حقایق جنگ ایران و عراق موضوعیست که محمد حیاتی در شبکه تصویری به آن پرداخت؛ در این کنفرانس او از جمله به زمینه شکلگیری این جنگ و نقش خمینی در آن میپردازد.
با سلام خدمت قیام آفرینان قهرمان و مردم و جوانان دلیر میهنمان. امروز به بحث جنگ ایران و عراق میخواهیم بپردازیم در این رابطه اساساً بحث رو روی سئوالاتی که از سوی شما رسیده متمرکز میکنیم اما لازمه قبل از اون توضیحی در مورد سئوالات بدم.
سئوالاتی که شما در رابطه با جنگ فرستادید زیاد بود اما اغلب مشابه بودن ما برای جلوگیری از اتلاف وقت و بیان تکراری سئوالات و همچنین حفظ انسجام بحث از میان سئوالات مشابه یکی رو انتخاب کردیم و به آن پاسخ میدهیم طبعاً کسانی که در اون زمینه مشخص سئوال داشتند پاسخشون رو خواهند گرفت همچنین در رابطه با ترتیب سئوالات، ابتدا به سئوالات پایهییتر میپردازیم و سپس به سایر سئوالات پاسخ میدهیم این رو از این بابت میگویم که به دوستان اطمینان بدیم که همه سئوالات شما به دست ما رسیده خوانده شده دسته بندی و کار شده. همچنین در مورد اسنادی که در این بحث پخش میشود در سایت ایران آزادی پس از هر کنفرانس همراه با اسنادش منتشر میشه.
خب با این توضیح اجازه بدین که به پاسخگویی سئوالات بپردازیم.
پرسش : حکومت در مورد تعریف جنگ رژیم میگوید: «جنگ تحمیلی» ولی مجاهدین میگویند «جنگ ضدمیهنی» همین موضوع را توضیح بدین. مگر صدام حمله را شروع نکرد خوب این حرف درسته که جنگ را تحمیل کرد؟
محمد حیاتی : بله این کلیدیترین سئوالی است که باید در مورد جنگ ایران و عراق، هر ایرانی به آن پاسخ بده و جبهه خودش رو مشخص کنه. مرز بین حقیقت و فریب، در پاسخ به این سئوال تعیین تکلیف میشود! چرا…؟ چون تعیین میکند که ما در کدام جبهه هستیم این سنگ بناست.
ببینید! برای تشخیص یک جنگ مشروع از یک جنگ نامشروع باید دید که اهداف آن جنگ چیست؟ یعنی با این جنگ دنبال چیست؟ هدف سرنگونی دیکتاتوره؟ یا توسعه طلبی و تشکیل خلافت اسلامی تحت نام دفاع از میهن، یعنی هدف از جنگ مشخص میکند که یک جنگ مشروع و عادلانه است یا اینکه نامشروع. مثلاً هدف هیتلر از اشغال لهستان، فرانسه و شوروی چه بود؟ آیا برای آزادی مردم رفته بود! یا هدف برتری نژاد آریایی بود؟ آیا به چنین جنگی میشه گفت مشروع؟ قطعاً خیر زیرا اهدافش توسعه طلبانه و برتری یک نژاد بر نژاد دیگر است یعنی حقوق عدهیی توسط عده دیگه پایمال شده.
بنابراین اگر جنگ نامشروع باشه هرکسی در این جنگ شرکت کنه یا این جنگ رو تأیید کنه، بخواهد یا نخواهد در خدمت یک هدف نامشروع و ضدملی و ضدمردمیه؛ آگاه باشه یا نباشه. کسی هم که علیه چنین جنگی اقدام کنه طبعاً در مسیر درست گام برداشته و از قضا وطن پرست واقعی است. ببینید هیتلر انقلابیون مقاومت فرانسه رو تحت عنوان تروریست اعدام میکرد اما الان قهرمانان ملی فرانسه هستند. تاریخ قضاوتش درسته.
