منتظری و هیئت مرگ
قتل عام ۶۷ بی شک یکی از هولناکترین جنایاتی است که در ایران صورت گرفته است. در سال ۹۵ و پس از فراخوان خانوادههای زندانیان سیاسی اعدام شده فایل صوتی آقای منتظری در دیدار با هیئت مرگ منتشر شد و لرزه بر اندام حکومت ولایت فقیه انداخت.
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ آقای منتظری، رودرروی اعضای هیئت مرگ؛ حسینعلی نیری«حاکم شرع»، مرتضی اشراقی«دادستان»، ابراهیم رئیسی«معاون دادستان» و مصطفی پورمحمدی«نماینده وقت وزارت اطلاعات»، اعدام زندانیان سیاسی را که با حکم خمینی، ۵ مرداد آغاز شده بود، زیر سئوال میبرد بخصوص وقتی از «قاضی شرع» هیئت مرگ میشنود «ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم...»
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ آقای منتظری، رودرروی اعضای هیئت مرگ؛ حسینعلی نیری«حاکم شرع»، مرتضی اشراقی«دادستان»، ابراهیم رئیسی«معاون دادستان» و مصطفی پورمحمدی«نماینده وقت وزارت اطلاعات»، اعدام زندانیان سیاسی را که با حکم خمینی، ۵ مرداد آغاز شده بود، زیر سئوال میبرد بخصوص وقتی از «قاضی شرع» هیئت مرگ میشنود «ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم...»
آقای منتظری خطاب به هیئت مرگ میگوید: «...من یک آدم صریح الهجه هستم. همیشه اونیکه توی دلمه، نگه نمیدارم. بر خلاف آقایون که بعضیا با سیاست رفتار میکنن
به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده از اول انقلاب تا حالا...به نظر من بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما رو محکوم میکنه به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایتکاران توی تاریخ مینویسند. این، بی رودربایستی.»
آقای منتظری د رحالی که قضائیه خمینی را زیر علامت سوال میبرد میگوید: «متاسفانه بدبختی ما این است که دستگاه قضایی ما در رأساش شخصی[موسوی اردبیلی] قرار گرفته که خودش با این چیزها مخالفه، اون وقت مییاد توی نماز جمعه، آن جور شعار میده و وقتی هم که میخواد از امام سؤال بکنه...مینویسد حالا توی استانها اعدام کنیم یا توی شهرستانها...این بدبختی ما است که در راس دستگاه قضایی ما، همچین شخصی قرار داره. بیرودر بایستی، من این واقعیت رو دارم میگم»
آقای منتظری نقشه حکومت مبنی بر اعدام جمعی مجاهدین قبل از سال ۶۷ را برملا میکند «آقای پورمحمدی؛ درست است که الان مسئول است و تو اطلاعات است اما قبل از اینکه مسوول اطلاعات باشه آخونده. جنبه آخوندیش بر اطلاعاتیش میافزاید. به نظر من این یک چیزی است که اطلاعات روش نظرداشت و سرمایه گذاری کرد و شخص احمد آقا پسر آقای خمینی هم از سه چهار سال قبل هی میگفت مجاهدین از روزنامه خونش و از مجله خونش و از اعلامیه خونش همه باید اعدام شوند. اینا یه همچین فکری میکردند. و حالا فرصت را مغتنم شمردند... این رو جا انداختند...نوشته گرفتند، دادند دست افراد و دیگه حالا این به کجا منتهی میشه و در آینده چی میشه؟»
قتل عام تنها محدود به تهران نبود آقای منتظری در مورد شهرستانها نیز وضع را به منوال تهران توصیف میکند «هفت نفر از اینا را تو باختران به دار زدین ببینید چه الم شنگهایی دنیا راه انداخته، بعد از این، اینهمه خانوادهها شما نمیدونید که، حالا دو ماه شما ملاقاتها را قطع کردین تلفنها را رو هم قطع کردین. بالاخره آخرش خانوادهها برخورد میکنند. وانگهی اصلا دستگاه قضایی کشور رو شما زیر سؤال بردین.»
