دو عکس خمینی
در یکی از جمعههای سال ۶۰، لاجوردی در حالی به عنوان سخنران پیش از خطبههای «نماز جمعه»! در پشت تریبون قرار میگیرد که یک عکس خمینی در پشت سر او و عکسی دیگر از او بر روی تریبونی است که لاجوردی در پشت آن ایستاده است. او در میان دو عکس خمینی از آنچیزی که مطلوب «امام»! است سخن میگوید.
لیبرالیزم مذهبی
لاجوردی خطاب به مخاطبین میگوید: «شما در ظرف این دو سال و نیم چه مقدار ضربه از لیبرالیزم فوکول کرواتی خوردید، چه مقدار ضربه از لیبرالیزم از اروپا برگشته و روشنفکران غربزده خوردید، دقت کنید که خدایی ناکرده چیزی به جای آن بنشیند و به نام لیبرالیزم مذهبی همان حرکت را انجام بده، چیزی به نام لیبرالیزم مذهبی بر ما حاکم بشه، مبارزهی با او دشوارتر از لیبرالیزم غرب زدهی از فرنگ برگشته است.» [شبکه خبر]
در خدمت خلیفه
لاجوردی خود را حافظ خلیفه میداند. او با همه میستیزد تا جمهوری اسلامی! از خط ولی فقیه منحرف نشود. حال بهای آن کشتارهای دسته جمعی در درون زندانها یا شکنجههای بیرحمانه برای درهم شکستن هویت انسانی زندانی باشد، برای لاجوردی هیچ تفاوتی ندارد.
چهرهی دادگاه!
دادگاه! در جمهوری اسلامی! در چهرهی لاجوردی متجلی است، او از ۲۰ شهریور ۵۹ با نظر مساعد خمینی و پیشنهاد بهشتی «دادستانی انقلاب تهران» را برعهده گرفت. [تسنیم ۱ شهریور ۹۲] او در حالی به این مقام رسید که از کمترین سوادی در رشته حقوق نیز برخوردار نبود. لاجوردی در کلاس دوم دبیرستان مدرسه را ترک گفته و در عین کسب و کار در بازار، در پای منبر «آخوند»ها حاضر میشد.
خمینی به تدریج به نقطهای نزدیک میشد تا تمام مخالفان ولایت فقیه را از میان بردارد، پس چه کسی برای خمینی و بهشتی مناسبتر از لاجوردی میتوانست باشد. با آنچه لاجوردی در زندانها در دهه۶۰ انجام داد، ولایت فقیه در ایران حفظ شد و جامعه به نقطهی ویرانی کنونی خود رسید.
خمینی به تدریج به نقطهای نزدیک میشد تا تمام مخالفان ولایت فقیه را از میان بردارد، پس چه کسی برای خمینی و بهشتی مناسبتر از لاجوردی میتوانست باشد. با آنچه لاجوردی در زندانها در دهه۶۰ انجام داد، ولایت فقیه در ایران حفظ شد و جامعه به نقطهی ویرانی کنونی خود رسید.
سپاس خمینی
به گفتهی یکی از دوستان لاجوردی، خمینی بارها از لاجوردی برای تعطیلی نشریات جریانات رقیب حزب جمهوری اسلامی! تشکر کرده بود، و در دیداری گفته بود: «وقتی دادستان انقلاب حکمی میدهد بر من هم واجب است که اطاعت کنم». دوست لاجوردی افزود که بدون قاطعیت لاجوردی در دهه۶۰ امروز جمهوری اسلامی! از امنیت برخوردار نبود. [برنامه جهان آرا ـ شبکه افق]
گیلانی
محمد محمدی گیلانی که در نقش قاضی و حاکم شرع صحنه گردان بسیاری از «دادگاه»ها! در دهه۶۰ به همراه لاجوردی بود، بعد از کشته شدن لاجوردی گفت که اگر قاطعیت لاجوردی نبود «برای ما پایداری جمهوری اسلامی مقدور نبوده». [یوتیوپ]
بیدادگاه
دادگاههایی که لاجوردی در آن در نقش «دادستان»! حاضر میشد کمتر شباهتی به یک دادگاه داشت. آنها نمایشی بود برای نشان دادن قدرت نظام، و زندانیهایی که منکوب قدرت! قاهر! ولایت فقیه هستند. محاکماتی بدون وکیل مدافع یا هیئت منصفه و بعضا با حضور جمعیتی که از آنها با عنوان «امت حزب الله» یاد میشد که گاه و بیگاه در وسط دادگاه علیه زندانی شعار میدادند.
