مهمترين وقايع تاريخ 52 ساله سازمان مجاهدين خلق ايران بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران-4خرداد-25خرداد25مرداد10مهر1354 و..قسمت هفتم
خرداد 1351
4خرداد 1351، شاه، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، محمد
حنیفنژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان و دو عضو مرکزیت سازمان، مجاهدان قهرمان
محمود عسکریزاده و رسول مشکینفام را تیرباران کرد. آن الگوهای نخستین فدا و صداقت
و پایداری و صلابت؛ پیشتازانی که بهقول پدر طالقانی «راه جهاد را گشودند»
پیشگامانی که در شام تیره آن روزگار «مشعل» ها برافروختند و «امید تاریخ فردا»
شدند، مجاهدانی که «غبار از رخ دین زدودند» و از «توحید و از نوک پیکان رزم»، «ره
انقلابی نوین را گشودند» و رو در روی جباران حاکم و مرتجعان دین فروش، این پیام را
بهارمغان آوردند که مرزبندی حقیقی نه بین «بیخدا» و «باخدا» یا معتقدان صوری
خدا، بلکه از میان استثمارشونده و استتثمارکننده میگذرد. این درست همان چیزیست که
خمینی هرگز نمیتوانست بفهمد و بهآن تن بدهد. همان مرزبندی اصلی که اسلام مجاهدین
را از اسلام خمینی و آخوندهای ارتجاعی سراپا متمایز میکند. بنیانگذاران مجاهدین،
حقانیت این اعتقاد و این آرمان را در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی. با خون خود، مهر
کردند.
شهادت مجاهدخلق رضا رضایی
25 خرداد 1352
رضارضایی، از جمله اولین انقلابیونی
بود که بهدنبال بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق، در سال 1344 بهآن پیوست و از سال
1349 بهعنوان کادری همهجانبه بهعضویت کمیته مرکزی درآمد.
در شهریور سال50 و اولین یورش ساواک شاه بهمجاهدین، رضا از کادرهایی بود که بهچنگ مزدوران شاه افتاد. اما مدتی بعد توانست با طرح پیچیدهیی که توسط مسئولان سازمان در زندان تهیه شده بود، مأموران ساواک را بفریبد و از چنگ آنان بگریزد.
فرار رضا از زندان، جنبش انقلابی نوپای آن زمان را از تجربیاتی غنی در زمینههای مختلف از جمله درگیریها، بازجوییها، شیوهها و تاکتیکهای دشمن بهرهمند نمود.
رضا رضایی طی يك تلاش بی وقفه با استفاده از تجارب بسيار غنی كه در سلولهای اوين كسب كرده بود توانست سازمان را از زیر ضربه کمرشکن سال50 بیرون بکشد، تشکیلات آن را مجدداً بازسازی کند و راه را برای ارتقاء مبارزه انقلابی بگشاید.
طراحی آرم مجاهدین نیز از ابتکارات رضا رضایی است. او در این طرح با صرف انرژی و دقتی در خور تحسین، تمامی ارزشها و محتوای ایدئولوژیک سازمان و مواضع و نقطهنظرهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مجاهدین را بهاختصار و با علائم و نمادهای روشن، مجسم ساخت.
رضارضایی، در بیست و پنجم خرداد سال 1352، طی یک درگیری با مأموران ساواک شاه، بر خاک افتاد و به کاروان شهیدان سرفراز انقلاب ایران پیوست.
در شهریور سال50 و اولین یورش ساواک شاه بهمجاهدین، رضا از کادرهایی بود که بهچنگ مزدوران شاه افتاد. اما مدتی بعد توانست با طرح پیچیدهیی که توسط مسئولان سازمان در زندان تهیه شده بود، مأموران ساواک را بفریبد و از چنگ آنان بگریزد.
فرار رضا از زندان، جنبش انقلابی نوپای آن زمان را از تجربیاتی غنی در زمینههای مختلف از جمله درگیریها، بازجوییها، شیوهها و تاکتیکهای دشمن بهرهمند نمود.
رضا رضایی طی يك تلاش بی وقفه با استفاده از تجارب بسيار غنی كه در سلولهای اوين كسب كرده بود توانست سازمان را از زیر ضربه کمرشکن سال50 بیرون بکشد، تشکیلات آن را مجدداً بازسازی کند و راه را برای ارتقاء مبارزه انقلابی بگشاید.
طراحی آرم مجاهدین نیز از ابتکارات رضا رضایی است. او در این طرح با صرف انرژی و دقتی در خور تحسین، تمامی ارزشها و محتوای ایدئولوژیک سازمان و مواضع و نقطهنظرهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مجاهدین را بهاختصار و با علائم و نمادهای روشن، مجسم ساخت.
