خمینی کیست?معرفی چهره ماورای ارتجاعی خمینی کسی که بیست قرن درتولد وظهور او تاخیر ایجادشد - قسمت چهارم


 خمینی کیست?معرفی چهره ماورای ارتجاعی خمینی کسی که بیست قرن درتولد وظهور او تاخیر ایجادشد -  قسمت چهارم
 دوستان عزیز
مقاله خمینی کیست ؟ درچند قسمت درج می شود آشنایی با این پدیده ارتجاعی از نیازهای جدی نسل جوان وشورشی میهن اسیرمان هست بدین منظور از تمام دوستان وعزیزان درخواست داریم که این سلسله مقالات را بصورت گسترده اطلاع رسانی کنند این یک وظیفه ملی ومیهنی است درخدمت تاریخ ومردم وقیام خاموش ناشدنی مردم ما می باشد با تشکر مدیر وبلاگ قسمت چهارم :
خمینی و چگونگی اعلام دولت موقت بازرگان:
«مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است»
فرمان خمینی درباره نخست‌وزیری بازرگان به‌نقل از کیهان: «من که ایشان (مهندس بازرگان) را حاکم کرده‌ام... ایشان واجب الاتّباع است ملت باید از او اتّباع (پیروی) کند. یک حکومت عادی نیست یک حکومت شرعی است... مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است... در فقه اسلام قیام برضدّ حکومت الهی قیام برضدّ خداست. قیام برضدّ خدا کفر است»...
از آن جا که محور توافقها و بند‌ و بستهای خمینی در پاریس، بر انتقال آرام قدرت از طریق دولت مورد توافق و جلوگیری از هر‌گونه شورش مسلحانه و تعرض مردم به پادگانها بود، خمینی هنگام معرفی بازرگان به‌عنوان نخست‌وزیر دولت موقت، با‌جدیت هرچه تمامتر، بر‌این که اوضاع باید کاملاً آرام و تحت‌کنترل باشد و هیچ حادثه‌یی رخ ندهد، تأکید نمود.
او در همان مراسمی که بازرگان را به‌عنوان نخست‌وزیر معرفی می‌کرد و دولتش را «حکومت خدایی» می‌خواند، بر شناخت چندین ساله شخص خودش از بازرگان تأکید نمود و گفت: «چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است از نزدیک می‌شناسم و یک مردی است صالح، متدین، عقیده‌مند به دیانت و امین و ملی و بدون گرایش به یک شیئی که برخلاف مقررات شرعی است، من ایشان را معرفی می‌کنم که ایشان رئیس دولت باشند»
یک سال هم طول نکشید که خمینی همین بازرگان و دولت او را با به‌راه انداختن خیمه‌شب‌بازی گروگانگیری، لجن‌مال و وادار به استعفا کرد. این خیمه‌شب‌بازی در آبان سال ۵۸، با میدان‌داری باند موسوم به‌ «خط امام» که سرکردگی آنها را در آن زمان آخوند «موسوی خوئینیها» برعهده داشت و پس از آن حول آخوند «خاتمی» جمع شدند، انجام شد. 
سیاست رژیم در گروگانگیری: 
رژیم با دجالگری تمام با طرح شعارهای ضدامپریالیستی و برای سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی خود و برای خلاص شدن از شر لیبرالها و اماده‌سازی زمینه‌های سرکوب نیروهای مخالف با بهانه پناه دادن آمریکا به‌ شاه به اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلوماتهای آمریکایی توسط جریان موسوم به‌ «دانشجویان پیرو خط‌ امام اقدام کرد اولین قربانی آن دولت بازرگان بود که در ۱۵آبان ۵۸، کمتر از ۴۸ساعت بعد از گروگانگیری، استعفا داد.
مسأله گروگانهای آمریکایی در تهران بیش از یک‌سال و سه ماه به‌ درازا کشید. در زمان گروگانگیری در آمریکا، دموکراتها (کارتر) سرکار بودند. کارتر تلاش زیادی کرد تا بتواند قبل از خاتمه دوره ریاست‌جمهوری خود، یعنی قبل از انتخابات ۱۳۵۹ در آمریکا، گروگانها را آزاد کند تا از آن به‌عنوان یک برگ برنده در انتخابات استفاده کند و ضربه‌یی را که به‌وجهه دولتش در داخل آمریکا وارد شده بود، تا حدودی جبران کند و به‌پیروزی برسد. رژیم هم این موضوع را خوب می‌دانست و لذا برای جلوگیری از روی کار‌آمدن مجدد کارتر، گروگانها را تا بعد از انتخابات یاد‌شده آزاد نکرد تا هنگام به‌ قدرت رسیدن دولت جدید آزادشان کند.
