خمینی دجال ضد بشرکیست ؟


خمینی دجال ضد بشر کیست ؟

سخنی با خوانندگان عزیز
برای شناخت هرچه بیشتر ماهیت خمینی جلاد مقالات زیر تحت عنوان خمینی کیست ؟ بصورت سلسله مقالات درج می گردد این مقالات به منظور شناخت نسل جوان وهمه مردم ایران نسبت پدیده خبیثی است به نام خمینی وولایت سفیانی او که از همه ایرانیان آزاده درخواست می کنیم که مطالعه این مقالات را به اطلاع دوستان وآشنایان خودبرسانند
قسمت اول مقاله از زندگی سیاسی خمینی تا تولد خمینی و تحصیل او در حوزه ها می باشد

زندگی سياسی خمينی تا سن 60سالگی در سكوت و سازش كامل با ديكتاتوريهای رضاشاه و محمدرضا شاه وسكوت تأييدآميز نسبت به كودتای استعماری عليه مصدق سپری گرديد .و شهرت وی از زمانی آغاز شد كه در سالهاي اول دهه40 عليه برخورداری زنان از حق رأی دست به اعتراض زد .و در آبان سال43 به تركيه تبعيدشد
در يكسالی كه خمینی در تركيه اقامت داشت، از وی حتی يك سطر پيام و موضعگيری عليه رژيم شاه ثبت نشده است. وی در سال۴۴ به نجف رفت در سالهای۴۴ و ۴۵ يك سخنرانی سياسی داشت كه در آن بدون كمترين ابراز مخالفتی با شاه، به موعظه برای رؤسای دول اسلامی پرداخت كه :بر سلاطین اسلام ، بر رؤسای جمهور اسلام تكليف است كه دست برادری بدهند و حدود و ثغورشان را حفظ كنند . در سالهای بعد نيز اساسًا به درس و بحث حوزه مشغول بود.
در نيمه دوم دهه40 براثر نضج گرفتن جنبش مسلحانه و سازمانهاي پيشتاز،جو سياسی و مبارزاتی فعالی در جامعه ايجاد گرديد و مجاهدين كه در سال۱۳۴۴بنيانگذاری شده بودند، به عنوان يك سازمان انقلابی و مسلمان در اوايل دهه ۵۰ شهرت و محبوبيتی وسيع پيدا كردند. اما خمينی به رغم تمامی پيامهايی كه دراين زمينه از ايران به او ميرسيد، حاضر به حمايت از مجاهدين و مبارزه خونبارشان با رژيم شاه نشد وچنان كه نزديكترين اطرافيان خمينی مانند رفسنجانی و كروبی و... بارها گفته اند، اين امر انزواي او را تشديد كرد. 
آخوند حميد روحانی كه سالها همراه خمينی در نجف بوده ميگويد: «... بسياری از افراد را مي شناسم كه بر اين اعتقاد بودند كه ديگر نقش امام در مبارزه و در نهضت به پايان رسيده است و امام با عدم تأييد مجاهدين خلق در واقع شكست خود را امضا كرده است. اين افراد باور داشتند كه امام از صحنه مبارزه كنار رفته اند و زمان آن رسيده است كه سازمان مجاهدين خلق نهضت را هدايت كند و انقلاب را به پيش ببرد. واقعاً هم اين گروه در ميان مردم پايگاهی بدست آورده بود. امام هم اين را ميدانستند. هرروز از ايران نامه ميرسيد مبنی بر اينكه پرستيژ شما پايين آمده. در بين مردم نقش شما در شرف فراموش شدن است. مجاهدين خلق دارند جای شما را می گيرند
خمينی كه ازتحولات سياسی جامعه بركنار بود. نسبت به تظاهرات مردم تهران و به ويژه دانشجويان دانشگاه تهران در سال ۴۶ پس از شهادت جهان پهلوان تختی؛ نسبت به جشنهای تاجگذاری شاه؛ و نسبت به تظاهرات گسترده دانشجويان در سال ۴۸ عليه گران شدن بليت اتوبوس شركت واحد؛ واكنش صريحی نداشت و حتی نسبت به اعدام عاملان ترور حسنعلی منصور، نخستوزير رژيم شاه عكس العملی ابراز نكرد. اما از بيرون ريختن حقد و كين خود عليه مبارزه انقلابی مسلحانه غافل نماند
