جنگ رژیم ایران و عراق هشت سال طول کشید. سازمان در سال ششم جنگ، بعد از آن که همه تلاش خود را برای محقق کردن صلح به کار برد ولی خمینی دست از جنگ بر نمیداشت و همه سرمایههای مادی و انسانی را میخواست در تنور جنگ بریزد، سازمان از موضع دفاع از عالیترین منافع مردم ایران، به عراق رفت.
با سلام و درود به کانونهای شورشی و دستمریزاد به آنچه که در چهارشنبهسوری امسال برغم آماده باش عموم نیروهای سرکوبگر بر پا کردید. بله سرکردگان رژیم اعلام کردند که انواع و اقسام نیروهایشان را بسیج کرده بودند تا مراسم چهارشنبهسوری را در خانهها آنهم بدون سروصدا محدود کنند. اما کانونهای شورشی با پشتیبانی مردم و جوانان دلیر بیتوجه به نیروهای سرکوبگر و تمامی تهدیداتی که رژیم طی ماهها کرده بود در شهرهای سراسر ایران با ابتکارهایشان چهارشنبهسوری را به یک حرکت اعتراضی علیه حکومت تبدیل کردند.
در بسیاری از شهرها مراکز بسیج و خودروهای ارگانهای سرکوب را به آتش کشیدند. فقط در تهران در شب چهارشنبهسوری بیش از ۱۶۰ مورد آتش سوزی انجام شده است.
در چهارشنبهسوری امسال در بسیاری از شهرها جوانان بنرها و عکسهای خامنهای را به آتش کشیدند. مردم و جوانان شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر بسیجی رو در شهرهای مختلف سر دادند.
بسیاری از شهرها مانند تهران؛ تبریز؛ رشت؛ همدان و …. شعار نویسیهای بزرگ بر دیوارها از جمله «مرگ بر خامنهای»؛ «مرگ بر روحانی»؛ «مرگ بر دیکتاتور»؛ «مرگ بر بسیجی»؛ «درود بر رجوی»؛ «زنده باد ارتش آزادیبخش ملی ایران» رو داشتند و علاوه بر این با نصب عکسهای خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت. مراسم چهارشنبهسوری را با ضربهای بغایت کوبنده علیه خامنهای به اوج رساندند. حتماً شنیدهاید که خامنهای و آخوندهایش در نمایشهای جمعه بارها و بارها مجاهدین را به زبانهای مختلف عامل اصلی قیامها و شورشها میگفتند و میگویند. نشان دادید که میتوانید رژیم را با بسیج همه نیروهایش به حالت تدافع کامل درآورید. بنابراین میتوان و باید در گام بعد بساط ولایت فقیه را با همه نیروهای وارفتهاش به زبالهدان تاریخ ریخت و ایران و تاریخ را از وجود جانیترین رژیمها پاک کرد.
موضوع صحبت ما پاسخ به سئوالات شما حول جنگ ضد میهنی ۸ ساله بود که طی جلسات گذشته به چندین سئوال پاسخ داده شد. امروز به ادامه سئوالات میپردازم. البته تأکید داشتم که قبل از جواب سئوالات به موضوع بسیار مهم چهارشنبهسوری اشاره کرده باشم.
پرسش : چرا خمینی حکم اخراج مجاهدین را از جبهه داد؟ آیا در جبههٍ مستقل، مجاهدین میجنگیدن؟ اسامی تعدادی از شهدای مجاهدین در جنگ ۸ ساله را میخواستم.
محمد حیاتی: در رابطه با اینکه گفتید مجاهدین مستقل بودند بله مجاهدین مستقل بودند و اساساً نیروهای بسیج و سپاه کار اصلیشون بر اساس دستوراتی که داشتند این بود که مانع خروج مردم از شهر بشن. حتی مردمی که توانسته بودند به شهرهای شیراز و اصفهان بروند آخوند دستغیب معدوم تو شیراز بارها و بارها عوامل چماقدارشو بسیج میکرد به آوارگان جنگی حمله میکرد آب انداخت در داخل چادرهاشون که اعتراضات زیادی هم به او شد.
