خامنه‌ای گوبلز است و ایران، سوریه نخواهد شد اما «گروه خائن و منفور» را دریابید

خامنه‌ای گوبلز است و امکان سوریه شدن ایران منتفی‌ست؛ آنچه ابوالفضل قدیانی به‌عنوان امضا کننده‌ی بیانیه «رفراندوم» مطرح می‌کند اما او از یاد نمی‌برد که در برابر خطر «گروه خائن و منفور» هوشیاری دهد، آیا او در زمین خامنه‌ای بازی می‌کند؟
ایران، سوریه نمی‌شود
«جامعه‌ ایران منسجم‌تر و بسیار آگاه‌تر از جامعه متفرق و مستعد بنیادگرایی سوریه است که بعضی از دوستان اصلاح‌طلب آن را از سوریزاسیون بترسانند و ناخواسته آب به آسیاب استراتژی النصر بالرعب بریزند.»؛ عباراتی‌ست در پایان نامه‌ای از ابوالفضل قدیانی از اعضای گروه مجاهدین انقلاب.
مواضع او به ظاهر متفاوت از سایر دوستانش در این گروه است و تلاش می‌کند تا دست بر روی یک جنبش اجتماعی بگذارد تا استبداد حاکم را وادار به عقب‌نشینی بکند. در نتیجه چون نگاه او به جنبش اجتماعی‌ست بر ضرورت هراس‌زادیی از «سوریزاسیون» ایران تاکید می‌کند زیرا در سایه ترس از «سوریزاسیون» جنبش اجتماعی به میدان نخواهد آمد!
البته این جنبش اجتماعی در میدان حضور دارد و ابوالفضل قدیانی نیز در ابتدای نامه‌ی خود به آن معترف شده و می‌نویسد: «قیام خودجوش و اصیل دی ماه».
در همان زمان او و برخی دیگر به‌برگزاری «رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد» فراخوان داده بودند با هدف اعلام شده «گذار مسالمت آميز از نظام جمهورى اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، رعايت كامل حقوق بشر و رفع همه تبعيض‌هاى نهادينه بخصوص برابرى كامل زنان، قومیت‌ها، ادیان و مذاهب در همه زمينه‌هاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسی و اقتصادى». [فراخوان برگزاری رفراندم جهت تعیین نوع حکومت آینده ایران]
آزادی و خامنه‌ای و گوبلز
اکنون قدیانی به‌عنوان یکی از امضا کنندگان آن فراخوان ادعای خامنه‌ای مبنی بر وجود آزادی در ایران را به چالش می‌کشد. خامنه‌ای در ۱ فروردین در مشهد گفته بود: «آزادی در این کشور تأمین شده است. بله، عدّه‌ای بی‌انصافی می‌کنند؛ از آزادی موجود استفاده می‌کنند و به‌دروغ می‌گویند آزادی وجود ندارد؛ رادیوهای بیگانه و تبلیغات بیگانه هم سخن آنها را بازتاب می‌دهند. واقع قضیّه این نیست؛ امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست؛ هیچ‌کس به‌خاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظرِ حکومت است، مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمی‌گیرد. هرکس ادّعا کند که «من مورد فشار قرار گرفته‌ام چون عقیده‌ام در فلان مسئله برخلاف عقیده‌ی حکومت بوده»، هرکس این‌جور ادّعایی بکند، دروغ گفته؛ چنین چیزی نیست. افراد متعدّد در رسانه‌های مختلف، افکارِ گوناگونِ ضدّ حکومت را -که عقیده‌شان است- ابراز می‌کنند و کسی هم با اینها کاری ندارد؛ بنا هم نیست که کسی متعرّض اینها بشود. آزادی بیان هم هست؛ می‌توانند بگویند.» [سایت خامنه‌ای ۱ فروردین ۹۷]
قدیانی برای پاسخ دادن به خامنه‌ای او را به گوبلز تشبیه می‌کند: «در سرزمینی که چنین آشکار بدیهی‌ترین حقوق انسانی – یعنی حق آزادی بیان و عقیده – منکوب و سرکوب شده است، آقای خامنه‌ای – گویی به پیروی از سنت سیئه وزیر تبلیغات آلمان نازی، گوبلز که می‌پنداشت دروغ را هرچه بزرگتر بگویند راست‌نماتر می‌شود- مدعی وجود آزادی و مردمسالاری و حق انتخاب برای مردم می‌شود و ادعا می‌کند که حکومت او متعرض منتقدانش نمی‌شود. باید از او و متصدیان دستگاه‌های امنیتی و قضایی‌اش پرسید که فهرست بلندبالای زندانیانی که جرمشان تبلیغ علیه نظام (بخوانید نقد دستگاه حکومت ایشان) بوده است از کجا آمده است؟ آزادی انتخاب با وجود نظارت غیر قانونی استصوابی و سلب حق قانونی انتخاب شدن و انتخاب کردن چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آزادی انتخاب در سرزمینی که شورای نگهبان استبداد دینی با دستچین کردن کاندیداها مجلس خبرگانی تشکیل می‌دهد که کارش مجیزگویی مستبد به جای نظارت بر اوست، چگونه متحقق شده است؟»
مدافع رفراندوم برای «گذار از جمهوری اسلامی»، از خامنه‌ای می‌خواهد تا برای اثبات صداقتش «خود را در معرض انتخاب عمومی بگذارد و یا لااقل اجازه انتخاباتی برای مجلس خبرگان بدهد که کاندیداهایش بازتاب‌دهنده سلایق سیاسی متنوع موجود در کشور باشند.» و خود پاسخ می‌دهد که «صد البته که مستبد چنین کاری نخواهد کرد.»