آخوند حمید روحانی می گوید : « درسال ۱۳۴۹ گروهک مارکسیتی و کمونیستی سیاهکل حرکتی کرد که اثر عمیقی بر ملت ایران گذاشت . مردم که از فشار و ظلم بی حد رژیم جانشان به لب رسیده بود از این حرکت به وجد آمدند و امیدوار شدند .خطر این بود که نهضت از مسیر راستین خود منحرف شود در اینجا بود که امام ضربه قاطع خود را وارد کردند!!طی نامه ای به اتحادیه دانشجویا ن مسلمان خارج کشور نوشتند: « از حادثه آفرینی استعمار در کشورهای اسلامی نظیر حادثه سیاهکل و حوادث ترکیه قریب نخورید و اغفال نشوید

دجال ضد بشر درهمیاری رساندن به شاه جنایتکار از همان موقع دجالگری را آغازکرده بود
ورود فرصت طلبانه خمينی به صحنه تحولات سالهای پايانی رژيم شاه نيز شايان توجه است. او زمانی پا به صحنه نهاد كه دريافت سياست آمريكا نسبت به شاه تغيير كرده و موقعيت شاه متزلزل است در آبان سال۵۶ ،شاه در بازگشت از آمريكا، برسياست جديد و استمرار فضای باز تأكيد كرد و دوماه بعد، خمينی آخوندها را به استفاده از فرجه ای كه پيدا شده، فراخواند
خمينی  اين فرصت را غنيمت بشمارند آقايان  بنويسند، اعتراض كنند الآن نويسنده های احزاب دارند مينويسند، امضا ميكنند، اشكال ميكنند شما هم بنويسيد امروز روزی است كه بايد گفت و پيش ميبريد. و من خوف آن دارم كه خدای نخواسته اين فرجه از دست برود.

از آن پس نيز خمينی پيوسته ازحركتهای اعتراضی مردم عقب بود. در ۱۷ شهريور سال ۵۷ وقتی كه شاه اجتماع مردم تهران را در ميدان ژاله غرق خون كرد، خمينی ازموضعگيری سريع احتراز نمود تا سمت تحولات را ارزيابی كند. بنابراين چهارروز بعديعنی ۲۱ شهريور موضعگيری كرد

روزنامه لوموند به عنوان اولين روزنامه غربی در نجف با خمينی مصاحبه كرد و در اين مصاحبه كه در تاريخ ۴ ارديبهشت ۵۷ به عمل آمد، خمينی ضمن دادن اطمينانهای لازم در اين زمينه كه هيچگاه با افراطيون ضدشاه همكاری نخواهد كرد، برا ی كنار آمدن با قانون اساسی رژيم شاه، اعلام آمادگی نمود. درمهر۵۷ ،خمينی از عراق به پاريس رفت.
در نيمه دوم سال۵۷ كه قيام ضد سلطنتی با سرعتی شگفت انگيز اوج ميگرفت، خمينی در پشت پرده به زدوبند با مقامها يا فرستادگان آمريكا مشغول بود. اين تماسها، دور از چشم مردم ايران، هم در پاريس و هم در تهران جريان داشت,
سازمان سیا درنزديكی محل اقامت خمينی خانه ای گرفته بود و تماسهای نسبتًا منظمی با نزديكترين مشاوران خمينی : بنی صدر، قطب زاده و يزدی برقرار ساخته بود و شخص خمينی با فرستادگان جيمی كارتر ملاقات نمود

دوم اينكه، اين مذاكرات، چه آنچه در پاريس با مقامهاي دولت وقت آمريكا صورت گرفت و با سفارت آمريكا در تهران نيز هماهنگ ميشد و چه آنچه بعد از ورود خمينی در تهران تا روز ۲۲بهمن پيگيری شد، با تأييد و رهنمود خود خمينی صورت ميگرفت.
كتاب كوثر در شرح وقايع روز ۲۰ بهمن۵۷
چند روزی است كه شخصتيهای برجسته انقلاب ازجمله مهدي بازرگان، نخست وزير منتخب امام، به مذاكرات خود با سران ارتش ادامه ميدهند. گزارش اين ديدارها به طور مرتب به استحضار امام ميرسد و رهنمودهای لازم از ايشان گرفته ميشود
سوم اينكه، چارچوب سياسی خطی كه خمينی دنبال ميكرد، قبول قانون اساسی رژيم شاه بود و خمينی در روز معرفی بازرگان در تهران نيز اعلام كرد كه آن را به عنوان چارچوب انتقال قدرت قبول دارد.
