مهمترين وقايع تاريخ 52 ساله سازمان مجاهدين خلق ايران- قسمت چهاردهم بخشی از «صدای سردار» -آخرین نوار سردار شهید خلق، موسی خیابانی


مهمترين وقايع تاريخ 52 ساله سازمان مجاهدين خلق ايران- قسمت چهاردهم
بخشی از «صدای سردار» -آخرین نوار سردار شهید خلق، موسی خیابانی

پذیرش چشم‌انداز عاشورا
در این موقعیت برای ما در جهت انجام مسئولیتهای تاریخی‌مان و در جهت حفظ انقلاب و نجات آن فقط یک راه باقی می‌ماند، و آن راه مقاومت و مبارزه‌ی مسلحانه و قهرآمیز بود. بدین ترتیب خمینی سرانجام در برابر ما آتش جنگ را برافروخت. آتشی که البته دودش به چشم خودش رفت. او بالاخره تضاد ما با ارتجاع را به انفجار کشاند. خمینی با کشتار 30خرداد و اعدام‌های دسته‌جمعی اوایل تیرماه، خود در واقع فتیله‌ی این انفجار را آتش زد. لکن صدای مهیب انفجار درست رأس ساعت 9 یکشنبه شب، هفتم تیرماه بلند شد. صدایی که نه تنها در سراسر ایران، بلکه در سراسر جهان طنین انداخت. و شاید بتوان گفت که از فردای آن‌روز رژیم خمینی دیگر مرده است. در فردای آن ‌روز، رژیم خمینی دیگر رژیمی نبود که بتوان آینده‌ای برای آن تصور نمود. تا این جا وضع ما در برابر خمینی به تعبیر یکی از برادران، هم‌چون جوان نجیب، سربه‌زیر و سربه‌راهی بود که خمینی با قلدری و بی‌رحمی تمام سر این جوان را در بغل گرفته و مرتب مشت و سیلی بر سر و صورت او می‌نواخت. اما این جوان که در عین مظلومیت و نجابت، زیرک و هشیار هم بود، ناگهان در لحظه‌ای از جای جست و چنان سیلی محکمی به گوش خمینی نواخت که برق از چشمان خمینی پرید، کله‌اش سوت کشید و سرش گیج رفت و شروع به چرخیدن به دور خود کرد. از آن زمان تا کنون، به‌خصوص با سیلی‌های دیگری که به گوش این جلاد شیاد خون‌آشام نواخته‌ایم، هم‌چنان به دور خود می‌چرخد، تا بالاخره با سر به زمین بخورد و مغز پوسیده و فاسد و تبهکارش متلاشی شود.
داستان ما با خمینی و ارتجاع تامقطع 30خرداد چنین بود؛ جنگ ما با خمینی نیز چنین شروع شد..

بخشی از گزارش شش‌ ماهه مبارزه انقلابی مسلحانه، به برادر مجاهد مسعود رجوی
سردار موسی خیابانی:
«...
یادت هست که در مقطع 30خرداد در حضور خودت تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز فدا و قربانی کنیم، نباید در روز موعود در انجام تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ و تردید کنیم و خدای نکرده به سرنوشت حزب توده دچار شویم؟»..

بسم‌الله‌القاصم‌الجبارین
مسعود سلام
انشاءالله که حالت کاملاً خوب است و همین‌طور حال بچه‌های دیگر. امیدوارم در دیار غربت برایتان زیاد سخت نگذرد. من و بچه‌های دیگر این‌جا به لطف خدا بد نیستیم و بچه‌ها همه به شما سلام می‌رسانند. اما امروز 30آذرماه است و دقیقاً 6ماه از روز تاریخی 30خرداد می‌گذرد. یعنی از روزی که ‌دار و دسته‌ی ارتجاعی خمینی ماهیت ضدانقلابی و ضدخلقی خود را کاملاً بارز نمود؛ روزی که رژیم خمینی در آن در تعقیب سیاست تصفیه‌ی نیروهای انقلابی و به‌خصوص سازمان، به یک نقطه‌ی عطف رسید و رسماً و علناً به فاز سرکوب قهرآمیز و خونین قدم نهاد و متقابلاً ما را نیـز از اتخاذ روش برخورد قهرآمیـز و مبارزه‌ی مسلحانـه ناگزیر نمـود.
امروز که 6ماه از آن‌روز می‌گذرد، من خواستم که بوسیله‌ی این نوار، گزارش کوتاه و مختصری از این 6ماه برایت بفرستم. اگر‌ چه می‌دانم که خودت بهتر از من به کلیه‌ی مسائل واقفی و از طریق گزارش‌های پراکنده‌ای هم که تا کنون برایت فرستاده‌ایم، اشراف نسبی لازم را به همه‌ی جوانب امور و اوضاع و احوال کنونی داری.
فکر می‌کنم 6ماه گذشته و کلاً مرحله‌ی کنونی که ما داریم از سر می‌گذرانیم، از هر نظر در تاریخ حیات و حرکت 17ساله‌ی سازمان، بی‌نظیر باشد و قطعاً ما در گذشته هرگز مقطعی بدین اهمیت و حساسیت و تا این اندازه خطیر و در عین‌حال شکوهمند نداشته‌ایم. البته هیچ‌وقت هم تا این اندازه به آینده‌ای شورانگیز و انشاءالله دوران‌ساز نزدیک نبوده‌ایم.

