هاشم خواستار: کنار رفتن نظام ولایت فقیه؛ خواهر دوقلوی استبداد سلطنتی، و جمهوری آینده


هاشم خواستار از نمایندگان معلمان ایران در مصاحبه‌ای به ترسیم چشم‌انداز عبور از نظام ولایت فقیه و رسیدن به جمهوری جدید، پرداخت.
هاشم خواستار از نمایندگان معلمان ایران در مصاحبه‌ای با تلویزیون در تی وی با مروری بر تاریخ معاصر ایران از برآمدن رضا‌خان تا تسلط نظام ولایت فقیه بر کشور، یادآور شد که نظام سلطنتی و نظام ولایت فقیه به مانند خواهران دوقلویی هستند که قدرت را در مقاطعی تقسیم و در انقلاب ۵۷ به یکدیگر منتقل کرده‌اند. هاشم خواستار به صراحت گفت که مردم ایران هر نوع استبداد از نوع شاهی یا شیخی آن را نفی می‌کنند و هرگز به عقب باز نمی‌گردند و موضوع امروز نحوه‌ی کنار رفتن نظام ولایت فقیه و نوع جمهوری‌ست که در آینده برپا خواهد شد.
کودتای رضا‌خان
«کودتای رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹ که کمتر از ۱۵ سال از عمر انقلاب مشروطیت نمی‌گذشت، مشروطه را تعطیل و منحل و نابود کرد. رضاخان در ابتدا می‌خواست ایران را همچون ترکیه جمهوری اعلام کند اما با مخالفت شدید روحانیت قم رو برو شد.
چرا روحانیت با جمهوری کردن ایران توسط رضاخان مخالفت کرد؟
قدرت در ایران همیشه دو بال داشته، یکی شاه و دیگری روحانیت که ملت را توجیه کند که این فقر و فلاکت خواست خداوند و تقدیر خداوندی است، توجیه گر ظلم وستم و جنگ شاهان بوده که برای توده هیچ ثمری نداشته است.
پند و اندرز روحانیون در مقابل ظلم و استثمار شاهان همچون قرص مسکن برای تسکین دردها بوده اما بیماری‌های جامعه را درمان نکرده و نمی‌کند. اگر مخالفت آخوندهای قم با جمهوریت رضاخان نبود و کشور جمهوری می‌شد امکان نداشت که بعد از شهریور بیست (۱۳۲۰)، فرزند ارشد رضاخان، شاه یا رئیس جمهور شود. چه بسا همان فروغی در شهریور بیست رئیس جمهور می‌شد نه نخست وزیر و کشور ما ایران به این سرنوشت شوم دچار نمی‌شد.»
شهریور ۲۰
«بعد از فضای باز سیاسی شهریور ۱۳۲۰ با فعال شدن احزاب چپ به‌خصوص حزب توده، روحانیت به وحشت افتاد و ایادی انگلیس در ایران و همینطور خود انگلیس در سطح بین‌المللی مردم ایران و جهانیان را از نفوذ شوروی می‌ترساندند. ایادی انگلیس از طرف حزب توده به روحانیون و مجتهدین نامه‌های تهدید آمیز می‌فرستادند که بزودی مساجد و حوزه های علمیه را خراب می‌کنیم و ….
و از طرفی مجله‌ی تایمز آیت‌الله کاشانی را باد کرده و با عکس بزرگ بر روی جلدش می‌نویسد: رهبر مسلمانان خاورمیانه.
استعمار روحانیت را از بدنه حکومت که داشت به انقلاب مشروطه بر می‌گشت جدا و روحانیت را به رهبری آیت‌الله کاشانی در مقابل دولت دکتر مصدق قرار داد.
