روز 29فررودین خامنهای با مقامها و کارکنان وزارت بدنام اطلاعات دیدار و برای آنها سخنرانی کرد. تلویزیون رژیم درست مثل ۲دیدار قبلی او که در روزهای ۱۹ و ۲۰فروردین با سردمداران لشگری و کشوری رژیم داشت، این بار هم تنها قسمتهایی از حرفهای خامنهای را پخش کرد. اما همین میزان پخششده حاوی نکات قابلتأملی است:
مهمترین محورهای صحبت خامنهای هشداری است نسبت به وجود باندهای مختلف در وزارت اطلاعات و تخاصم آنها با یکدیگر. خامنهای گفت: «هر گونه جناحبازی در وزارت اطلاعات گناه است. در وزارت اطلاعات یک جناح وجود دارد و آن، جناحِ انقلاب است».
رودررویی باندهای مافیایی در وزارت اطلاعات البته ریشهٔ دیرینه دارد و همه میدانند که در مقطعی کار به حذف فیزیکی بالاترین مقامهای وزارت اطلاعات مثل سعید امامی هم کشیده شد. بنابراین اینکه خامنهای مجبور شده علناً به عارضهیی اعتراف کند که طرح آن اصلاً برای یک رژیم خوشایند نیست، بیانگر وجود این تخاصمات باندی در وزارت اطلاعات در زمان حال است.
اما وضعیت بحرانی این تخاصمات باندی در وزارت اطلاعات وقتی روشنتر میشود که خامنهای در ادامه این سخنرانی جملاتی بر زبان میآورد که بهوضوح ضعف او را در مهار جنگ قدرت درون وزارت اطلاعات برملا میکند و نشان میدهد که لااقل بخشی از وزارت اطلاعات خط او را نمیخواند. مثلاً خامنهای در این سخنرانی از نظامهای دیگر شاهد میآورد و میگوید: «در همه جای دنیا، دستگاههای اطلاعاتی تابع سیاستهای نظام حاکم بر کشورها هستند». و اضافه میکند: «چارچوب سیاستهای نظام را خمینی مشخص کرده ...بروید وصیتنامه خمینی را بخوانید». او در ادامه تأکید میکند که این حرف را «من بهعنوان اینکه رهبر هستم نمیگویم»، بلکه «در این چارچوب رهبری هم بخشی از نظام است نه خود نظام».
خامنهای همچنین گفت که «باید همه بخشها و بدنهٴ وزارت اطلاعات با مبانی و اصول انقلاب کاملاً آشنا باشند و در این چارچوب، انقلابی عمل کنند».
در برابر چنین شدتی از تخاصمات باندی در وزارت اطلاعات از یک سو و ناتوانی در مهار جنگ باندهای مافیایی درون وزارت اطلاعات از سوی دیگر، خامنهای چاره را در این مییابد که خطر سرنگونی که تمامیت رژیم را تهدید میکند برای «سربازان گمنام» وزارت بدنام اطلاعات بیشتر برجسته کند و میگوید:
در برابر چنین شدتی از تخاصمات باندی در وزارت اطلاعات از یک سو و ناتوانی در مهار جنگ باندهای مافیایی درون وزارت اطلاعات از سوی دیگر، خامنهای چاره را در این مییابد که خطر سرنگونی که تمامیت رژیم را تهدید میکند برای «سربازان گمنام» وزارت بدنام اطلاعات بیشتر برجسته کند و میگوید:
«ما در میانه یک میدان بزرگ جنگ قرار داریم که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی و طرف دیگر آن، جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان است... اگر در جنگ اطلاعاتی با دشمن دچار غفلت شویم مغلوب خواهیم شد و اگر دچار سادهاندیشی شویم ضربه خواهیم خورد».
خامنهای در ادامه از کلماتی، استفاده میکند تا خطر سرنگونی را بیشازپیش به مخاطبینش گوشزد کند؛ مانند:
«تغییر باورهای مردم» که بیان این واقعیت است که مردم به اینکه این رژیم رو به سرنگونی است باور کردهاند و «ایجاد آشفتگیهای امنیتی» که کاملاً در نقطهٔ مقابل قدرتنماییهای قبلی رژیم است و نشان میدهد این افسانه که گویا رژیم و وزارت اطلاعاتش بر همه اوضاع مسلط است و اگر مگس پر بزند ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم خبر دارند، دیگر فرو ریخته است. کما اینکه قبل از این هم مهرهها و رسانههای رژیم اعتراف کرده بودند که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ما از قیام دیماه غافلگیر و شوکه شدند.