پس صورت مسأله برای ما اینه که مشخص کنیم هدف از جنگ ایران و عراق چه بود؟ و چه کسی آن را دامن زد؟
ببیند خمینی در کتاب خودش بنام کشف الأسرار که در سال ۱۳۲۳ سه سال پس از برکناری رضا شاه و یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم یعنی ۷۳ سال پیش نوشته بود میگه:
«این دیوارها که دور دنیا کشیدند و به نام کشور و وطن خواندند، از فکر محدود بشر پیدا شده! دنیا، وطن توده بشر است».
یعنی در یک کلام مرزهای جغرافیایی بین کشورها رو اساساً قبول نداره و به رسمیت نمیشناسد… اونچه که قبول داره مرزهای ایدئولوژیکه یعنی اینکه کی شیعه است کی سنی.
خمینی در دیدار با شیعیان کویت در ۷ اسفند ۱۳۵۷ یعنی فقط ۱۵ روز پس از سرنگونی شاه و به قدرت رسیدنش به صراحت اهدافش رو بیان میکنه! و میگه:
«یک دولت بزرگ اسلامی باید بر تمام دنیا غلبه کند» توجه دارید که هنوز از راه نرسیده به چه صراحتی اهداف توسعه طلبانشو اونم برای شیعیان کویت بیان میکنه. از روز اول دنبال تشکیل خلافت اسلامیه. دولت بزرگ اسلامی یعنی چی؟ این اسم مستعار همون خلافت اسلامیه. یعنی همه مرزهای جغرافیایی برداشته بشه و مثل خلافت عباسیان یا خلافت عثمانی قبل از جنگ جهانی اول یک کشور بزرگ اسلامی درست کنین. خلیفه کیه معلومه خمینی. به همین دلیل هم بهش میگفتند رهبر مستضعفین جهان.
پس ببینید اولین کسی که صحبت از خلافت اسلامی کرد خمینی بود! اون زمان نه القاعدهیی بود و نه داعش. اونها ایده خلافت اسلامی رو از خمینی گرفتند.
خمینی هیچ مرز جغرافیایی رو قبول نداشت، دو روز بعد از اینکه ایده خلافت اسلامی رو برای کویتیها مطرح کرد یعنی در ۹ اسفند ۵۷ روزنامه الرأی کویت با وحشت می نویسه:
«ایران میخواهد بنام اسلام یک امپراطوری درست کند».
آقای منتظری بعداً درکتاب خاطراتش نوشت:
«وقتی انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص، هم بیت امام، هم ما و هم دیگران را فرا گرفت. میگفتیم… ایران و عربستان ندارد؛ انقلاب اسلامی است و امام هم رهبر جهان اسلام است.»
در جای دیگه به صراحت میگه، این خمینی بود که با شعار «امروز ایران؛ فردا عراق» و صدور انقلاب و شعارهای تند باعث وحشت کشورهای همسایه شد.
اما برای خمینی اولویت با عراق بود چرا…!
برای اینکه عراق به نسبت کشورهای دیگر عربی و اسلامی شیعیان در اکثریت بودند، ۶۰ درصد جمعیت عراق شیعه بودند و خمینی به واسطه ۱۵ سالی که در نجف بود با جریانات شیعه عراقی مثل حکیم و صدر؛ علیه دولت وقت رابطه برقرار کرده بود. بنابراین برای خمینی جمعیت شیعه در عراق یک ارتش بالقوه برای گسترش این خلافت اسلامی بود. اما امروز بخوبی میبینیم که اون ارتش بالقوه به واسطه سقوط دولت سابق عراق توسط آمریکا؛ از میانشان یک ارتش بالفعل از مزدوران ایجاد شده که در سوریه، عراق و یمن به کشتار مردم مشغولن.
خمینی به صراحت ۵ ماه قبل از شروع جنگ در سخنرانی ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ مردم و ارتش عراق را به قیام علیه صدام حسین دعوت کرد. میگه:
«هم خود صدام حسین براثر حکم شرعی کافر است و هم طرفدار کفار است و ملت عراق باید بداند که او آدم خطرناکی است و ملت عراق با تمام قوا باید تلاش کنند که این شخص فاسد را از بین ببرند».
در همون فروردین ۵۹ طارق عزیز وزیر خارجه عراق توسط عوامل رژیم در بغداد مورد یک سوءقصد تروریستی قرار میگیره اما جان سالم به در میبره در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ بیست روز قبل از حمله عراق شهرهای خانقین و مندلی با خمپاره توسط سپاه پاسداران هدف قرار میگیره.
