مهمترين وقايع
تاريخ 52 ساله سازمان مجاهدين خلق ايران- قسمت هفدهم
تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران
30 خرداد 1366
روز ۳۰خرداد ۱۳۶۶ رهبر
مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را اعلام نمود.
بنیانگذاری ارتش آزادیبخش برای دفاع از آزادی میهن و بهمثابه ”بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران“ ، پاسخ قطعی به نبرد سرنوشت میان مقاومت و ارتجاع خمینی است.
ارتش آزادیبخش ملی ایران طی موجودیت خود، سه مرحله بسیار مهم را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول، شکستن طلسم جنگطلبی خمینی بود که با نبرد چلچراغ و ریختن زهر آتشبس در حلقوم خمینی به ثمر رسید و با سلسله نبردهای فروغ جاویدان، بیمه نامه خود را به دست آورد.
مرحله دوم، ایستادگی در برابر تهاجم لشکرهای سپاه خمینی در بهار سال ۷۰ و هنگامی بود که رژیم با سوءاستفاده از وضعیت عراق، به خاک این کشور تجاوز کرده و قصد اشغال اشرف را داشت. ولی با مقاومت و دفاع ارتش آزادیبخش، طرحش با شکست مواجه شد و به این نتیجه رسید که میخواست «از دیوار بلندتر از قد خود بالا برود!».
مرحله سوم گذار از سالهای پرتوفان پس از سقوط نظام پیشین عراق و اشغال این کشور بود. پایداری پرشکوه در برابر سنگینترین توطئههای رژیم پلید آخوندی و همدستی با ۱۲دولت و بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و همچنین بمباران سیاسی و تبلیغاتی مجاهدین در اشرف بود.
بدین ترتیب شهر اشرف، مقر ارتش آزادیبخش ملی ایران، بهمثابه قلب تپنده و کانون مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران علیه رژیم آخوندی، سر بلند کرد و به نقطه امید مردم ایران و تمامی مردم دردمند منطقه و جهان برای خلاصی از بنیادگرایی و ارتجاع وحشی آخوندی تبدیل گردید.
بنیانگذاری ارتش آزادیبخش برای دفاع از آزادی میهن و بهمثابه ”بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران“ ، پاسخ قطعی به نبرد سرنوشت میان مقاومت و ارتجاع خمینی است.
ارتش آزادیبخش ملی ایران طی موجودیت خود، سه مرحله بسیار مهم را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول، شکستن طلسم جنگطلبی خمینی بود که با نبرد چلچراغ و ریختن زهر آتشبس در حلقوم خمینی به ثمر رسید و با سلسله نبردهای فروغ جاویدان، بیمه نامه خود را به دست آورد.
مرحله دوم، ایستادگی در برابر تهاجم لشکرهای سپاه خمینی در بهار سال ۷۰ و هنگامی بود که رژیم با سوءاستفاده از وضعیت عراق، به خاک این کشور تجاوز کرده و قصد اشغال اشرف را داشت. ولی با مقاومت و دفاع ارتش آزادیبخش، طرحش با شکست مواجه شد و به این نتیجه رسید که میخواست «از دیوار بلندتر از قد خود بالا برود!».
مرحله سوم گذار از سالهای پرتوفان پس از سقوط نظام پیشین عراق و اشغال این کشور بود. پایداری پرشکوه در برابر سنگینترین توطئههای رژیم پلید آخوندی و همدستی با ۱۲دولت و بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و همچنین بمباران سیاسی و تبلیغاتی مجاهدین در اشرف بود.
بدین ترتیب شهر اشرف، مقر ارتش آزادیبخش ملی ایران، بهمثابه قلب تپنده و کانون مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران علیه رژیم آخوندی، سر بلند کرد و به نقطه امید مردم ایران و تمامی مردم دردمند منطقه و جهان برای خلاصی از بنیادگرایی و ارتجاع وحشی آخوندی تبدیل گردید.
