http://bit.ly/2qGiGuz |
اعتراضات در جایجای ایران و در شهرهای مختلف به یک سنت تبدیل شده است. سنتی که منبع انگیزش میباشد. ما روزانه خبرهای مختلفی را از این «منابع انگیزش» میشنویم. اما اینبار با خبری از یکی از این «منابع انگیزش» مواجه شدم که برایم جدید بود.
صبح پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۹۶ کارگران بخش صنعت مجتمع کشت و صنعت هفتتپه در اعتراض به امنیتی شدن محل کار خود و نصب دوربینهای مداربسته و پرداخت نشدن حقوق عقبافتاده در مقابل درب کارخانه تجمع کردند. کارگران گفتند: «نظام جمهوری اسلامی! با نصب این دوربینها در محل کار فضای امنیتی خاصی را ایجاد کرده و کارگران را نگران امنیت شغلی خود کرده است».
کارگران معترض میگویند: «از زمانی که دوربینهای مداربسته در محل کارشان نصب شده است حدود ۳۰ نفر از کارگران از کار اخراج و یا معلق از کار شدهاند». معترضان همچنین گفتند: «دستکم پاداش و بهربرداری سالهای ۹۴ و ۹۵ به همراه دو تا سه ماه مزد معوقه طلبکاریم. همچنین حق بن همه کارگران مجتمع هفتتپه از اسفند ماه سال گذشته پرداخت نشده است».
بله برایم جدید بود، اما عجیب نبود. جدید به این خاطر که این نظام! چرا در کارخانجات هم به نصب دوربینهای امنیتی مداربسته اقدام میکند؟ اما عجیب نبود از این جهت که اولا این نظام ولایت فقیه است و این قبیل کارها، در مقابل این همه اعدام و شکنجه و غارت اموال مردم، اصلا بهحساب نمیآید. دوم آنکه این نمیتواند نشاندهندهی قدرت یک نظام حاکم! باشد. نظامی که حتی در کارخانه هم دست به کنترل امنیتی میزند، دقیقا از ترس و وحشت این نظام فرتوت و فرسوده حکایت میکند و این ترس به حدی رسیده است که حتی ظرفیت تحمل کوچکترین اعتراض را هم ندارد.
جنایت معدن «زمستان یورت» در آذر شهر را به یاد بیاوریم و ظلمی که بر کارگران میرفت؛ آنها میگفتند: «اگر حرفی میزدیم اخراجمان میکردند». در فراسوی ظلم عریان ولایت فقیه اما یک واقعیت اصلی در همهی این اعتراضات نهفته است؛ اعتراضات معدنچیان آذر شهر و مانند آن، نشاندهندهی آن است که تعارض میان مردم و ولایت فقیه اوج میگیرد. جنگ بین طبقات فرودست و طبقات غارتگر حاکم اوج میگیرد و آگاهی مردم افزایش یافته به طوریکه افشاگری کارگران معدن این آگاهی را میپراکند که میتوان و باید حرف «حق» و درست را زد و «حق» را خواست.
حالا که کار نظام ولایت فقیه به این جا کشیده، مطمئن باشیم که هر گونه اعتراضی مانند ضربهی تبری میماند که به ریشهی درختی میان تهی میخورد. پس ضربات تبر را هر چه بیشتر کنیم تا این درخت میان تهی هر چه زودتر واژگون شود. نظامی که هر چقدر هم که بخواهد با ریاکاری و عوامفریبی خود را قوی جا بزند، هیچ فایدهای ندارد که هیچ، بلکه مردم به تهی بودن آن بیشتر پی میبرند چرا که درختی پوسیده است، نه محصولی دارد نه سایهای.
بله برایم جدید بود، اما عجیب نبود. جدید به این خاطر که این نظام! چرا در کارخانجات هم به نصب دوربینهای امنیتی مداربسته اقدام میکند؟ اما عجیب نبود از این جهت که اولا این نظام ولایت فقیه است و این قبیل کارها، در مقابل این همه اعدام و شکنجه و غارت اموال مردم، اصلا بهحساب نمیآید. دوم آنکه این نمیتواند نشاندهندهی قدرت یک نظام حاکم! باشد. نظامی که حتی در کارخانه هم دست به کنترل امنیتی میزند، دقیقا از ترس و وحشت این نظام فرتوت و فرسوده حکایت میکند و این ترس به حدی رسیده است که حتی ظرفیت تحمل کوچکترین اعتراض را هم ندارد.
جنایت معدن «زمستان یورت» در آذر شهر را به یاد بیاوریم و ظلمی که بر کارگران میرفت؛ آنها میگفتند: «اگر حرفی میزدیم اخراجمان میکردند». در فراسوی ظلم عریان ولایت فقیه اما یک واقعیت اصلی در همهی این اعتراضات نهفته است؛ اعتراضات معدنچیان آذر شهر و مانند آن، نشاندهندهی آن است که تعارض میان مردم و ولایت فقیه اوج میگیرد. جنگ بین طبقات فرودست و طبقات غارتگر حاکم اوج میگیرد و آگاهی مردم افزایش یافته به طوریکه افشاگری کارگران معدن این آگاهی را میپراکند که میتوان و باید حرف «حق» و درست را زد و «حق» را خواست.
حالا که کار نظام ولایت فقیه به این جا کشیده، مطمئن باشیم که هر گونه اعتراضی مانند ضربهی تبری میماند که به ریشهی درختی میان تهی میخورد. پس ضربات تبر را هر چه بیشتر کنیم تا این درخت میان تهی هر چه زودتر واژگون شود. نظامی که هر چقدر هم که بخواهد با ریاکاری و عوامفریبی خود را قوی جا بزند، هیچ فایدهای ندارد که هیچ، بلکه مردم به تهی بودن آن بیشتر پی میبرند چرا که درختی پوسیده است، نه محصولی دارد نه سایهای.