بدون شک ما در این 6ماه گذشته، به‌خصوص در اوایل آن که خودت هم این‌جا بودی، بزرگترین و خطرناکترین آزمایش‌های تاریخ حیات سازمان را پشت سر گذاشته‌ایم و الحمدالله تا کنون از این آزمایشات سربلند و روسفید بیرون آمده‌ایم. اکنون در نقطه‌ای هستیم و موقعیتی داریم چنان شکوهمند و افتخارآفرین که به قول خودت طی قرن‌ها نصیب و نثار هیچ نیرویی نخواهد شد. در این نقطه و پس از گذراندن روزهای سخت و متلاطم و خطرناک و پشت سرگذاردن یک مرحله‌ی جنگ بی‌امان در یک رویارویی قهرآمیز با یکی از وحشی‌ترین و سفاکترین و در عین‌حال فریبکارترین رژیمهای تاریخ، ما اکنون در اوج شرف و افتخار به‌سر می‌بریم. مختصات نقطه‌ی کنونی سازمان بنظرم چنین است:
اولاً به‌لحاظ اصول و تعهدات ایدئولوژیک و رسالت تاریخی که سازمان ما بر دوش داشت ما توانسته‌ایم به وظیفه‌ی خود عمل و به عهد خودمان وفا کنیم. یعنی چیزی که گهگاه درباره‌ی آن نگران می‌شدیم که مبادا در لحظه‌ی تصمیم، از اقدام و عزیمت باز بمانیم و با غلتیدن در وادی عدم قاطعیت و تردید و تزلزل، به اصالتها و رسالتها و اصول و ارزشهای خود پشت کنیم و ملعون و منفور تاریخ و نسل‌های آینده کشور شویم.
یادت هست که در مقطع 30خرداد در حضور خودت تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز فدا و قربانی کنیم، نباید در روز موعود در انجام تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ و تردید کنیم و خدای نکرده به سرنوشت حزب توده دچار شویم؟ و اکنون ما در شرایطی هستیم که در عین‌حالی که از آن آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته‌ایم و از این نظر برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده‌ایم، خوشبختانه نه این‌که از بین نرفته‌ایم، بلکه چنان‌که خودت در پیام دو ماه پیش‌ات گفته بودی حتی یک ضربه‌ی استراتژیک نیز نخورده‌ایم. در حالیکه در همین مدت، ضربات مهلک استراتژیک به دشمن وارد کرده‌ایم.


یکی از سخنرانیهای به یاد ماندنی سردار شهید خلق موسی خیابانی ، سخنرانی ”فلسفه شعائر“ است که وی در سال58 طی 7 شب در مسجد دانشگاه تهران ایراد کرد و سپس به‌صورت یک کتاب، با همین عنوان تدوین و چاپ شد.

