درست یک سال از روشن شدن مشعل دادخواهی قتلعام شدگان گذشت. پارسال این موقع وقتی تو فضای مجازی صحبت از قتلعام 67 میکردی بعضیها خبر نداشتن، بعضیها میترسیدن جواب بدن، بعضیها هم درست و غلط یه چیزهایی شنیده بودن.
البته قدیمیها
میدونستن چی گذشت اما اغلب بچههای دهه هفتاد و هشتاد خبر نداشتن تو دهه شصت چه
بلایی سر مردم آوردن، نمیدونستن هزاران دانشآموز و استاد و دانشجو و کارگر
ایرانی چطور تو زندونها مثل شمع سوختن، آتیش گرفتن و بعد از هفت سال در اوج
ناباوری حلقآویز شدن...
چند روز بعد از فعال شدن جنبش دادخواهی یعنی روز 19مرداد با انتشار فایل صوتی دیدار آقای منتظری با هیأت مرگ تو سال 67 خیلی چیزها روشن شد. وقتی از احمد منتظری پرسیدن چی شد که بعد از 28سال این سند رو رو کردی گفت دیدم بحث خیلی داغ شده و زمان انتشارش فرا رسیده رو کردم.
الان درست یه سال از اون روز میگذره. جنبش دادخواهی به اوج رسیده و ماجرای اعدامها و جنایتهای دهه شصت کاملاً عام و اجتماعی شده. به همین مناسب، در آستانه سالگرد قتلعام زندانیان نگاهی میکنیم به حوادثی که به قتلعام 30هزار زندانی سیاسی منجر شد. در این سلسله به موضوعاتی مثل وعدههای خمینی، داغ و چماق، راز 30خرداد، دوران بازجویی و محکومیت، بازجویی زنان مجاهد و قتلعام سفید، شکست تز لاجوردی و تأسیس وزارت اطلاعات، مقدمات قتلعام، اسرار کشتار بیماران و دختران و دانش آموزان، راز ناگفته خواهران مجاهد، بررسی فایل صوتی و صدها گواه و سند منتشر نشده مربوط به شهیدان جنبش دادخواهی در تهران و شهرستانها... میپردازیم
چند روز بعد از فعال شدن جنبش دادخواهی یعنی روز 19مرداد با انتشار فایل صوتی دیدار آقای منتظری با هیأت مرگ تو سال 67 خیلی چیزها روشن شد. وقتی از احمد منتظری پرسیدن چی شد که بعد از 28سال این سند رو رو کردی گفت دیدم بحث خیلی داغ شده و زمان انتشارش فرا رسیده رو کردم.
الان درست یه سال از اون روز میگذره. جنبش دادخواهی به اوج رسیده و ماجرای اعدامها و جنایتهای دهه شصت کاملاً عام و اجتماعی شده. به همین مناسب، در آستانه سالگرد قتلعام زندانیان نگاهی میکنیم به حوادثی که به قتلعام 30هزار زندانی سیاسی منجر شد. در این سلسله به موضوعاتی مثل وعدههای خمینی، داغ و چماق، راز 30خرداد، دوران بازجویی و محکومیت، بازجویی زنان مجاهد و قتلعام سفید، شکست تز لاجوردی و تأسیس وزارت اطلاعات، مقدمات قتلعام، اسرار کشتار بیماران و دختران و دانش آموزان، راز ناگفته خواهران مجاهد، بررسی فایل صوتی و صدها گواه و سند منتشر نشده مربوط به شهیدان جنبش دادخواهی در تهران و شهرستانها... میپردازیم
10روز قبل از پیروزی انقلاب، خمینی تو
بهشت زهرا گفت: دلخوش نباشید که فقط مسکن و آب و برق را مجانی میکنیم... ما علاوه
بر اینکه زندگی مادی شما را مرفه میکنیم زندگی معنوی شما هم مرفه میکنیم...