به هر حال ماجرایگروگانها در ابتدای سال ۱۹۸۱ و طی مذاکراتی که رژیم با آمریکاییها در الجزائر انجام داد فیصله پیدا کرد. در نتیجه این مذاکرات (که به‌عنوان قرارداد الجزیره معروف است) رژیم امتیازات زیادی به آمریکا دادازجمله از بسیاری دعاوی مالی خود علیه آمریکا صرفنظر کرد. بنا‌بر‌این، خیلی روشن بود که سیاست گروگانگیری مطلقاً برای هدفها و اغراض مشخص سیاسی در‌ داخل بود. در آن موقع حتی شعار آزاد کردن سرمایه‌های ایران برایرژیم جدی نبود. به‌همین خاطر، خیلیها قرارداد الجزائر را به‌عنوان یک قرارداد استعماری می‌شناسند که به‌ منافع ملی ایران لطمات زیادی زد.
یکی از مهم‌ترین دلایل آزاد کردن گروگانها تمام شدن تاریخ مصرف آنها بود زیرا رژیم بیشتر از این نمی‌توانست از آنها استفاده کند. بحران بسیار بزرگتری شروع شده بود که همان جنگ ایران و عراق باشد.

مبارزه سیاسی مسالمت‌آمیز و کین توزی خمینی در رابطه با نیروهای انقلابی:
کسانی که در ۲- ۳سال اول حکومت خمینی خود در متن رویداهای سیاسی بودند و از نزدیک دستی بر آتش داشتند به‌خوبی می‌دانند که تحمیل‌کننده واقعی «محیط جنگ» و «آشوب» چه کسانی بوده‌اند و کی‌ها بودند که مبارزه سیاسی مسالمت‌آمیز را به زیان خود می‌دیدند و آن را به‌ درگیریهای نظامی و خونین کشاندند؟ مبارزه سیاسی آگاهی‌بخش در میان مردم و در نتیجه آگاه شدن آنها به سود گروه‌های سیاسی مانند مجاهدین و فدائیان بود که ریگی به کفششان نبود و حسابشان پاک بود و آشکار شدن گذشته پرافتخارشان نه تنها برایآنها زیانبخش نبود بلکه به سودشان بود.
از این‌رو به فضای سیاسی مسالمت‌آمیزی نیاز داشتند تا خود را به مردم بشناساند و پشتیبانی آنها را به سوی خود جلب کند. در حقیقت کار سیاسی آگاه‌گرانه دو سه سال پس از انقلاب ۵۷ بود که مردم را با نیروهای سیاسی و انقلابی مانند سازمان مجاهدین آشنایی داد و پشتیبانی گسترده آنان را برانگیخت. در پی آن‌گونه فعالیتها بود که مردم دریافتند پیشتازان پاکباز سازمان مجاهدین یا فدائیان و دیگر همسنگران آنها، که در سالهای اختناق و شکنجه و کشتار که مبارزه بهای جان می‌طلبید جانشان را در طبق اخلاص نهادند و بی‌پروای سود و زیان، خود را برای رهایی مردم دربندشان به‌آب و آتش زدند و در این راه از شکنجه و زندان و تیرباران باکی نداشتند.
خمینی و همدستانش بهمین دلیل نتوانستند دانشگاهها را که آگاه‌ترین اقشار اجتماعی در آن گردهم آمده بودند بیش از یک سال و اندی تحمّل کنند و به ناگزیر به‌گونه‌یی وحشیانه آن «سنگرهای آزادی» را بست.
مروری کوتاه و خلاصه بر مهمترین حوادث این دوران به‌خوبی گویای این واقعیت است که خمینی و همدستان جنایتکارش از ابتدا هدفی جز سرکوب و نابودی نیروهای ترقیخواه و انقلابی نداشته و در راستای رسیدن به هدف خود از هیچ جنایتی کوتاهی نکردند.
خمینی بعد از بازگشت به ایران در اولین سخنرانی خود در «قطعه ۱۷» بهشت زهرا گفت: «... می‌خواهیم مملکت دارای نظام ناشی از ملت باشد... محمدرضای پهلوی این خائن خبیث... همه چیز را به‌باد داد مملکت ما را خراب کرد قبرستانهای ما را آباد... تمام اقتصاد ما الآن خراب و درهم ریخته است. خونهای جوانان ما برای این ریخته شد که ما آزادی می‌خواهیم. ما ۵۰سال است که در اختناق به‌سر برده‌ایم. 
پایان قسمت چهارم 
ادامه دارد....