حفظ كامل ساختار ارتش شاه از پايه های اصلی اين خط بود. كما اينكه خمينی در پاريس به بازرگان گفته بود می تواند وزيران رژيم شاه را هم در كابينه پيشنهادی خود وارد كند
چهارم اينكه، خمينی هرگز به كار گرفتن سلاح و درهم كوبيدن پايه های قدرت ديكتاتوری شاه را تجويز و توصيه نكرد.به عكس در برابر قدرت مسلط و در برابر ً حاميان استعماريش مثل موش مرده زبون و ترسو وکاملا سربه راه بود و توافقهای بعمل آمده را موبه مو رعايت ميكرد
اگرچه در پايمال كردن قولهايی كه به مردم ستمديده ايران داد و در صدور فرمان كشتار مردم بي دفاع با استفاده از سلاح های سنگين و در صدور فرمان قتل عام زندانيان دست بسته سياسی، هيچ پروا و درنگ و ترديدی نكرد.
بعد از خروج شاه، خمینی با یک پرواز اختصاصی، که یک سر آن به دولت فرانسه مربوط می‌شد و سر دیگر آن به آمریکا، وارد ایران شد. برای اجرای ترتیبات حفاظتی و امنیتی و ... ورود خمینی هر یک از امرای ارتش مسئولیتی به عهده گرفتند. به گفته قرباغی، رئیس ستاد ارتش شاه،« نخست وزیر شورای امنیت ملی را برای بررسی ترتیب مراسم آمدن آقای خمینی دعوت نمود...

آقای بختیار به شپهبدمقدم و سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور تأکید کرد که اقدامات امنیتی الزام را در هنگام ورود آقای خمینی به موقع به اجرا بگذارند و علاوه بر آن سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی را نیز مأمور امنیت پرواز و امور داخلی فرودگاه مهرآباد نمود.
خمينی در صحنه وقايع انقلابی روزهای و۲۲بهمن بکلی غايب بود . وازمردم رو پنهان ميكرد و به نوشته كتاب كوثر »نخستين سخنراني عمومی خمينی ۴روز پس از ۲۲بهمن ايراد شد
در نيمه دوم سال۵۷ كه قيام ضد سلطنتی با سرعتی شگفت انگيز اوج ميگرفت، خمينی در پشت پرده به زدوبند با مقامها يا فرستادگان آمريكا مشغول بود. اين تماسها، دور از چشم مردم ايران، هم در پاريس و هم در تهران جريان داشت,
سازمان سیا درنزديكی محل اقامت خمينی خانه ای گرفته بود و تماسهای نسبتًا منظمی با نزديكترين مشاوران خمينی : بنی صدر، قطب زاده و يزدی برقرار ساخته بود و شخص خمينی با فرستادگان جيمی كارتر ملاقات نمود
دوم اينكه، اين مذاكرات، چه آنچه در پاريس با مقامهاي دولت وقت آمريكا صورت گرفت و با سفارت آمريكا در تهران نيز هماهنگ ميشد و چه آنچه بعد از ورود خمينی در تهران تا روز 22بهمن پيگيری شد، با تأييد و رهنمود خود خمينی صورت ميگرفت.
كتاب كوثر در شرح وقايع روز ۲۰بهمن۵۷
چند روزی است كه شخصتيهای برجسته انقلاب ازجمله مهدي بازرگان، نخست وزير منتخب امام، به مذاكرات خود با سران ارتش ادامه ميدهند. گزارش اين ديدارها به طور مرتب به استحضار امام ميرسد و رهنمودهای لازم از ايشان گرفته ميشود
سوم اينكه، چارچوب سياسی خطی كه خمينی دنبال ميكرد، قبول قانون اساسی رژيم شاه بود و خمينی در روز معرفی بازرگان در تهران نيز اعلام كرد كه آن را به عنوان چارچوب انتقال قدرت قبول دارد.