عملیات بزرگ آفتاب
7 فروردين 1367
نیمهشب یکشنبه 7فروردین1367، ارتش
آزادیبخش ملی ایران، با شرکت 15تیپ رزمی، از جمله تیپهای رزمی شیرزنان قهرمان
مجاهد خلق، با یک تعرض عظیم و بیسابقه علیه قوای جنگافروز و سرکوبگر رژیم خمینی،
در جبههیی بهطول 30کیلومتر در غرب شوش در استان خوزستان، به لشکر77 خمینی حمله
کرد و آن را با ضربات کمرشکن و خردکنندهای در هم شکست. لشکر 77 خراسان از نظر
فرماندهی، آموزش و تجهیزات، مورد رسیدگی خاص رژیم بود. این لشکر، ابزار بسیار مهمی
در لشکرکشی بهمناطق کردستان و کشتار مردم بیدفاع بهشمار میرفت. لشکر77 خراسان
در لحظهای که مورد تهاجم قرار گرفت در آمادگی کامل بهسر میبرد، اما هیچ چیز
نتوانست مانع رزمآوران ارتش آزادی برای وارد کردن ضربهای خردکننده بر آن شود.
در این نبرد درخشان، 10گردان لشکر نورچشمی خمینی، موسوم بهلشکر77 خراسان، منهدم شد و 508نفر از آنها به اسارت درآمدند.
در عملیات آفتاب 15تیپ رزمی و پشتیبانی، منطقهیی بهوسعت 600کیلومتر مربع از خاک میهن را بهتصرف خود درآورده و قوای زبون رژیم خمینی را درهم کوبیده و تار و مار کردند.
در این نبرد درخشان، 10گردان لشکر نورچشمی خمینی، موسوم بهلشکر77 خراسان، منهدم شد و 508نفر از آنها به اسارت درآمدند.
در عملیات آفتاب 15تیپ رزمی و پشتیبانی، منطقهیی بهوسعت 600کیلومتر مربع از خاک میهن را بهتصرف خود درآورده و قوای زبون رژیم خمینی را درهم کوبیده و تار و مار کردند.
عملیات چلچراغ و تسخیر شهر مهران
29 خرداد 1367
روز ۲۹خرداد سال ۱۳۶۷،
رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران، طی یک نبرد بیسابقه نظامی، با قوای جنگافروز
و سرکوبگر خمینی در منطقه مهران و ارتفاعات اطراف آن چنگ در چنگ شدند و پس از تصرف
مراکز فرماندهی دشمن، شهر مهران را فتح کردند. این عملیات که در راستای سیاست صلح
و آزادی مجاهدین و مقاومت ایران، صورت گرفت، توانست طلسم جنگطلبی ضدمیهنی رژیم
آخوندی را بشکند و خمینی را مجبور بهتوقف جنگ و پذیرش آتشبس نماید.
پیش از آن، خمینی هر صدای اعتراضی را به بهانه جنگ خود ساخته و با برچسب ستون پنجم عراق، خفه میکرد و بدین ترتیب، جنگی را که در راستای سیاست صدور بنیادگرایی بهعراق، بر ادامه آن اصرار میورزید، در داخل کشور به سرپوشی برای اختناق و سرکوبی مردم تبدیل کرده بود.
نبرد چلچراغ با شرکت ۲۲تیپ رزمی و پشتیبانی ارتش آزادیبخش در جبههیی بهطول ۵۰کیلومتر و عمق ۲۰کیلومتر، در منطقه مهران صورت گرفت و ضمن تصرف شهر مهران و مراکز فرماندهی لشکر ۱۶زرهی قزوین و، لشکر ۱۱ موسوم به امیرالمؤمنین و تیپ مستقل موسوم به قائم یاسوج سپاه پاسداران، این قوای سرکوبگر را با قرارگاهها، مراکز، استحکامات، تسلیحات و تجهیزاتشان از دور خارج کرد.
در این نبرد، غنائمی شامل انواع تانک و توپخانه و جنگافزارهای سنگین و نیمه سنگین نصیب ارتش آزادیبخش شد. همچنین۱۵۰۰تن از نیروهای رژیم، خود را به ارتش آزادیبخش تسلیم کردند.
در میان اسیران، تعدادی از فرماندهان نظامی لشکرهای دشمن نیز دیده میشدند.
اسرای این عملیات، بهفاصله کوتاهی بعد از نبرد، مطابق فرمان رهبر مقاومت آزاد شدند و بهایران بازگشتند. گروهی از آنان نیز پس از آزادی، به صفوف ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستند.
عملیات مهران، با غریو رزمندگان مجاهد که شعار «امروز مهران، فردا تهران!» سر میدادند، ناقوس سرنگونی را در گوشهای دجال جماران طنینانداز کرد و او را ناگزیر از سرکشیدن جام زهر آتشبس کرد.
