قسمت نهم
استراتژی قیام و
سرنگونی
اشرف کانون استراتژیکی نبرد
نقدینه بزرگ ملت درمبارزه آزادیبخش با رژیم ولایت
پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی -30دی 1388
سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور
اشرف کانون استراتژیکی نبرد
نقدینه بزرگ ملت درمبارزه آزادیبخش با رژیم ولایت
پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی -30دی 1388
سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور
قسمت نهم
اولین انتخابات مجلس شورای ملی
اولین انتخابات مجلس که آن موقع طبق قانون اساسی همین رژیم ”مجلس شورای ملی“ نام داشت در اواخر اسفند سال 1358 برگزار شد. با توجه به تجربه انتخابات خبرگان، تجربه رفراندوم قانون اساسی و تجربه انتخابات ریاست جمهوری، و با توجه به تبلیغات وجعلیات جنونآمیز خمینی و حزبش (حزب جمهوری اسلامی) علیه مجاهدین، امیدی به برگزاری انتخابات سالم و آزاد مجلس نبود. با این همه، تصمیم به شرکت و فعالیت همه جانیه گرفتیم.
هدف، ادامه دادن به فضای مسالمت و پرهیز از جنگ و خونریزی بود. اگر هم که خمینی تقلب نمیکرد و نتیجه انتخابات رامی پذیرفت، نور علی نور بود! آنوقت میشد باز هم به اصلاح رژیم ولایتفقیه چشم دوخت.
اما بنظر میرسید خمینی یقین داشت که در صورت اصلاح شدن رژیم و برگزاری انتخابات آزاد، دیگر جایی برای ولایتفقیه باقی نمیماند.
چنین بود که در جریان انتخابات مجلس هم، تا توانستند از مجاهدین گرفتند و زدند و زندانی کردند. لوموند در همانزمان گزارش کرد که بیشاز 2500نفر از هواداران مجاهدین در دور اول انتخابات مضروب و مجروح شدند و نمایندگان مجاهدین که قصد نظارت بر جریان رأیگیری را داشتند با ضرب و شتم از حوزهها اخراج و حتی بازداشت شدند.
در پی کلان تقلبات انتخاباتی، مجاهدین حتی محل چاپ نشریات و جعل اسناد حزب خمینی علیه خودشان را هم کشف و افشا کردند.
***
همه کسانیکه آن ایام را بهخاطر دارند، میدانند که به هنگام اعلام نتایج انتخابات مجلس از رادیو و تلویزیون دولتی، در دو روز اول، اسم من و تعداد دیگری از مجاهدین در صدر لیست دارندگان آراء در تهران خوانده میشد. اما بعد از دو روز صحنه بالکل چرخید و ما به انتهای لیست رفتیم.
با اینهمه، رژیم خودش اعلام کرد که 25درصد آرا در تهران (بیشتر از 530هزار رأی) به نام من ریخته شده است.
در شهرستانها هم، درحالی که حزب خمینی در مجموع حدود 6/1میلیون رأی آورده بود، رأی اعلام شده برای مجاهدین، حدود 900هزار، یعنی بهرغم همه تقلبات، 56درصد حزب حاکم بود. اما عجبا از دولت سر ولایتفقیه، حتی پای یک نفر از مجاهدین هم به مجلس نرسید!
جالب است بدانید 25نماینده حزب خمینی که از شهرستانها به مجلس رفتند، در مجموع کمتر از 500هزار رأی آورده بودند
***
در خاتمه دور اول انتخابات مجلس، با انبوهی مدارک، که قسمتی از آنها در نشریه مجاهد منتشر شد ، به اثبات رسید که فقط در تهران نیممیلیون رأی مجعول بهسود حزب خمینی به صندوقها ریخته شده است. خیلی از صندوقها با تأخیر یکی دوهفتهیی به انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات میرسید و معلوم بود که در این فاصله آنها را از آرای مجاهدین خالی و با آرای حزب جمهوری انباشتهاند.
روزی که با یکچمدان اسناد تقلبهای انتخاباتی به شورای ارتجاع خمینی رفته بودم، رفسنجانی تقلب را قبول نکرد، اما گفت که من یک چیز را قبول دارم و آن اینکه، همچنان که خودمان هم (در آمار و ارقام انتخابات) اعلام کردهایم شما بعد از ما هستید… .
روزی هم که باهمین اسناد، برای اعتراض رسمی به وزارت کشور رفتم، مهدوی کنی که در آن زمان وزیر کشور بود، بحث را از ”انتخابات“ به ”اعتقادات“ التقاطی! ما منحرف کرد.
محترمانه به او گفتم که حاج آقا، در زمان شاه به ما میگفتند ”مارکسیست - اسلامی“ و حالا این کلمه با ”التقاطی“ جایگزین شده، آخر چه دلیلی برای آن دارید؟ وانگهی از شما دعوت میکنم به کلاسهای ”تبین جهان“ که هر جمعه در دانشگاه صنعتی شریف برگزار میشود تشریف بیاورید و بحثهای ما را ببینید و هر کجای آن که ”التقاط“ است، تصحیح کنید… .
مهدوی کنی گفت، نه، نیازی به آن نیست، مدارک کافی اینجا هست. بعد، بدون هیچ شرم و حیا، کشو میز کارش را کشید، و برگههای رأی من و اشرف و عزیز (مادر رضاییهای شهید) را که با هم رأی داده بودیم جلوی رویم گذاشت.
واقعاً سرم سوت کشید که چگونه در یک رایگیری مخفی برگههای رأی ما هم از کشوی میز وزیر کشور رژیم سر در میآورد!
داستان این بود که در تهران که 30 نماینده باید انتخاب میشدند، هر رأی دهنده حق داشت اسم 30نفر را بنویسد.
مجاهدین و ائتلاف انتخاباتی آنها، اسم 24کاندیدا را برای انتخابات مجلس اعلام کرده بودند و جا را برای 6 اسم خالی گذاشته بودند که هرکس خودش 6نفر دیگر را انتخاب کند و بنویسد. من و اشرف در برگه رأی خودمان اسامی 6تن از انقلابیون فدایی هم بند خودمان از سازمان چریکهای فدایی خلق را علاوه بر 24 اسم اعلام شده از جانب ائتلاف انتخاباتی خودمان نوشته بودیم که «شورای معرفی کاندیداهای انقلابی و ترقیخواه» نام داشت.
به مهدوی کنی گفتم: قبل از هرچیز نمیفهمم که آراء مخفی ما نزد شما چه میکند؟ بعد هم آیا بنظر شما رای دادن به 6 انقلابی که سالها در زندان بودهاند و آنها هم مثل ما مبارزه میکردند و شکنجه شدند و شرکت کردن آنها در حیات سیاسی کشور دلیل بر التقاط است؟ (نقل به مضمون)
مهدوی کنی با وقاحت گفت، چرا به روحانیت و مسلمین رای ندادید؟
گفتم، راستش نمیدانستم که روزی در وزارت کشور جمهوری اسلامی که بهطور معمول باید مجری یک انتخابات آزاد با رای گیری مخفی باشد، مورد چنین مواخذهای که تفتیش عقیده را تداعی میکند، قرار خواهم گرفت (نقل به مضمون)
پایان قسمت نهم
ادامه دارد.........