حفظ كامل ساختار ارتش شاه از پايه های اصلی اين خط بود. كما اينكه خمينی در پاريس به بازرگان گفته بود می تواند وزيران رژيم شاه را هم در كابينه پيشنهادی خود وارد كند
چهارم اينكه، خمينی هرگز به كار گرفتن سلاح و درهم كوبيدن پايه های قدرت ديكتاتوری شاه را تجويز و توصيه نكرد.به عكس در برابر قدرت مسلط و در برابر ً حاميان استعماريش مثل موش مرده زبون و ترسو وکاملا سربه راه بود و توافقهای بعمل آمده را موبه مو رعايت ميكرد
اگرچه در پايمال كردن قولهايی كه به مردم ستمديده ايران داد و در صدور فرمان كشتار مردم بي دفاع با استفاده از سلاح های سنگين و در صدور فرمان قتل عام زندانيان دست بسته سياسی، هيچ پروا و درنگ و ترديدی نكرد.
بعد از خروج شاه، خمینی با یک پرواز اختصاصی، که یک سر آن به دولت فرانسه مربوط می‌شد و سر دیگر آن به آمریکا، وارد ایران شد. برای اجرای ترتیبات حفاظتی و امنیتی و ... ورود خمینی هر یک از امرای ارتش مسئولیتی به عهده گرفتند. به گفته
قرباغی، رئیس ستاد ارتش شاه،« نخست وزیر شورای امنیت ملی را برای بررسی ترتیب مراسم آمدن آقای خمینی دعوت نمود...
آقای بختیار به شپهبدمقدم و سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور تأکید کرد که اقدامات امنیتی الزام را در
هنگام ورود آقای خمینی به موقع به اجرا بگذارند و علاوه بر آن سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی را نیز مأمور امنیت پرواز و امور داخلی فرودگاه مهرآباد نمود.

خمينی در صحنه وقايع انقلابی روزهای و۲۲بهمن بکلی غايب بود . وازمردم رو پنهان ميكرد و به نوشته كتاب كوثر »نخستين سخنراني عمومی خمينی ۴روز پس از ۲۲بهمن ايراد شد
اما رويدادهای پس از ورود خمينی به تهران، با نقل اسناد و كتابهای نوشته شده توسط خود آخوندها، چهار واقعيت زير را نشان می دهد: اول اينكه، در اوج شورش و قيام مردم كه با كاربرد سلاح همراه بود و تا آخرين لحظات كه اندك اثری از حضور مقامهای رژيم شاه در قدرت باقی بود، خمينی خط  كنار آمدن با رژيم شاه را دنبال می كرد و مذاكرات و گفتگوهای پنهان از مردم هم توسط آخوندهايی مانند بهشتی و اردبيلی و هم توسط بازرگان تا ساعت 5  بعدازظهرروز ۲۲ بهمن۱۳۵۷ ادامه داشت بلافاصله پس از همين جلسه بود كه به دنبال   توافق بازرگان با رئيس ستاد ارتش شاه، موسوی اردبيلی پيام خمينی را از راديويی كه ديگربه دست مردم افتاده بود، قرائت كرد: « اكنون كه نيروی ارتش عقب نشينی و عدم دخالت خودشان را در امور سياسی ابراز و پشتيبانی خودشان را از ملت اعلام كرده اند...، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان می دانيم ـ روح الله الموسوی الخمينی
توجه به اين واقعيات فقط از بابت روشنگری تاريخی نيست،  بلكه از بابت درك درست مسائل سياسی روز و جهت گيری درست و اصولی نيز حائز اهميت است.
وقتی كه ماهيت خمينی و نحوه سوارشدن او برموج انقلاب روشن نباشد،علت خيانتها و جنايتها و فجايع دهشتناك او در حاكميت مبهم ميماند
توجه  به اين  واقعيات، فقط از بابت  روشنگری  تاريخی نيست،   بلكه از بابت  درك  درست مسائل سياسی روز و جهت گيری درست و اصولی نيز حائز اهميت است وقتی كه ماهيت خمينی و نحوه سوارشدن او برموج انقلاب روشن نباشد، علت خيانتها وجنايتها و فجايع دهشتناك او در حاكميت مبهم ميماند. در اين ابهام است كه ارتجاع و استعمار و ايادی آنها فرصت می يابند تا علت اين فجايع را ذات انقلاب و سرانجام اجتناب ناپذير هرگونه روش انقلابی، قلمداد كنند، نه سرقت انقلاب توسط مرتجع قهاری بنام خمينی
آنها تلاش ميكنند كه به اين وسيله مردم و مخصوصًا جوانانی را که از سیر تحولات دهه های قبل بي خبرند، نسبت به نفس انقلاب و روشهای انقلابی بدبين كنند. حال آنكه خمينی و سردمداران رژيمی كه از خود باقی گذاشته است، مرتجعان زبونی بودند كه از هيچ بابت، هيچ ربطی به انقلاب و انقلابی گری نداشتند.