برای اینکه در فضای آن موقع باشین برای خمینی و باندش جان مردم کمترین ارزشی نداشت و حرفش این بود که باید مردم در آن شهر میماندند و مقاومت میکردن اون هم با دست خالی و بدون سلاح یک همچین فضای رو رژیم ایجاد کرده بود.
بنابراین تنها نیروی متشکل؛ مجاهدین بودند البته تعدادی از مردم هم که در کنار مجاهدین مقاومت میکردند. اما در مورد اینکه گفتید چرا حکم اخراج رو دادن علت دادن این حکم و دستگیری مجاهدین هم این بود که باند خمینی که اون زمان بهشتی در رأس این باند بود میگفتند حضور سازمان در جبههها به سازمان مشروعیت میده و این برای ما خطرناکه و بهشتی به صراحت گفته بود که حتی به قیمت اینکه خوزستان رو از دست بدیم نباید که مجاهدین در جبهه حضور داشته باشند. و بعد هم جنگ روانی علیه سازمان راه انداخته که هیچگاه کسی جدی نگرفت.
در مورد شهیدان دکتر احمد طباطبایی از مسئولین سازمان بود که شهید شد. همچنین تعدادی از هواداران سازمان بنامهای رشید رضائیان، غلامعباس نجفی، موسی شرفی از گیلانغرب، علیمرد غیاثی از ایلام، قاسم حمیدی از اهواز، خلبان شهید جعفر مردائی
همچنین تعدادی از مسئولین و فرماندهان که در جبهه دستگیر شدند و اغلب اونها تا سال ۶۷ در زندان بودند و در قتلعام سال ۶۷ به شهادت رسیدند از جمله بهمن موسیپور دانشجوی سال پنجم پزشکی که فرمانده نیروهای مقاومت مجاهدین در جبهه آبادان بود. همچنین علیرضا سالاریحاجیآبادی، سعید رسولی، اردشیر کلانتری و…
پرسش: مجاهدین چرا با صدام همکاری کردند و به همراه نیروهای عراقی اومدن برای فروغ؟
محمد حیاتی: در رابطه با قسمت اول سئوالتون قبلاً این موضوع را پاسخ دادم و شما میتوانید به متون قبلی مراجعه کنید. اما در مورد قسمت دوم سئوال؛
در پاسخ به این سئوال باید بگم که دو موضوع اینجا باید از هم تفکیک بشه
یکم؛ هشت سال جنگی بود که بین رژیم و عراق اتفاق افتاد که تاکنون روی این جنگ صحبت میکردیم و سازمان در سال ششم جنگ، بعد از آن که همه تلاش خود را برای محقق کردن صلح به کار برد ولی خمینی دست از جنگ بر نمیداشت و همه سرمایههای مادی و انسانی را میخواست در تنور جنگ بریزد، سازمان از موضع دفاع از عالیترین منافع مردم ایران، به عراق رفت.
دوم هم جنگیه که خمینی با غصب حق حاکمیت مردم ایران و سرکوب شدید آنها، به مردم و مجاهدین تحمیل کرد که همچنان ادامه داره و تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه ادامه خواهد داشت؛ عملیات فروغ نیز جزء همین جنگه.
این جنگ از همان روزی که خمینی روی کار آمد وجود داشت. ولی شکل آن متفاوت بود.
تا زمانی که خمینی در سی خرداد ۱۳۶۰ به روی تظاهرات مسالمت آمیز ۵۰۰ هزار نفری مردم شلیک نکرد! و خون بی گناهان رو نریخت! بصورت مسالمت آمیز انجام میشد.
از روز سی خرداد هم که پاسخ مطالبات مردم رو خمینی با گلوله داد و قهر رو به مردم و نیروهای سیاسی تحمیل کرد این مجاهدین بودند که این جنگ رو تا به امروز ادامه داده و میدن.
هدف این جنگ هم آزادی بود آزادیهایی که از روز اول خمینی یک به یک محدود کرد. مشخصاً حق حاکمیت مردم با اصل ولایت فقیه؛ مشارکت گروهها و احزاب سیاسی، اقلیتهای قومی و مذهبی به خصوص حقوق زنان بعنوان نیمی از جمعیت کشور رو در حاکمیت محدود کرد.
