نام صادق خلخالی برای کسانی که اواخر دهه ۵۰ و دهه ۶۰ را به یاد میآورند مترادف با اعدام، تیرباران، تیر خلاص، و وحشتآفرینی است. عکسی از تیرباران مردانی با چشم بسته در کردستان، نام خلخالی را با جنایت، برای همیشه پیوند زده است. خلخالی شاگرد و مرید خمینی، در قساوت و درندهخویی، هم شاگرد خمینی بود.
صادق خلخالی در گیوی از توابع شهرستان خلخال استان اردبیل متولد شد. وی در هفده سالگی وارد قم شد و همدرس و هم مباحثه مصطفی خمینی پسر بزرگ خمینی بود. او سیزده سال شاگرد خمینی بود. خلخالی به دلیل همکاری با «فدائیان اسلام» به مدت یک سال از ورود به مدرسه فیضیه محروم شد. در اواخر دوران پیش از انقلاب ۵۷، چهار سال در تبعید بود. وی سپس به قم و از آنجا به نزد خمینی در پاریس رفت و دوازده روز پیش از ورود خمینی به ایران، بازگشت.
شروع اعدامها
در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ با حکم خمینی به عنوان «حاکم شرع دادگاههای انقلاب» منصوب میشود. در این دوره صدها نفر به حکم خلخالی اعدام شدند. این در حالیست که خلخالی هرگز هیچ دورهای از کلاسهای قضا در حوزهها را نخوانده بود زیرا چنین درسی اساسا بعد از مشروطیت به مدت ۷۰ سال تقریبا در حوزهها متروک بود و بعد از انقلاب این دروس در حوزه ها مجددا راه اندازی شد. تنها امتیاز خلخالی برای نشستن در موضع حاکم شرع برای خمینی، گوش به فرمان خمینی بودن برای صدور احکام اعدام بود که شدیدا خمینی برای تثبیت سلطه غاصبانهاش بر رهبری انقلاب مردم ایران به آن نیاز داشت.
اعدام بدون محاکمه
بسیاری از اعدام شدگان در نخستین روزهای پس از انقلاب ۵۷، وابستگان به حکومت سابق بودند. امیرعباس هویدا، فرخرو پارسا «اولین وزیر زن در ایران»، عباسعلی خلعتبری «وزیر امور خارجه»، غلامرضا کیانپور «وزیر اطلاعات»، غلامرضا نیکپی «شهردار تهران»، منوچهر آزمون و نصیری «رئیس ساواک» و شمار بسیاری دیگر از نظامیان ارشد حکومت سابق، در زمره اعدام شدگان خودسرانه توسط خلخالی قرار دارند. هیچکس نمیدانست که این اعدامها، مقدمهای برای شروع اعدام نیروهای انقلابی و مردم عادیست! اما خمینی میدانست که برای کشتارهای بعدی نیاز به کشتارهای مقدماتیای دارد که در جو انقلابی ضد سلطنتی آن زمان علیه سردمداران رژیم شاه مشروع بود.
کشتار در کردستان، شهریور ۵۸
خلخالی در تابستان ۵۸ بعنوان «حاکم شرع» راهی کردستان شد و به قتل عام مردم کردستان پرداخت. عده زیادی از مردم کردستان در این سال به دست خلخالی به جوخههای تیرباران سپرده شدند. وسعت کشتار در کردستان به قدری زیاد بود که با اعتراض «دولت موقت» مواجه شد.
در طول ماه های مرداد و شهریور۵۸، درحالیکه نیروهای سپاه وارد شهرهای کردستان شده بودند، خلخالی برای چندین هفته به محاکمه مردان، زنان، و پسرانی که بدون هیچگونه «حکم جلب» و یا اتهامی، دستگیر شده بودند، پرداخت. خلخالی با پرسیدن چند سوال مختصر، آنها را به جرائمی از قبیل «مفسد فیالارض و محاربه با خدا و رسول خدا» و ابراز حمایت از «احزاب سیاسی کرد» متهم و آنها را به جوخههای اعدام میسپرد. به خانوادههای قربانیان از پیش درباره این اعدامها اطلاعی داده نمیشد. به بسیاری از آنان میگفتند که قرار است عزیزانشان آزاد شوند، در حالیکه بعد دریافتند آنها را اعدام کردهاند. برخی مجبور شدند در میان تل اجساد پوشیده از یخ به دنبال جسد عزیزانشان بگردند. در بعضی موارد، خانوادهها هرگز اجساد مورد نظرشان را پیدا نکردند. اگرچه تعداد کل اعدامها معلوم نیست، اما بر اساس آنچه در آن زمان گزارش شده، ۸۰ تن در طول سه هفته اعدام شدند.
روزنامهها در باره سبعیت خلخالی گزارشهائی منتشر نمودند و نهایتاً اخبار این اعدامها در سراسر جهان انتشار یافت. عکسی از اعدام ۱۱ مرد در شهر سنندج، جایزه پولیتزر را در سال ۱۳۵۹ به خود اختصاص داد و تصویری بهتآور از وحشیگری خلخالی و بیارزش انگاشتن جان انسان، توسط حکومت ولایت فقیه را به نمایش گذاشت.
یک خبرنگار ایرانی ساکن ایتالیا مشاهداتش درباره روند برگزاری محاکمه خلخالی در کردستان را چنین شرح می دهد: «در پایگاه نظامی سنندج یک میز کوچک که متعلق به معلم کلاس بود را از دبستانی آوردند و گذاشتند وسط پادگان. آقای خلخالی پشت آن نشست. چند نفر از همراهان نزدیکش هم بودند، بعد سه چهار نفر از هموطنان کرد را یکی یکی آوردند و در مجموع، در نیم ساعت همه این افراد محکوم به اعدام شدند. محاکمه به این شکل بود که یک نفر در یکی دو دقیقه اسم و فامیل و نام پدر و شماره شناسنامه و جرم افراد را می خواند. سپس آقای خلخالی از فرد می پرسید که توبه کرده ای یا می خواهی توبه کنی؟ افرادی که من دیدم هیچ یک توبه نکردند بلکه سعی در رد اتهامات خود داشتند که بلافاصله حرفشان قطع و حکم اعدامشان صادر می شد و بعد می بردند در همان پایگاه کمی آنطرف تر و اعدام می کردند. اگر اشتباه نکنم و حافظه یاری کند در مریوان بود که آقای خلخالی خودش تیر خلاص را زد.»
در طول ماه های مرداد و شهریور۵۸، درحالیکه نیروهای سپاه وارد شهرهای کردستان شده بودند، خلخالی برای چندین هفته به محاکمه مردان، زنان، و پسرانی که بدون هیچگونه «حکم جلب» و یا اتهامی، دستگیر شده بودند، پرداخت. خلخالی با پرسیدن چند سوال مختصر، آنها را به جرائمی از قبیل «مفسد فیالارض و محاربه با خدا و رسول خدا» و ابراز حمایت از «احزاب سیاسی کرد» متهم و آنها را به جوخههای اعدام میسپرد. به خانوادههای قربانیان از پیش درباره این اعدامها اطلاعی داده نمیشد. به بسیاری از آنان میگفتند که قرار است عزیزانشان آزاد شوند، در حالیکه بعد دریافتند آنها را اعدام کردهاند. برخی مجبور شدند در میان تل اجساد پوشیده از یخ به دنبال جسد عزیزانشان بگردند. در بعضی موارد، خانوادهها هرگز اجساد مورد نظرشان را پیدا نکردند. اگرچه تعداد کل اعدامها معلوم نیست، اما بر اساس آنچه در آن زمان گزارش شده، ۸۰ تن در طول سه هفته اعدام شدند.
