آخرین شب زندگی اصغر، از زبان سردار خیابانی



آخرین شب زندگی اصغر، از زبان سردار خیابانی

شهید اصغر بدیع‌زادگان از قهرمانان تحمل شکنجه بود که در آن روزهای سخت به ما امید و قوت قلب می‌بخشید.‌شبی که جلادان برای بردن محکومان به اعدام آمده بودند، صدای او را شنیدم در حالی که وضو گرفته و از دستشویی برمی‌گشت، با صدای بلند در حین عبور از جلوی سلولها می‌خواند:‌ «انالله و انا الیه راجعون» آن شب، تاریخی و فراموش‌نشدنی است. برادرانمان شجاعانه و قهرمانانه به میدان تیر می‌رفتند! شب از فریادهای تکبیر و شعارهای آنان به خود می‌لرزید و از فریادهای آنها جلادان و دژخیمان ساواک به خود می‌پیچیدند.‌ فریادهایی که طلوع صبح را نوید می‌داد.
پس از ضربه شهریور50 و دستگیری بسیاری از اعضا و کادرهای مرکزی سازمان، ساواک نیروی عظیمی را برای دستگیری محمد حنیف‌نژاد بسیج کرده بود.‌آنها به هر طریق می‌خواستند تا حنیف‌نژاد را دستگیر کرده و به این ترتیب به خیال خود بر غائله! مجاهدین، مهر پایان! بزنند.‌
زمانی اصغر به یاران مجاهدش گفته بود: «ارزش هر کس در مبارزه، به‌اندازه‌ مایه‌یی است که در این راه می‌گذارد» و این بار خود در جریان آزمایشی سخت و با مقاومت سرسختانه در برابر دژخیمان و مایه گذاشتن از خود، عظمت و شکوه اراده شکست‌ناپذیرش را به نمایش گذاشته بود.
مجاهد شهید اصغر بدیع‌زادگان را 3بار تحت عمل جراحی قرار دادند تا برای مدتی بیشتر او را زنده نگه‌داشته و شکنجه کنند.‌ولی شدت جراحات به حدی بود که دیگر امکان ادامه حیات او نیز به زیر علامت سؤال رفته بود.‌
در همین حال، روحیه مقاوم و رزمنده اصغر و وقار و آرامش خاصش، تأثیرات فوق‌العاده‌یی بر روی دیگر زندانیان مبارز و انقلابی داشت.