علی سعیدی و مانیفست جبهه نیاوران


سعیدی هشدار می‌دهد
«حجت‌الاسلام والمسلمین علی سعیدی»، «نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» صبح ۱۴ خرداد در «جمع برخی از نخبگان اصفهان» به مناسبت سال مرگ خمینی حاضر شد تا بگوید: «اگر چاره‌اندیشی نکنیم این انقلاب به سرنوشت انقلاب‌های پیشین گرفتار خواهد شد.»
علی سعیدی برای آنکه منظورش را به طور کامل برای «نخبگان» مخاطبش باز کند به پیشینه امر اشاره می‌کند: «پس از انقلاب ما با چالش‌هایی روبرو بوده‌ایم، از جمله چالش نهضت آزادی در دولت موقت، بنی‌صدر و منافقین، باند سیدمهدی هاشمی، تکنوکرات‌ها، اصلاح‌طلبان سکولار، احمدی‌نژاد و نوسازی انجمن حجتیه و اعتدال که در حقیقت در مقابل انقلابی‌گری بوده است.»
حلقه نیاوران
علی سعیدی اما نمی‌خواهد به بازگشایی همه این تهدیدات بپردازد. او در اصفهان حاضر شده است تا از جانب سپاه و خامنه ای به تهدید اکنونی در درون نظام ولایت فقیه اشاره کند؛ بخش سرمایه داری ولایت فقیه که از منظر او در هر لحظه آماده خیانت! به تمامیت نظام است. به قول نبویان حتی آماده هستند که قاسم سلیمانی را تحویل آمریکا بدهند تا بتوانند روابط بانکی خود را با جهان داشته باشند.
علی سعیدی به فعالیت ۱۰ ساله حلقه نیاوران اشاره کرد و گفت: «همزیستی مسالمت‌آمیز با غرب نتیجه فعالیت این حلقه است؛ آن‌ها معتقدند نباید با غرب مقابله کنیم؛ خروشچف و گورباچف هم همین اعتقاد را داشتند و با غرب به تعامل پرداختند و نتیجه آن فروپاشی شوروی شد.»
مشترکات حلقه نیاوران
علی سعیدی در ادامه به مشترکات جبهه نیاوران اشاره می‌کند و به طور ضمنی می‌پذیرد که در این جبهه از نیروهای نظام، طیف های گوناگونی وجود دارد، اما دارای مشترکاتی هستند که آنها را حول آن مشترکات متحد می‌کند. به عبارت دیگر علی سعیدی به تشریح مانیفست بخش سرمایه داری ولایت فقیه می‌پردازد.
علی سعیدی گفت: «این جبهه مشترکاتی دارد که اولین آن تغییر محاسبات در مورد مبانی و اصول، سیاست‌های کلان و نگرش به دشمن است و دومین نقطه مشترک آن حرکت به سمت انقلابی‌زدایی از انقلاب، مقدسات، نهادها و شخصیت‌هاست.» علی سعیدی افزود: «غرب‌گرایی سومین نقطه مشترک این جبهه است».
علی سعیدی چهارمین نقطه مشترک در میان جبهه سرمایه داری ولایت فقیه را «تبعیت گزینشی از ولایت فقیه و نگاه نفاقی به ولی فقیه» دانست و در تشریح معنی آن افزود: «جایی که به نفعشان باشد می‌پذیرند و اگر نباشد نمی‌پذیرند و با سیره امام راحل(ره) هم همین‌گونه برخورد می‌کنند».
نقطه مشترک پنجم در مانیفست جبهه نیاوران از نظر علی سعیدی، «تلاش جدی برای رابطه با آمریکا و کاهش قدرت دفاعی» است.
علی سعیدی گفت که نقطه مشترک ششم در مانیفست جبهه سرمایه داری ولایت فقیه، «حرکت به سمت اقتصاد آزاد است درحالی که رهبری بر روی حرکت به سمت آزادی اقتصادی تأکید دارند». نقطه هفتم نیز آنجایی است که از آن با عنوان جام زهر منطقه ای تعبیر می‌شود. علی سعیدی گفت: آنها «می‌گویند شما چه کار به سوریه و عراق دارید».
نقطه هشتم اشتراک در میان جبهه نیاوران از منظر علی سعیدی، «عدم اعتقاد دین در جامعه است». [انتخاب ۱۵ خرداد ۹۶]
دو چهره‌ی خلافت
جمهوری اسلامی! از بدو تولد نامبارک خود در یک تناقض درونی به سر می‌برد. این نظام دارای سر مادون سرمایه داری است که در شخص ولی فقیه متجلی می‌شود. پیشینه این گروه به تصفیه فئودالیسم از دربار پهلوی در دوره ای که انقلاب سفید نامیده می‌شد باز می‌گردد.
