علی سعیدی، ولایت فقیه و سپاه


علیه ولایت فقیه
علی سعیدی «نماینده ولی فقیه در سپاه» طی سخنرانی اش در «حسینیه شهدای گمنام سپاه قدس گیلان در رشت» گفت که «تفنگ سپاه سینه‌ی منافقین» را نشانه می‌گیرد.
از منظر سعیدی منافقین همان جبهه ای است که در آن «آمیزه ای از حق و باطل وجود دارد». این افراد کسانی بودند که به همراه رئیس جمهور وقت خمینی «علیه بهشتی و یارانش و در حقیقت علیه امام(ره) فعالیت می‌کردند».

«حق خالص»!
برای آنکه به محتوای «نفاق» مجاهدین خلق پی ببریم باید ابتدا درک کنیم که «جبهه حق خالص»! که سعیدی، سپاه و خامنه ای در آن قرار دارند! چیست؟
در «جبهه حق خالص»!، «خبرگان ولی‌فقیه را منصوب نمی‌کنند بلکه مصداق را به جامعه معرفی می‌کنند» و «ولی‌فقیه با پیامبر اختیاراتش با توجه به نوع نصب یکسان است.» در نتیجه «همان مقدار که واجب است از دستور پیامبر و امامان تبعیت کرد به همان میزان واجب است که از دستورات ولی‌فقیه اطاعت کرد.»

تفاوت
اما تفاوت «جبهه حق خالص»! در این عصر با گذشته در چیست؟ «تفاوت عصر ما با زمان پیامبر و امیرالمؤمنین این بود که آن‌ها با پیامبر و امام بیعت می‌کردند و ایشان وزیر، نخست‌وزیر، استاندار، فرماندار و ائمه جمعه را تعیین می‌کردند و در این شرایط زندگی کردن خیلی راحت است و در روز قیامت اگر از آن‌ها سؤال شود می‌گویند ما با پیامبر رأی دادیم، ولی در عصر کنونی قانون اساسی مسئولیت سنگینی بر دوش مردم گذاشته است و چهار نهاد یعنی خبرگان، قوه مجریه و مقننه شوراها با رای مردم شکل می گیرد.»

اصل موضوع
از همه توصیفات و قرائت های مادون سرمایه داری سعیدی درباره اسلام و اداره جامعه که صرفه نظر کنیم موضوع اصلی دعوای سیاسی روزی است که براساس این نظریات و تئوری پردازی ها به پیش می‌رود.
روحانی در سخنرانی ۲۴ خرداد گفت: «مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی (ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود.» به این ترتیب روحانی مشروعیت خامنه ای را در برابر رأی ادعایی اش در ۲۹ اردیبهشت به چالش کشید، متعاقب آن نیروهای خامنه ای به صحنه آمدند تا بار دیگر به باز تشریح تئوری ولایت فقیه بپردازند. روحانی در برابر آن موج عقب نشست و در ۳۰ خرداد به دنبال «پیام خبرگان» اعلام کرد که «بخشی از مسائل ما اعتقادی است» و « بحث رأی مردم و آرای مردم اصلا مطرح نیست». [به عنوان نمونه: روحانی و جنتی در نفی رأی مردم]

اقتصادی سپاه
با این وجود سعیدی نشان داد که کماکان مصر است که میخ خود را در این جبهه علیه روحانی بکوبد زیرا روحانی علی رغم عقب نشینی در این بحث اما در ۱ تیر سپاه را «دولت با تفنگ» خطاب کرد که به اسم بخش خصوصی بخشی از ثروت کشور را در کنترل گرفته است. [به عنوان نمونه: داعش اقتصادی از منظر روحانی] ورود روحانی به مسئله اقتصادی سپاه، ورود به منطقه ممنوعه بود زیرا رگ حیات سپاه از این نقطه می‌گذرد و بدون پشتوانه اقتصادی، سپاه امکانی برای تحرک در داخل و خارج کشور نخواهد داشت. وقتی سپاه آسیب ببیند، تئوری ولایت فقیه پشتیبان عملی خود را از دست می‌دهد و دیگر نمی‌شود در قرن بیست و یکم و کشوری مانند ایران از حکومت کسی صحبت کرد که دارای مشروعیت! آسمانی است زیرا تخت را مردم از زیرپایش خواهند کشید.

روحانی بدهکار
سعیدی به بدهکار بودن دولت به سپاه اشاره می‌کند و می‌گوید: سپاه پروژه هایش را «حتی به‌صورت نسیه انجام می‌دهد که پول هزینه شده را حتی نمی‌دهند». پس طلبکار می‌تواند از بدهکار مطالبه اش را پیگیری کند. و می‌افزاید: «متأسفیم که هم آمریکا به سپاه حمله می‌کند هم برخی خودی‌ها به سپاه حمله می‌کنند.» که معنی آن می‌شود در درون خلافت شکاف تعمیق یافته است.

سال ۵۷
سعیدی به طور غیر مستقیم مخالف خوانی روحانی در برابر سپاه را به عملکرد رئیس جمهور وقت نظام در سالهای ۵۹ و ۶۰ تشبیه می‌کند و به او هشدار می‌دهد که اگر با مجاهدین خلق همراه شود، گلوله های سپاه سینه او را نیز نشانه خواهد گرفت؛ به نظر می‌رسد که سعیدی و روحانی به مراحلی ورود کرده اند که بیش از آنکه مشابه خرداد ۶۰ باشد شبیه به دی و بهمن سال ۵۷ است.