اجزای کودتا
۲۸ مرداد سال ۳۲ برای افراد مطلع از تاریخ معاصر ایران به مثابه یک سرفصل تاریخی محسوب میشود. در این روز دولت قانونی محمد مصدق توسط ارتش شاه، در یک کودتا سرنگون شد. بدنه اجتماعی این کودتا توسط یکی از اوباش معروف به نام شعبان جعفری فرماندهی میشد. سر سیاسی و مذهبی آن «آخوند» کاشانی و «آخوند» بهبهانی بودند که با دریافت پول از سفارتخانههای خارجی به تایید و پشتیبانی و همراهی با کودتا پرداختند. بازوی نظامی کودتا نیز ارتش شاه بود. ارتشی که به طور طبیعی برای دفاع از یک حکومت و نه پاسداری از حق حاکمیت مردم و منافع عامه ملت برپا شده بود.
طرف خارجی
در پشت صحنه کودتا اما طراحان خارجی ماجرا نشسته بودند کسانی که منافع کمپانیهای نفتی را دنبال میکردند اما بالاتر از آن اینطور تصور میکردند که در قدرت ماندن محمد مصدق و پیشروی جنبشی که او رهبری میکند، میتواند توازن موجود در منطقه را به زیان غرب برهم بزند.
عوارض کودتا
کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد، مصدق راهی زندان و آنگاه تبعید احمد آباد شد. آزادیهای سیاسی به مدت ۲۵ سال در ایران به محاق رفت. تکامل و تعالی جامعه مدنی در ایران روند منطقی خود را از دست داد و به جای آن نهادهای مدرنیستی حکومتی شکل گرفت. و مهمتر از همه زمینه برای عروج! خمینی فراهم شد. بیارتباط نیست اگر دشواریهایی که در طول ۳۸ ساله گذشته توسط خلافت اسلامی! بر پیکره جامعه ایرانی تحمیل شده است را نتیجه آن کودتا ببینیم.
نداشتههای مصدق
محمد مصدق از یک سازمان پشتیبان که قدرت سازماندهی عمومی مردم در شرایط پیچیده را داشته باشد محروم بود. مصدق بیشتر متکی به حرکتی «جنبشی» در متن جامعه و پیشروی در عرصه سیاسی قدرت به اتکای آن بود. هنر مصدق در یافتن نقطه کانونی تضاد و تمرکز بر آن بود. او شعار ملی شدن صنعت را به مثابه مفتاح زمانه در دست گرفت و تا پایان به آن وفادار ماند. شعاری که در آن مقطع استقلال و آزادی کشور و تضمین دموکراسی از آن عبور میکرد. مصدق موفق شد به این وسیله حداکثر بسیج اجتماعی و بین المللی را برای پیشبرد جنبش به دست آورد. هرچند شکست او در ۲۸ مرداد محصول نداشتههای جنبش او از جمله سازمان پشتیبان بود.
مصدق تا پایان عمرش در اسفند ۱۳۴۵ در تبعید بود. اما برای بخش پیشروی جامعهی ایران همواره به عنوان منبعی الهام بخش باقی ماند.
مصدق تا پایان عمرش در اسفند ۱۳۴۵ در تبعید بود. اما برای بخش پیشروی جامعهی ایران همواره به عنوان منبعی الهام بخش باقی ماند.
تحولات
بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ بخشی از بورژوازی ملی که سر برآوردن ائتلاف بورژوا ـ ملاک را بعد از کودتای ۲۸ مرداد، به زیان منافع ملت ایران میدید به اعتراضات و ایستادگیهای محدود در برابر حکومت کودتا دست زد. این جریان اما در ابتدای دههی چهل به پایان تاریخی خود رسید. زمانی که شاه در بهمن ۴۱ با اعلام انقلاب سفید به تصفیه بخش ملاک از نظام خود پرداخت، خمینی و سایر جریانات مادون سرمایه داری را به صفوف اپوزیسیون خود راند. سربرآوردن کمپرادوریسم در ایران اینگونه شکل گرفت.
جنبشی نوین
اما در میانهی کشمکش کمپرادورها و واپسگرایان، پدیده دیگری در جامعه ایران در حال تولد و قوام بود. جنبشی متکی به بالندهترین اقشار جامعه ایران در شهرها و روستاها، جنبشی که افق اجتماعی آن نه در کمپرادوریسم پهلوی دوم و نه در ولایت فقیه خمینی متجلی نمیشد. این جنبش با الهام از مصدق خواهان برقراری ایرانی دموکراتیک مبتنی بر حق حاکمیت ملت و براساس عدالت اجتماعی بود.
پهلوی دوم به همان میزان که در برابر این جنبش بیرحم و خونریز بود، با بخش تصفیه شدهی خود که در خمینی متجلی میشد از در مماشات وارد میشد. در انقلاب ۵۷ خمینی با حمایت همان کودتاگران ۲۸ مرداد بر انقلاب ایران تحمیل شد و زمینه برای برقراری استبداد ولایت فقیه و جنبش انقلابی ایران فراهم شد. کشمکشی که تا همین امروز نیز ادامه یافته است.
پهلوی دوم به همان میزان که در برابر این جنبش بیرحم و خونریز بود، با بخش تصفیه شدهی خود که در خمینی متجلی میشد از در مماشات وارد میشد. در انقلاب ۵۷ خمینی با حمایت همان کودتاگران ۲۸ مرداد بر انقلاب ایران تحمیل شد و زمینه برای برقراری استبداد ولایت فقیه و جنبش انقلابی ایران فراهم شد. کشمکشی که تا همین امروز نیز ادامه یافته است.
۲۸مرداد پایان نیست
مصدق در ۲۸ مرداد ۳۲ به پایان نرسید، آن روز سیاه و اندوهناک در آن تابستان داغ، پایان یک دوران و آغاز دورانی دیگر بود. از آن روز تا امروز، نبرد همچنان ادامه دارد و مصدق به مثابه یک افق اجتماعی در خاطرهی آگاهترین اقشار جامعه ایران مانده است.