وکیل!
لاجوردی در مصاحبهای در سال شصت با لحنی آکنده از خشونت میگوید: «ما زندان اوین را اختصاص دادیم به کسانی که جرایم ضد انقلابی دارند و با نظام جمهوری اسلامی جنگ مسلحانه میکنند بنابراین در داخل زندان اوین بیشترین آمار از سازمان منافقین است». لاجوردی سپس افزود: «من نکتهای را باید بگم که در این جرایم ضد انقلابی خوشبختانه انگیزهای برای وکلا وجود نداره که از این آقایون بیاند دفاع بکنند چون بالاخره باید یک مقدار اعتقاد داشته باشه به حرکت مسلحانه علیه نظام تا وکالت از یک متهمی را به عهده بگیره که بیاد ازش دفاع بکنه». [یوتیوپ]
مرگ
لاجوردی در ۱ شهریور ۷۷ توسط علی اکبر اکبری از جوانان ایلامی کشته شد. در حالی لاجوردی در برابر مرگ سر فرود آورد که کارنامهای سیاه و خونبار، از خود بر جای گذاشت.
پیشینه
لاجوردی از دههی ۴۰ به جنبش بنیادگرای خمینی پیوسته بود و در همین رابطه سالیانی را در زندان شاه سپری کرد. لاجوردی در سال ۵۶ از زندان آزاد میشود. لاجوردی پیش از آزادی از زندان علیه زندانیان مجاهدین خلق فعالیت میکرد. فعالیتی که بعد از انقلاب ۵۷ و تصاحب آن توسط خمینی ادامه پیدا کرد.
توبه!
لاجوردی در شکنجه کردن مرزی نمیشناخت. او تنها زمانی از زندانییی گذشت میکرد که مطمئن میشد که او به تمام معنی از هویت انسانی خود تهی شده و دربرابر ولایت فقیه به تسلیم روحی و جسمی تن داده است، با این وجود برخی از زندانیان درهم شکسته را نیز اعدام کرد زیرا توبهشان برای او محرز نشده بود.
شکنجه کودکان
لاجوردی حتی کودکان را نیز شکنجه میکرد. موسوی اردبیلی که در دهه۶۰ بالاترین مقام قضایی جمهوری اسلامی! محسوب میشد، شاهد اتاق دربسته و تاریکی بوده است که کودکان مجاهدین خلق در آن توسط لاجوردی محبوس شده بودند. [موسوی اردبیلی، لاجوردی و کودکان زنان زندانی]
درون نظام
انتقاد و اعتراض لاجوردی به رقبایش در درون نظام همیشه این بود که چرا دست او را برای کشتارهای بیشتر باز نگذاشتهاند، و اعتراض آنها به لاجوردی از این زاویه بوده است که افراط او در شکنجه و اعدام، آبروی نداشتهی نظام مقدس! را بیش از پیش برده است.
بازتولید جنایت
سقوط لاجوردی در آستان مرگ به تاریخ ۱ شهریور ۷۷ اگرچه جمهوری اسلامی! را از یکی از قصابان خود محروم کرد اما به تاریخ جنایت در جمهوری اسلامی! پایان نداد. اعدام و شکنجه کماکان ابزار اصلی حفظ خلافت اسلامی! در ایران است و نظام قضایی! جمهوری اسلامی به بازتولید دادستانها و زندانبانهایی همچون لاجوردی ادامه میدهد.