پس بنابراین باید حساب این دو جنگ رو از هم جدا کرد.
از قضا خمینی به این دلیل دنبال جنگ بود و شعار صدور انقلاب میداد که میدانست که به دلیل ضعف مدیریتی و عقب موندگی تاریخی توان پاسخگویی به مطالبات مردم رو نداره
شما یک نگاهی به قانون اساسی رژیم بیندازید کجای ولایت فقیه با قرن بیستم مطابقت داره؟
این واقعیت برای بسیاری از مردم در همان زمان هم روشن بود به همین دلیل هم در ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷ دهها هزار زن ایرانی چه با حجاب و چه بیحجاب در اعتراض به حجاب اجباری به خیابانها ریختند و اعتراض کردند…
پس بنابراین تعارض بین مردم و خمینی در تقدیر بود و این رو خمینی، هم میدونست و هم در ۱.۵ سالی که پیش از جنگ تجربه کرد بچشم دیدیم که جنگ در تقدیره.
ریزش نیروهایی که به خمینی اعتقاد داشتند بقدری به سرعت اتفاق افتاد که رژیم رو بشدت به وحشت انداخت.
شمخانی دبیر شورای امنیت رژیم وحشت رو اینطوری بیان میکنه:
«ما یک جریانی در داخل کشور داشتیم، به اسم تظاهرات دیپلمههای بیکار در استانها، تظاهرات زنان علیه حجاب، سرازیر شدن سلاح به ایران، …. اینها به پروسهیی میرسید. شاید اگر تعطیل نمیشد… آن پروسهها قبل از جنگ به نتیجه میرسید».
یعنی میگه این جنگ بود که پروسهها را متوقف کرد و اگر نمیشد شاید… که دیگه ادامه نمیده ولی منظورش کاملاً مشخصه که سرنگونی رژیم بود.
منظورش از نتیجه رسیدن آن پروسهها سقوط نظامه که جرأت بیان آن را نداشت.
این آزمایش ایدئولوژیک خمینی بود..!
یا باید دور حکومت خط میکشید و میرفت در حوزه به کار دین میپرداخت یا اینکه باید با موج نارضایتی و مطالبات برحق مردم مقابله میکرد…
خمینی اما به حاکمیت چسبید و راه حلش برای مقابله با مخالفتهای در تقدیر؛ سرکوب بود…!
در داخل با شعار یا روسری یا توسری برای نیمی از جمعیت کشور چنگ و دندان نشون میداد. و با شعار حزب فقط حزب الله برای تمامی گروههای سیاسی و همه دگراندیشان خط و نشون میکشید.
و برای اینکه سرکوب داخلی رو مشروع کنه جنگ خارجی راه انداخت.
با شعار صدور انقلاب دشمن سازی کرد؛ یک دشمن موهوم…!
فضایی ایجاد کرد که مردم بدبختیهای مالی و شغلی و آزادیهای شخصی و معیشتیشون رو فراموش کردند و با رژیم همدل شدن که گویی دارن از وطن دفاع میکنند…
و با همین فضا بود که تونست مجاهدین و سایر گروههایی که مزاحم اهداف شوم خمینی بودن رو سرکوب کنه با بهانه دفاع مقدس… و شعارهای ضد امپریالیستی
توجه کنید:
میر حسین موسوی، نخستوزیر خمینی، مهمترین فایده جنگ رو در شهریور ۶۷ خیلی مختصر و مفید تئوریزه کرد و گفت:
«شعار مرگ بر آمریکا، مهمترین ابزار برای مقابله با گروههای کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود. شعار مرگ بر آمریکا بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است».
صدور به اصطلاح انقلاب و در حقیقت ارتجاع یعنی چی…؟ یعنی همین که الان شما دارید در سوریه، لبنان، عراق، بحرین، یمن مثل روز میبیند.
خامنهای میگه اگر در سوریه نجنگیم باید در تهران بجنگیم؟ با کی …؟ در حقیقت با مردم ایران الان این مثل روز برای همه روشن شده که این خمینی بود که نیاز به جنگ داشت. کما اینکه الان هم داره
اما اون زمان به این وضوح دیده نمیشد ودر پرده ابهام بود.