بعد هم با اشاره به چند شهید 17شهریور گفت ممکلت ما را خراب کرد و قبرستانهای ما را آباد..
میگفت روحانیت کاری به سیاست نداره، رئیسجمهور نباید آخوند بشه، میگفت مجلس مؤسسان، حکومت مردم و... اما چشمتون روز بعد نبینه همین که سوار قدرت شد یعنی روز 17اسفند گفت «جمهوری اسلامی نه یه کلمه کم نه یه کلمه نه زیاد»، یه مشت چماقدار و چاقوکش هم به اسم مردم حزبالله تو خیابونها راه انداخت تا هر صدای مخالفی رو به نام اسلام خفه کنه.
بعد هم با اشاره به چند شهید 17شهریور گفت ممکلت ما را خراب کرد و قبرستانهای ما را آباد..
میگفت روحانیت کاری به سیاست نداره، رئیسجمهور نباید آخوند بشه، میگفت مجلس مؤسسان، حکومت مردم و... اما چشمتون روز بعد نبینه همین که سوار قدرت شد یعنی روز 17اسفند گفت «جمهوری اسلامی نه یه کلمه کم نه یه کلمه نه زیاد»، یه مشت چماقدار و چاقوکش هم به اسم مردم حزبالله تو خیابونها راه انداخت تا هر صدای مخالفی رو به نام اسلام خفه کنه.
قتلعام ـ سخنرانی خمینی ده روز قبل
از پیروزی انقلاب
قتلعام ـ وعدههای
خمینی در روزهای قبل از پیروزی انقلاب
هنوز چند هفته از انقلاب نگذشته بود
که با شعار «یا روسری یا توسری» صحبت از حجاب اجباری شد؛ مجاهدین رسماً اطلاعیه
دادن و با طرح حجاب اجباری مخالفت کردن. دخترای مجاهد هم با وجودیکه خودشون حجاب
داشتن علیه حجاب اجباری تظاهرات کردن و بلوا شد
قتلعام 67 ـ تظاهرات زنان در
مخالفت با حجاب اجباری
البته خمینی بهخاطر ماهیت ارتجاعیش،
هیچ زمان حقی برای زنان قائل نبود. شاید شنیده باشید اولین اعتراض خمینی هم به شاه
بهخاطر مخالفتش با حق رأی زنان بود که شاه سال 1341مطرح کرده کرده بود...
قتلعام 67 ـ نامه خمینی به شاه در
سال 1341و درخواست حذف حق رأی زنان
وعدههای خمینی قبل از روی کار
آمدن
ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویجات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم. دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را می آباد میکنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشد همین معناست که خواهد شد. این داراییها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین.
ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویجات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم. دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را می آباد میکنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشد همین معناست که خواهد شد. این داراییها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین.
هر روز حلقه محاصره جوانان تنگتر میشد
و راه برای چماقداران و اراذل حکومت بازتر.
خمینی در همون روزهای اول با پس گرفتن وعده مجلس مؤسسان و تشکیل مجلس خبرگان برای تثبیت نهاد فراقانونی و استبدادی «ولایت فقیه» راهشو از مردم جدا کرد. بعد هم با تشکیل نهاد مندرآوردی شورای نگهبان و تنظیم اختیارات ویژه رهبری یعنی اصل 110 قانون اساسی که همه پستها و مسئولیتهای حساس مملکت رو مشروط به نظر ولی فقیه میکرد، فاتحه آزادی رو خوند. این پایه و سنگ بنای دیکتاتوری مطلق فقیه بود. به همین خاطر مجاهدین به قانون اساسی رأی ندادن و گفتن با این قانون راه انحصارطلبی و استبداد باز میشه.
قتل عام ـ قانون اساسی، قانون انحصارطلبی و استبداد
هنوز یک سال از انقلاب نگذشته بود که سایه سیاه استبداد دینی تمام مملکترو پر کرد. پدر طالقانی 17شهریور 58تو بهشت زهرا فریاد زد: «... بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردم هستند که کشته دادند. اینهایی که این جا خوابیدهاند از همین تودههای جنوب شهر بودند... استبداد زیر پرده دین را کنار بگذارید و بیایید با مردم، با دردمندها، با محرومها، همصدا باشیم».