به‌باور قدیانی «چنین دروغ‌هایی از دهان مستبد تنها نشانگر اصلاح ناپذیر بودن نظام و عقیم بودن اصلاح‌طلبی تسلیم‌طلبانه است، از منظر استبداد اساسا مشکل بنیادینی وجود ندارد که نیاز به اصلاح داشته باشد.» [کلمه ۱۶ فروردین ۹۷]
«گروه خائن و منفور»
قدیانی در نزاع با خامنه‌ای به دوستان اصلاح‌طلب خود نیز می‌تازد و تسلیم‌طلبی آنها در برابر استبداد را موجب تداوم آن توصیف می‌کند اما شاید به عمد از یاد می‌برد که اصلاح‌طلبی در درون نظام مقدس! چیزی نبود مگر تداوم بخشیدن به ساختار استبداد؛ اگر غیر از این بود پس چگونه اصلاح‌طلبان چه پس از خرداد ۷۶ و چه پس از قیام ۹۶ یکسره در برابر خواست سرنگونی ایستادند و رزمندگان آزادی را هم‌صدا با خامنه‌ای تروریست توصیف کردند؛ [چرا «اصلاح طلبان» از قیام ایران می‌ترسند؟] همان کسانی که در روزگار دلدادگی و شیفتگی قدیانی و یارانش در برابر دیو ولایت فقیه، به مقابله‌ی سیاسی با آن برخاسته بودند و هنگامی که در ۳۰ خرداد ۶۰ بین تسلیم و مقاومت مخیر شدند؛ مقاومت را برگزیدند.
قدیانی و یارانش در آن سال‌ها و البته سال‌های بعد جزیی و البته رکنی از سرکوب بودند ولی اکنون او خامنه‌ای را گوبلز می‌نامد و به رفراندوم فرا می‌خواند با این همه از یاد نمی‌برد که به خاطر برآمدن جان بولتون در موضع مشاور امنیت ملی آمریکا، حمایت او از سازمان مجاهدین خلق را بهانه قرار داده و این سازمان را «گروه خائن و منفور» بنامد. هرچند دیگر به رسم سابق به آنها «منافقین» نمی‌گوید زیرا خود بهتر می‌داند که یادآوری این عبارت دست او را رو خواهد کرد که بازیگری در زمین خامنه‌ای‌ست.
شمشیرهای درون قلعه
وقتی جنبش انقلابی اوج می‌گیرد؛ وقتی قلعه‌ی استبداد در محاصره‌ی امواج خروشان مردم قرار می‌گیرد؛ چندان عجیب نیست که قلعه‌بانان به جان یکدیگر بیافتند و حتی شاه سلطان حسین قلعه را با گوبلز مقایسه کنند اما از یاد نمی‌برند که آنکه در پشت در ایستاده است هنوز همان «گروه خائن و منفور»ست که به سراغ دزدان چراغ آزادی آمده است.
خامنه‌ای که در ۱۹ فروردین دشمن اصلی را به همه معرفی کرد حاضرست هر فحشی را در درون قلعه بشنود و حتی گوبلز نیز نامیده شود با این امید که خطر «گروه خائن و منفور» را از سرش دور کند اما از یاد می‌برد که وقتی دور بازی او به پایان رسیده است شمشیرهایی که در درون قلعه علیه او به آسمان برخاسته، عاقبت در قلعه را خواهند گشود و سقوط آنرا تسریع خواهند کرد.
در همین زمینه:
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342