اما در مورد فروغ جاویدان؛
اولاً با این بحثی که کردم حالا شما بخوبی میتوانید بفهمید که عملیات فروغ جاویدان هیچ ربطی به عراق نداشت و عراق آتش بس را پذیرفته بود. این جنگ مجاهدین در دفاع از مردمشان با رژیم بود..!
لطفاً توجه کنید:
تا اونجاییکه به عراق برمیگشت از خرداد ۱۳۶۱ خواستار آتش بس و صلح بود و حتی حاضر به پرداخت غرامت جنگ به ایران هم بود. بنابراین
به هیچ وجه حاضر نبود آتش بس خراب بشه. بعکس دنبال تثبیت وضعیت خودش بود.
دولت عراق ۷ سال برای آتش بس هرکاری که میشد را کرد بنابراین فرصتی را که به دست آمده بود هرگز نمیخواست از دست بدهد. توجه کنید عامل ادامه جنگ برای همه مشخص بود که خمینی است و او است که باید جوابگو باشد و اگر دولت عراق بعد از پذیرش آتش بس کوچکترین حمله و هجوم را به هر شکل میکرد تمام این هفت سال به گردن او میافتاد.
ملاحظه میکنید که دخالت عراق در جنگ فروغ بغایت غیر واقعی و فقط ساخته و پرداخته آخوندها است. اما:
با پذیرش آتش بس توسط خمینی مانع اصلی یعنی جنگ خارجی کنار رفت و تازه جنگ واقعی خودش را نشان داد این یعنی جنگ مردم ایران با رژیم برای آزادی.
جنگ برای آزادی تازه با عملیات فروغ جاویدان به شکل واقعی خودش شروع شده بود.
درثانی آتش بس بین عراق با رژیم بود، هیچ ربطی به مجاهدین نداشت مجاهدین هم از همان ابتدا گفتند هدف ارتش آزادیبخش ملی ایران صلح و آزادی برای مردم ایران است.
با پذیریش آتش بس از سوی خمینی چنانچه که در پاسخ سئوال قبل گفتیم ارتش آزادیبخش به هدف مقدم و تاکتیکی خودش رسید.
اما هدف اصلی یعنی دستیابی به آزادی تازه شروع شده بود.
بنابراین در یک کلام عملیات فروغ جاویدان عملیات برای آزادی ایران بود و نه ربطی به عراق داشت و نه عراق دخالتی در آن داشت مجاهدین بودن با سلاحهای خودشان و نیروی خودشان.
پرسش : چرا بعد از عملیات فروغ جاویدان مجاهدین حمله نکردند؟ مجاهدین تشکیل ارتش آزادیبخش دادند و عملیات کبیر فروغ جاویدان را انجام دادند ولی بعد از آن کاری در این خصوص نکردند.
محمد حیاتی: اگه اجازه بدید ابتدا این رو روشن کنیم که عملیات نظامی مجاهدین همواره در کادر قوانین بینالمللی و از جمله قانون کشور عراق بوده ولاغیر. یعنی چی…؟
مجاهدین به دلیل جغرافیای سیاسی منطقه به عراق رفتند چون از دید خمینی عراق سکوی تشکیل خلافت اسلامیش بود یعنی خمینی روی اکثریت شیعه در عراق حساب باز کرده بود
اما مجاهدین در همه کشورهایی که هستند، به قوانین آن کشور و از جمله به قوانین عراق احترام میگذاشتند و آنها هم استقلال مجاهدین را به رسمیت شناخته و در عمل هم به آن پایبند بودند.
من در صحبتهایم گفتم که ارتش آزادیبخش ارتش صلح و آزادی بود
یعنی اینکه دو هدف داشت هدف مقدم و تاکتیکی در هم شکستن ماشین جنگی خمینی و تحمیل صلح به رژیم خمینی بود.
این هدف مقدم و تاکتیکی ارتش آزادیبخش با عملیات متمرکز و بزرگ مثل چلچراغ محقق شد و خمینی ۲۷ روز پس از عملیات بزرگ چلچراغ که ماشین جنگی رژیم در هم شکست قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و اما هرگز صلح با عراق را نپذیرفته است.
