حاشیه نشینی؛ درد با تشدید


فروپاشی
«معاون وزیر راه و شهرسازی در امور مسکن و ساختمان» گفت: ۵۴ درصد جمعیت جهان شهرنشین شده است اما در ایران ۷۴ درصد مردم شهرنشین هستند.
آیا از این جمله باید نتیجه گرفت که رونق اقتصادی در شهرها وجود دارد؟؛ کارخانه ها و مراکز اشتغال وسیع که در آن انبوه کارگران و کارمندان مشغول به کار هستند؟!، مراکز آموزشی به تعداد زیاد که افراد می‌توانند تحصیلات خود را تا مدارج عالی، در آنها ادامه دهند؟!، مواهب زیاد برای زندگی راحت که هرکس می‌تواند از آن برخوردار باشد؟! و ...

پیش از آنکه به این پرسش پاسخ بدهیم باید به این واقعیت توجه کنیم که رشد شهرنشینی در ایران قبل از هرچیز به خاطر فروپاشی بافت روستایی کشور است. به طور واقعی و در پایه، در ایران با پدیده شهرنشینی به مفهوم رشد قطب صنعتی و اقتصادی شهر در برابر بافت کشاورزی و دامداری روستا مواجه نبودیم؛ ما با فروپاشی زندگی بخشی از جامعه و هجوم مردم به حواشی شهرها مواجه بوده ایم؛ پدیده ای که امروز از آن به عنوان حاشیه نشینی یاد می‌کنیم.
نتیجه فقر
افرادی در نظام که با موضوع حاشیه نشینی سر و کار دارند اذعان می‌کنند که «حاشیه‌نشینی نتیجه فقر، بیکاری و نبود اشتغال پایدار در روستاها است که روستائیان برای تأمین معیشت خود به ‌اجبار به مهاجرت روی آورده و حاشیه شهرها را برای زندگی انتخاب می‌کنند که در این رابطه لازم است با توسعه اقتصاد روستایی مانع از گسترش حاشیه‌نشینی شد.»
«وزیر بهداشت» گفت: «در کشور مهاجرت افسارگسیخته داشتیم و جنگ و خشک‌سالی باعث شده ۱۱ میلیون حاشیه‌نشین داشته باشیم.». هرچند رئيسی کاندیدای شکست خورده در مناظره‌ی انتخاباتی آمار ۱۶ میلیون حاشیه نشین را داد.
البته وزیر بهداشت درباره علل خشک سالی و علل تداوم جنگ از طرف خمینی چیزی نگفت. وزیر بهداشت به این پرسش نیز پاسخ نداد که چرا «روند مهاجرت از روستاها به شهرها همچنان رو به رشد» است؛ مهاجرتی که به طور طبیعی بر جمعیت حاشیه نشین ها خواهد افزود و تبعات، آسیب ها و هزینه های مربوط به خود را به همراه خواهد داشت.
لانگ شات
با نگاه به وضعیت حاشیه نشینی در برخی استان ها می‌توان تصویر مختصری از وضعیتی که در کشور وجود دارد به دست آورد. نماینده ارومیه در مجلس درباره وضعیت استان آذربایجان غربی گفت: «در حال حاضر تعداد حاشیه‌نشینان استان به ۲۰۰هزار نفر رسیده است.»
بنابر آمارهای رسمی ۱۳ درصد از جمعیت استان اردبیل حاشیه نشین هستند اما در شهر اردیبل این جمعیت به ۱۸ درصد می‌رسد.
در استان البرز که در مجاورت استان تهران قرار دارد، ۶۰ منطقه در معرض آسیب های اجتماعی و ۱۷ منطقه به عنوان مناطق حاد شناسایی شده اند. مساحت سکونتگاه های غیررسمی در استان البرز ۶۱۷ هکتار است.
در استان بوشهر ۷۷۰ هکتار سکونتگاه غیر رسمی وجود دارد.
۳۰ درصد از جمعیت کلان شهر اهواز حاشیه نشین هستند.
در شهرستان زنجان ۷ منطقه به عنوان حاشیه نشین محسوب می‌شوند و ۱۰۰ هزار نفر در معرض آسیب های اجتماعی قرار دارند.
در محلات حاشیه نشین و سکونتگاههای غیر مجاز شیراز، کازرون و مرودشت بیش از ۲۵۰ هزار نفر زندگی می‌کنند.
در استان کرمانشاه ۸۰۰ هکتار بافت های حاشیه ای و سکونتگاه های غیر رسمی شناسایی شده که بالغ بر ۳۵ درصد جمعیت شهری استان در آن ساکن هستند.