رضارضایی، در بیست و پنجم خرداد سال 1352، طی یک درگیری با مأموران ساواک شاه، بر خاک افتاد و به کاروان شهیدان سرفراز انقلاب ایران پیوست.
25 مرداد 1354
روز 25مرداد سال 1354، اولین شهید زن
مجاهد خلق جاودانه شد. زنی قهرمان که از خود نامی بیزوال در یقین بهراه و رسمی
ماندگار در وفای به عهد و پایداری تا بهآخر باقی گذاشت؛ «فاطمه امینی!»
«فاطمه امینی» در شهر مشهد متولد شد، از سال 1341 فعالیتهای سیاسی خود را با تشکیل یک انجمن زنان مترقی آغاز کرد. او بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی بهعنوان آموزگار مشغول بهکار شد و در ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق ایران» قرار گرفت.
پس از ضربه شهریور50 که بیش از 90درصد اعضا و کادرهای مجاهدین دستگیر شدند، فاطمه مسئولیت سازماندهی خانوادههای مجاهدین جهت بهراه انداختن حرکتهای افشاگرانه و اعتراضی را بهعهده داشت. در جریان مسائل پیچیده بعدی جنبش، نظیر جریان اپورتونیستی فاطمه با صلابت و قاطعیت انقلابی، موضع اصولی خود را حفظ کرد.
سرانجام روز 16اسفند سال53، فاطمه امینی دستگیر و روانه شکنجهگاه شد. فاطمه قهرمان 5ماه ونیم در زیر ددمنشانهترین شکنجههای دژخیمان قرار داشت. آن قدر او را شلاق زدند و آن قدر بدنش را با منقل برقی سوزاندند که دیگر جای سالمی بر پیکر نحیفش باقی نمانده بود. او در همان اولین ماه دستگیری بر اثر سوختگی شدید پشتش فلج شد. فاطمه در تمام این مدت یا در شکنجهگاه اوین بود یا در اتاقهای شکنجه کمیته یا در بیمارستان شهربانی، اما کوچکترین اطلاعاتی به دشمن نداد و هویت خود را نیز، تنها «مجاهد خلق» اعلام نمود.
بدین ترتیب فاطمه قهرمان که شکنجهگران دژخیم ساواک شاه را در مقابل پیکر نحیف و فلج خود بهزانو درآورده بود، فاتح و سربلند، روز 25مرداد 1354 در زیر شکنجه بهشهادت رسید.
فاطمه امینی اولین زن مجاهد بود که در دوران نبرد انقلابی مسلحانه با رژیم شاه خائن در زیر شکنجه شهید شد و نامش برای همیشه زیب جنبش انقلابی مجاهدين و انقلاب مردم ایران گردید.
در یکی از صفحات صورتجلسه بازجویی فاطمه امینی که بهعنوان یکی از اسناد زرین مقاومت ایران و قهرمانی و نستوهی زنان مجاهد خلق تا ابد ثبت شده، چنین آمده است:
- هویت خود را بیان نمایید:
من مجاهد خلقم.
- مشخصات پدر و مادر خود را معرفی کنید:
من فرزند خلقم.
_ محل کار و سکونت پدر و سایر بستگان خود را مشخص کنید:
همان طور که گفتم من فرزند خلقم و محل سکونتم نزد خلق است.
«فاطمه امینی» در شهر مشهد متولد شد، از سال 1341 فعالیتهای سیاسی خود را با تشکیل یک انجمن زنان مترقی آغاز کرد. او بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی بهعنوان آموزگار مشغول بهکار شد و در ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق ایران» قرار گرفت.
پس از ضربه شهریور50 که بیش از 90درصد اعضا و کادرهای مجاهدین دستگیر شدند، فاطمه مسئولیت سازماندهی خانوادههای مجاهدین جهت بهراه انداختن حرکتهای افشاگرانه و اعتراضی را بهعهده داشت. در جریان مسائل پیچیده بعدی جنبش، نظیر جریان اپورتونیستی فاطمه با صلابت و قاطعیت انقلابی، موضع اصولی خود را حفظ کرد.
سرانجام روز 16اسفند سال53، فاطمه امینی دستگیر و روانه شکنجهگاه شد. فاطمه قهرمان 5ماه ونیم در زیر ددمنشانهترین شکنجههای دژخیمان قرار داشت. آن قدر او را شلاق زدند و آن قدر بدنش را با منقل برقی سوزاندند که دیگر جای سالمی بر پیکر نحیفش باقی نمانده بود. او در همان اولین ماه دستگیری بر اثر سوختگی شدید پشتش فلج شد. فاطمه در تمام این مدت یا در شکنجهگاه اوین بود یا در اتاقهای شکنجه کمیته یا در بیمارستان شهربانی، اما کوچکترین اطلاعاتی به دشمن نداد و هویت خود را نیز، تنها «مجاهد خلق» اعلام نمود.