نامگذاری سال ۷۸ به عنوان سال خمينی و گزافه گويی های خامنه ای و خاتمی
سال ۷۸ از آغاز آن توسط خامنه ای سال خمينی ناميده شد. سپس در مهرماه ۷۸ ،رژيم آخوندی با برگزاری سلسله مراسمی به مناسبت صدمين سال تولد  خمينی، نمايش ها و به ويژه مبالغه گويی های حيرت انگيز درباره شخصيت و سوابق او را به اوج خود رساند. اين نامگذاری و شيادی های منضم به آن از جانب هردوجناح عمده رژيم قویا مورد استقبال قرار گرفت. با اين حال برخی در درون رژيم از اينكه در بحبوحه چنين نمايش هايی، تشتت و بحران مرگبار، آنی گريبان رژيم را رها نمی كند، برآشفته بودند.
روزنامه جمهوری مورخ بيستم شهريور سال ۷۹ در سرمقاله خود نوشت: «اين چه معنی دارد كه از يك طرف به مناسبت يك صدمين سال تولد امام با بودجه بيت المال، پلوچلو ميدهيم... و از طرف ديگر اجازه ميدهيم عده يی در رسانه های همين كشور و در درون همين نظام، برای آرمانهای امام مجلس فاتحه برگزار كنند؟» در سرمقاله روزنامه مزبور اين سؤال مطرح شده كه «آيا امام هم با ما هم عقيده است كه برای برگزاری مراسم يك صدمين سال تولدش، از نظر شكلی، سنگ تمام بگذاريم ولی در سالی كه بنام او نامگذاری شده، بيش از هر زمان ديگری به جان همديگر بيفتيم و به اختلافات و منازعات دامن بزنيم و صحنه را برای كسانی كه حتی براي يك لحظه به امام! ارادت و اعتقاد نداشته اند، باز بگذاريم تا هرچه ميخواهند عليه ...نظام ...بنويسند و بگويند وانجام دهند؟» جمهوری در اين زمينه می پرسد: ( آیا ) «عمل كرد همه ما بر سيره عملی امام، منطبق است؟» و خود به تلخی پاسخ می دهد كه «مجموعه نيروهای سياسی فعال كشور... راهی را در پيش گرفته اند كه در جهت مقابل خط امام قرار داد...»
روزنامه جمهوری اسلامی همچنين بااشاره به قيام دانشجويان و مردم تهران (تيرماه ۷۸) و جبران ناپذيری ضربه يی كه در اين جريان به رژيم وارد آمد، نوشت: « اين كه در سال امام، وقايع هفته آخر تيرماه امسال در تهران پيش آمد و عده يی جرأت كردند با هدف براندازی نظام به خيابان ها بريزند، لكه ننگ بزرگی است كه همه نيروها... از هرجناح كه هستند، بايد خود را به خاطر چنين پيش آمدی، سرزنش كنند. اينكه هرجناحی آن ديگری را مقصر بداند، هيچ مشكلی را حل نمی كند. واقعيت بسيار تلخ اين است كه دشمنان مشترك انقلاب، با استفاده از منازعاتی كه ميان نيروهای انقلاب درجريان است، به ميدان آمدند تا به خيال خام خودشان،كار را يكسره كنند..»
روزنامه خامنه ای نامگذاری سال خمينی را با بحران هولناكی كه رژيم را درخود فرو برده، در تناقض می بيند. اما در واقع نه فقط تناقضی در كار نيست كه اين دو پديده كاملا سازگارند. زيرا بازماندگان  خمينی از قضا در مرحله سرنگونی رژيم شان بيش ازهر زمان ديگری محتاج پناه بردن به اصل و ريشه و ماهيت خود شده و بيهوده می كوشند تا با گزافه گويی  و واروگونه گويی درباره خمينی، اين دجال ضدبشر را رهبر و مصلحی بزرگ قلمداد كنند.