آقای منتظری موضوع زندانیانی که قبلا برای آنها حکم صادر شده بود و مشغول گذراندن حکم خود بودند، اما به ناگهان در سال ۶۷ اعدام میشوند را زیر علامت سوال میبرد «چندین سال شخص آقای نیری، این قاضی اون قاضی، تو این شهر تو اون شهر یکی رو محکوم کرده به ۵ سال یکی رو محکوم کرده به ۶ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۰ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۵ سال. خب اینکه حالا ما بیآییم بدون اینکه فعالیت تازه باشه، بگیریم اعدامش کنیم این معنیش این میشه که ما همهمون گُه خوردیم. همه دستگاه قضایی ما غلط بود. معنیاش این نیست؟ حالا خودمونیم آخه ما میخواییم حساب بکنیم.»
آقای منتظری ادامه میدهد «بعضی از قضات به ما مراجعه کردند و ناراحت بودند.»
آقای منتظری با اشاره به نامهاش به خمینی رو به هیئت مرگ مدعی میشود «می خوام بگم ماچقدر بدبختیم...من از اون جریان تا حالا باور کنین شبی نیست که دو سه ساعت فکرم ناراحت داره، خوابم نمیبره. سه چهار ساعت فکرم را میبره. شما جواب خانوادهها را چی میخواین بدین؟ اینقدر گفتین جمهوری اسلامی و اینا، اینهمه گفتین شاه و رضاخان اعدام کرد. چقدر شاه اعدام کرد؟ بیاییم اعدامای خودمونا با اونا حساب بکنیم.» سپس قسمتهایی از نامهاش را شرح میدهد «نوشتم: برای رفع مسئولیت شرعی از خود به عرض میرسانم سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی میباشد. حالا بعد میگم کی بود...به قم آمده بود و میگفت: مسئول اطلاعات یا دادستان من یادم نبود کدوما را گفت - تردید از من است - از یکی از زندانیان برای تشخیص اینکه سرموضع است یا نه پرسید: تو حاضری سازمان منافقین را محکوم کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ با عراق به جبهه بروی؟ گفت آری، پرسید حاضری روی مین بروی؟ گفت مگر همه مردم حاضرند روی مین بروند؟ وانگهی از من تازه مسلمان نباید تا این حد انتظار داشت، گفت پس معلوم میشود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سرموضع انجام داد و اعدامش کرد. این قاضی شرع میگفت من هر چه اصرار کردم پس ملاک اتفاق آراء باشد نه اکثریت، پذیرفته نشد و نقش اساسی را همه جا مسوول اطلاعات دارد و دیگران عملا تحت تاثیر میباشند.»
آقای منتظری با اشاره به احمدی؛ «قاضی شرع» اهواز مینویسد «...برای من نقل کرد. گفت یک کسی برادرش زندان بود در آخر گفتند که خواهرش هم متهمه. رفتند و خواهرش را آوردند، خودش رو اعدام کردند، خواهرش دو روز بود اصلا آمده بود. ۱۵ سالش بود، به خواهرش گفتند خوب چی میگی؟ گفت خوب من به اینا علاقه داشتم، گفت چون برادرش اعدام شده این رو هم اعدام کنین و اعدامش کردند. گفتم خوب تو بعداً روز قیامت جواب خدا رو چی میدی؟»
به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده از اول انقلاب تا حالا...به نظر من بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما رو محکوم میکنه به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایتکاران توی تاریخ مینویسند. این، بی رودربایستی.»