بدین ترتیب فاطمه قهرمان که شکنجهگران دژخیم ساواک شاه را در مقابل پیکر نحیف و فلج خود بهزانو درآورده بود، فاتح و سربلند، روز 25مرداد 1354 در زیر شکنجه بهشهادت رسید.
فاطمه امینی اولین زن مجاهد بود که در دوران نبرد انقلابی مسلحانه با رژیم شاه خائن در زیر شکنجه شهید شد و نامش برای همیشه زیب جنبش انقلابی مجاهدين و انقلاب مردم ایران گردید.
در یکی از صفحات صورتجلسه بازجویی فاطمه امینی که بهعنوان یکی از اسناد زرین مقاومت ایران و قهرمانی و نستوهی زنان مجاهد خلق تا ابد ثبت شده، چنین آمده است:
- هویت خود را بیان نمایید:
من مجاهد خلقم.
- مشخصات پدر و مادر خود را معرفی کنید:
من فرزند خلقم.
_ محل کار و سکونت پدر و سایر بستگان خود را مشخص کنید:
همان طور که گفتم من فرزند خلقم و محل سکونتم نزد خلق است.
10 مهر 1354
ضربه اپورتونیستهای چپنما، بهسازمان
مجاهدین و انتشار اطلاعیه تغییر ایدئولوژی توسط اپورتونیستها
اپورتونیستهای چپ نما، پس از اعدام
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، با خیانتی آشکار، طی بیانیهیی اعلام کردند
که ایدئولوژی مجاهدین تغییر کرده است. در شرایطی که بیشتر کادرهای سازمان، از جمله
مسعود رجوی در زندان و زیر شکنجههای ساواک بودند، این ضربه ای به سازمان مجاهدين
بود كه آن، را متلاشی کرد. آثار ویرانگر این ضربه، در بیرون از زندان نیز تاثیرات
شوم خود را گذاشت. تنها در یک محیط کوچک، یعنی زندان اوین بود که یک مقاومت اصولی،
آن هم در شرایطی بسیار سخت و طاقتفرسا، در مقابل جریان اپورتونیستی چپنما و آثار
مخرب آن، آغاز شد. مسعود رجوی، این جریان را رهبری کرد تا در نهایت، به تجدید
حیات و بازسازی سازمان مجاهدین خلق ایران، انجامید.
اما پیآمد خیانت اپورتونیستها، هدیهای نامنتظر به ساواک در تلاشی مقطعی سازمان پیشتاز مبارزه انقلابی و راه باز کردن برای بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی در جنبش بود. خمینی تنها در غیاب مجاهدین، قادر به ربودن انقلاب ضدسلطنتی سال 57 شد. این نیز هدیه تاریخی اپورتونیستها به ارتجاع بود.
اما پیآمد خیانت اپورتونیستها، هدیهای نامنتظر به ساواک در تلاشی مقطعی سازمان پیشتاز مبارزه انقلابی و راه باز کردن برای بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی در جنبش بود. خمینی تنها در غیاب مجاهدین، قادر به ربودن انقلاب ضدسلطنتی سال 57 شد. این نیز هدیه تاریخی اپورتونیستها به ارتجاع بود.
30 فروردين 1354
رژیم شاه، طی یک توطئه جنایتکارانه،
9تن از زندانیان سیاسی برجسته، شامل مجاهدین خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان
خوشدل و فداییان خلق، بیژن جزنی و یارانش؛ حسن ضیاظریفی، عباس سورکی، عزیزسرمدی،
مشعوف کلانتری، محمد چوپانزاده و احمد جلیلی افشار را با چشمان بسته به تپههای
اوین انتقال دادند. جلادان ساواک سپس این اسرای قهرمان را با مسلسل به خاک و خون
کشیده و بهشهادت رساندند.
این قهرمانان هنگام شهادت دوران محکومیت خود را در زندان میگذراندند و بعضاً چند ماه بیشتر به پایان دوره محکومیتشان نمانده بود که به جرم وفاداری به آرمان آزادی ملت ایران بهشهادت رسیدند.
متعاقباً رژیم شاه اعلام کرد که این 9 زندانی سیاسی در حال فرار کشته شدند.
این قهرمانان هنگام شهادت دوران محکومیت خود را در زندان میگذراندند و بعضاً چند ماه بیشتر به پایان دوره محکومیتشان نمانده بود که به جرم وفاداری به آرمان آزادی ملت ایران بهشهادت رسیدند.
متعاقباً رژیم شاه اعلام کرد که این 9 زندانی سیاسی در حال فرار کشته شدند.
ادامه دارد