خامنه ای در پيامی به مناسبت مراسم ياد شده، خمينی را «دانشمندی پارسا، و خردمندی پرهيزگار و حكيمی سياست مدار و مؤمنی نوانديش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروايی عادل و مجاهدی فداكار» توصيف كرد و افزود: «او فقيه و فيلسوف و عارف و معلم اخلاق و اديب و شاعر بود، برترين كرسی تدريس و فشرده ترين و گرمترين مجمع علمی حوزه درطول ساليان دراز به او تعلق داشت. در او، خصلت های برجسته خداداد، درآميخته با آنچه او خود از معارف قرآنی آموخته و دل و جانش را به آن زيور داده بود، شخصيت عظيم و جذاب و تأثيرگذاری پديد آورده بود كه هريك از چهره های برجسته يك قرن اخير جهان ـ كه قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دينی و سياسی اجتماعی استـ در برابر آن كم جاذبه و يك بعدی و كوچك به نظر می آمدند» (روزنامه كيهان، ۳۱شهريور۷۸ .)
 اگر خامنه ای، خمينی را سرآمد بزرگان دينی و سياسی قرن ناميد، خاتمی پا را فراترنهاد و در مراسم آغاز سالتحصيلی جديد دانشگاهها برسر قبر  خمينی، با اهانت رذيلانه به ساحت پاك فاطمه زهرا (ع)، خمينی را فرزند خلف او قلمداد كرد و مدعی شد كه  خمينی «سلسله جنبان عظمت و سربلندی ملت ايران ومسلمانان جهان در اين مرحله اخير تاريخ است ».
ادعای خاتمی اين بود كه در ايران، دانشگاهها موقعيت و نقش خود را «تا حد زيادی» از  خمينی دارند. وی افزود: امام چندكار كرد:
۱ـ  اكسير خودباوری را در دانشگاههای ما و نسل جوان ما دميد...
۲- توجه دادن مدام و جدی ايشان به اهميت دانشگاه و نقش آن در نوسازی و اعتلای جامعه...
 ۳- پيوند ميان... دانشگاه و حوزه ـ (تلويزيون رژيم ۷ مهر۷۸)« قبل و بعد از خاتمی و خامنه ای، همدستان آنها در هر دو جناح رژيم، روزنامه ها و برنامه های راديو تلويزيون و خطبه های نمايش جمعه را از اين لاطائلات پر كردند. راديو تلويزيون رژيم به همين مناسبت ۷۰۰ ساعت برنامه ويژه توليد و پخش كردند. راديو فرانسه، ۵مهر۷۸
برخی از قبيل كروبی و حسن روحانی ،كوشيدند مواضع ضدانقلابی  خمينی در قبال مبارزه مسلحانه مجاهدين عليه رژيم شاه را توجيه كنند و سابقه پرننگ و عار او را كه هيچگاه حاضر به دادن فرمان جهاد عليه شاه نشد، رفع و رجوع نمايند ( كانال ۲ تلويزيون رژيم، ۷مهر۷۸ .)
نمونه ای از انعکاسات مطبوعات خلاف حقیقت
به گزارش مطبوعات حكومتی امام جمعه های رژيم،  خمينی را «نمونه مجسم اسلام و قرآن و احياگر اسلام ناب دانستند و از مسئولان كشور خواستند رهنمودهای آن اسوه خمينی، دجال ضدبشرتقوی را نصب العین خويش قرار دهند. » (روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ مهر  ۷۸ )
 امام جمعه قشم گفت:«امام خمينی احياگر اسلام ناب و نويسنده ۵۸ عنوان كتاب بود» امام جمعه هرمز... خمينی را «سرمشق عالم بشريت دانست». يك آخوند ديگر به نام توسلی گفت: «در طول تاريخ بزرگانی همچون شيخ صدوق، علامه حلی و مفاخر ديگر در جهان شيعه آمدند و لكن حضرت امام  خمينی در تمامی ابعاد دارای برجستگی هايی بودند و از همه مهمتر تشكيل حكومت اسلامی توسط  آن حضرت بود.»(روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۰مهر ۷۸ )يكی از مشاوران خاتمی به نام سعيد حجاريان، كه يك دژخيم اطلاعات آخوندی است ، خمينی را متهم به آن كرد كه « آغازگر فرايند دموكراسی در ايران» بوده و افزود: « فرايند دموكراسی در ايران مثل دو چند صد متر امدادی است كه يك صدمتر اول آن را امام به پيش برد ويك صدمتر دوم را خاتمی...» مشاور خاتمی همچنين گفت كه « امام به پلوراليسم نيز معتقد بود» زيرا با انشعاب عده يی از آخوندها از جامعه روحانيت موافقت كرد (روزنامه خرداد، ۲۹مهر۷۸) !