خامنهای برای مقابله با همین تهدید سرنگونی خواستار کنترل بیشتر وزارت اطلاعات بر دوائر حکومتی شد و گفت: «فردی که میخواهد در نظام جمهوری اسلامی، امانتدار کشور و مردم باشد باید صلاحیت داشته باشد لذا کوچکترین تردید درباره صلاحیت افراد باید منعکس شود و دستگاهها نیز موظف به عمل بر اساس نظر وزارت اطلاعات هستند».
واقعیت این است که این همه دم زدن از نفوذ و ابراز وحشت از آن و اینکه با کوچکترین تردید باید وزارت اطلاعات وارد شود و همه هم باید اطاعت کنند، نشانهٔ ترس مفرط خامنهای از ریزش در رژیم، آن هم در بالاترین سطوح است که ناچار است این طور علناً به پاییدن و زیر ذرهبین گذاشتن کمترین زاویه دستور بدهد. یک نمونهٔ آن فرار یکی از معاونین سازمان محیطزیست است که خود او عدمامنیت را در مورد علت فرارش گفته است. جالب اینکه این زیر ذرهبین گذاشتن را او میخواهد با نهادی پیش ببرد که خودش غرقه در انواعفسادهاست و با خود خامنهای هم زاویه دارد. حرفهای او نشان میدهد که اوضاع در وزارت اطلاعات از چه قرار است. حرفهایی نظیر اینکه:
«باید موضوع مبارزه با فساد بسیار جدی گرفته و با شریانهای اصلی آن مقابله شود، زیرا فساد موجب انهدام و شکسته شدن روحی و روانی افراد و جامعه میشود».
«فساد در بسیاری از موارد ناشی از روحیه زیادهطلبی و اشرافیگری و تجملپرستی است».
«باید با روحیه اشرافیگری و شهوترانی بهشدت مقابله شود».
و اما نکته آخر که البته اهمیتی کمتر از نکات قبلی ندارد اینکه باز در حالی که فقط ۳هفته به ضربالاجل آمریکامانده، خامنهای نه فقط به مسأله برجام اشارهیی نکرد، بلکه به مسایل داخلی وزارت اطلاعات میپردازد. آیا معنایش این است که مسایل وزارت اطلاعات آنقدر اهمیت دارد که بهجای پرداختن به برجام و ضربالاجل، به این یکی پرداخته است؟
واقعیت این است که در ۲ملاقات پیدرپی قبلی خامنهای با مقامات لشگری و کشوری دستگاه تبلیغاتی و از جمله تلویزیون رژیم، چیز کاملی منتشر نکرد. به نظر میرسد دیدار با کارکنان وزارت اطلاعات هم در ادامه همان ۲دیدار و برای ابلاغ خط و سیاست مشخصی بوده باشد. بنابراین آنچه از اوضاع بحرانی وزارت اطلاعات مطرح میشود، با تمام اهمیتش چه بسا سرپوش مسائل مهمتری است و حتما آنچه را که نمیگویند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
واقعیت این است که خامنهای را در خود رژیم از جهات مختلف زیر فشار گذاشتهاند و به اعتراف علمالهدی کسی حرف خامنهای را گوش نمیکند. حتی قاسم سلیمانی هم با بیان اینکه برجام ۲ و ۳، گرفتن جان اسلام و تشیع و جان نظام است، خامنهای را به سمت راهحل خود میکشد و یا میخواهد راه او را از آن طرف ببندد. همانطور که در مورد برجام هم تا آخر نمیگفتند قضیه چیست و حتی وقتی به مجلس هم رفت نگفتند اکنون هم میخواهند به همان شیوه عمل کنند؛ بهدلیل اینکه نمیتوانند علناً بگویند چون هر تصمیمی و اعلام هر تصمیمی برای رژیم در شرایط اجتماعی موجود مرگبار است.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید
توئیترkhozestan_khoro@
سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org
برای ارتباط با ما @manrakh342