چند ماه بعد یعنی تو دیماه 58 انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. مجاهدین پس از تأیید وزارت کشور و رفسنجانی و بقیه سران، مسعود رجویرو بهعنوان کاندیدای نسل انقلاب معرفی کردن. تقریباً تمام اقلیتهای قومی، دینی، احزاب و گروهها ـ به جز حزب توده ـ از کاندیدای مجاهدین حمایت کردن. حتی دورافتادهترین روستاهای سیستان و بلوچستان هم هواداران محلی و فعال مجاهدین پیام نسل انقلابرو میرسوندن و این میزان محبوبیت خمینیرو حسابی ترسوند. اینجا بود که وارد صحنه شد و برخلاف ادعای قبلیش فتوا داد که چون رجوی به قانون اساسی رأی نداده نمیتونه رئیسجمهور بشه.
خمینی در همون روزهای اول با پس گرفتن وعده مجلس مؤسسان و تشکیل مجلس خبرگان برای تثبیت نهاد فراقانونی و استبدادی «ولایت فقیه» راهشو از مردم جدا کرد. بعد هم با تشکیل نهاد مندرآوردی شورای نگهبان و تنظیم اختیارات ویژه رهبری یعنی اصل 110 قانون اساسی که همه پستها و مسئولیتهای حساس مملکت رو مشروط به نظر ولی فقیه میکرد، فاتحه آزادی رو خوند. این پایه و سنگ بنای دیکتاتوری مطلق فقیه بود. به همین خاطر مجاهدین به قانون اساسی رأی ندادن و گفتن با این قانون راه انحصارطلبی و استبداد باز میشه.
قتل عام ـ قانون اساسی، قانون انحصارطلبی و استبداد
هنوز یک سال از انقلاب نگذشته بود که سایه سیاه استبداد دینی تمام مملکترو پر کرد. پدر طالقانی 17شهریور 58تو بهشت زهرا فریاد زد: «... بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردم هستند که کشته دادند. اینهایی که این جا خوابیدهاند از همین تودههای جنوب شهر بودند... استبداد زیر پرده دین را کنار بگذارید و بیایید با مردم، با دردمندها، با محرومها، همصدا باشیم».
چند ماه بعد یعنی تو دیماه 58 انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. مجاهدین پس از تأیید وزارت کشور و رفسنجانی و بقیه سران، مسعود رجویرو بهعنوان کاندیدای نسل انقلاب معرفی کردن. تقریباً تمام اقلیتهای قومی، دینی، احزاب و گروهها ـ به جز حزب توده ـ از کاندیدای مجاهدین حمایت کردن. حتی دورافتادهترین روستاهای سیستان و بلوچستان هم هواداران محلی و فعال مجاهدین پیام نسل انقلابرو میرسوندن و این میزان محبوبیت خمینیرو حسابی ترسوند. اینجا بود که وارد صحنه شد و برخلاف ادعای قبلیش فتوا داد که چون رجوی به قانون اساسی رأی نداده نمیتونه رئیسجمهور بشه.
مصاحبه دکتر ملکی و اشاره به نخستین انتخابات ریاست جمهوری
به اعتراف مسئولان اون زمان و این زمان رژیم، علت فتوای مسخره خمینی چیزی نبود جز حمایت جوانان و به قول پاسدار قاسمی، وحشت از گسترش دهها و صدها هزار جوون و دانشجویی بود که تو میتینگها برای دیدنش سر و دست میشکستن...
قتلعام ـ اعتراف پاسدار قاسمی به محبوبیت مسعود رجوی در میان جوانان
خمینی با این کار به مجاهدین اعلان جنگ کرد اما برخلاف تصورش مسعود رجوی بلافاصله کنارهگیری کرد و فقط از خمینی خواست فتوایی هم علیه چماقداری بده که البته هرگز چنین فتوایی صادر نشد.
