چند ماه دوندگی و جست‌وجوی کار، اکنون خسته و ناامید شده‌اند و دیگر دنبال کار نیستند. نمی‌توانیم بگوییم این‌ها چون دنبال کار نرفته‌اند پس بیکار نیستند. به گمان من این‌ پنج میلیون دانش‌آموخته فاقد اشتغال را باید بیکار محسوب کنیم و به پنج میلیون بیکار رسمی بیفزاییم. این‌ انتظارات و سرخوردگی این بیکاران اکنون به یک بمب بزرگ اجتماعی تبدیل شده است که اگر منفجر شود ابعاد آن تمام حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی را در بر می گیرد.» [ایلنا ۲۹ تیر ۹۵]
آنهم فارغ‌التحصیلانی که در بسیاری از موارد به خاطر نظام آموزشی کشور فاقد مهارت‌های لازم در رشته تحصیلی خود هستند. فارغ‌التحصیلانی که از طرف نظام برای مهار موقت مشکل بیکاری به سمت دانشگاه‌ها هدایت شدند و بدون آنکه از آموزشی دارای کیفیت برخوردار بوده باشند فارغ‌التحصیل شده‌اند. در همین رابطه جواد صالحی‌اصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک گفت: نظام «برای مرهم‌گذاری مساله بیکاری متقاضیان شغل را به دانشگاه‌ها» فرستاد و «وقتی آنها بدون مهارت‌های لازم وارد بازار کار می‌شوند باعث افزایش بیکاری فارغ‌التحصیلان می‌شوند.» [اقتصاد نیوز ۷ فروردین ۹۷]
اشتغال پرایدی
در نمونه دیگری از بررسی معضل اشتغال در ایران داود سوری، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف، بدون آنکه به مشکل اصلی اقتصاد کشور یعنی سلطه‌ی سپاه بر همه‌ی مقدرات آن اشاره‌یی بکند می‌گوید: «این تصور دولتمردان ما که می‌توانند با صرف پول عده‌ای را به شاغل کردن عده‌ای دیگر تشویق کنند، از هدف اشتغال‌زایی خیلی دور است. هدف ما از اشتغال نهایتاً تولید ثروت است، نه اینکه صرفاً از آمار بیکاری ما کم شود و به هر شکلی که شده اسمی به نام کارگر یا کارمند قراردادی داشته باشیم. ما قرار است از نیروی کار اقتصاد خود در این زمینه بهره ببریم که تولید ثروت داشته باشیم و افراد شاغل هم بتوانند از تولید ثروت بهره‌مند شوند. هزینه‌هایی که معمولاً دولت‌ها در این بخش صرف می‌کنند، صرفاً برای این است که آن جریان تولید ثروت را به حرکت بیندازند نه اینکه خود ثروت توزیع کنند و در اختیار افراد قرار دهند. متاسفانه ما این نگاه را در بین مسوولان خود داریم که به جزئیات هیچ‌وقت توجه نمی‌کنند و صرفاً آن نمای کار را استفاده می‌کنند و بلافاصله شروع به توزیع منابع و جذب محبوبیت و خریدن آرا می‌کنند.»
داوود سوری در ادامه می‌افزاید: «من از یکی از افراد تاثیرگذار در تصمیم‌گیری‌ها شنیدم که می‌گفت ما به هر حال وامی دادیم که افراد توانستند با آن پراید بخرند و به نوعی شاغل شدند. اگر قرار باشد از این دید به اشتغال نگاه کنیم، هر پرایدی هم ۱۰ سال عمر کند، ما هر ۱۰ سال یک‌بار اگر یک پراید به مردم بدهیم اشتغال در کشور زیاد می‌شود اما واقعیت این است که هدف غایی باید تولید ثروت باشد و باید این افراد تولید ثروت کنند که این فرآیند بتواند ادامه پیدا کند. وگرنه در غیر این صورت تنها توزیع پول است و الزامی هم نیست که همه افراد
سر کار بروند، همان پول را به افراد بدهند یک سال می‌توانند مخارج خود را تامین کنند و دیگر نیازی نیست که مشغول به کار شوند.» [اقتصاد نیوز ۶ فروردین ۹۷]
فراسوی استدلال‌های اقتصادی
در فراسوی استدلال‌های اقتصاددان‌هایی که به نظام مشاوره می‌دهند و تلاش می‌کنند تا جزئی از راه‌حل نجات آن از بحران‌ها باشند؛ بخشی قابل توجه از بدنه‌ی کارشناسی نظام در حوزه‌های مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که عبور از مصائبی که نظام در آن گرفتار است نه در تئوری‌های اقتصادی که در تغییر نقشه مسیر سیاسی‌ست؛ تغییر نقش مسیری که در آن دموکراسی و آزادی و امنیت در عرصه‌ی اجتماعی و در پهنه‌ی قدرت سیاسی جایگزین استبداد و ناامنی برای همه بشود؛ آنها یا جرأت نمی‌کنند یا منافع خود را در این نمی‌بینند که به سراغ علت اصلی بروند؛ چنین تغییری بدون کنار زدن سپاه و ولایت فقیه در ایران هرگز محقق نخواهد شد؛ و معنی کنار زدن سپاه و ولایت فقیه، سرنگونی نظام است.