وجه مغلوب استبداد پادشاهی به رهبری خمینی به انزوا رفت و با فراهم شدن شرایط اجتماعی و بین المللی در انقلاب ۵۷ به صحنه بازگشت و با حمایت قدرت های غربی که نمی‌خواستند ایران مسیر انقلاب را بپیماید به قدرت رسید.
خمینی در کشوری خلافت خود را تشکیل داد که پیشتر فئودالیسم را در عرصه سیاسی در هم شکسته بود. کشوری که شهرنشینی در آن گسترش یافته بود و روستا اهمیت اجتماعی خود را تا میزان زیادی از دست داده بود.
از طرفی دیگر نیروهای مادون سرمایه داری که به لحاظ اقتصادی و عموما فرهنگی کماکان ریشه در روستا داشتند در انقلاب ۵۷ به دور خمینی جمع شدند، سپاه پاسداران را به عنوان بازوی مسلح خود تشکیل دادند و به تدریج بر تمامی نهادهای دولتی مسلط شدند.
خمینی هژمونی سیاسی را در دست گرفت و آخرین نمادهای سرمایه داری که در دولت موقت و بعد رئیس جمهور اولش متبلور می‌شد را از صحنه حذف کرد، اما نتوانست واقعیت اجتماعی ایران را تغییر دهد، زیرا جوامع هرگز به عقب باز نمی‌گردند، در نتیجه به تدریج سرمایه داری سر خود را در درون جناح های ولایت فقیه بازیافت.
تا خمینی زنده بود تناقض درونی جناح های ولایت فقیه مجال بلوغ نهایی نیافت اما با مرگ خمینی و متعاقب آن فروپاشی شوروی و پایان جهان دوقطبی سرمایه داری سر خود را در درون نظام ولایت فقیه جستجو کرد و بازیافت. شعار سازندگی و خصوصی سازی هاشمی رفسنجانی، شعار اصلاحات و جامعه مدنی خاتمی، شعار اعتدال و ارتباط با جهان روحانی همه و همه نمایان شدن محتوای سرمایه داری در درون نظام ولایت فقیه بود.
ناتوانی بورژوازی ولایی
بخش بورژوایی ولایت فقیه از یک سو خواهان حرکت به سمت غرب است اما از طرف دیگر موجودیت سیاسی و اقتصادی خود را در بقای خلافتی می‌بیند که در آن هژمونی با محتوای فئودالی آن است. زمانی شاه این تناقض درونی در قدرت را با قرار گرفتن در پشت سر بخش کمپرادوری به نفع سرمایه داری حل کرده بود. اینبار اما ولی فقیه خود نماینده بخش مادون سرمایه داری است و در صورت تغییر موضع، تمامیت دستگاه ولایت فقیه فرو می‌پاشد. ضمن آنکه ولی فقیه نیز چنین تصمیمی ندارد، و نزاع درونی قدرت در جهت کسب هژمونی نهایی در داخل نظام ادامه دارد.
بارز شدن قطب بندی ها
در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه، خامنه ای از روحانی شکست خورد. مضمون سیاسی – اقتصادی این شکست، غلبه بخش بورژوایی در درون ولایت فقیه بر بخش مادون سرمایه داری در دستگاههای اجرایی است. خامنه ای در میان نیروهای درون نظام ضعیف تر شده است. از میان وعده به جام های زهر بیشتر از طرف روحانی و پیام ایستادگی! از طرف خامنه ای، نیروهای نظام از وا رفتن و عقب نشستن در برابر جهان حمایت کردند. هژمونی خامنه ای تضعیف شده است اما کاملا در هم شکسته نیست.
از جانب دیگر پیروزی روحانی به معنی تقویت جناح سرمایه داری ولایت فقیه نیست. این سرمایه داری فاقد پایه های اقتصادی تولیدگر در داخل کشور است. آنها امیدوارند که وضعیت اقتصادی نظام مقدس! را به شرایط کمپرادوری دوران پهلوی باز گردانند. آنها آرزو می‌کنند که بتوانند با جذب سرمایه خارجی، نفت را استخراج کنند. آنها دوست دارند که بانک های ورشکسته شان توسط غرب نجات پیدا کند. آنها در رویاهای خود می‌خواهند که با ورود سرمایه های غرب به داخل کشور! بتوانند بر آتش زیر خاکستر بیکاران آب اشتغال بریزد!
به لحاظ سیاسی نیز موجودیت جناحی که سر خود را در روحانی باز یافته است یکسره به باقی ماندن خلیفه، گره خورده است، اگر آنها موفق شوند خامنه ای را تضعیف یا حذف کنند، در حقیقت خود را در معرض نابودی قرار داده اند.
در هر صورت مردم ایران در کمین نشسته اند تا آینده ای بدون روحانی و خامنه ای برای خود رقم بزنند.