پیش از آن، خمینی هر صدای اعتراضی را به بهانه جنگ خود ساخته و با برچسب ستون پنجم عراق، خفه میکرد و بدین ترتیب، جنگی را که در راستای سیاست صدور بنیادگرایی بهعراق، بر ادامه آن اصرار میورزید، در داخل کشور به سرپوشی برای اختناق و سرکوبی مردم تبدیل کرده بود.
نبرد چلچراغ با شرکت ۲۲تیپ رزمی و پشتیبانی ارتش آزادیبخش در جبههیی بهطول ۵۰کیلومتر و عمق ۲۰کیلومتر، در منطقه مهران صورت گرفت و ضمن تصرف شهر مهران و مراکز فرماندهی لشکر ۱۶زرهی قزوین و، لشکر ۱۱ موسوم به امیرالمؤمنین و تیپ مستقل موسوم به قائم یاسوج سپاه پاسداران، این قوای سرکوبگر را با قرارگاهها، مراکز، استحکامات، تسلیحات و تجهیزاتشان از دور خارج کرد.
در این نبرد، غنائمی شامل انواع تانک و توپخانه و جنگافزارهای سنگین و نیمه سنگین نصیب ارتش آزادیبخش شد. همچنین۱۵۰۰تن از نیروهای رژیم، خود را به ارتش آزادیبخش تسلیم کردند.
در میان اسیران، تعدادی از فرماندهان نظامی لشکرهای دشمن نیز دیده میشدند.
اسرای این عملیات، بهفاصله کوتاهی بعد از نبرد، مطابق فرمان رهبر مقاومت آزاد شدند و بهایران بازگشتند. گروهی از آنان نیز پس از آزادی، به صفوف ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستند.
عملیات مهران، با غریو رزمندگان مجاهد که شعار «امروز مهران، فردا تهران!» سر میدادند، ناقوس سرنگونی را در گوشهای دجال جماران طنینانداز کرد و او را ناگزیر از سرکشیدن جام زهر آتشبس کرد.
عملیات میهنی و عقیدتی فروغ جاویدان و
تاختن ارتش آزادیبخش تا دروازه کرمانشاه
5 مرداد 1367
عملیات کبیر فروغ جاویدان، بزرگترین
تهاجم نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران به رژیم ولایتفقیه بود. عملیاتی که پایههای
دیکتاتوری مذهبی را بهلرزه در آورد و خمینی را آنچنان بهدست و پا انداخت که در
مجموع 200هزار تن را به جبهه اعزام کرد. در جریان این نبرد تاریخی، 55هزار تن از
نیروهای خمینی در مصاف با ارتش آزادیبخش کشته و مجروح شدند و 1304تن از رزمندگان
ارتش آزادیبخش نیز بهشهادت رسیدند. فروغ جاویدان برگی زرین و خونین از استقلال و
توانمندی ارتش آزادیبخش بود. پاسخ نسل مسعود بود به ضرورت تاریخ. این صداقت شگفت
و این فدای بیکران، ماندگاری و مشروعیت ارتش آزادیبخش را، بیمه و تضمین کرد.
مسعود رجوی در نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان گفت:
«نتیجه عملیات البته فراتر از همه محاسبات معمول، بهاراده و مشیت خدا برمیگردد، اما تا آنجا که بهارتش آزادیبخش ملی ایران و به مجاهدین خلق ایران ارتباط دارد، پیشاپیش نتیجه را هر چه که باشد به تک تک شما و به خلق قهرمان ایران تبریک میگویم. حتی اگر ـ چون لحظه سرنوشت است ـ مثل شب 30خرداد، مثل روز پرواز، مثل عزیمت به اینجا، فراتر از همهشان، حتی اگر هیچ نمیداشتیم الا کلاش، باز هم فرماندهی کل میگفت برویم!».
مسعود رجوی در نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان گفت:
«نتیجه عملیات البته فراتر از همه محاسبات معمول، بهاراده و مشیت خدا برمیگردد، اما تا آنجا که بهارتش آزادیبخش ملی ایران و به مجاهدین خلق ایران ارتباط دارد، پیشاپیش نتیجه را هر چه که باشد به تک تک شما و به خلق قهرمان ایران تبریک میگویم. حتی اگر ـ چون لحظه سرنوشت است ـ مثل شب 30خرداد، مثل روز پرواز، مثل عزیمت به اینجا، فراتر از همهشان، حتی اگر هیچ نمیداشتیم الا کلاش، باز هم فرماندهی کل میگفت برویم!».
ادامه دارد