سالیان در درون و بیرون نظام بر سر موضوعات و مشکلات اقتصادی آن بحث شده است اما فلاح و رستگاری در چهره‌ی عجوزه‌ی آن هرگز دیده نشده است زیرا خود مشکل نمی‌تواند راه‌حل آن باشد.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@

انتشار دستخط نامه احمد خمینی به آقای منتظری و خطر عاجل مجاهدین

انتشار دستخط قسمت کوتاهی از نامه قدیمی احمد خمینی به آقای منتظری، بیش از پیش برای هوشیار کردن نیروهای نظام در برابر دشمن اصلی نظام یعنی مجاهدین است.
انتشار یک سند
«انتشار سند منتشرنشده درباره آیت‌الله منتظری برای نخستین بار+تصاویر»؛ عنوانی در خبرگزاری فارس [فارس ۹ فروردین ۹۷] متعلق به سپاه، که بی‌اختیار توجه خواننده را جلب می‌کند به‌خصوص آنکه در ادامه متوجه می‌شود این سند توسط «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» منتشر شده است؛ از مؤسسات پژوهشی! قدیمی وزرات اطلاعات که سابقه‌ایی طولانی در تاریخ نگاری، تاریخ‌نگاران نظام ولایت فقیه دارد.
موضوع اما مربوط به رنج‌نامه‌ی احمد خمینی‌ست که در اریبهشت سال ۶۸ خطاب به آقای منتظری نوشته شد؛ آنچه جدید است تصویر دست‌خط احمد خمینی‌ست.
عبور از مرز سرخ
پیشتر در فروردین همان سال منتظری با نامه‌هایی تازیانه‌گون توسط خمینی نواخته شده و از قائم‌مقامی جایگاه ولی‌فقیه حذف شده بود؛ اختلافات منتظری و حلقه‌ی قدرت مسلط بر جمهوری اسلامی! که در پیرامون خمینی گردآمده بودند از چندسال پیش آغاز شده بود؛ درگیری‌هایی که تا دستگیری، گرفتن اعتراف تلویزیونی و اعدام اطرافیان منتظری نیز به پیش رفته بود اما همه‌ی اینها از نظر خمینی قابل اغماض بود.
طبیعت قدرت در درون نظام ولایت فقیه در اغلب موارد بی‌رحمانه بوده است؛ کنار گذاشتن، ترور شخصیت و حتی حذف فیزیکی پدیده‌ای رایج در جنگ «جناح‌ها» یا به تعبیر دقیق‌تر، «باندها»ی درونی نظام بوده است؛ کسانی که سن کمتر یا حافظه تاریخی محدودتری دارند می‌توانند به همین سال‌های اخیر بنگرند که تمامی رئیس جمهورهای نظام به نحوی حذف و تصفیه و مطرود شده‌اند.