آقای منتظری د رحالی که قضائیه خمینی را زیر علامت سوال میبرد میگوید: «متاسفانه بدبختی ما این است که دستگاه قضایی ما در رأساش شخصی[موسوی اردبیلی] قرار گرفته که خودش با این چیزها مخالفه، اون وقت مییاد توی نماز جمعه، آن جور شعار میده و وقتی هم که میخواد از امام سؤال بکنه...مینویسد حالا توی استانها اعدام کنیم یا توی شهرستانها...این بدبختی ما است که در راس دستگاه قضایی ما، همچین شخصی قرار داره. بیرودر بایستی، من این واقعیت رو دارم میگم»
آقای منتظری نقشه حکومت مبنی بر اعدام جمعی مجاهدین قبل از سال ۶۷ را برملا میکند «آقای پورمحمدی؛ درست است که الان مسئول است و تو اطلاعات است اما قبل از اینکه مسوول اطلاعات باشه آخونده. جنبه آخوندیش بر اطلاعاتیش میافزاید. به نظر من این یک چیزی است که اطلاعات روش نظرداشت و سرمایه گذاری کرد و شخص احمد آقا پسر آقای خمینی هم از سه چهار سال قبل هی میگفت مجاهدین از روزنامه خونش و از مجله خونش و از اعلامیه خونش همه باید اعدام شوند. اینا یه همچین فکری میکردند. و حالا فرصت را مغتنم شمردند... این رو جا انداختند...نوشته گرفتند، دادند دست افراد و دیگه حالا این به کجا منتهی میشه و در آینده چی میشه؟»
قتل عام تنها محدود به تهران نبود آقای منتظری در مورد شهرستانها نیز وضع را به منوال تهران توصیف میکند «هفت نفر از اینا را تو باختران به دار زدین ببینید چه الم شنگهایی دنیا راه انداخته، بعد از این، اینهمه خانوادهها شما نمیدونید که، حالا دو ماه شما ملاقاتها را قطع کردین تلفنها را رو هم قطع کردین. بالاخره آخرش خانوادهها برخورد میکنند. وانگهی اصلا دستگاه قضایی کشور رو شما زیر سؤال بردین.»
آقای منتظری موضوع زندانیانی که قبلا برای آنها حکم صادر شده بود و مشغول گذراندن حکم خود بودند، اما به ناگهان در سال ۶۷ اعدام میشوند را زیر علامت سوال میبرد «چندین سال شخص آقای نیری، این قاضی اون قاضی، تو این شهر تو اون شهر یکی رو محکوم کرده به ۵ سال یکی رو محکوم کرده به ۶ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۰ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۵ سال. خب اینکه حالا ما بیآییم بدون اینکه فعالیت تازه باشه، بگیریم اعدامش کنیم این معنیش این میشه که ما همهمون گُه خوردیم. همه دستگاه قضایی ما غلط بود. معنیاش این نیست؟ حالا خودمونیم آخه ما میخواییم حساب بکنیم.»
آقای منتظری ادامه میدهد «بعضی از قضات به ما مراجعه کردند و ناراحت بودند.»
آقای منتظری با اشاره به نامهاش به خمینی رو به هیئت مرگ مدعی میشود «می خوام بگم ماچقدر بدبختیم...من از اون جریان تا حالا باور کنین شبی نیست که دو سه ساعت فکرم ناراحت داره، خوابم نمیبره. سه چهار ساعت فکرم را میبره. شما جواب خانوادهها را چی میخواین بدین؟ اینقدر گفتین جمهوری اسلامی و اینا، اینهمه گفتین شاه و رضاخان اعدام کرد. چقدر شاه اعدام کرد؟ بیاییم اعدامای خودمونا با اونا حساب بکنیم.» سپس قسمتهایی از نامهاش را شرح میدهد «نوشتم: برای رفع مسئولیت شرعی از خود به عرض میرسانم سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی میباشد. حالا بعد میگم کی بود...به قم آمده بود و میگفت: مسئول اطلاعات یا دادستان من یادم نبود کدوما را گفت - تردید از من است - از یکی از زندانیان برای تشخیص اینکه سرموضع است یا نه پرسید: تو حاضری سازمان منافقین را محکوم کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ با عراق به جبهه بروی؟ گفت آری، پرسید حاضری روی مین بروی؟ گفت مگر همه مردم حاضرند روی مین بروند؟ وانگهی از من تازه مسلمان نباید تا این حد انتظار داشت، گفت پس معلوم میشود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سرموضع انجام داد و اعدامش کرد. این قاضی شرع میگفت من هر چه اصرار کردم پس ملاک اتفاق آراء باشد نه اکثریت، پذیرفته نشد و نقش اساسی را همه جا مسوول اطلاعات دارد و دیگران عملا تحت تاثیر میباشند.»
