ضرورت تحریم انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه

   
با نزدیک شدن به ۲۹ اردیبهشت روز انتخابات ریاست جمهوری نظام ولایت فقیه، افراد منتسب به جناح های مختلف آن به هر ترتیب تلاش می‌کنند تا با طرح دلایل گوناگون مردم را مجاب به شرکت در انتخابات ولایت فقیه کنند.
آنها در اتاق های فکرشان دلایلی می‌یابند و سپس در میتینگ ها و رسانه هایشان آنرا منتشر می‌کنند تا به یک فکر عمومی تبدیل شود. در این رابطه هیچ تفاوتی بین خامنه ای و روحانی نیست و هر دو به خوبی می‌دانند که تحریم گسترده نظامشان را با چالش مشروعیت در عرصه داخلی و بین المللی مواجه خواهد کرد.
خامنه ای پنهان نمی‌کند که مهم برایش شرکت تعداد هرچه بیشتری از افراد در انتخابات می‌باشد. او به خوبی می‌داند که هر دولتی که بر سر کار بیاید نمی‌تواند هژمونی او را به چالش بکشد. خامنه ای نیروهای مسلح را در کنترل دارد. خامنه ای سیاست های کلی نظام را مشخص می‌کند. مجلس، ریاست جمهوری، قضاییه و تمام نهادهای نظام مقدس! توسط او منصوب می‌شوند یا از فیلترهای چندگانه تایید صلاحیت او عبور می‌کنند.
برای خامنه ای رئیس جمهور یک مهره اجرایی است که با آن می‌تواند سیاستش را در عرصه بین المللی به پیش ببرد و او را به عنوان نمای بیرونی خلافتش معرفی کند. در داخل کشور نیز اینطور نشان می‌دهد که به واقع فردی منتخب در رأس امور قرار دارد و به وسیله آن به بخشی از پایه نظام اعتماد و آرامش می‌دهد.
در نتیجه خامنه ای به صراحت می‌گوید که برای امنیت نظام همه باید در انتخابات شرکت کنند.
رئیسی و نیروهای پیرامون او با مطرح کردن موضوعات اقتصادی و فقر گسترده ای که جامعه در آن به سر می‌برد تلاش می‌کنند تا اقشار فقیر شهرنشین یا حاشیه نشین را به رای دادن به نفع کاندیدای خود تشویق کنند. هدف جلب مشارکت آنان و همچنین اقشار روستایی در انتخابات نظام مقدس! است.
جناح نزدیک تر به خامنه ای از انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه در سال ۷۲ با وارد کردن احمد توکلی با نمای دفاع از فقرا و مقابله با فساد اقتصادی خود را در جبهه دفاع از فقرا قرار داد! این گفتمان توسط احمدی نژاد و در این دور توسط رئیسی و قالیباف پی گرفته شد. خامنه ای به وضوح می‌داند اگر اقشار ضعیف اجتماعی آلترناتیو خود را در درون نظام مقدس! نیابند از بالاترین ظرفیت برای ورود به خیزش های اجتماعی برخوردار هستند.
در این رویکرد تبلیغاتی جناح خامنه ای، سخنی از این گفته نمی‌شود که بخش عمده ثروت کشور در اختیار سران همین جناح ولایت فقیه قرار دارد. پروژه های کلان نفتی، بنیادهای بزرگی که مالیات نمی‌دهند و نمونه ملموس آستان قدس که در اختیار رئیسی است به اندازه کافی گویای ماهیت اقتصادی جناح مدعی عدالت می‌باشد.
روحانی و نیروهای پیرامون او روشهای دیگری را برای به مشارکت کشاندن لایه های بیشتری از جامعه به کار می‌برند. فلسفه وجودی روحانی و پیشتر از او خاتمی تلاش برای جلوگیری از تحلیل رفتن پایه اجتماعی نظام بوده و هست. آنها قرار است به خصوص اقشار متوسط شهری را به هر نحو به پشتیبانی از نظام بکشانند و این امیدواری را به آنها بدهند که مطالباتشان در درون خلافت اسلامی! قابل پیگیری است. آنها به خوبی می‌دانند که بدون یک آلترناتیو در درون نظام برای اقشار متوسط شهری، آن ها اصلی ترین نیرویی خواهند بود که امنیت نظام را به چالش می‌کشند.
بی دقتی های خامنه ای و رشد فزاینده مطالبات اجتماعی در سال ۸۸ بازی انتخاباتی خامنه ای را برهم زد. نتیجه برای ولایت فقیه فرو رفتن در یک بحران اعتراضی و اجتماعی برای نزدیک به دوسال بود. خامنه ای به دقت تلاش می‌کند تا صحنه های سال ۸۸ تکرار نشود.
اتاق های فکر جناح روحانی به نیابت از تمامیت نظام رو به اقشار متوسط شهری استدلال می‌کنند که اگر در انتخابات شرکت نکنید، رئیسی بر سر کار می‌آید و شرایط برای شما بسا دشوارتر خواهد شد. آنها برای دامن زدن به این نگرانی حتی از اشاره کردن به نقش رئیسی در قتل عام سال ۶۷ ابایی ندارند.
در این نحوه تبلیغ، به عمد نقش روحانی در تصمیم سازی های نظام مقدس! که منجر به کشتار مردم در ابعاد وسیع شده است پنهان می‌شود. هیچ اشاره ای به مواضع امنیتی و نظامی روحانی نمی‌شود یا تلاش می‌شود تنها به عنوان مواضع اداری و اجرایی به آن اشاره شود.
بخش روشنفکری! مدافع روحانی، ضمن پذیرش گستردگی جنبش تحریم، اینطور استدلال می‌کند که انتخابات آخرین پنجره دموکراسی است و باید از آن با مشارکت در انتخاب حسن روحانی استفاده شود. آنها برای آنکه افراد بیشتری را به پای صندوق های رای بکشانند حتی از اینکه بدون اسم بردن خامنه ای را عامل استبداد معرفی کنند نیز ابا نمی‌کنند.
در برابر هجمه تبلیغاتی دسته جات گوناگون خلیفه مسلمین! به جامعه ایران برای آنکه اقشار گوناگون را وادار به رای دادن کنند، اولین نتیجه ای که می‌توان گرفت، گستردگی جنبش تحریم و ضرورت پیشبرد و تداوم آن برای رسیدن به یک دموکراسی واقعی است.
بدون تحریم گسترده، مشروعیت تمامیت نظام به چالش کشیده نمی‌شود. بدون تحریم راه برای تغییرات ریشه ای در ایران باز نمی‌شود. بدون تحریم، نیرو و انگیزه های اقشار مختلف اجتماعی در نزاع قدرت بین دسته جات ولایت فقیه هدر خواهد رفت.