روز 10بهمن 58مجاهدین یک میتینگ بزرگ در اعتراض به چماقداری تو دانشگاه تهران برگزار کردند.
قتلعام ـ سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
خمینی با این کار به مجاهدین اعلان جنگ کرد اما برخلاف تصورش مسعود رجوی بلافاصله کنارهگیری کرد و فقط از خمینی خواست فتوایی هم علیه چماقداری بده که البته هرگز چنین فتوایی صادر نشد.
روز 10بهمن 58مجاهدین یک میتینگ بزرگ در اعتراض به چماقداری تو دانشگاه تهران برگزار کردند.
قتلعام ـ سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
اسفند 58انتخابات مجلس بود. با وجود
حمایت گسترده مردم از مجاهدین نذاشتن حتی یه مجاهد به مجلس بره. روزهای اول، موقع
اعلام نتایج انتخابات تو اخبار سراسری اسم مسعود رجوی بالای لیست کاندیداهای تهران
بود بعد از اون هم بقیه کاندیداهای مجاهدین اما بعد از سه روز یه دفعه مجاهدین
رفتن آخر لیست و بعد حذف شدن.
یکی از ابزارهای خمینی برای ایجاد
اختناق و سرکوب نظرات مخالف، دامن زدن به جنگ ضدمیهنی بود. خمینی که سودای
امپراتوری جهانی اسلام تحت لوای ولایت فقیه رو داشت از ماهها قبل با دخالت در عراق
زمینه جنگ رو فراهم کرد و با شروع تهاجم گسترده عراق در 31شهریور 59خمینی به اهداف
میان مدتش رسید و اونرو موهبتی الهی اعلام کرد.
اما مجاهدین با وجود هشدارهای اولیه و تلاش مشترک با یاسر عرفات در تاریخ 25فروردین 59 برای جلوگیری از ادامه جنگ، با شروع تجاوز عراق، به جبههها رفتن و تو همان روزهای اول تعدادی از هوادارانشون بهشهادت رسیدن اما سپاه پاسداران که نیروهای صادق و راستین مجاهدین رو مزاحم کارهاش میدید به سرعت همه اونهارو دستگیر، زندانی و از خوزستان اخراج کرد. دستگیر شدگان بعد از ۸سال شکنجه در جریان قتلعام 67اعدام شدند! باور میکنید!
قتلعام ـ شرکت مجاهدین در جنگی که خمینی تحمیل کرد و خنجر در جبههها
همون هفته اول جنگ (7مهر 1359) سازمان کنفرانس اسلامی با فرستادن یک هیأت خواستار صلح شرافتمندانه و پرداخت خسارت به ایران توسط کشورهای جنوب خلیجفارس شد، خمینی نپذیرفت و رجایی گفت: این جنگ، جنگ عقیده است! [جنگ عقیده؟!] (کلیپ دریوتوب)
سرانجام زیر فشار دولتها و سازمان ملل 24مهر 59رجایی نخستوزیر خمینی، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد «... متجاوز به مرز خود برگردد و نیروی بیطرفی در مرزها مستقر شود تا دوباره تجاوزی اتفاق نیفتد و...» اما هنگامی که سازمان ملل و عراق طرح رو پذیرفتند، حکومت ایران طرح صلح خودش رو هم رد کرد! (سایت حکومتی تابناک 6مهر 93)
خمینی جنگ رو نعمت و موهبت الهی میدونست چون با چماق جنگ مخالفانش رو ستون پنجم معرفی و سرکوب میکرد و حفرههای سیاسی و اجتماعی نظامشرو میپوشوند. حتی خرداد 61 بعد از آزادی خرمشهر و عقبنشینی رسمی و اعلام شده عراق به مرزهای بینالمللی که جنگ به نقطه صفر برگشت باز هم یک تنه ایستاد و گفت صلح دفن اسلام است.