آقای منتظری با اشاره به احمدی؛ «قاضی شرع» اهواز مینویسد «...برای من نقل کرد. گفت یک کسی برادرش زندان بود در آخر گفتند که خواهرش هم متهمه. رفتند و خواهرش را آوردند، خودش رو اعدام کردند، خواهرش دو روز بود اصلا آمده بود. ۱۵ سالش بود، به خواهرش گفتند خوب چی میگی؟ گفت خوب من به اینا علاقه داشتم، گفت چون برادرش اعدام شده این رو هم اعدام کنین و اعدامش کردند. گفتم خوب تو بعداً روز قیامت جواب خدا رو چی میدی؟»
آقای منتظری خطاب به هیئت مرگ ادامه میدهد «میگین ببینیم نظر امام چیه؟ آخه ماه محرمه، ماه خدا و پیغمبره، از امام حسین اقلاً شرم بکنید. ملاقات رو قطع کنیم و همینطور بیایم قصابی کنیم تو اونجا بِکشیم بیرون و تو توتو تو، تو و همه را از دم بُکشیم؟! هیچ جای دنیا همچین کاری هست؟»
ده دفعه تا حالا به احمد آقا گفتم والله من بیش از تو دلم برای امام میسوزه، من میخوام پنجاه سال دیگه برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگن آقا یک چهره خونریز سفاک و هتاکی بود. من نمیخوام در تاریخ اینجور باشه.چهره ولایت فقیه رو ما کریه نشان دادیم...»
آقای منتظری قسمتهایی از نامه دومش به خمینی را چنین برای هیئت مرگ بازگو میکند «این گونه قتل عام بدون محاکمه، آن هم نسبت به زندانی و اسیر - اسیر شماست دیگه - قطعاً در درازمدت به نفع آنهاست و دنیا ما را محکوم میکند و آنان را بیشتر به مبارزه مسلحانه تشویق میکند، مبارزه با فکر و ایده از طریق کشتن غلط است... شخص نیستند اینا، یه فکر و ایده اینها دارند، یه رَوش است، یه منطق ولو منطق غلط، با کشتن حل نمیشه و بدتر میشه.
این مسئله که آقای موسوی اردبیلی که من میدونم خودش از همه لیبرال تره، تو نماز جمعه میگه که همه اینها باید اعدام بشن، خودش از همه مخالف تره و بعد تو نماز جمعه میگن زندانی منافق اعدام باید بشه. ما که میدونیم اینها جو دارند درست میکنند.
وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید، زیر سئوال بردن همه قضات و همه قضاوتهای سابق است، کسی را که به کمتر از اعدام محکوم کردهاید به چه ملاک اعدام میکنید؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع کردهاید فردا در جواب خانوادهها چه خواهید گفت؟
در خاتمه، مجاهدین خلق اشخاص نیستند. یه وقت یک خان است میگن میکشیمش خلاص میشیم. اما این شخص نیست، این فکره، یک منطقی است که حنیف نژاد و نمیدنم کی، اینها را القا کردند...
کسی که جونش رو فدا میکنه و انتحار میکنه یعنی معتقده دیگه باباجون. این فکر را ما باید یک جوری با فکر از بین میبردیم حالا نداشتیم کسی رو که با منطق با اینها صحبت کنه حالا بریم اعدام کنیم؟...
و به عقیده من این ضربهای است به جمهوری اسلامی و انقلاب. مجاهدین خلق اشخاص نیستند یک سنخ فکر و برداشتند، یک نحو منطقاند و منطق غلط را باید با منطق صحیح جواب داد. با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.»
بعد از برشمردن مواردی از نامهای که به خمینی نوشته، سپس آقای منتظری رو به هیئت مرگ ادامه میدهد «حالا میگم محرم است لااقل محرم این کار را نکنید. در عین حال خودتون میدونین...فردا ضربهاش را شما میخوردید.»
