مانیفست رئيسی در ملاقات با بخش رسانه ای سپاه


 به بهانه «ایام تعطیلات عید سعید فطر» بخش رسانه ای سپاه ـ تسنیم و فارس ـ در مشهد ملاقاتی با ابراهیم رئیسی کاندیدای شکست خورده خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه انجام داد که پس از ویرایش دفتر رئیسی منتشر شد. [تسنیم ۲۰ تیر ۹۶]

دو سر
سپاه و روحانی دو سوی نزاع قدرت در درون خلافت! را تشکیل می‌دهند. ابراهیم رئیسی قرار بود با اجرای مهندسی خامنه ای توسط سپاه از درون صندوق ها بیرون بیاید که نشد.
دو جناح موجود در ولایت فقیه برای حفظ نظام دارای دو نقشه مسیر هستند؛ نقشه مسیری برخلاف منافع اکثریت ملت ایران و در جهت منافع طبقه ۴ درصدی که قالیباف در انتخابات! به آن اذعان کرد. [طبقه چهار درصدی و جنگ های تجاوزکارانه]

پیشروی دشمن
رئیسی جناح روحانی را محصول پیشروی دشمن در درون نظام می‌داند. رئیسی بی پرده توصیف می‌کند که «نسخه دشمن برای مقابله با انقلاب در دوره کنونی القاء پشیمانی از گذشته به مسئولان و مردم است تا جایی که مداوم دستور عقب‌نشینی صادر شود، یعنی بنا دارند تفکر و روحیه‌ی بانشاط مدیریت انقلابی را به یأس و نمی‌شود مبتلا کنند و بالطبع انقلاب اسلامی را به موجودی حاشیه‌ای و هضم‌شده در مناسبات نظام سلطه و نظم نوین جهانی تبدیل کنند. متأسفانه این یک رویکرد غلط در اندیشه‌ی برخی از مدیریتهای کلان اجرایی هم نفوذ کرده است.»

مدیریت!
رئیسی با سوابق طولانی در دستگاه قضایی! نظام و با ایفای نقش درجه اول در اعدام زندانیان سیاسی در دهه۶۰ و به طور مشخص تابستان ۶۷ مدعی می‌شود که «واقع مطلب این است که انقلاب اسلامی در عرصۀ مدیریت کشور پس از سالها هنوز نتوانسته است طرح خود را به‌صورت کامل ارائه دهد.»
اگر مروری بر سابقه کاری او بیندازیم، غیر منطقی نخواهد بود که باور کنیم الگوی مدیریتی او همانند تابستان ۶۷ خواهد بود به این معنی که زندانیان سیاسی را در برابر تسلیم یا مرگ مخیر می‌کرد؛ از نظر او و براساس حکمی که خمینی برای او صادر کرده بود هرکس که در برابر ولایت فقیه زانو نمی‌زد مستحق مرگ بود. با این توصیف می‌توان تصویری هرچند مختصر از «طرح» «انقلاب اسلامی در عرصه‌ی مدیریت کشور» به دست آورد.

اندوه
اندوه وقتی در جان رئیسی می‌پیچد که در می‌یابد تمام خون هایی که از جامعه ریخته است اکنون برای آینده نظام بی اثر است. او به شکست الگوی ولایت فقیه در ایران اذعان کرده و با کاربرد نابه جای کلمات می‌گوید: «مردم مؤمن و فداکار ما برای انقلابشان این‌همه هزینه مالی و جانی را پذیرفته‌اند تا به یک الگوی مستقل تبدیل شود؛ یعنی بتواند واقعاً در همه ابعاد پیشرفت کند و در عین حال، عزت و عظمت داشته باشد و مردمش، شرمنده و کوچک‌شده و وابسته به قدرتهای زورگو نباشند».

پای ارباب
و  اکنون در جناح مقابل ولایت فقیه جریانی سربرآورده است که پایان ماجراجویی های سپاه و خامنه ای را که قرار بود توسط رئیسی نمایندگی شود، اعلام می‌کند، جریانی که به این باور رسیده است که تنها با بوسیدن پای ارباب ـ آمریکا ـ امکان حفظ نظام وجود دارد؛ «حالا در مقابل جریانی که می‌خواهد بگوید پیشرفت الّا و لابد از راه وابستگی به غرب یا شرق می‌گذرد».