روزنامهها در باره سبعیت خلخالی گزارشهائی منتشر نمودند و نهایتاً اخبار این اعدامها در سراسر جهان انتشار یافت. عکسی از اعدام ۱۱ مرد در شهر سنندج، جایزه پولیتزر را در سال ۱۳۵۹ به خود اختصاص داد و تصویری بهتآور از وحشیگری خلخالی و بیارزش انگاشتن جان انسان، توسط حکومت ولایت فقیه را به نمایش گذاشت.
یک خبرنگار ایرانی ساکن ایتالیا مشاهداتش درباره روند برگزاری محاکمه خلخالی در کردستان را چنین شرح می دهد: «در پایگاه نظامی سنندج یک میز کوچک که متعلق به معلم کلاس بود را از دبستانی آوردند و گذاشتند وسط پادگان. آقای خلخالی پشت آن نشست. چند نفر از همراهان نزدیکش هم بودند، بعد سه چهار نفر از هموطنان کرد را یکی یکی آوردند و در مجموع، در نیم ساعت همه این افراد محکوم به اعدام شدند. محاکمه به این شکل بود که یک نفر در یکی دو دقیقه اسم و فامیل و نام پدر و شماره شناسنامه و جرم افراد را می خواند. سپس آقای خلخالی از فرد می پرسید که توبه کرده ای یا می خواهی توبه کنی؟ افرادی که من دیدم هیچ یک توبه نکردند بلکه سعی در رد اتهامات خود داشتند که بلافاصله حرفشان قطع و حکم اعدامشان صادر می شد و بعد می بردند در همان پایگاه کمی آنطرف تر و اعدام می کردند. اگر اشتباه نکنم و حافظه یاری کند در مریوان بود که آقای خلخالی خودش تیر خلاص را زد.»
کشتار در گنبد
خلخالی پس از کشتار مردم کردستان راهی گنبد شد و در آنجا نیز دست به کشتار مردم ترکمن صحرا و گنبد زد. خلخالی حکم اعدام ۹۴ نفر را در گنبد صادر کرد.
خلخالی درباره این جنایت خود، در مجلس ولایت فقیه با افتخار! گفته بود: «... من با قاطعیت در گنبد وارد شدم و یکی از کارهای برجسته و انقلابیام در گنبد بود... ما دستور دادیم هر کسی را که مسلح باشد بیاورند که آوردند. یکی دوتا سه تا پنج تا. هر کسی را که مسلح آوردند ما اعدام کردیم. این جریان را که میگویم شاهد زنده دارم: آقای هاشمی [رفسنجانی] حاج احمدآقا [خمینی] شخص حضرت امام خود آقای منتظری و همه مسئولان آقای دکتر بهشتی و آقای قدوسی... همه میدانستند. آقای رفیقدوست هم میداند. ۹۴ نفر از جمله توماج، واحدی، مخدوم، جرجانی، اینها را بنده اعدام کردم ۹۴ نفر را اعدام کردم نه یک نفر را... من با قاطعیت اسلامی در گنبد وارد جریان شدم و خلق ترکمن را در آنجا کوبیدم...» [روزنامه آزادگان، ۲۸شهریور۱۳۶۳]
خلخالی درباره این جنایت خود، در مجلس ولایت فقیه با افتخار! گفته بود: «... من با قاطعیت در گنبد وارد شدم و یکی از کارهای برجسته و انقلابیام در گنبد بود... ما دستور دادیم هر کسی را که مسلح باشد بیاورند که آوردند. یکی دوتا سه تا پنج تا. هر کسی را که مسلح آوردند ما اعدام کردیم. این جریان را که میگویم شاهد زنده دارم: آقای هاشمی [رفسنجانی] حاج احمدآقا [خمینی] شخص حضرت امام خود آقای منتظری و همه مسئولان آقای دکتر بهشتی و آقای قدوسی... همه میدانستند. آقای رفیقدوست هم میداند. ۹۴ نفر از جمله توماج، واحدی، مخدوم، جرجانی، اینها را بنده اعدام کردم ۹۴ نفر را اعدام کردم نه یک نفر را... من با قاطعیت اسلامی در گنبد وارد جریان شدم و خلق ترکمن را در آنجا کوبیدم...» [روزنامه آزادگان، ۲۸شهریور۱۳۶۳]