آقای منتظری در ادامه خطاب به هیئت مرگ میگوید: «اینقدر که ما داریم میکشیم، شاه ده تا یکشم نکشت...گردن لاجوردی خرد بشه...ما اینها را سرموضع قراردادیم و اگر یکی توی اینا مظلوم به ناحق کشته بشه یا بیگناه یا کم گناه باشد این به جای اینکه تقویت جمهوری اسلامی باشه، تهدید جمهوری اسلامی میشه. و شما الان خودتون فکر کنید بالاخره یک ماه دیگه دو ماه دیگه در زندانها باز میشه، بالاخره جواب مردم رو چی میدین؟...مثلا میری تو باختران یا اصفهان میگویند بچه من حالا هر کوفتی بود یک عقیدهای داشت خوب چرا برای عقیدهاش اعدامش کردی؟...تو آقای نیری که بچه منو محکوم کردی به ده سال، فعالیتی تازهای کرده بود که اعدامش کردی؟ جواب نداره....حالا ماه محرم هست دیگه خودتون میدونین....تو شهرهای دیگه همه کاری کردند. تو اهواز میگند خیلی دیگه افتضاح بوده.... میدونید تو اصفهان یک زن آبستن هم توش بوده، در اصفهان یک زن آبستن ام اعدام کردند... بدبختی ما اینه. دستگاه قضایی ما، که آقای موسوی اردبیلی هنری که میکنه اینه از امام سؤال می کنه، آیا در مرکز استان اینا رو اعدام کنیم یا همین جا تو همین شهر خودمون؟»
در ادامه نیری و یکی دیگر از اعضای هیئت مرگ در مورد ادامه اعدامها می گویند: «راجع به این ماه محرم اگه اجازه بدین حاج آقا، ما یک تعدادی از اینها را از اتاقاشون آوردیم برای همین برخورد. یه بار برخورد کردیم و نظر ندادیم، اینها الان در سلولهای انفرادی هستن، اگر اینها را الان نظر ندیم که اعدام نشن و برگردند توی بند عمومی، اینا باز مسائلی ایجاد میکنه، اگر اجازه بفرمایید..»
آقای منتظری جواب میدهد: «من هیچ اجازهای نمیدم...من هیچ اجازهای نمیدم. من گفتم که با یکیاش هم مخالفم. شما خودتون میدونین. من نظر خودم را به شما گفتم...دلم برای انقلاب میسوزه. به احمد آقا گفتم دلم برای شخص آقای خمینی میسوزه که در تاریخ مینویسند آقای خمینی اینجوری بوده. حالا جرات نمیکنند بعدها درآینده میگند. من دلم نمیخواست اینطور بشه، مردم از ولایت فقیه داره چندششون میشه، من دلم نمیخواست ولایت فقیه به اینجا برسه.»
با گذشت بیش از ۲۹ سال از آن اعدامها، برای مردم دنیا هم اثبات شده که مردم ایران از ولایت فقیه چندششان آمده و اکنون خانوادههای زندانیان قتل عام شده، به دنبال دادخواهی خون فرزندانشان و کشیدن مجرمان و سران ولایت فقیه به پای میز محاکمه هستند. امری که به زودی محقق خواهد شد.
ده دفعه تا حالا به احمد آقا گفتم والله من بیش از تو دلم برای امام میسوزه، من میخوام پنجاه سال دیگه برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگن آقا یک چهره خونریز سفاک و هتاکی بود. من نمیخوام در تاریخ اینجور باشه.چهره ولایت فقیه رو ما کریه نشان دادیم...»
آقای منتظری قسمتهایی از نامه دومش به خمینی را چنین برای هیئت مرگ بازگو میکند «این گونه قتل عام بدون محاکمه، آن هم نسبت به زندانی و اسیر - اسیر شماست دیگه - قطعاً در درازمدت به نفع آنهاست و دنیا ما را محکوم میکند و آنان را بیشتر به مبارزه مسلحانه تشویق میکند، مبارزه با فکر و ایده از طریق کشتن غلط است... شخص نیستند اینا، یه فکر و ایده اینها دارند، یه رَوش است، یه منطق ولو منطق غلط، با کشتن حل نمیشه و بدتر میشه.
این مسئله که آقای موسوی اردبیلی که من میدونم خودش از همه لیبرال تره، تو نماز جمعه میگه که همه اینها باید اعدام بشن، خودش از همه مخالف تره و بعد تو نماز جمعه میگن زندانی منافق اعدام باید بشه. ما که میدونیم اینها جو دارند درست میکنند.
وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید، زیر سئوال بردن همه قضات و همه قضاوتهای سابق است، کسی را که به کمتر از اعدام محکوم کردهاید به چه ملاک اعدام میکنید؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع کردهاید فردا در جواب خانوادهها چه خواهید گفت؟
در خاتمه، مجاهدین خلق اشخاص نیستند. یه وقت یک خان است میگن میکشیمش خلاص میشیم. اما این شخص نیست، این فکره، یک منطقی است که حنیف نژاد و نمیدنم کی، اینها را القا کردند...