شاید اون روز علت جنگافروزی خمینی برای همه روشن نبود اما بعدها روشن شد که جنگ بهترین سرپوش اختناق بود. وقتی تیراژ نشریه مجاهد به 500هزار نسخه رسید و روزنامه ارگان اصلی حاکمیت یعنی جمهوری اسلامی به 18هزار هم نمیرسید خمینی چطور میتونست قلع و قمع کنه؟
قتل عام ـ سرکوب و سانسور و دسیسه اولین هدف خمینی از جنگ
طبق آمار رسمی رژیم، (سایت مرکز ستاد تحقیقات دفاع مقدس) ایران تا مقطع آزادی خرمشهر، 14تا 20رشته عملیات انجام داد. در این بین 45هزار و 220عراقی کشته شد و کمی کمتر از این عدد هم از ایران. اگر جنگ همون موقع که صلح شرافتمندانه در دسترس بود، تموم میشد جون دو میلیون ایرانی و عراقی نجات پیدا میکرد و هزار میلیارد دلار سرمایه کشور نابود نمیشد.
حالا شما بگین جنگ میهنی بود یا ضدمیهنی؟ هدف اصلی خمینی چی بود و چه انتظاری از یک نیروی مردمی و میهنپرست وجود داشت؟
قتل عام ـ بیلان ۸سال جنگ ضدمیهنی خمینی
تنها کسی که شجاعت انجام این کار رو داشت مسعود رجوی بود که بعد از آزادی خرمشهر و عقبنشینی عراق، ضمن امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق (اسفند 61) ادامه جنگ رو نامشروع کرد و پس از ثبت اون تو ارگانهای معتبر جهانی با اومدن به عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی و تحمیل جامزهر آتشبس کرد. او قبل از ترک فرانسه به سمت عراق برای درهم شکستن طلسم جنگ گفت: «اما اگر بپرسید برای چه میروی؟ در یک کلام میگویم: که برفروزم آتشها در کوهستانها... .»
پیام تودیع مسعود رجوی
سرانجام در 30خرداد 1366با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران راه شکستن ماشین جنگی رژیم و تحمیل جامزهر آتشبس به خمینی باز شد و یک سال بعد، پس از عملیات چلچراغ و فتح شهر مهران توسط ارتش آزادیبخش ملی خمینی ناگزیر تن به آتشبس داد.
بعدها رفسنجانی و بقیه سران رژیم غیرمستقیم به علت عقبنشینی خمینی اعتراف کردن و پاسدار اسماعیل کوثری گفت امام از ترس مجاهدین قطعنامهرو پذیرفت.
قتلعام ـ اعتراف به شکستن طلسم جنگ ضدمیهنی توسط مجاهدین
دیدیم هنوز یه سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که با قانون اساسی جدید و تجهیز چماقداران و تقلب و جعل تو انتخابات بنای سرکوب و سانسور و استبداد رو گذاشتن. این وسط هواداران مجاهدین بودند که به جرم افشای انحصارطلبی زیر ضربههای زنجیر و چوب و چاقوی چماقداران پرپر شدند اما یک مورد هم مقابله به مثل نکردن تا همین فضای نیمبند سیاسی بسته نشه.
قتلعام ـ سند داغ و چماق خمینی و بردباری مجاهدین
فروردین 59چشم پروین
صادقی دختر نشریه فروش رو کور کردن. چند روز بعد نسرین رستمی رو با گلوله کشتن.
جلیل مرادپور رو در حال فروش نشریه و ابراز عقیده کشتن. احمد گنجهای رو تو رشت، احد
عزیزی معلم روستا رو تو اردبیل و 19خرداد ناصر محمدی دانشآموز 18ساله رو با شلیک
گلوله به چشمش از پا درآوردن. 3روز بعد از مراسم بزرگداشت شهادت قاصدان آزادی
(ناصر، احد، احمد، جلیل، سیاوش شمس، شکرالله مشکین فام و عین الله پورعلی) مسعود
رجوی در میتینگ امجدیه گفت مگر ما چه
کردیم؟ لااقل به همان قانون اساسی خودتان ملتزم باشید...
تو همون متینگ
قانونی که با مجوز وزارت کشور تشکیل شد، دستههای چماقدار تا تونستن سنگ و گلوله و
گازاشکآور زدن و باز هم شهیدی دیگر...
تو این مدت دو ساله
که مثلاً فعالیت قانونی بود، علاوه بر هزاران زخمی و شکنجه شده، حدود 71مجاهد با
چوب و چاقو و تفنگ کشته شدن. باور میکنید؟ قتلعام ـ سخنرانی مسعود رجوی در 22خرداد 1359
در حین فریاد علیه چماقداری در امجدیه باران سنگ و داغ و چماق و گاز اشکآور بود که از همه طرف میبارید اما نجابت و بردباری مجاهدین باعث شد که فردای اون روز خمینی حتی توی خونه و بیت خودش هم تنها شد! پسرش احمد علیه چماقداری موضعگیری کرد؛ نمایندگان مجلسش بر ضد چماقداری حرف زدن و وزارت کشورش هم گفت کار چماقدارها غیرقانونی بوده است.
اما خمینی که نمیتونست انزوای چماقداران و اعتلای مجاهدین رو تحمل کنه و هیچ جوابی هم در برابر منطق مجاهدین نداشت 13روز بعد به صحنه اومد و نخستین فرمان قتل عام رو صادر کرد.
قتلعام ـ نخستین فتوای قتلعام مجاهدین در تیرماه 1359
خمینی تو اون سخنرانی بقدری عصبانی بود که حتی قرآن رو تحریف کرد و گفت: «در قرآن سوره منافقین هست، اما سوره کفار نیست!» بعد از اون خیلیها به مسخره میگفتن این دیگه چه مرجع و امامیه که قرآن هم بلد نیست! بعضی هم میگفتن سطح سوادش همینه و نمیدونه تو قرآن سوره کافرون هم داریم...
خمینی: «اگر کسی
شعارهای باطل خواست بدهد، با قوت او را بکوبید و نگذارید یک شعارهای باطل بدهد.
خود مردم مأمورند!...»
این فرمان آتش به اختیار خمینی برای حمله به هواداران مجاهدین و سایر نیروهای آزادیخواه بود. با همین فرمان بود که چشمهای دختران و پسران از حدقه دراومد، دشنهها به قلبها و سینهها نشست و از 11آبان 59 انتشار نشریه و کتاب مجاهدین ممنوع شد. تو همین سال هزاران نفر مجروح و دهها دانشآموز روز روشن کشته شدن.
سیما صباغ دانشآموز 15ساله از آخرین شهیدان این سال بود که تو لاهیجان به خاک افتاد.
سال 60به نام سال قانون نامگذاری شد. اما باز هم بهار قانون با لالههای سرخ آزادی گلگون شد. 6فروردین اصغر اخوان و صنم قریشی و خیرالله اقبالیرو تو قزوین و بندرعباس و رامسر با گلوله کشتن. هفتم اردیبهشت تظاهرات 200هزار نفره مادران در اعتراض به چماقداری انجام شد. تو همین روز فاطمه رحیمی و سمیهرو تو قائمشهر و چندین دانشآموز و کارگر تو شهرهای مختلف به خاک افتادند.
سال گذشته حسن غفوری فرد وزیر نیروی دولت خامنهای و یکی از فعالان سرکوب و سانسور دهه شصت توی مصاحبه با رسانه پاسداران گفت اون موقع وقتی با خودمون صحبت میکردیم یعنی تو صحبتهای خیلی خودمونی نظرمون این بود که تا تکتک این مجاهدین رو نکشیم مملکت درست نمیشه. البته منظورش از درستی مملکت روشنه! یعنی اگه این بچههای پاک و بیشیله پیله و میهنپرسترو نکشیم امام و نظام غارت و سرکوب و اعدام روی آرامش نمیبینه.