موسی در آن سخنرانیها برای یورش به ایدئولوژی ارتجاعی که خمینی تحت عنوان اسلام عرضه می‌کرد و با استفاده از خیل چماقداران و پاسدارانش درصدد تحمیل اجباری آن به اقشار مختلف جامعه بود، به زبانی ساده به تشریح دیدگاههای مجاهدین نسبت به ”جهان “ و ”نقش انسان “ در آن پرداخت و به برخی سوالهای تاریخی بشر از دیدگاه مجاهدین که برآمده از اسلام اصیل و آلوده نشده به زنگارهای ارتجاعی است پاسخ داد. در آن هنگام ارتجاع خمینی مسأله شعائر اسلامی هم‌چون نماز و روزه را وسیله‌یی کرده بود که زیر پوشش آن دیکتاتوری قرون‌وسطایی خود را بسط و گسترش دهد. موسی طی هفت شب با بیان موجز نظرگاههای مجاهدین، فلسفه نماز و روزه و سایر شعائر اسلامی را تشریح کرد و نشان داد که چگونه روح اسلام ناب محمدی و جهان‌بینی توحیدی از آنچه که ارتجاع در حال دیکته کردن آن به جامعه بود بیزار است. موسی در این سخنرانی اصلی‌ترین مرزبندهای اسلام مجاهدین را با تفکرات ارتجاعی خمینی تحت عنوان اسلام برای نسل جوانی که انقلاب 22بهمن را به ثمر رسانده بود و اکنون تشنه آشنایی با دیدگاههای مجاهدین بود ترسیم کرد. اعتقاد به تکامل، اعتقاد به آزادی، اختیار و آگاهی انسان در دیدگاه مجاهدین که موسی با بهره جویی از آموزشهای مجاهدین به آموزش آنها برای جوانان پرداخت، همه ضربات کاری بودند که پایه‌های خرافات و ارتجاعی خمینی را به لرزه در می‌آوردند. این آموزشها که بعدها، به شکلی جامع‌تر در کلاسهای تبیین جهان توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف دنبال شد روز به روز اقشار وسیع جوانان را به سمت مجاهدین جذب می‌کرد، خمینی را به آن‌چنان هراسی انداخت که برای جلوگیری از آ ن کودتای فرهنگی و بستن دانشگاهها را طراحی کرد.
به این ترتیب کتاب ”فلسفه شعائر“ کتابی است تقریباً منحصربه‌فرد که بسیاری دیدگاههای مجاهدین را می‌توان به‌طور بسیار خلاصه در آن یافت.
عمده‌ترین مطالبی که سردار شهید خلق موسی خیابانی در این سخنرانیها به تشریح آنها پرداخت:
چرا نماز؟ 
چرا روزه؟ 
یکسری خم و راست شدنهای مکرر! گرسنگی کشیدن! تشنگی!
یکسری کارهای بیهوده!
برای چه؟ 
چرا انسان باید چنین کارهایی بکند؟!
اینها سوالهایی است که هر کسی در دوره‌ای از زندگی‌اش ممکن است با آنها روبه‌رو شود.
موسی به‌طور خلاصه می‌گوید: هر کس که در زندگی، هدفی برای خود انتخاب کند، برای این‌که در جریان تضادهای روزمره و در کشاکش تمایلات مختلف بتواند سمت و سوی حرکت خود را حفظ کرده و به هدفش وفادار باقی بماند، باید آن هدف را پیوسته به خود یادآوری کند.
این یادآوری در قالب یکسری کلمات و حرکات شکل می‌گیرد، که به مجموعه آنها ”شعائر گفته می‌شود.
در حقیقت شعائر یا نشانه‌ها، علایم راهنمایی هستند که:
آن هدف را یادآوری و سمت و سویش را نشان می‌دهند، 
و جمع را در جهت آن هدف سازمان داده، متشکل می‌کنند.
در این تعریف، شعائر ملی، قومی، قبیله‌ای، بین‌المللی و حتی ورزشی نیز می‌گنجند.
به این ترتیب سردار خیابانی نه صرفاً برای آموزش مکانیسم نماز و روزه) که فقط آخرین صفحات کتابش را به خود اختصاص داده (بلکه برای روشن کردن فلسفه شعائر و چرایی آن) به‌طور عام و نه فقط در اسلام (به جستجو پرداخته، و با نگاهی به چگونگی آفرینش هستی و انسان، جوابی واقعی و وجود شناسانه) و نه صرفاً اخلاقی = مترادف توصیه معنوی (به تاریخی‌ترین پرسشهای انسان می‌دهد، مسائلی از این قبیل که:
از کجا آمده‌ایم؟ 
به کجا می‌رویم؟ 
هدف از این آمد و شد چیست؟ و...
این کتاب در واقع جوابیست به مسأله سرگشتگی انسان.
برای انتقال این مفاهیم، موسی پس از بررسی ضرورت بحث و مقدمات آن، به ”بحث وجود“ و چگونگی آفرینش جهان می‌پردازد) این قسمت کتاب، در واقع یک ”تبیین جهان “ خیلی کوچک است).
سردار خیابانی پس از آن به' بحث انسان “ و مسائلی هم‌چون از خود بیگانگی، آزادی و اختیار. نقش هدف در زندگی انسان و اهمیت آن، مفهوم پرستش و... . می‌پردازد.
به این ترتیب، موسی علاوه بر بحث اصلی خود، دو مبحث از چهار موضوع اصلی ایدئولوژی مجاهدین را نیز مورد اشاره قرار می‌دهد. به همین علت کتابش از غنای ویژه‌یی برخوردار است.
سردار در بخش پایانی سلسله سخنرانیهای خود به این مسأله می‌پردازد که:
چگونه می‌توان مفاهیم عمیق و پیچیده ایدئولوژیک را آن هم در ابعاد کلان اجتماعی، روزانه یا نوبه‌ای یادآوری کرد تا فرد و جامعه بتوانند سمت و سوی انتخاب شده خود را در یک زندگی هدفمند، تضمین و محقق کنند؟ 
برخی موضوعهای پایانی کتاب سردار خیابانی از این قرارند:
احتیاج به ”جهت ”در زندگی انسان 
هدف ”اساسی‌ترین نیاز در زندگی 
پرستش ”جواب مسأله انسان 
انسان در دو ”جهت
تنها پاسخ واقعی به مسأله انسان، ”خدا ”است 
مقصد تاریخ ”= جامعه بی‌طبقه توحیدی
چگونگی ارائه محتوای ایدئولوژیک در قالب یک شکل یعنی شعائر 
بحث شکل و محتوی 
شعائر و زبان سمبلیک 
سمبل و انگیزش عاطفی 
کارکرد اجتماعی شعائر.
ادامه دارد