چون عراق از سال ۱۳۶۱ خواستار پایان جنگ و آتش بس بود این مدت یعنی از سال ۶۱ تا تیر ۶۷ این خمینی بود که اصرار به ادامه جنگ داشت و میگفت فتح قدس از طریق کربلا
البته با سلاحهای خریداری شده از اسرائیل این شعار را میداد.
پس نتیجه بگیریم با جام زهر نوشیدن خمینی و قطع جنگ ارتش آزادیبخش به هدف مقدم یعنی تحمیل آتش بس به خمینی رسید یعنی اینکه جنگ بین عراق و خمینی به پایان رسید
اما آیا جنگ ما با خمینی بر سر آزادی مگر تمام شده بود؟ خیر
تازه سرپوش جنگ اصلی خمینی با مردم کنار رفته و مقاومت ایران پس از کنار زدن این سرپوش جنگ خود با خمینی برای آزادی را تشدید کرد.
آری جنگ هشت ساله سرپوش جنگ اصلی شده بود. پس مجاهدین از این فاصله زمانی که در اثر آتش بس ایجاد شده بود استفاده کردند و عملیات فروغ جاویدان را انجام دادند.
دوستان خوب توجه کنید: خمینی در ۲۷ تیر جام زهر آتش بس را سر کشید و بعد از ۷ سال اعلام کرد که آتش بس را میپذیرد و این عراق بود که باید آتش بسی را که خود از قبل خواهانش بود در روال اداری خود تصمیم و به سازمان ملل ابلاغ میکرد تا به رسمیت شناخته شود. ارتش آزادیبخش فقط ۵ روز فرصت داشت. فارغ از اینکه آماده بودند یا نبودند پیروز میشدند یا نمیشدند باید که از این فرصت استفاده کرده و عملیات میکردند این از قضا شاخص استقلال مجاهدین بود. این شاخص تعهد مجاهدین به جنگ تمام عیار برای آزادی بود. چون اصلیترین جنگ مجاهدین با خمینی بود آنهم در عمق خاک ایران.
اما بعد از اون به این دلیل که ما تابع قوانین عراق و کنوانسیونهای بین المللی عمل میکردیم
تا زمانی که جنگ بود مجاهدین مطابق کنوانسیونهای بینالمللی و قوانین عراق بشکل یک ارتش آزادیبخش مستقلاً عملیات میکردند. وقتی هم که آتش بس شد و طرفین رسماً آن را پذیرفتند، دیگر ما نمیتوانستیم خارج از قانون عمل کنیم و اشکال جنگ ما با خمینی تغییر یافت اما هرگز مبارزه علیه رژیم در هیچ شرایطی متوقف نشد. برای مثال:
در جنگ خلیج فارس که عراق بشدت شکست خورد و تسلطش رو از دست داده بود خمینی در اسفند ۶۹ با استفاده از وضعیت عراق با چند لشکر و تیپ از مرزهای غربی وارد عراق شد و تعداد زیادی اتوبوس هم آورده بود که به قول خودش همه مجاهدین را اسیر گرفته و برای اعدام به ایران ببرد. اما ارتش آزادیبخش آنچنان شکستی به رژیم وارد کرد که سرکردگان سپاه در پاسخ به این که چرا شکست خوردید، گفتند این دیوار بلندتر از آن بود که بتوانیم از آن بالا برویم.
بله شکل مبارزه چیزی نیست که ما تعیین کنیم شکل مبارزه متناسب با شرایط تعیین میشود. هر سازمان پیشتاز و انقلابی راه و اشکال مبارزه با دیکتاتوری را پیدا میکند و آن را میسازد تا مردم خود را به آزادی برساند.
امیدوارم که باتوجه به فرصتی که بود توانسته باشم به سئوالات شما در رابطه با جنگ ضد میهنی ۸ ساله که فقط خمینی خواهان آن بود پاسخ داده باشم. خدا نگهدار شما باشد
مارا درحساب های زیر دنبال کنید
توئیترkhozestan_khoro@
کانال تلگرام khozestan_khorosh@
ادمین کانال تلگرام manouch_ra@