اما خمینی از یک چیز نمی‌توانست گذشت کند و آن نقض مرز هر یک از عناصر نظامش با مجاهدین بود؛ آنچه به خاطرش نخستین رئیس جمهورش بنی‌صدر را در خرداد ۶۰ کنار زد و در همان زمان علی خامنه‌ای در مجلس اعلام کرد که جرم او ارتباط با مجاهدین بوده است. [روز قدس! و عدم کفایت روحانی]
عبور آقای منتظری از …
منتظری نیز به باور خمینی از همین مرز عبور کرده بود؛ هنگامی که در تابستان ۶۷ در دیدار با هیئت مرگ خمینی که با دادگاه‌های چند دقیقه‌‌ای‌شان در حال پاکسازی! زندان‌های کشور از زندانیان سیاسی بودند، منتظری حاضر به تأیید آن قتل‌عام نشد؛ او دست خود را در بزرگترین قتل‌عام پس از جنگ جهانی دوم فرو نبرد و حتی به اعتراض و مقابله با آن پرداخت؛ منتظری هوادار یا دوستدار مجاهدین نبود؛ اما به درستی می‌دانست که منطق مجاهدین را با قتل‌عام نمی‌تواند شکست دهد بلکه آنرا ترویج خواهد کرد و می‌دانست که این کشتار به طور تاریخی نظام ولایت فقیه را خواهد سوزاند؛ نظامی که در شکل‌گیری تئوریک آن منتظری برای خودش سهمی حتی بالاتر از خمینی قائل بود.
با این همه برای خمینی تفاوتی نداشت که منتظری چرا مخالف قتل‌عام زندانیان سیاسی‌ست؛ او مرز خمینی را رد کرده بود و در برابر کشتار زندانیان مجاهد به اعتراض برخاسته بود؛ به این ترتیب منتظری در مسیری گام گذاشت که به حذف او از مقام قائم مقامی رهبری و در ادامه، حصر او راه برد.
گناه نابخشودنی منتظری
رنجنامه‌ی احمد خمینی [رنج‌نامه] در اردیبهشت سال ۶۸ نوشته شد یعنی پس از حذف منتظری و پیش از مرگ خمینی و اکنون مؤسسه پژوهشی! وزارات اطلاعات دستخط احمد خمینی را به‌مناسبت نامه‌نگاری خمینی برای عزل منتظری در فروردین ۶۸ منتشر می‌کند.
در محتوای سند چیزی نیست که پیشتر انتشار نیافته باشد اما نفس انتشار دستخط آن برای نخستین بار با هدف توجه دادن به «موضوعی» صورت می‌گیرد. هدف یادآوری این موضوع‌ست که گناه نابخشودنی منتظری نزدیکی! به مجاهدین بوده است.
در این سند از جمله آمده است: «خدا را خوش می‌آید تا شما برای دلخوشی چند لیبرال و منافق پیرمردی زنده‌دل و الهی که همه عمرش را صرف اعلاء کلمه الله کرده است آدمکش و مخصوصاً زنان بچه دارکش معرفی کرده باشید و با این حرکت غیراسلامی انسانی دل دشمنان قسم خورده اسلام و نظام و ایران را شاد کرده باشید. کمی فکر کنید که چگونه حضرت امام ماهها و سالها زیر شلاق اتهامات واهی شما و لیبرالها و منافقین تنهای تنها صبر کردند و برای مصلحت نظام و اسلام با قلبی شکسته خون دل خوردند.»
و البته کوشیده می‌شود تا چهره‌ای روحانی و معنوی و مظلوم از خمینی به نمایش گذاشته شود؛ در روزگاری که کارشناسان نظام تأیید می‌کنند که شخصیتی در نظام باقی نمانده است که قابل رجوع جناح‌های آن باشد، نظام به ناچار به‌ بازسازی چهره خمینی می‌پردازد.
احمد خمینی آنگاه می‌افزاید: «اگر از منافقین و لیبرالها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید مطمئن باشید تمامی حزب‌اللهی‌ها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم جلوی شما را خواهند گرفت.»
به‌عبارت دیگر احمد خمینی تاکید می‌کند که این گناه! منتظری قابل بخشش نیست.