بنابراین در رابطه با اینکه گفتید عراق حمله کرد در ظاهر امر، جنگ، در بعدازظهر یکشنبه ۳۱ شهریور، ۱۳۵۹ با بمباران فرودگاه مهرآباد و چند پایگاه هوایی دیگر ایران، توسط عراق شروع شد ولی واقعیت همانطور که دیدید این خمینی بود که با تحریک کردن عراق زمینه سازی جنگ رو فراهم کرد.
خمینی تلاش میکند بگوید که این دفاع مقدس بود! اما نمیگوید دفاع مقدس از چی؟ از میهن یا دفاع از حاکمیت خمینی؟ کدامیک؟
نمیگوید که اگر دفاع مقدس بود به چه دلیل ۶ سال پس از عقب نشینی نیروهای عراقی در خرداد ۶۱ از خرمشهر جنگ رو ادامه داد؟ نمیگوید اگر دفاع از مرزهای میهن بود چه فرقی بین سال ۶۱ با ۶۷ بود؟ اگر ۶۷ آتشبس انجام شد چرا در سال ۶۱ نمیشد؟ این رو پاسخ نمیده.
در خرداد ۶۱ عراق نیروهای خودش را عقب کشید و خواستار صلح شد. عربستان قبول کرد که غرامت جنگ رو بپردازه و هم اینکه تمام کشورهای عربی و مسلمان آمدند و پادرمیانی کردند اما خمینی گفت صلح دفن اسلام است…
شاید آن زمان فهم این واقعیت که خمینی و باندش دنبال تشکیل خلافت اسلامی هستند و باید در مقابل آن ایستاد برای بسیاری مشکل بود اما امروز مگر کسی شک داره که خمینی دنبال چنین هدفی بود و الا در سوریه چه کار میکند؟ در یمن به دنبال چیست؟ در بحرین، در افغانستان…
بنابراین همانطور که گفتم شاخص تشخیص یک جنگ میهنی و مشروع از هدفش مشخص میشه! و دیدیم که خمینی از روز اول دنبال تشکیل خلافت اسلامی بود و اینرو مجاهدین از همان زمان تشخیص داده و افشا میکردند منتها چون مثل امروز حقایق روشن نبود. رژیم تلاش میکرد که این جنگ رو یک جنگ ملی و دفاع مقدس جا بندازه و مخالفین جنگ رو وابسته به خارجی و اتهاماتی که میزد.
پرسش : چرامجاهدین به عراق رفتند با صدام در جنگ علیه ایران همکاری کردند صدامی که دشمن وطن ما بود و بسیاری از هموطنان ما رو کشته بود؟
محمد حیاتی : بله این سئوال البته چند سئوال در خودش داره که من تلاش میکنم یک به یک پاسخ بدم.
اولاً اجازه بدید این موضوع را روشن کنیم که مجاهدین اولین تشکلی بودند که قبل از سپاه و بسیج در خط مقدم در آبادان و خرمشهر در مقابل نیروهای متجاوز عراقی مقاومت کردند. در حالی که پاسداران دنبال جلوگیری از خروج مردم از شهر بودند و اونها رو تحقیر و توهین میکردند مجاهدین در مقابل نیروهای عراق میجنگیدند و زمان میخریدند تا مردم بتوانند با امنیت از شهر خارج شوند اینرو میشه از عملکردهای رژیم در همین روزها به خوبی فهمید که تنظیم رابطه مجاهدین با مردم چه بوده و تنظیم رابطه پاسداران با مردم چه بوده.. هر کس غیر از این گفته دروغ محض و جنگ روانی است.