سابقه تراشی برای خمينی
همه ميدانند كه خمينی تا ۶۰ سالگی در سكوت و سازش با رضاشاه و محمدرضاشاه زندگی خود را سپری كرد. اما همدستان و بازماندگانش تقلب ها و مدرك سازی های ناشيانه يی كرده اند تا اين حفره بزرگ در سوابق خمينی را بپوشانند. به اين منظور به عنوان مثال در آغاز جلد اول «صحيفه نور» (مجموعه پيام ها و سخنرانی های خمينی كه اولين مجلدات آن در سال ۶۱ توسط وزارت ارشاد انتشار يافت) متنی درج شده كه پای آن امضای «سيد روح الله خمينی» ديده ميشود. تاريخ نگارش متن ۱۱جمادی الاول۱۳۶۱يعنی سال ۱۳۲۳ شمسی است و در آن  خمينی مينويسد: « قيام برای شخص است كه يك مازندرانی بيسواد را بر يك گروه چند ميليونی چيره ميكند.» خمينی به «روحانيين اسلامی» نيز كه به اعتراض برنمی خيزند، انتقاد ميكند كه «ديديد يك نفر تبريزی بی سروپا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد...» (منظور از اين كلمات سخيف، شاد روان كسروی است.)
ضرورت روشنگری درباره زندگی خمينی
آخوندهای عمامه دار و بی عمامه، اين چنين دروغ و دغل بهم ببافند، امر تازه ای نيست. دجالگری يكی از خصيصه های عمده اين رژيم و از مهمترين روشهای اعمال حاكميت آن است. جنگ طلبی و جنگ افروزی با شعار فتح قدس از طريق كربال، مستضعف پناهی و سنگ كوخ نشينان را به سينه زدن درعين چپاول نجومی دارايی مردم ايران و عربده كشيهای ضداستكباری عليه شرق و غرب عالم همزمان با معامله تسليحاتی مخفيانه و انواع مراودات ننگين با همانها نمونه های مهمی از اين دجالگريها در تاريخ حكومت آخوندهاست. اما بيگمان نماياندن خمينی به عنوان سرمشق عالم بشريت و نمونه مجسم اسلام و قرآن و معلم اخلاق، از رذیلانه ترین دجاليت هاي روزگار است.
خمينی رهبری انقلاب ضدسلطنتی را ربود.
آنچه در تاريخ معاصر به ثبت رسيده و در سينه ها و اذهان مردم ايران نقش بسته اين است كه خمينی رهبری انقلاب ضدسلطنتی را ربود، به اميد و اعتماد و عاطفه های بيدريغ ملت ايران خيانت ورزيد، آنچه را پيش از به قدرت رسيدن عهد كرده بود، نقض نمود، آزادی به دست آمده از انقلاب  ضدسلطنتی را از جامعه سلب كرد، رژيم سركوبگری را كه هزاربار جنايتكارتر از رژيم شاه است، بنيان گذاشت، به كشتار رشيدترين فرزندان مردم ايران مبادرت نمود، زندانيان سياسی بيدفاع را قتل عام كرد، فتوای خون كشيدن از محكومان به اعدام، فتوای تجاوز به دختران قبل از اعدام و فتواي مباح بودن خون و جان و مال مجاهدين را صادر كرد. دانشگاههای ايران را تحت عنوان انقلاب فرهنگی به خاك و خون كشيد و سالها تعطيل نمود و با جنگی خانمان سوز كه خود زمينه چيني كرده بود و سالها بر ادامه آن اصرار مي ورزيد، يك ميليون كشته و يك ونيم ميليون مجروح برجاي گذاشت و خسارتهای جبران ناپذيری  به ايران وارد ساخت. آنقدر كه نام خمينی نزد مردم ايران ، در رديف يكی از موهن ترين لعن و دشنامها درآمده است. صفتی زشت و منحوس كه خوی ضدانسانی تفرعن و نخوت مشمئزكننده و سفاكی و دجاليت را تداعی ميكند.
