تابستان۶۷
بنا به برخی روایات ۵ مرداد و برخی دیگر ۷ مرداد سالروز شروع اعدامهای تابستان ۶۷ یا به عبارت بهتر قتل عام ۶۷ است. در مورد ابعاد این جنایت هولناک، مطالب زیادی نوشته و منتشر شده است. اما بسیاری از زوایای این جنایت هولناک که توسط حکومت ولایت فقیه انجام شد و اکنون مردم ایران بانیان و عاملان آن را به عنوان «جلاد میشناسد». همانگونه که آقای منتظری ـ جانشین وقت خمینی ـ در همان زمان پیشبینی کرده بود که «تاریخ ما را محکوم میکنه» [فایل صوتی آقای منتظری منتشره در تابستان ۹۵] و تاریخ آنها را محکوم کرده است.
پیش از ۶۷
سولماز ایکدر در حساب گوگل پلاس خود مطلب تکان دهنده ای در رابطه با وضعیت زندانهای ایران پیش از قتل عام زندانیان در سال ۶۷ به اشتراک گذاشت. وی در این یادداشت که در تاریخ ۵ آذر ۹۵ منتشر شد، نوشت: «تابستان سال ۹۱ همراه جمعی از جوانان اصلاحطلب به دیدار آیتالله [موسوی اردبیلی] در قم رفته بودیم. هنوز صحبت گل نینداخته بود که متوجه نگاه ما بر روی دستش شد؛ دستی که به شدت میلرزید. پیش از اینکه هر سوالی بپرسیم، تعریف کرد که در دوران ریاستش بر دیوان عالی کشور، پیش از اعدام های سال ۶۷ برای بازدید به زندان اوین رفته بود. از ما خواست تا نپرسیم که چهها دیده و شنیده است؛ اما گفت که با اصرار از لاجوردی خواسته بود تا قفل در یک اتاق را باز کند.»
بچهها
سولماز ایکدر ادامه میدهد «دیگر فقط دستش نبود که میلرزید، تمام تنش تکان میخورد: «در اتاق که باز شد، چند لحظه سیاهی مطلق بود، بعد چشمهایی دیدم، چندین جفت، که مثل چشم گربه در تاریکی میدرخشید. لاجوردی توضیح داد که اینها بچههای زنان زندانی سر موضع است.» کودکانی که یا در زندان به دنیا آمده بودند و یا در نوزادی به همراه مادر خود بازداشت شده بودند.»
سولماز ایکدر میگوید: «اردبیلی در پاسخ به چشمهای متعجب ما توضیح داد: «لاجوردی گفت اینجا نگهشان داشتهایم تا پاک شوند و از زندانیان تاثیر نگیرند».
سولماز ایکدر به نقل از موسوی اردبیلی که در زمان قتل عام ۶۷ رییس دیوان عالی کشور؛ عالی ترین مقام قضایی! آن زمان حکومت ولایت فقیه بوده است، ادامه میدهد: «این دست برای این میلرزد که آن روز چشم و دهانم را بستم. این لرزش جزای من است در این دنیا!»
سکوت ادامه دار در برابر جنایت
سولماز ایکدر میگوید: «پرسیدیم که چرا در مورد دیگر مسایل هنوز سکوت کرده است، پاسخ تکرار سکوت بود.» سکوتی که جز تایید جنایت معنای دیگری نمیتوان برای آن تفسیر کرد. شاید یک لحظه برگشت و تفکر درباره موضوع نگاهداشتن کودکان خردسال در سیاهچال، آنهم به خاطر اعتقادات مادرانشان، موی بر اندام هر انسانی سیخ کند. موسوی اردبیلی در برابر این جنایت، سکوت کرد. اما کار او تنها سکوت نبود. او خود بخشی از جنایت بود.
نباید عفو! شوند
موسوی اردبیلی به رغم ادعای سال ۹۱ هرگز سکوت نکرد. او سخن گفت. موسوی اردبیلی در نماز جمعه تهران ۱۴ مرداد۶۷ تنها یک هفته پس از شروع قتل عام، گفت: «جمع کثیری از ایران رفتهاند و آنجا برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کردهاند. یک جمعی هم در ایران در زندانها هستند…قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه میکنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم میباشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه میشوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی میشوند... من به شما حق میدهم و میگویم که اینها نباید عفو شوند...»
جنایت
موسوی اردبیلی و برخی دیگر از همکارانش در دهه۶۰ در جامه ریا و اصلاحات خزیدند و با دستانی که به سختی میلرزیدند فلش جنایت را به سمت لاجوردی گرفتند. آنها به نقطهی درستی اشاره میکردند اما از یاد میبردند که در برابر آینه ایستاده اند و به خود نیز اشاره میکنند. جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود.