روحانی و جنتی در نفی رأی مردم


رأی مردم
۲۴ خرداد حسن روحانی «در دیدار و ضیافت افطار با اساتید و پزشکان ضمن گرامیداشت نوزدهم ماه مبارک رمضان و تسلیت ایام ضربت خوردن و شهادت مولای متقیان حضرت علی(ع)» گفت: «حکومت علی(ع) با خواست و اصرار مردم تشکیل شد» و امام علی خود تصریح کرد که «اگر شما مردم فرد دیگری را انتخاب کنید، من در اطاعت از او که شما مردم آن را برگزیدید، اولین نفر خواهم بود.»

روحانی به سراغ امام اول شیعیان رفت تا بوسیله او حرف خود را رو به جناح مقابل بزند. در جمهوری اسلامی! بیان منافع روز حکومتگران با استناد و اشاره به تاریخ تشیع امری مسبوق به سابقه است زیرا این حکومت خود را ادامه! ولایت امام اول شیعیان می‌داند.
روحانی در ادامه می‌افزاید: «مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی (ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود.»
هدف روحانی از اشاره به تاریخ، درو کردن دست آوردهای روز است در نتیجه به صراحت تاکید می‌کند که «مقام معظم رهبری به شنیدن صدای رسای مردم اهتمام داشته و دارند» به این ترتیب روحانی، خامنه ای را در برابر رأی ادعایی خود در ۲۹ اردیبهشت قرار می‌دهد تا تعادل لغزان خامنه ای را در اذهان نیروهای نظام لغزان تر کند.
مجلس خبرگان
بعد از سخنرانی روحانی افراد گوناگونی از درون نظام به صحنه می‌آیند تا جواب او را بدهند و نشان دهند که ولایت امری نیست که تابع رأی مردم باشد، از جمله آنها علی مطهری و مصباح یزدی بودند اما جدی ترین پاسخ از طرف مجلس خبرگان با امضای جنتی داده می‌شود.
اصلی ترین نهاد حامی ولایت فقیه به لحاظ تئوریک و حقوقی در نظام جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان است، در نتیجه وقتی روحانی شبهه ای در رابطه با مشروط بودن ولایت فقیه به رأی مردم مطرح می‌کند این نهاد می‌بایست حرف آخر را بزند. از این زاویه موضع گیری مجلس خبرگان در برابر اظهارات روحانی به مثابه نبرد عنصر خلافت! و جمهوریت! در درون نظام است.
جنتی وارد می‌شود
جنتی در مقدمه نامه خبرگان به تاریخ ۲۹ خرداد، می‌گوید: «در روزهای اخیر مطالبی پیرامون «مشروعیت» و «مقبولیت» حکومت اسلامی و تصدی ولایت و حاکمیت مبتنی بر آراء مردم با استناد به کلمات امیرالمؤمنین(ع) در جامعه مطرح شد که با برخی مبانی دینی اعم از مبانی دینی اهل سنت و تشیع که در فقه سیاسی اسلام مورد بحث قرار گرفته، متعارض و ناسازگار است. طرح این‌گونه مطالب هر چند تازگی ندارد و در طول تاریخ اسلام چه در عصر حضور و چه در دوران غیبت و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده و همواره از سوی علمای بیدار پاسخ داده شده است.»
جنتی ادعاهای روحانی را پدیده ای جدید به شمار نمی‌آورد، به این ترتیب او اذعان می‌کند که این نوع نزاع در درون نظام مسبوق به سابقه است و به این خاطر است که نظام مقدس! تحت تاثیر شرایط ایران در ابتدای انقلاب و حتی در زمانی که قانون اساسی خود را در سال ۶۸ کمی تغییر داد، نتوانسته است که موضوع رأی گیری را از آن حذف کند، در نتیجه جنتی نیاز دارد تا محتوای حضور مردم را در رابطه با امکاناتی که در اختیار ولایت فقیه قرار می‌دهند تشریح کند: «بیعت با پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به معنای مشروعیت بخشی به حکومت پیامبر و یا امام توسط مردم و بیعت‌کنندگان نمی‌باشد بلکه تأکیدی بر اعلام وفاداری و پیروی و فرمانبری از رهبران الهی است. بنابراین، نباید آن را با رأی مردم و انتخابات در دوران معاصر مقایسه کرد.»
جنتی سپس تصریح می‌کند که «البته اگر مردم با فردی غیر از ولی بیعت کنند مشروعیت نمی‌یابد».
