ورشکستگی نظام بانکی در جمهوری اسلامی!


شکست

وضعیتی که نظام بانکی جمهوری اسلامی در آن قرار دارد بر کسی پوشیده نیست. نظام بانکی تابعی از تمامیت اقتصاد ولایت فقیه است. اقتصادی که به تعبیر محمد شریعتمداری وزیر پیشنهادی روحانی برای وزارت «صنعت، معدن و تجارت» همه برنامه‌هایی که در طول ۳۸ سال گذشته برای آن ریخته شده، به شکست منتهی شده است. شریعتمداری نوشت: «چگونه شد که خصوصی‌سازی کردیم، اما بخش خصوصی ما بزرگ‌تر نشد و در مقابل، بخش شبه دولتی قدرت یافت؟ چگونه شد که برای مهار گرانی، سازوکارهای تعزیراتی تعریف کردیم اما انگیزه تولید را از بین بردیم؟ چگونه شد که برای کم کردن فاصله فقیر و غنی، یارانه نقدی اختصاص دادیم، اما به نتیجه مورد نظر نرسیدیم؟ چگونه شد که برای توسعه در کشور برنامه نوشتیم اما در نهایت، منابعمان را تلف کردیم؟ اصلا چرا پس از سال‌ها تلاش و برنامه‌ریزی نه از وضعیت رشد اقتصادی راضی هستیم، نه از وضعیت عدالت اجتماعی.» [محمد شریعمتداری و اعلام شکست اقتصادی جمهوری اسلامی!]

کمبود نقدینگی

روزنامه شرق نیز در ۲۵ مرداد ۹۶ طی مقاله‌ای معضل کمبود نقدینگی در اقتصاد کشور را بر روی میز می‌گذارد و می‌نویسد: «یکی از مشکلات اصلی اقتصاد بانک‌محور کشور کمبود نقدینگی است».


سیف

شرق در حالی از کمبود نقدینگی در «اقتصاد بانک محور» سخن می‌گوید که پیشتر سیف «رئیس بانک مرکزی» با سپردن حل و فصل معضلات برخی موسسات اعتباری به بانک‌ها آن را به عنوان یک راه حل برای خروج نظام، از مشکلی به نام جمعیت عظیم «مالباختگان» معرفی کرده بود. [سیف، موسسات مالی! و گسترش بحران]
روزنامه شرق کمبود نقدینگی را تنها، مشکل بنگاه‌های اقتصادی نمی‌داند، این مشکل در بانک‌ها نیز وجود دارد و از این نقطه است که بانک‌ها نه تنها نمی‌توانند به رفع مشکل نقدینگی در اقتصاد کشور کمک کنند که خود به بخشی از مشکل تبدیل می‌شوند.


علت

اما بانک‌ها چرا و چگونه در مشکل کمبود نقدینگی گرفتار آمده‌اند؟
بانک‌ها «بخشی از هزینه‌های خود را از محل اصل سپرده‌های بانکی که از طریق ارائه سودهای بالا جذب کرده‌اند، تأمین می‌کنند.» بانک‌ها ناتوان از پرداخت سود به چنین سرمایه‌هایی از محل سرمایه گذاری صورت گرفته هستند، در نتیجه به ناچار «پرداخت سود مشتریان نه از محل درآمدهای حاصل از سرمایه‌گذاری این سپرده‌ها که از جذب سپرده‌های جدید» صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر بانک به مانند فرد مقروضی می‌ماند که برای پرداخت بدهی خود نیازمند گرفتن وام‌های جدید است و این امر باعث می‌شود تا به طور دائم بر حجم بدهی‌اش افزوده شود.
بانک‌ها در سرمایه گذاری‌های خود شکست خورده‌اند، و پول‌ها را در جایی قرار داده‌اند که «در عمل سود و درآمدی ایجاد نکرده» است.


مطالبات

بانک‌ها همچنین از دولت طلبکار هستند که به نوشته شرق بازپرداخت آن «در این شرایط پرمخاطره، از دسترس بانک‌ها خارج است.» همچنین بخشی از دارایی بانک‌ها در بخش «املاک و ساختمان‌ها» سرمایه گذاری شده که در «رکود چندساله اخیر بازار مسکن» نه تنها سودی به همراه نداشته است بلکه «دچار کاهش ارزش» نیز شده است و حتی «امکان نقدینگی فوری آن نیز وجود ندارد.»
بانک‌ها در جمهوری اسلامی! مطالباتی از اشخاص حقیقی و حقوقی دارند که بنا به نوشته شرق «به طور میانگین ۱۰ درصد این مطالبات به صورت مطالبات غیرجاری بانک‌ها درآمده است.» افرادی که این تسهیلات را دریافت کرده‌اند به طور طبیعی آنقدر قدرتمند هستند که هم بتوانند از بانک‌ها تسهیلات دریافت کنند و هم بتوانند از بازپرداخت آن خودداری کنند.


اوراق بهادار

شرایط برای بانک‌ها و تمامیت اقتصاد جمهوری اسلامی! به میزانی بحرانی است که به نوشته شرق «برخی نظر به استفاده از ابزار تبدیل دارایی بانک‌ها به اوراق بهادار و فروش آن در بازار سرمایه دارند تا با آزاد‌سازی جریان نقد این دارایی‌ها، بتوان مشکل نقدینگی بانک‌ها در مرحله اول و در مرحله بعد بنگاه‌های اقتصادی را حل کرد.»


ورشکستگی

سیف، «رئیس بانک مرکزی» خطاب به مالباختگان، آنها را به سودجویی برای سرمایه گذاری در موسساتی که سود بیشتر پرداخت می‌کردند متهم می‌کرد. او سپرده گذاران را دعوت می‌کرد که به سراغ موسساتی که سود بیشتر پرداخت می‌کنند نروند و خواستار رعایت انضباط مالی کشور بود. معنی حرف او عبارت بود از سپردن سپرده‌ها به بانک‌ها، اما واقعیت آن است که بانک‌ها نیز ورشکسته هستند، و یکی از علل شکل دهی موسسات اعتباری در نظام جمهوری اسلامی! برای جمع آوری نقدینگی از دست مردم، همین ورشکستگی نهادهای سنتی اقتصادی بود.
به نظر می‌رسد اقتصاد نظام مقدس! روزهای دشوارتری را نیز در پیش رو داشته باشد، روزهایی که به طور مستقیم نتیجه سیاست‌های شکست خورده اقتصادی نظام در طول ۳۸ سال گذشته است.