کسی که جونش رو فدا میکنه و انتحار میکنه یعنی معتقده دیگه باباجون. این فکر را ما باید یک جوری با فکر از بین میبردیم حالا نداشتیم کسی رو که با منطق با اینها صحبت کنه حالا بریم اعدام کنیم؟...
و به عقیده من این ضربهای است به جمهوری اسلامی و انقلاب. مجاهدین خلق اشخاص نیستند یک سنخ فکر و برداشتند، یک نحو منطقاند و منطق غلط را باید با منطق صحیح جواب داد. با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.»
بعد از برشمردن مواردی از نامهای که به خمینی نوشته، سپس آقای منتظری رو به هیئت مرگ ادامه میدهد «حالا میگم محرم است لااقل محرم این کار را نکنید. در عین حال خودتون میدونین...فردا ضربهاش را شما میخوردید.»
آقای منتظری در ادامه خطاب به هیئت مرگ میگوید: «اینقدر که ما داریم میکشیم، شاه ده تا یکشم نکشت...گردن لاجوردی خرد بشه...ما اینها را سرموضع قراردادیم و اگر یکی توی اینا مظلوم به ناحق کشته بشه یا بیگناه یا کم گناه باشد این به جای اینکه تقویت جمهوری اسلامی باشه، تهدید جمهوری اسلامی میشه. و شما الان خودتون فکر کنید بالاخره یک ماه دیگه دو ماه دیگه در زندانها باز میشه، بالاخره جواب مردم رو چی میدین؟...مثلا میری تو باختران یا اصفهان میگویند بچه من حالا هر کوفتی بود یک عقیدهای داشت خوب چرا برای عقیدهاش اعدامش کردی؟...تو آقای نیری که بچه منو محکوم کردی به ده سال، فعالیتی تازهای کرده بود که اعدامش کردی؟ جواب نداره....حالا ماه محرم هست دیگه خودتون میدونین....تو شهرهای دیگه همه کاری کردند. تو اهواز میگند خیلی دیگه افتضاح بوده.... میدونید تو اصفهان یک زن آبستن هم توش بوده، در اصفهان یک زن آبستن ام اعدام کردند... بدبختی ما اینه. دستگاه قضایی ما، که آقای موسوی اردبیلی هنری که میکنه اینه از امام سؤال می کنه، آیا در مرکز استان اینا رو اعدام کنیم یا همین جا تو همین شهر خودمون؟»
در ادامه نیری و یکی دیگر از اعضای هیئت مرگ در مورد ادامه اعدامها می گویند: «راجع به این ماه محرم اگه اجازه بدین حاج آقا، ما یک تعدادی از اینها را از اتاقاشون آوردیم برای همین برخورد. یه بار برخورد کردیم و نظر ندادیم، اینها الان در سلولهای انفرادی هستن، اگر اینها را الان نظر ندیم که اعدام نشن و برگردند توی بند عمومی، اینا باز مسائلی ایجاد میکنه، اگر اجازه بفرمایید..»
آقای منتظری جواب میدهد: «من هیچ اجازهای نمیدم...من هیچ اجازهای نمیدم. من گفتم که با یکیاش هم مخالفم. شما خودتون میدونین. من نظر خودم را به شما گفتم...دلم برای انقلاب میسوزه. به احمد آقا گفتم دلم برای شخص آقای خمینی میسوزه که در تاریخ مینویسند آقای خمینی اینجوری بوده. حالا جرات نمیکنند بعدها درآینده میگند. من دلم نمیخواست اینطور بشه، مردم از ولایت فقیه داره چندششون میشه، من دلم نمیخواست ولایت فقیه به اینجا برسه.»
با گذشت بیش از ۲۹ سال از آن اعدامها، برای مردم دنیا هم اثبات شده که مردم ایران از ولایت فقیه چندششان آمده و اکنون خانوادههای زندانیان قتل عام شده، به دنبال دادخواهی خون فرزندانشان و کشیدن مجرمان و سران ولایت فقیه به پای میز محاکمه هستند. امری که به زودی محقق خواهد شد.