آیا برگزاری یک سنت بهعنوان
جشن ملی، باید خطری برای حاکمیت سیاسی مملکتی باشد؟ آیا واقعاً یک سنت دیرینه و
ملی اینقدر بار سیاسی و تعادلقوا بین مردم و دولت دارد؟ بهراستی مگر یک سنت و
جشن و مراسم، چقدر قدرت و توان اثرگذاری بر مسائل سیاسی و اجتماعی دارد؟
پاسخ به این پرسشها در
یک جامعه دمکراتیک، قطعاً که منفی است یا اساساً به ذهن و خاطر آدمی خطور نمیکند؛
چون اصل و اساس هر سنت و جشن و مراسمی به شایستگی برآورده میشود و هیچ مانعی هم
برای اقشار گوناگون مردم وجود ندارد. این همه سنت و آیین متنوع در فرهنگ ملتها در
دنیای ما هست که میلیونها انسان آنها را بهجا آورده و به عاملی برای وحدت ملی و
قومی و فرهنگیشان بدل گشته است.
بنابراین مشکل در اصل
سنت و آیین نیست. برای ما ایرانیان، مشکل در نوع برخورد و تعریف حکومت دیکتاتوری
مذهبی میباشد. حکومتی که میخواهد همهچیز مردم ـ از جمله اعتقادات و سنتها و
مناسک و پوشش و رفت و آمد و... ـ تحت کنترل و زیر سلطهی ولایت مذهبیاش باشد.
یعنی بهرسمیت نشناختن هیچ وجهی از فرهنگ توده توسط حاکمیت. چهارشنبهسوری هم
گرفتار این اختاپوس انحصارطلبی سیاسی و مذهبی شده است.
این روزها پاسخ این پرسش
را در اظهارات امامان جمعهی ارتجاع آخوندی شاهد بودهایم. قابلتوجه است که یک
ارگانی بهنام سیاستگذاری خطبههای نماز جمعه برای امامان جماعت تعیین تکلیف میکند
که در سراسر ایران علیه چهارشنبهسوری و تهدید آن ایراد سخن کنند. همین هماهنگی
ارتجاع برای مقابله با سنتی دیرینه در فرهنگ ملت ما، پاسخ عنوان این مقاله میباشد.
از این یک نمونه میتوان به رشتهها و زنجیرهای تنیده بر انواع سنتهای اجتماعی و
فرهنگی ایرانیان در حکومت ملایان پی برد.
آنچه این حکومت طی ۴۰سال علیه تمام اقشار
مردم ایران مرتکب شده، کمیتهایی بوده که بهطور خاص امسال به کیفیت خشم و نفرتی
بازگشتناپذیر علیه تمامیت دستگاه ولایت فقیه بالغ شده است. از جملهی این کیفیت،
چگونگی برخورد و برگزار کردن آیین چهارشنبهسوری ۹۶میباشد. این آیین هم طی
۴۰سال
از کورههای مبارزه گذشته است و به مقام و شأنی در خور ظرف مبارزه با دیکتاتوری
بدل گشته است.
این را البته دشمن سنتهای
ایرانی یعنی حاکمیت ولایت فقیه خوبِ خوب فهمیده است و با تمام حواس پنجگانهی
منافعش احساس میکند. آنها هرگز درنیافتند که چه اشتباه بزرگی کردند همه امورات
زندگی مردم را به سیاستی علیه خودشان برگرداندند. البته این از ویژگیهای
دیکتاتورها ـ بهطور خاص از نوع مذهبی و ضدبشریاش ـ است که دچار مالیخولیای
بلاهت و حماقت میشوند. از این رو دیکتاتورها از همان آغاز بر سر کار آمدن، در کار کاشتن باد
هستند تا روزی که این باد از خانه خانه و محل به محل و شهر به شهر ملت بگذرد و
توفانی گردد و به تختگاه ولایت زر و زور و تزویر، تندر و صاعقه بزند.
یک پاسخ دیگر بهعنوان
مقاله را باید در باد کاشتن خمینی در عنفوان دیکتاتوراش سراغ گرفت. خمینی سریر ماه
را برای فریب بزرگ در اقلیمی خرافهزده انتخاب کرد تا خودش را از قانونمندیهای
متعارف حکومت بالاتر ببرد و به احدی پاسخ ندهد. فکر کرد همانجا میماند و هرگز به
زیر کشیده نمیشود. رفتار او و بازماندگانش با سنتها و آیین ملی ما ایرانیان از
همین آبشخور سیراب میشد. اینها هم کمیتهایی بودند که در ذهن و خاطر مردم ایران
انباشته شدند. هر دانهی انباشته شده در ذهن و خاطر مردم ایران، بسان پارهیی آتش
شد و پارهها به هم پیوستند و شدند قیام دی ۹۵که توفانی از آتش بر زیر
و بنیاد و ارکان ولایت فقیه افکنده است. این است قدرت چهارشنبهسوری با قدمتش در
مبارزه با حکومتی که به فرهنگ، تاریخ، سنت، اعتقادات، استقلال شخصی و حق شهروندی
دوستدارانش توهین و تجاوز کرده است و ادامه میدهد.
و نهایت آنکه پاسخ پرسش
آغاز مقاله و جایگاه قیام دی امسال و چهارشنبهسوری و را باید از مردم ایران
پرسید. مردمی که هرگز از سنتهای دیرین و فرهنگ ملیشان در مقابل اصل و شخص ولایت
فقیه کوتاه نیامدهاند. اکنون همین مردماند که از قدرت قیام و قدمت چهارشنبه سوری، گرز آتش و تیر آرشی میسازند
برای مقابله با سراپردهی نظام ضدایرانی و ضدانسانی آخوندی...