ماه خرداد ماه خون بود و پایان این ماه تظاهرات مسالمتآمیز مردم که بدون اطلاع و اعلان قبلی 500هزار نفر شرکت کردند، تو میدون فردوسی تهران با رگبار پاسداران به فرمان خمینی به خون کشیده شد.
این پایان دوران شکیبایی و خط سرخ انقلاب و هیولای ضدانقلاب بود.
قتلعام ـ تظاهرات عظیم مردم در 30خرداد 1360 علیه انحصارطلبی
قتلعام ـ خنجر و چماق و گلوله پاسخ شعار زنده باد آزادی در سال ۶۰
این فرمان آتش به اختیار خمینی برای حمله به هواداران مجاهدین و سایر نیروهای آزادیخواه بود. با همین فرمان بود که چشمهای دختران و پسران از حدقه دراومد، دشنهها به قلبها و سینهها نشست و از 11آبان 59 انتشار نشریه و کتاب مجاهدین ممنوع شد. تو همین سال هزاران نفر مجروح و دهها دانشآموز روز روشن کشته شدن.
سیما صباغ دانشآموز 15ساله از آخرین شهیدان این سال بود که تو لاهیجان به خاک افتاد.
سال 60به نام سال قانون نامگذاری شد. اما باز هم بهار قانون با لالههای سرخ آزادی گلگون شد. 6فروردین اصغر اخوان و صنم قریشی و خیرالله اقبالیرو تو قزوین و بندرعباس و رامسر با گلوله کشتن. هفتم اردیبهشت تظاهرات 200هزار نفره مادران در اعتراض به چماقداری انجام شد. تو همین روز فاطمه رحیمی و سمیهرو تو قائمشهر و چندین دانشآموز و کارگر تو شهرهای مختلف به خاک افتادند.
سال گذشته حسن غفوری فرد وزیر نیروی دولت خامنهای و یکی از فعالان سرکوب و سانسور دهه شصت توی مصاحبه با رسانه پاسداران گفت اون موقع وقتی با خودمون صحبت میکردیم یعنی تو صحبتهای خیلی خودمونی نظرمون این بود که تا تکتک این مجاهدین رو نکشیم مملکت درست نمیشه. البته منظورش از درستی مملکت روشنه! یعنی اگه این بچههای پاک و بیشیله پیله و میهنپرسترو نکشیم امام و نظام غارت و سرکوب و اعدام روی آرامش نمیبینه.
ماه خرداد ماه خون بود و پایان این ماه تظاهرات مسالمتآمیز مردم که بدون اطلاع و اعلان قبلی 500هزار نفر شرکت کردند، تو میدون فردوسی تهران با رگبار پاسداران به فرمان خمینی به خون کشیده شد.
این پایان دوران شکیبایی و خط سرخ انقلاب و هیولای ضدانقلاب بود.
قتلعام ـ تظاهرات عظیم مردم در 30خرداد 1360 علیه انحصارطلبی
قتلعام ـ خنجر و چماق و گلوله پاسخ شعار زنده باد آزادی در سال ۶۰
مجاهدین از 22بهمن 57 تا 30 خرداد 60 هر نوع
تهمت و خنجر و داغ و گلولهرو تحمل کردن و دم بر نیاوردن. تا اینکه روز 30خرداد
تو میدون فردوسی جوونهای پاک و بیگناه رو به فرمان خمینی به رگبار بستن. روز بعد
هم عکس چند دختر 16 ـ 15ساله رو تو روزنامه انداختن و نوشتن اینارو تیربارون
کردیم اما نمیشناسیمشون اولیاشون بیان شناساییشون کنن. باور میکنید!