جنبش دادخواهی
از یاد نباید برد که از تابستان سال ۹۵ با فراخوان صورت گرفته از طرف مریم رجوی به دادخواهی خون قتل‌عام شدگان سال ۶۷ ولوله‌ای در درون نظام به راه افتاد؛ متعاقب این فراخوان دفتر آقای منتظری صوت ملاقات او با هیئت مرگ را منتشر کرد تا برای بار دیگر تأکید کند که آقای منتظری دخالتی در آن جنایت نداشته است. موضوع آنچنان در درون نظام بالا گرفت که «امنیتی‌ترین آخوند» نظام در نزاع انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه برای در بردن خود و پایین کشیدن رقیب به پرونده‌ی رئیسی در قتل‌عام سال ۶۷ و پیش و پس از آن اشاره کرد و در سخنرانی خود در همدان گفت: مردم «آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند». او در ادامه افزود: «ما آنهایی که پشت میز نشسته‌اند و حکم صادر کرده‌اند، نمی‌خواهیم.» [روحانی و قتل عام ۳۸ ساله]
در ادامه کار به جایی کشیده شد که خامنه‌ای در سخنرانی خود در ۱۴ خرداد ۹۶ بر سر قبر خمینی اعلام کرد که در اذهان نیروهای نظام جای شهید و جلاد تعویض شده است [دهه ۶۰؛ جلاد و شهید] و آنها امثال لاجوردی را جلاد و اعدام شدگان را شهید می‌دانند.
ناطق‌نوری نیز در مصاحبه‌ای تصریح کرد که حتی نوه‌هایش او را به چالش می‌کشند که چرا مجاهدین اسیر را اعدام کرده‌اید. [چرا زندانیان سیاسی را اعدام کردید؟!؛ ناطق نوری و پرسش نسل جوان]
قیام 
اما داستان در همینجا متوقف نماند؛ قیام ایران که از ۷ دی ۹۶ آغاز شد نظام را بیش از پیش نگران کرد؛ تمامی سطوح نظام و به طور مشخص بالاترین سطوح آن انگشت اشاره را به سمت مجاهدین گرفتند. خامنه‌ای در سخنرانی ۱۹ دی ۹۶ که انعکاس جمعبندی درونی نظام بود تأیید کرد که اداره‌ی صحنه‌ی قیام توسط مجاهدین صورت گرفته است. [روایت یک شکست نظام؛ سخنرانی خامنه‌ای درباره‌ی قیام ایران] و سپس در اوایل بهمن سنایی‌راد معاون سیاسی سپاه گام را فراتر گذاشته و تصریح کرد که فرماندهی در برخی نقاط بر عهده‌ی زنان مجاهد بوده‌ است که در میان شهرها جا‌به‌جا می‌شدند. [گزارش معاون سیاسی سپاه از قیام ایران و نقش محوری سازمان مجاهدین خلق در آن]
دشمن اصلی
انتشار دستخط احمد خمینی در ابتدای سال جدید؛ سندی که متن آن سال‌ها پیش منتشر شده بود، توجه دادن بدنه‌ی نظام به همین خطر است؛ خطر مجاهدین و براندازی نظام ولایت فقیه. آنها به خوبی می‌دانند که اگر به‌خوبی نجنگند، امسال آخرین سال نظامشان خواهد بود و برای خوب جنگیدن نیازمند آن هستند که در میان دود و دم و گرد و غبار میدان جنگ دشمن اصلی؛ مجاهدین را فراموش نکنند و به قول خمینی در تیر ۵۹ مبادا فکر کنند دشمن آمریکا، شوروی یا در جای دیگر است بلکه دشمن همین مجاهدین و در همین تهران است.
نکته‌ای که اما باقی می‌ماند آن است که آیا رمقی برای خوب جنگیدن در سپاه باقی مانده است؟
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@

گزارشی از اعدام، قتل، دستگیری و… در ایران در سال ۹۶

«گزارشی از اعدام، قتل، دستگیری و… در ایران در سال ۹۶» یا به بیانی دیگر، گزارشی از نقض حقوق بشر در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه که تنها می‌تواند بیان گوشه‌ای کوچک از واقعیتی بزرگ باشد.
سال ۹۶ را از جنبه‌های مختلف می‌توان مورد ارزیابی قرار داد اما یکی از زاویه‌های ورود برای بررسی این سال می‌بایست به اعدام‌ها، دستگیری‌ها و … تضییع حقوق شهروندان از این طریق اختصاص یابد؛ این امر بیش از هر چیز نشان‌دهنده‌ی آن است که نظام ولایت فقیه چگونه تلاش می‌کند تا جامعه را به کنترل خود درآورد.