تا زمانی که نیروهای عراقی در خاک ایران بودند هیچگونه ارتباطی مجاهدین با عراق نداشتند و این برای مجاهدین قیمت بسیار سنگینی هم داشت. همه اسناد آن هم موجود است. ما در جبههها صدها شهید دادیم که همان زمان در نشریه مجاهد اسامی آنها منتشر شده از جمله دکتر طباطبایی یکی از مسئولین سازمان که از شهیدان مجاهدین در جبهه بود. اما جالب است که بدانید آنقدر حضور مجاهدین در جبهههای برای خمینی و باندش مشخصاً بهشتی سنگین بود که نتوانستند حضور آنها را در جبهه تحمل کنند ۵۰ روز پس از شروع جنگ یعنی در روز ۲۵ آبان در حالی که مجاهدین در خرمشهر و آبادان مقابل تجاوز عراق در خط مقدم نبرد بودند بهشتی
حکم بازداشت مجاهدین در جبهه را صادر میکند یعنی کسانی که در خط مقدم نبرد در آبادان و خرمشهر مقابل عراقیها مقاومت میکردند و این در حالی بود که سپاه کاملاً شهر را تخلیه کرده بود و تنها نیروهای مدافع شهر مجاهدین بودند اغلب کسانی که آن روز در جبهه دستگیر شدند تا ۱۳۶۷ در زندان بودند و در جریان قتل عام سال ۶۷ اعدام شدند.
علت این دستگیری هم این بود که باند خمینی که آن موقع بهشتی در رأس این باند بود میگفتند حضور سازمان در جبههها به سازمان مشروعیت میده و این برای ما خطرناکه و بهشتی به صراحت گفته بود که حتی به قیمت خوزستان نباید که مجاهدین در جبهه حضور داشته باشند.
ثانیاً عطف به بحث قبلی، من از شما میپرسم چه کسی دشمن وطن ما بود صدام حسین یا خمینی؟ دولت عراق داشت در مقابل تعرضهای خمینی از خودش دفاع میکرد! حمله او دقیقاً دفاعی بود.
مجری تلویزیون رژیم از دعایی که اولین سفیر رژیم در عراق بود و عنصر اصلی دخالتهای رژیم در عراق بود می پرسه:
«آیا ارتباطی که شما با مبارزان عراقی داشتید نمیتوانست یک نگاه منفی در طرف مقابل بهوجود بیاورد؟»
دعایی پاسخ میده: «امام مایل بودند که اطلاعات دقیق و میدانی و روشنی از وضعیت شیعیان و حوزه علمیه نجف و حوزه عراق داشته باشند».
مفهوم اطلاعات میدانی وقتی روشن میشود که خبر ترور برخی مقامات عراقی منتشر میشه.
تو سال ۹۳ در برنامه تلویزیونی «سطرهای ناخوانده» شمخانی میگه:
«کاری که سفیر ما دعایی در عراق میکند کاری نیست که یک سفیر میکند! یک جور ارتباطی با اپوزیسیون عراق».
انبوهی فاکت هست که میشه تا صبح گفت که نشون میده که چگونه خمینی در امور داخلی عراق دخالت کرد و دولت عراق رو به نقطهیی رسونده که برای دفاع از خودش حمله کنه.
چرا راه دور بریم
چه کسی همین الان در عراق حشدالشعبی یعنی همون بسیجی که در داخل داره رو تشکیل داده و بوسیله اون سنیها و اقلیتهای قومی رو کشتار میکنه، درست کرده آیا حقایق امروز ثابت نمیکنه که خمینی بود که از روز اول بذر این جنگ را پاشید؟
در پاسخ به سئوال شما باید بگم که دولت عراق دشمن مردم ایران و خاک ایران نبود بلکه اون هم مثل مردم ایران قربانی توسعه طلبی خمینی بود کمااینکه مردم سوریه با ۵۰۰ هزار کشته قربانی همین توسعه طلبی باند خمینی هستند یا یمن الان قربانی همین توسعه طلبیه این باند تبهکاره همانطور که مردم ایران قربانی اختناق، دین اجباری، حجاب اجباری، سرکوب و اعدام هستند.
اما در مورد اینکه گفتید چرا مجاهدین به عراق رفتند به دلیل بسیار روشن برای جلوگیری از توسعه طلبی خمینی و شکستن ماشین جنگی خمینی و برقراری صلح!
