تفکر مدیرعامل کاسپین درزندان |
گفته میشود مدیرعامل کاسپین در زندان از امکانات بسیاری برخوردار است و سپاه در پولهای بالا کشیده شده توسط آنها شراکت میکند.
متن ذیل یادداشت کوتاهیست از یک زندانی سیاسی سابق که در دوران حبس بر اساس آنچه خود نوشته است مدیرعامل سابق کاسپین را دیده و از شرایط او در زندان خبر میدهد.
اسم کاسپین را در این روزها بسیار میشنویم؛ برخی از ما خود یا آشنایانشان در این مؤسسه سپردهگذاری کرده بودیم یا شاهد سپردهگذاری سایر شهروندان در شعب این موسسه بودهایم با این وجود اکنون جمعیت عظیمی از مالباختگان به این مؤسسه تعلق دارند.
«تفکر» و پسران در زندان
الان داشتم اخبار رو نگاه میکردم چشمم افتاد به یه خبر در مورد غارت شدگان کاسپین؛ من بند چهار اوین که بودم، مدیر عامل کاسپین با دوتا پسراش اونجا بودند با ما. فامیلیشون تفکر بود؛ پدرشون که جرم منرو میدونست، از من خیلی بدش میاومد. همیشه با تنفر بهم نگاه میکرد.
اونجا زندگی راحتی داشتند. خیلی همه جور امکاناتی در اختیارشون بود. حتی بعدازظهر اگر زندانیها میخواستند تو هواخوری فوتبال بازی کنند، باید ازش اجازه میگرفتند تا ایشون خواب تشریف نداشته باشند، وتفریح زندانیها مخل آسایششون نشه. شبها که بالاجبار خاموشی میزدند، تلویزیون اتاق اونها روشن بود، و افسرنگهبان بند اجازه نداشت که بازخواستشون کنه.
وکلا همه چیز در اختیارشون بود اونم بخاطر اینکه قبول کنند سپاه بتونه باهاشون در پولهایی که بالا کشیدند شراکت داشته باشه.
یادمه من بخاطر چشمهام بارها تقاضای پزشک کردم آخرش با کلی نامه نگاریهای خودم و پیگیری خانوادهام تو دادگاه. منرو بردند پیش پزشک زندان. وقتی معاینهام کرد گفت این کار من نیست، حتماً احتیاج به متخصص چشم داره، و ما متخصص نداریم. و معاون دادستان هم به اعزامم به بیمارستان مخالفت کرد.
ولی یادم هست بخاطر یه معده درد ساده، «تفکر» رو شبانه به بیمارستان اعزام کردند، و فرداش هم چون مشکل خاصی نداشت بیمارستان مرخصش کرد و دوباره به زندان برگشت.
کلا تمامی عوامل زندان اوین در اختیارشون بودند و انگار اونها رئیس بودند. خیلی از چیزهایی که اونجا ممنوع بود و بقیه از داشتنش محروم بودند. بسادگی در اختیار اونها قرار میگرفت.
اواخری که داشتم آزاد میشدم، پسر بزرگش، وکیل بند سالن سه هم شده بود
تو زندان، هر بندی یه افسر نگهبان داره، و یک وکیل بند، که از زندانیها انتخاب میشه، دارای اختیارات زیادی از جانب افسرنگهبان هستش و در واقع حرفش و اختیاراتش همون اعتبار حرف و اختیارات افسر نگهبان بند هستش یعنی نوکر اونهاست بر علیه زندانیان دیگر.
اکثراً وکیل بندها از بین افراد شرور و قوی هیکل انتخاب میشن، برای تسهیل در سرکوبی زندانیها و از زندانیها پول گردن کلفتی و باج جمع میکنند همیشه هم چندتا نوچه دور و برشون هست.