کشتار در شیراز
خلخالی در ۱۲ تیر ۱۳۵۹ در شیراز ۲۴ نفر را طی کمتر از ده ساعت، بدون دسترسی به پرونده قضائی محاکمه و ۱۴ نفرشان را اعدام کرد، حکم صادره «فورا» بدون ملاقات اعدامشدگان با بستگانشان اجرا شد. اعدام شدگان دو دسته بودند، برخی قبلا توسط «حاکم شرع» شیراز محاکمه و محکوم به حبس شده بودند و برخی نیز پروندهشان در دست رسیدگی بود. ۹ نفر از آنها به عنوان «قاچاقچی مواد مخدر» و شش نفر دیگر به عنوان «ضدانقلاب» اعدام شدند. یکی از اعدامشدگان زن و کلیمی بود. «امام جمعه» شیراز و فرمانده سپاه فارس از نتیجه قضاوت «حاکم شرع» محلی راضی نبودند. به دعوت آنها صادق خلخالی «رئیس دادگاه ویژه مواد مخدر» به شیراز آمد و این افراد را اعدام کرد. «آخوند» بهاءالدین محلاتی از سران قیام ۱۵خرداد۴۲طی نامهای به خمینی به این جنایت خلخالی اعتراض کرد اما خمینی اعتنایی به محلاتی نکرد.
حکم تجاوز
تجاوز به زندانیان زن و مرد طی بازجویی به منظور گرفتن اعتراف از طرف خلخالی مجاز عنوان شده بود. خلخالی همچنین برای زنان محکوم به اعدام، پیش از اعدام اجازه تجاوز به آنها توسط پاسداران را صادر کرده بود.
خلخالی سپس در اسفند ماه ۱۳۶۰ سرپرست «کمیته مبارزه با مواد مخدر» شد و به ادامه کشتار و اعدام پرداخت.
خلخالی سپس در اسفند ماه ۱۳۶۰ سرپرست «کمیته مبارزه با مواد مخدر» شد و به ادامه کشتار و اعدام پرداخت.
تخریب
خلخالی سعی در تخریب آرامگاه فردوسی و تخت جمشید هم داشته است. اما این امر با مخالفت بزرگانی چون آقای طالقانی و مقاومت مردم این مناطق ناکام ماند.
پیوند نامیمون
خلخالی در نخستین دوره از انتخابات «مجلس» از قم، کاندیدای نمایندگی «مجلس» شد. در این انتخابات! «حزب توده» صادق خلخالی را به عنوان نامزد خود معرفی کرده بود.
در هم تنیده
کشتار و اعدام چنان در تار و پود افکار خلخالی در هم تنیده شده بود که نمیتوانست حتی یک لحظه به چیزی به جز اعدام فکر کند: «من حاكم شرع بودم و پانصد و چند نفر از ... را اعدام كردم و صدها نفر از عوامل غائلههای کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم؟! و اکنون در مقابل اين اعدام هائی كه كردم، نه پشيمانم و نه گلهمند و نه دچار عذاب وجدانم! تازه معتقدم كه كم كشتم! خيلیها سزاوار اعدام بودند كه به چنگم نيافتادند.» [کتاب ایام انزوا. خاطرات خلخالی صفحه ۱۲]
رو به فنا
خلخالی یک نتیجه و نمونه کامل! از دستگاه ولایت فقیه بود که جان انسانها را به خاطر بقای حکومت ولایت فقیه میگرفت. اما گویا این بقا، در نزدیک به ۴ دهه بعد، در وادی تبدیل شدن به فنا گام بر میدارد. ولایت فقیه همچنان از اعدام برای بقای حاکمیتش استفاده میکند. اما روزهای پایان این تراژدی نزدیک به نظر میرسد.