چرا…؟ چون تنها یک نیروی ایرانی میتوانست در مقابل جنگ طلبی خمینی بایسته و اون رو مجبور به آتش بس بکنه چون همانطور که خمینی خودش گفت عراق دنبال سرنگونی خمینی نبود توان چنین کاری هم نداشت بلکه دنبال دفاع از حکومت خودش بود این حرف آنقدر کودکانه است که کسی فکر کنه صدام دنبال اشغال ایران بود اونم کشوری مثل ایران که …
بنابراین خمینی کجا مجبور شد آتش بس رو بپذیره اونجایی که دید یک ارتش ایرانی که هدفش سرنگونی رژیمه در عراق ظهور کرده و توانسته در عملیاتهای بزرگ لشکرهای طلایی رژیم رو شکست بده. خمینی برای اینکه جلوی تعرض این ارتش رو بگیره ناگزیر از خوردن زهر شد تا مانع عملیات متمرکز ارتش آزادیبخش برای سرنگونیش بشه.
همانطور که گفتم مجاهدین در سال ۱۳۶۵ به عراق رفتند یعنی ۴ سال پس از عقب نشینی ارتش عراق از خرمشهر و فراخوان به برقراری صلح که خمینی نپذیرفت و مجاهدین در سال ۱۳۶۱ با دولت عراق قرارداد صلح رو بر اساس قرارداد ۱۹۷۴ الجزایر که بین رژیم سابق و دولت عراق امضا شده بود امضا کردند.
به این ترتیب مجاهدین به دنیا نشان دادند که صلح در دسترس است.
به دنبال آن یک کارزار بین المللی برای صلح و خاتمه دادن به این جنگ خانماسوز از طرف مقاومت ایران ایجاد شد و بیانیه صلح برای جنگ ایران و عراق در تمامی کشورهای جهان با استقبال گستردهای مواجه شد و در مدت کوتاهی تا بیش از ۵۰۰۰ نفر از نمایندگان پارلمان و شخصیتهای سیاسی برجسته از کشورهای مختلف آن را تأیید و امضا کردند و کنفرانسهای متعدد بین المللی در حمایت از این اقدام مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران تشکیل شد. و حتی در داخل ایران نیز مردم با شناخت نسبت به اهداف پلید خمینی از این جنگ؛ مخالفت خودشان را از طریق تجمعات و شعار نویسی بر روی دیوارها و اماکن شهرها و حمایت از صلح مجاهدین؛ نشان دادند.
از این نقطه به بعد جنگ نامشروع بود و برای مردم ایران هم روشن شد که هدف خمینی از جنگ دفاع نبود بلکه توسعه طلبی بود؛ از این نقطه به بعد این خمینی بود که دنبال اشغال عراق بود محسن رضایی با تأخیر سی ساله میگه:
«بعد از آزادی خرمشهر ما میتونستیم یک وقفه شش هفت ماهه میدادیم و اصلاً وارد خاک عراق نمیشدیم اعلام میکردیم که اگه در طول این پنج ماه و ششماه دولت عراق خواستههای ما رو عمل نکنه ما وارد خاک عراق میشیم. البته حتماً اون پاسخ نمیداد به ما ولی خود ما هم بدون اینکه چنین سند تاریخی درست کنیم سرمون رو انداختیم پایین از مرز عبور کردیم شاید این بخاطر کم تجربهگیهای ما بود».
از دجالگریهای این پاسدار که بگذریم اما داره به سادگی اعتراف میکنه که اشتباه کردیم که رفتیم به جنگ ادامه دادیم اما این جنایتکار نمیگه که این ۶ سال جنگ به چه قیمتی انجام شد ۱.۵ میلیون کشته و معلول و هزار میلیارد خسارت… که البته این جزء بسیار کوچکی از عوارض این جنگ ضدمیهنی بود.
اما اینکه گفتید صدام هموطنان مارو کشته من از شما سئوال میکنم خمینی و خامنهای بیشتر از مردم ایران کشتن یا صدام و راستی رژیم چقدر چه در همان موقع و چه در حال حاضر از مردم عراق کشته یا همین الان از مردم عراق و مردم سوریه میکشد؟ چوبههای دار روزانه چه کسانی رو میکشه؟
مارا درحساب های زیر دنبال کنید
توئیترkhozestan_khoro@
کانال تلگرام khozestan_khorosh@
ادمین کانال تلگرام manouch_ra@