جنتی در ادامه برای آنکه هیچ ابهامی در اظهارات او باقی نمانده باشد اعلام می‌کند که مبنای مشروعیت «ولایت فقیه» در خود آن است و هرکس سخنی غیر از این بگوید در مسیر تفرقه انگیزی حرکت کرده است؛ «مجلس خبرگان رهبری، با اذعان به نقش و جایگاه مردم در استقرار و استمرار حکومت اسلامی، بر اهمیت منحصر به فرد جایگاه رفیع امامت، ولایت و رهبری امت اسلامی که منشاء مشروعیت نظام اسلامی بوده و مردم‌سالاری دینی را به ارمغان آورده است و امروز در ولایت فقیه تجلی یافته، اصرار داشته و بر ضرورت حفظ وحدت داخلی و انسجام ملی و اجتناب از بحث و جدل‌های تفرقه‌انگیز تأکید می‌نماید.»
روحانی باز می‌گردد
فردای پیام «خبرگان رهبری» خطاب به روحانی در ۲۹ خرداد که در آن به او هشدار می‌دهند تا تفرقه افکنی نکند، روحانی خود را به «ضیافت افطار با علما و روحانیون» می‌رساند تا به تبیین مواضع قبلی خود بپردازد.
روحانی به صراحت اعلام می‌کند که «بخشی از مسائل ما اعتقادی است» و « بحث رأی مردم و آرای مردم اصلا مطرح نیست».
روحانی مجدد به تاریخ اسلام پناه می‌برد تا همان مبانی اعتقادی جنتی را به زبان دیگری بیان کند: «رسول خدا بار نبوت و رسالت را در مکه بر عهده گرفت، اما نتوانست ‏حکومت اسلامی را در مکه تشکیل دهد. در مکه عده محدودی اطراف پیامبر بودند که همین افراد ‏محدود نیز به شدت تحت فشار بودند»، «حالا در این وضعیت آیا پیامبر می‌تواند بیاید بگوید چون من پیامبرم، ‏حکومت شبه‌جزیره باید در اختیار من باشد؟»
روحانی در ادامه با مقایسه خمینی با پیامبر اسلام ضمن تاکید برپایه های تئوریک ولایت فقیه که اختیارات ولی فقیه را معادل اختیارات پیامبر می‌داند، می‌گوید: «امام خمینی (ره) که اواخر سال ۵۷ توانست حکومت تشکیل دهد، مگر ‏همان سال ۴۲ و ۴۳ به عنوان مرجع و ولی فقیه نبود و همان ولایت را نداشت؟ اما اعمال آن و اجرای ‏یک حکومت و تشکیل حکومت تا مردم بیدار نشوند و نیایند و حضور نداشته باشند، ممکن نمی‌شود.‏»
محتوای روحانی
روحانی رئیس جمهور ولایت فقیه است، او تمام عمرش را در این مسیر سپری کرده و در اتخاذ تصمیماتی مشارکت داشته است که به قیمت جان انسان ها، بقای گذرای ولایت فقیه را به ظاهر تضمین کرده است. روحانی هنگامی که در جنگ قدرت با خامنه ای رأی مردم را به میان می‌کشد به معنای گسست از تئوری ولایت فقیه نیست، در این تئوری حضور مردم به «ولی» «بسط ید» می‌دهد تا بتواند کارش را پیش ببرد، در این تئوری مردم و انتخاب آزادانه و آگاهانه آنان وجه تأسیسی ندارد بلکه تنها کارکرد تاییدی دارد. در نتیجه وقتی روحانی در پی خودنمایی های دموکراتیکش با دیوار سخت مجلس خبرگان روبرو می‌شود به باز تکرار همان مبانی ولایت فقیه می‌پردازد.
۳۰خرداد
تصادف و همزمانی جالب اظهارات روحانی و جنتی در دفاع از ولایت فقیه و روز تاریخی ۳۰ خرداد بسیار درس آموز است.
افرادی که در ۳۰ خرداد ۶۰ برای شرکت در یک تظاهرات مسالمت آمیز به خیابان ها آمده بودند، رأی مردم را مبنای مشروعیت می‌دانستند، آنان به همان دلیل، به قانون اساسی خمینی که بر مبنای ولایت فقیه بود رأی نداده بودند، و در دو نیم سال بعد از پیروزی انقلاب تا همان روز ۳۰ خرداد سهمی به جز کتک، دستگیری، شکنجه و کشته شدن نداشتند، در فردای ۳۰ خرداد نیز خمینی در ابعاد دهها هزار نفر آنان را کشت زیرا مخالف ولایت فقیه و قائل به رأی مردم بودند.