دو دیدگاه!
در ادامه رئیسی مجدد به توصیف تفاوت دو رویکرد در درون خلافت اسلامی! می‌پردازد. او می‌خواهد مخاطبین خود را از وجود این تفاوت آگاه! کند تا در ادامه بتواند مختصات و جایگاه خود را نشان بدهد: «اساساً برخی از منازعات سیاسی در کشور به تقابل دو نوع نگاه برمی‌گردد؛ یک نگاه که می‌گوید انقلاب اسلامی الگویی برای اداره‌ی کشور دارد که متفاوت از نظام سرمایه‌داری است و یک نگاه که نه از خلاقیتی برخوردار است و نه حاضر است درباره‌ی نوع مدیریتی که تفکر انقلابی ارائه می‌دهد بیندیشد و تنها راه بقاء را توجه به اراده بیگانگان می‌داند.»

اصلاح!
سپس رئیسی خود را به عنوان نماینده دیدگاه اول که تبلورش را در خامنه ای و سپاه نشان می‌دهد، عرضه می‌کند. رئیسی ریاست جمهوری ولایت فقیه را از دست داد اما می‌خواهد کماکان خود را به عنوان یک کاندیدا برای جایگزینی خامنه ای زنده و فعال نگه دارد. [به عنوان نمونه: زنده کردن رئیسی بعد از مرگ!] رئیسی می‌گوید: «من به این انتخابات قدم گذاشتم که بگویم رفتار و مدیریت انقلابی آن تصویری نیست که دشمنان آن ساخته‌اند و گام اول برای اینکه وضعیت کشور اصلاح شود اصلاح این تصویر است.»

نماینده! محرومان
در این نقطه است که رئیسی هدف خود از نمایش های فقیر نوازی را توضیح می‌دهد. رئیسی کار را به جایی رساند که در مناظره با روحانی، خود را نماینده کارگران و محرومان معرفی کرده بود. [رئیسی، نماینده کارگران و زنان؟!] (توفان خنده ها)
در سیرک انتخابات، تلاش برای بقای خلافت، کار را به جایی کشاند که یکی از قاتلان نمایندگان اقشار محروم و زحمتکش ایران در دهه۶۰ در نقش مدافع محرومان ظاهر شد. (توفان گریه ها)

نقطه مرکزی
رئیسی به نمایندگان رسانه ای سپاه که در اجرایی کردن مهندسی او در انتخابات شکست خورده بودند می‌گوید: «در این انتخابات، یک نقطه مرکزی سخنان بنده در توجه به همین اقشار بود تا مردم مستضعف و باکرامت ما احساس نکنند که حرف آنها زده نمی‌شود و بدانند که میان هیاهوهای سیاسی احزاب و جناح‌ها، کسی هم هست که درد آنها را بشناسد و با صدای بلند بگوید.»
بازهم روحانی
رئیسی حق داشت که حیرت زده باشد، زیرا در تاریخچه جمهوری اسلامی!، روحانی همواره مقامی ارشدتر و تأثیر گذارتر از رئیسی بوده است، حضور روحانی در مواضع امنیتی و نظامی منجر به تصمیماتی شده است که جان و زندگی میلیون ها ایرانی را تحت تأثیر قرار داده است. برخلاف رئیسی که علی العموم در نقش یک جلاد مستقیم ایفای نقش کرده است، روحانی همواره یک مقام تصمیم ساز و تصمیم گیر در خلافت اسلامی! بوده است.

برگ
اما همین روحانی با وجود همه سوابق امنیتی و نظامی اش در یک نقطه برگی را علیه رئیسی بر روی میز کوبید که تمامی مهندسی خامنه ای را در انتخابات برهم زد. و رئیسی از همین، «شوکه» است.
روحانی در ۱۸ اردیبهشت در همدان گفت: مردم «آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند». آنروز رئیسی و سپاه و خامنه ای احساس کردند که یکی از شرکای دزدی ـ روحانی ـ از قافله خنجر را از پشت در پهلوی آنها فرو کرده است. روحانی در آن لحظه همچون شریکی که به سایر دزدان می‌گفت اگر سهم من را ندهید، میز را برهم می‌زنم، بود؛ او توانست به این صورت مهندسی خامنه ای را برهم بزند. آخرین حربه در نزاع درون قدرت خون کسانی بود که توسط بازیگران خلافت در دهه۶۰ بر زمین ریخته شده بود.
تمام مهندسی خامنه ای و سپاه تنها با یک اشاره غیر مستقیم روحانی به مجاهدین خلق در هم شکست، واقعیتی که رئیسی و شرکا را غافلگیر کرد و این البته تازه شروع ماجراست.