در استان گلستان حدود ۶۰ سکونتگاه غیررسمی توسط «فرمانداران ۱۴ گانه و سایر نهادهای مسئول شناسایی شده است.»
«مدیرکل راه و شهرسازی» استان گلستان: ۲۸ درصد از جمعیت شهری استان معادل ۲۸۰ هزار نفر در بافت ناکارآمد زندگی می‌کنند. او افزود دوهزار و ۵۰۰ هکتار بافت حاشیه ای در استان وجود دارد.
در استان مرکزی بیش از یازده درصد از جمعیت استان ساکن حاشیه شهرها هستند. [مهر ۹ تیر ۹۶]
کلوزآپ
‌مهر در گزارشی از یکی از محله های حاشیه نشین در استان گلستان ـ کوی عرفان گرگان ـ تصویری از نزدیک هرچند مختصر و ناکامل از آنچه در حواشی شهرها در سراسر کشور وجود دارد را نشان می‌دهد.
خبرنگار مهر بعد از ورود به این محله از مردمی سخن می‌گوید که دارای شناسنامه نیستند. در ادامه او به خانواده ای اشاره می‌کند که کودکانش به خاطر نداشتن شناسنامه قادر به رفتن به مدرسه نبوده اند در نتیجه از حداقل توانایی خواندن و نوشتن نیز محروم هستند؛ «چرا که پدربزرگشان سال‌ها پیش به دلیل فقر شناسنامه‌هایشان را فروخته است» زیرا «در این محله اکثریت افراد بیکار هستند» و «اکثر ساکنین» «قدرت خرید ندارند، بیشترشان نسیه خرید می‌کنند».
در این محله به نوشته خبرنگار مهر «دخترانی» هستند که «با هزار آرزو به همسری شاهزاده سوار بر اسب سفیدشان درمی‌آیند اما ساقی مواد مخدر همسرانشان می‌شوند».
خبرنگار مهر در توصیف یکی از خانه هایی که دیده بود می‌نویسد: «به خانه‌ای رفتیم که تنها نامش خانه بود، برق داشت اما از گاز و آب در آن خانه خبری نبود، در جلوی خانه فضایی به شکل اجاق‌گاز درست کرده‌اند و ظرفی برای آب گرم کردن رویش قرار داده‌اند. از پتوهای کهنه هم دری ساخته و در ورودی خانه قرار داده‌اند تا حریم منزلشان حفظ شود.» «صاحب‌خانه می‌گفت زمانی برای این خانه کنتور گاز نصب‌کرده‌اند اما به سرقت رفته است.» ساکنین این خانه کارشان بیرون کشیدن هر چیز قابل فروش از زباله ها در سطح شهر است. حیاط خانه پر است از «تکه‌ شیشه‌های پلاستیکی و ظروف یک‌بارمصرف» که «به طرز نامرتبی کف» آنجا را پر کرده است در حالی که «تعداد زیادی مگس هم وزوزکنان به اطراف این ضایعات پرسه می‌زنند.»
البته در چنین شرایط ناگوار بهداشتی، «اکثر خانه ها»، «حمام ندارد و ساکنینش با گرم کردن آب در خانه استحمام می‌کنند».
مادر خانه می‌گوید: «من و فرزندانم از ساعت ۹ شب که برای جمع‌آوری ضایعات رفته‌ایم تا ساعت ۱۲ شب تنها همین‌قدر توانستیم جمع کنیم.» و «روزی ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان از فروش ضایعات درآمد دارد.»
در این خانه «پدر خانواده هم گرچه کتمان می‌کند اما کاملاً هویداست که اعتیاد دارد.»
رهیافت
فروپاشی بافت روستایی ایران موجب رشد حاشیه نشینی در کشور شده است. حاشیه نشینی نیز علاوه بر همه مشکلاتی که ساکنینش با آن مواجه هستند، حیات سالم شهرها را نیز به خطر انداخته است.
اما نگاه کردن به موضوع از منظری جامعه شناسانه نمی‌تواند پدیده را به طور کامل توصیف کند، در اینجا باید علم سیاست را نیز به یاری گرفت و به این وسیله توضیح داد که چگونه یک استبداد دینی، کشوری با ظرفیت های انسانی و اقتصادی فراوان مانند ایران را به لبه پرتگاه رسانده است. بعد از این رهیافت می‌توان تجویز کرد که چگونه باید به این مشکل پایان داد.