تظاهرات مسالمت آمیزرو به رگبار بستن؛ خیلیهارو گرفتن تو اوین کشتن؛ یه تعدادی هم که حتی اسمشونم نمیدونستن اعدام کردن عکسشونو انداختن تو روزنامه...
قتلعام ـ تیرباران دانشآموزانی که نمیشناختند
چکار باید کرد؟ باز هم صبر و بردباری؟ باز هم سکوت و خویشتنداری؟
بعد از سیلاب خون نونهالان و دانشآموزانی که با شعار زنده باد آزادی تو خونشون غلتیدن و بعد از اعدام دخترکان معصوم، دیگه نمیشد بردباری کرد. بله! سکوت هیچ معنایی جز خیانت نداشت.
اما خوبه ببینیم کی به اینجا رسوند؟
مهدی خزعلی که زمانی مسئول مرکز مطالعات ریاستجمهوری رژیم بود، سال گذشته به صراحت گفت: «در شورای مرکزی حزب جمهوری تصویب شد که کاری کنیم که مجاهدین خلق دست به سلاح ببرند تا سرکوبشان کنیم!...» یعنی آنقدر زدیم و کور کردیم و کشتیم تا بالاخره یه جا مجبور شن دست به سلاح ببرن تا از دم بکشیمشون .
تظاهرات مسالمت آمیزرو به رگبار بستن؛ خیلیهارو گرفتن تو اوین کشتن؛ یه تعدادی هم که حتی اسمشونم نمیدونستن اعدام کردن عکسشونو انداختن تو روزنامه...
قتلعام ـ تیرباران دانشآموزانی که نمیشناختند
چکار باید کرد؟ باز هم صبر و بردباری؟ باز هم سکوت و خویشتنداری؟
بعد از سیلاب خون نونهالان و دانشآموزانی که با شعار زنده باد آزادی تو خونشون غلتیدن و بعد از اعدام دخترکان معصوم، دیگه نمیشد بردباری کرد. بله! سکوت هیچ معنایی جز خیانت نداشت.
اما خوبه ببینیم کی به اینجا رسوند؟
مهدی خزعلی که زمانی مسئول مرکز مطالعات ریاستجمهوری رژیم بود، سال گذشته به صراحت گفت: «در شورای مرکزی حزب جمهوری تصویب شد که کاری کنیم که مجاهدین خلق دست به سلاح ببرند تا سرکوبشان کنیم!...» یعنی آنقدر زدیم و کور کردیم و کشتیم تا بالاخره یه جا مجبور شن دست به سلاح ببرن تا از دم بکشیمشون .
قتلعام ـ سند صلابت و مظلومیت نسلی که به قانون اساسی ولایت فقیه گفت نه!
اسدالله بادامچیان هفتم تیرماه 94 تو مصاحبه با رسانه نیروی تروریستی قدس (تسنیم) گفت: آنروز [30خرداد] وقتی تظاهرات تمام شد و ملت پراکنده شده بودند یک مرتبه آقا هادی [غفاری] پرید پشت تیربار و شروع کرد به زدن و حالا نزن و کی بزن!
هادی غفاری که این روزها اصلاحطلب شده، 28شهریور سال 94 تو مصاحبه با ایسنا گفت: روز سی خرداد من با سرعت با فیات آبی رنگی قدیمی که داشتم وارد خیابان شدم، با سرعت تمام به وسط جمعیت زدم!
یعنی این آقای اصلاحطلب امروز، اون روز، اول با ماشین محکم میره تو صف تظاهرات، مردم رو به خاک و خون میکشه، بعد میپره پشت تیربار و حالا نزن کی بزن.
بعد شکار تو خیابون و روز بعد هم دختران و پسران ناشناسرو تو اوین در اوج بیرحمی تیربارون میکنن تا مجاهدین زودتر دست به سلاح ببرن و نسلشونو بردارن
.
قتلعام ـ پاسدار شکنجهگری که روز 30خرداد به فرمان خمینی تظاهرات را به خاک و خون کشید
ادامه دارد...