اعدام‌ها
در سال ۱۳۹۶، ۳۹۷ نفر اعدام شده‌اند؛ از این میان ۳۷۶ نفر مرد در زندان، ۴ زن در زندان و ۱۷ مرد در ملاءعام اعدام شدند. به‌طور متوسط در هر ماه شاهد ۳۳ اعدام بوده‌ایم.
البته نباید از یاد برد که آمار اعدام‌ها می‌تواند به طور جدی از واقعیت آمار موجود فاصله داشته باشد زیرا اکثر اعدام‌ها از طرف نظام به طور رسمی اعلام نمی‌شود یا با تأخیر یک الی چند ماه اعلام می‌شود. در نتیجه ناظران حقوق‌بشر تاکید می‌کنند که آمار واقعی اعدام‌ها بسیار بیشتر از عددهای به دست آمده است.
در قیام دی ۹۶ کشتن دستگیر شدگان بدون اعلام رسمی اعدام و در زیر شکنجه صورت گرفت.
زندانیان بسیاری اکنون در زندان‌های مختلف در سراسر ایران زیر حکم اعدام قرار دارند. به‌طور نمونه تنها در بند ۱۰ زندان گوهردشت که ۲۶۴ زندانی در آن محبوس هستند، ۸۶ نفر یعنی یک‌سوم زندانیان زیر حکم اعدام می‌باشند. در زندان مرکزی زاهدان ۱۲۱ زندانی زیر حکم اعدام هستند. در زندان مرکزی اردبیل در بند جوانان ۱۷۰ نفر محبوسند که ۲۵ نفر از آنان زیر حکم اعدام می‌باشند؛ مواردی که تنها به‌عنوان نمونه در اینجا ذکر می‌شود و بی‌شک واقعیت امر بسیار بزرگتر از آن می‌تواند باشد.
در سال۱۳۹۶ اعدامهای گروهی در زندانهای گوهردشت؛ عادل آباد شیراز؛ بیرجند؛ دیزل‌آباد کرمانشاه؛ تایباد؛ مرکزی زاهدان؛ مرکزی تبریز؛ مرکزی قم؛ مرکزی مشهد و مرکزی ارومیه (دریا) صورت گرفته است.
در سال۱۳۹۶ بیشترین اعدامها در زندانهای گوهردشت؛ مرکزی ارومیه (دریا) و مرکزی تبریز؛ صورت گرفته است.
در سال۱۳۹۶ اعدامهای در ملاءعام در شهرهای جهان آباد قهرج در استان کرمان؛ میدان قمسال (کشاورز) شهر خوی؛ محل بوستان سرچمشه فرخشهر در چهارمحال و بختیاری؛ نصرآباد از توابع بخش جرقویه در شرق اصفهان؛ یکی از خیابانهای بندرعباس؛ اراک؛ بابل؛ میدان خوراسگان در اصفهان؛ خوی؛ فلکه شهرداری در سلماس؛ در حاشیه یک سالن ورزشی در خیابان آبشار در تربت حیدریه؛ پارس آباد در استان اردبیل؛ میدان ۲۲بهمن در ایلام؛ بلوار مدرس در ایلام؛ اسلام‌آباد غرب؛ عنبرآباد در استان کرمان؛ شهرستان آق‌قلا در استان گلستان؛ شیراز و خیابان بلادیان در دوگنبدان؛ صورت گرفته است.
با توجه به اینکه اخبار اعدامها در رسانه‌های داخل کمتر منعکس می‌شود و مشخصات اعدام شدگان هم خیلی مختصر نوشته می‌شود؛ سن اعدام شدگان طبق اخبار بدست آمده؛ بین ۲۱ تا ۶۸سال بوده است.
نظام ولایت فقیه علت عموم اعدامها را جرایم اجتماعی مانند قتل؛ مواد مخدر؛ تجاوز؛ فساد فی الارض و سرقت مسلحانه اعلام کرده است. افزون بر آن در سال ۹۶ چند اعدام تحت عنوان محاربه و محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی؛ اعلام شده است.
دستگیری‌ها
در سال ۹۶، تعداد افراد دستگیر شده ۱۴۲۵۸ نفر بوده است. از آنجایی که طی سال گذشت شاهد برگزاری جشن برای رفراندم استقلال در اقلیم کردستان عراق، قیام دی ۹۶، اعتراضات دراویش در تهران، چهارشنبه‌سوری و … بوده‌ایم در نتیجه آمار واقعی دستگیری‌ها می‌بایست بیش از این باشد. با این همه براساس همین آمار موجود که در اینجا ارائه می‌شود در هر ماه به‌طور متوسط ۱۱۸۸ نفر تحت اتهامات مختلف توسط نظام دستگیر شده‌اند.
دستگیر‌های خودسرانه
سال گذشته ۳۹۴۶نفر به صورت خودسرانه دستگیر شده‌اند که بطور متوسط در هر ماه ۳۲۹نفر را شامل می‌شود. این دستگیریها شامل نفراتی که در میهمانی‌های مختلط بوده‌اند؛ نفراتی که با شرکتهای هرمی کار می‌کنند؛ نفراتی که در کار مدلینگ هستند؛ نفراتی که در چهارشنبه سوری شرکت داشتند؛‌ کسانی که در ملاءعام روزه خواری کردند و … می‌باشد. این دستگیریها توسط پلیس امنیت اخلاقی استانها؛ نیروی انتظامی و بسیج در نواحی مختلف کشور، صورت گرفته است.
دستگیری‌های پیروان ادیان
در سالی که گذشت ۱۳۴نفر از معتقدین به سایر ادیان دستگیر شده‌اند که بطور متوسط در هر ماه ۱۱نفر می‌باشند. این دستگیریها شامل مسیحیان؛ نوکیشان مسیحی و بهاییان است. این دستگیریها توسط مأموران امنیتی صورت گرفته است.
دستگیری‌های سیاسی
در سال گذشته ۶۷۷۰نفر تحت عناوین سیاسی دستگیر شده‌اند که بطور متوسط در هر ماه ۵۶۴نفر می‌باشند. با توجه به اعتراضات سیاسی گسترده در طول سال ۹۶ آمار واقعی دستگیر شدگان سیاسی می‌بایست بیش از این عدد باشد. این دستگیریها مربوط به فعالین سیاسی؛ فعالین مدنی؛ فعالین کارگری؛ فرهنگی‌؛ فعالین رسانه‌ای؛ فعالین دانشجویی؛ دراویش؛ فعالین بلوچ؛ فعالین عرب؛ غارت شدگان؛ کشاورزان و … می‌باشند. این دستگیریها توسط گارد ضدشورش؛ لباس شخصی‌ها؛ نیروهای اطلاعات و نیروهای امنیتی؛ صورت گرفته است.
دستگیری‌ها با اتهامات اجتماعی
سال ۹۶، ۳۴۰۸نفر تحت عناوین اجتماعی دستگیر شده‌اند که بطور متوسط در هر ماه ۲۸۴نفر می‌باشند. این دستگیریها تحت عناوین اراذل و اوباش؛ سارق؛ معتادان؛ خرده‌فروشان مواد مخدر؛ کلاهبرداری و … صورت گرفته است. این دستگیریها توسط نیروی انتظامی صورت گرفته است.
کشته شدن زیرشکنجه؛ کشته شدن در اثر بیماری؛ قتل و خودکشی در زندانها
کشته‌شدن زیر شکنجه
در روند قیام۹۶ نظام از کانالهای رسمی‌اش اعلام کرد که تعدادی از بازداشت شدگان؛ در زندانها دست به خودکشی زده‌اند. ولی واقعیت این است که این زندانیان در زیر شکنجه، کشته شده‌اند. طبق آمار گردآوری شده توسط ناظران حقوق بشر ۱۵ نفر در زندانها بعد از دستگیری، در زیر شکنجه، کشته شده‌اند.
کشته شدن در اثر بیماری
یکی از مشکلاتی که زندانیان در زندانهای نظام ولایت فقیه با آن مواجه هستند؛ افزون بر فشارهای عام زندان؛ مسئله بیماری و ریل درمانی در زندانها است. نظام ولایت فقیه از بیماری هم برای فشار مضاعف بر روی زندانیان استفاده می‌کند. زندانیان در زندان با کمبود مواد غذایی، میوه و نبود هواخوری و … مواجه هستند؛ بیماری هم مزید بر علت می‌شود و یک بیماری ساده تبدیل به مشکلی با عوارض سنگین برای زندانی می‌شود. از طرف دیگر زندانیانی که با دیابت؛ فشار خون؛ بیماری قلبی و … مواجه هستند؛ هر لحظه در معرض خطر مرگ قرار دارند. تقریبا تمامی زندانیانی که در اثر بیماری جان‌سپرده‌اند، در اثر بی‌توجهی کادر درمانی زندان و نبردن آنها به مراکز درمانی در بیرون از زندان، بوده است. طبق آماری که داریم ۱۲ زندانی در اثر بیماری در زندانها، جان‌سپرده‌اند.
قتل در زندان
در زندانهای نظام ولایت فقیه، مسئولین زندان مبادرت به تشکیل باندهایی از زندانیان عادی و خطرناک می‌کنند؛ هدف از این کار اعمال فشار مضاعف بر روی زندانیان عادی و سیاسی از یک طرف و از سوی دیگر ایجاد زمینه‌ای مناسب برای تداوم امور خلاف توسط مسئولین زندان می‌باشد. براساس آمار گردآوری شده توسط ناظران حقوق بشر در سال ۹۶، ۷ زندانی‌ در زندان‌ها به قتل رسیده‌اند.
خودکشی‌های ناموفق در زندان
زندانیان در استیصال؛ به اشکال مختلف دست به خودکشی می‌زنند. گاهی روشهای خودکشی زندانیان بسیار دردناک است مثل خوردن تیغ. اغلب این زندانیان توسط سایر هم‌بندان خود نجات پیدا می‌کنند. زندانبانان اغلب زندانی‌یی را که خودکشی کرده به انفرادی یا بهداری می‌برند و در آنجا هم مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می‌دهند. طبق آمار گردآوری شده توسط ناظران حقوق بشر در سال ۹۶ شاهد ۲۰ مورد خودکشی ناموفق در زندان‌ها بوده‌ایم. همچنین در ۶ مورد خودکشی‌ها موفق بوده است.
کشتن و مجروح کردن شهروندان
افزون بر زندانیان در زندان‌ها که به زیر شکنجه کشته می‌شوند یا به قتل می‌رسند؛ در بیرون از زندان کم نیستند شهروندانی که توسط نیروی انتظامی، نیروهای هنگ مرزی، نیروهای اطلاعاتی، نیروهای امنیتی، نفرات سپاه، بسیج، نفرات گشت دریایی و … به اشکال مختلف کشته و زخمی می‌شوند. براساس آنچه ناظران حقوق بشر موفق به گردآوری آن شده‌اند ۲۲۵ نفر به این صورت کشته یا زخمی شده‌اند. در این میان ۸۵ نفر کشته و ۱۴۰ نفر مجروح شده‌اند؛ جراحات‌هایی از قبیل قطع نخاع، قطع عضو و نابینایی که به هیچ‌عنوان برای قربانی قابل جبران نیست.
مجازات‌های قرون وسطایی
شلاق زدن
در اخبار مختلف خبرگزاریها صدور احکام شلاق آمده است؛ ولی انجام شدن آن، اغلب گزارش نمی‌شود و به ندرت خبر اجرای شلاق را می‌توانیم جمع‌آوری کنیم. با این‌حال امسال ۳۶مورد حکم شلاق در خیابانها و زندانها اجرا شده است.
قطع عضو
صدور احکام قطع عضو در اخبار مختلف خبرگزاریها آمده است؛ ولی خبر اجرای آن گزارش نشده است. با اینحال اخبار ۷مورد قطع عضو در زندانهای نظام ولایت فقیه گزارش شده است. در همین رابطه بایستی آمار واقعی، بسا بیشتر باشد.
گرداندن در شهر
سال گذشته ۱۰مورد گرداندن در شهرها، گزارش شده است. بعضی از این موارد به صورت جمعی و بعضی به صورت انفرادی بوده است. در یک مورد هم روسری سر زندانی کرده و او را در شهر گردانده‌اند.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@