تبليغات و تشبثات خامنه ای و خاتمی

امروز به رغم تبليغات و تشبثات خامنه ای و خاتمی، خمينی جز لعن و نفرين مردم ايران و بيزاری افكار عمومی جهانی نصيبی ندارد. با اين حال روشنگری بيشتر در اين باره كه خمينی كه بود و چه ميكرد، چگونه به قدرت رسيد و نتايج حكومتش چيست، براي ثبت در تاريخ و به ويژه براي آگاهی نسل جوان ايران ضروری است. اين روشنگری، بلكه رذالت پادوها و خدمتكاران و حاميان اين دجال ضدبشر را كه اكنون شعارها و ژستهای شيادانه ای بكار گرفته اند، رسوا ميكند و ارج تاريخی نسل خجسته ای را كه با خون يكصدوبيست هزار قهرمان آزادی پرده از چهره اين دجال ضدبشر برداشت و انقراض و سقوط قطعی رژيمش را رقم زد، بيشتر پديدار ميسازد.
تاريخی ترين سند مبارزاتی خمينی!!!
 گرد آورندگان كتاب، بالای متن يادشده اين عنوان را درج كرده اند: «تاريخی ترين سند مبارزاتی خمينی!!» اين عنوان به تنهايی هدف درج متن مزبور را كه پيدا كردن چيزی برای مبارز نشان دادن خمينی در آن سال هاست، برمال می كند. گو اينكه مطابق همين متن، خمينی سه سال پس از سقوط رضاشاه، تازه جرأت انتقاد كردن به او رابه خود راه داده است.
اينگونه تقلب ها، در اين كتاب و ساير كتاب هايی كه رژيم درباره خمينی منتشر كرده،به دو شيوه صورت گرفته است:
الف. پنهان كردن موضع گيريهای رسوای خمينی : تلگرامهاي همراه با تملق خمينی به شاه كه به ترتيب در۱۷مهر و ۱۵ آبان ۴۱ مخابره شده ، نه در «صحيفة نور»، نه در «كوثر» (مجموعه سخنرانی های خمينی كه در سال۷۳ توسط «موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی» منتشر شده) درج نشده است.
ب : برخی تلگرام های خمينی به علم( اسدالله علم، نخست وزير شاه در سال۴۱ )نيزمشمول همين سانسورها شده است
تحصيل و تدريس خمينی در حوزه ها
خمينی، بانی، سمبل و روح نظام آخوندی است و مرام بازماندگانش، نشأت گرفته از اعمال، مواضع و افكار اوست. آخوندهای حاكم بسيار مي كوشند او را ابرمردی جلوه گر سازند كه در پهنه های نظری سرآمد يا دستكم هم تراز فلاسفه  و متفكران بزرگ است، از نظر سلوك و رفتار انسانی شبيه به امام معصوم و آنچنان كه او را می ناميدند نايب امام زمان است و از نظر مبارزاتی «انقلابی ترین مرد جهان»است.
انقلابی ترین مرد جهان
چنين ادعاهايی البته در جامعه ايران جز تمسخر و اشمئزاز برنمی انگيزد. زيرا مقاومت اين خلق، خمينی و كل نظامش را از نظر تاريخی و ايدئولوژيكی نفی كرده و خون يكصدوبيست هزار تن از رشيدترين فرزندان مردم ايران به حل مسائل تاريخي بی نظيری نايل آمده كه افشاي چهره و طينت واقعی خمينی، اين شارلاتان بزرگ قرن، در زمره آنهاست.
براستی، خمينی كه بود، از كجا آمده بود،

يادآوری اين حقايق براي پاسخگويی به تبليغات بی ارزش رژيم آخوندی درباره خمينی نيست. اين كار براي به رسوايی كشيدن شخص خمينی هم نيست. زيرا به اندازه كافی در ذهن و ضمير تودههای مردم منفور است. بلكه قبل از هر چيز بازبينی و بازشناسی آفت بسيار مهلكی است كه جنبشها و حاصل«راه دور و رنج بسيار» ملتها را برباد ميدهد. اين آفت همانا مفت خوری و ميوه چينی بجای رهبری برآمده از انقلاب و مقاومت و مبارزه اصيل است . براستی، خمينی كه بود، از كجا آمده بود، چه مسيری را طی كرد، مواضع و عقايد واقعيش چه بود، چرا و چگونه به حكومت رسيد و چگونه حكومت كرد؟