در ۱۴ اسفند ۵۸ بر مزار دکتر مصدق آیت‌الله طالقانی گفت: به خانه‌ی آیت‌الله کاشانی رفتم، در خانه‌اش نبود. منتظر ماندم تا آمد که دیدم در دستش خربزه است. گفتم حضرت آیت‌الله مثل اینکه دشمن خربزه زیر بغل شما داده است؟ امروز بر همه روشن شده که آیت‌الله کاشانی آگاهانه در خدمت استعمار انگلیس بود و اگر قبلا کمی شک وجود داشت، اکنون با انتشار اسناد توسط سازمان سیا، شک به یقین تبدیل شده است.»
شاه و کاشانی
«شاه برای قدردانی از زحمات آیت‌الله کاشانی در آخرین روزهای حیاتش از او عیادت می‌کند.کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ دست پخت آمریکا و انگلیس و عوامل داخلیشان به رهبری شاه و روحانیت به رهبری آیت الله کاشانی می‌باشد. امروز قدرت از محمد رضا شاه به بال دیگر همان قدرت یعنی به هواداران آیت‌الله کاشانی منتقل شده است. یعنی شاگردان و پیروان آیت‌الله کاشانی آن روز، امروز بر ملت ایران حکومت می‌کنند.»
جامعه مدنی سرکوب شده
«تمام احزاب و سازمانهایی که در حکومت شاه ممنوع و زیرزمینی با حکومت شاه مبارزه می‌کردند، امروزه در جمهوری اسلامی ممنوع و زیرزمینی با جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنند.
جالب است رضا پهلوی ولیعهد محمدرضا شاه خیلی خودش را دموکرات نشان داده و منتظر است که قدرت مجددا به همان بال قدرت بر گردد و زمانیکه مثل پدربزرگ و پدرش قدرت را قبضه کرد استبداد شاهی را مجددا احیا کند.
همین جا لازم است به آقای رضا پهلوی و طرفدارانش بگویم که دیگر دوران شاه بازی و شیخ بازی گذشته و ملت ایران به بلوغ فکری رسیده و فریب دیکتاتوری شاه و شیخ نخورده و برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بدون شاه و شیخ مبارزه می‌کند تا دیگر استبداد زایش نکند.
آقای رضا پهلوی اگر می‌خواهد بصورت شهروند عادی در ایران آزاد زندگی و رفت و آمد داشته باشد بهتر است جنایات پدرش را محکوم و با خانواده‌های اعدامی و زندانی پدرش اظهار همدردی و پشتیبان احزاب و سازمان‌های زیر زمینی رژیم شاه و جمهوری اسلامی باشد، و به طرفدارانش بگوید که در شبکه‌های مجازی و غیر مجازی ادب را رعایت کنند.
اینکه آقای رضا پهلوی بگوید از جامعه‌ی مدنی ایران حمایت می‌کند، دروغی بیش نیست، چرا که در رأس جامعه‌ی مدنی، همین احزاب و سازمان‌های زیر زمینی قرار دارند.»
خواهران دوقلو
«از عجایب است که آقای عبدخدایی از موتلفه اسلامی (فکر کنم سال ۱۳۳۰ تیر به پای دکتر فاطمی زد) دکتر فاطمی وزیر خارجه‌ی مصدق را ترور و هنوز زنده و در تلویزیون جمهوری اسلامی از همین ترور دفاع و به آن افتخار می‌کند.
در همین مشهد خیابانی که مردم بعد از انقلاب به نام دکتر فاطمی می‌کنند بعد از کودتای ۳۰ خرداد ۶۰ به نام دکتر بهشتی و بیمارستان مصدق را به نام بیمارستان قائم می‌کنند. شورای شهر تهران هم که مصدق را در آن اندازه نمی‌بیند که خیابانی به نام او کند.
زمانیکه دکتر فاطمی ر ا به زندان می‌برده‌اند شعبان بی‌مخ‌ها از قماش همین برادران حزب‌الله با چاقو به او حمله می‌کنند که خواهر دکتر فاطمی سلطنت خانم خودش را به وسط انداخته و تا اندازه‌ای نیش چاقو را از بدن برادر دور و به بدن خودش پذیرا می‌شود و رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی حاضر نمی‌شود برای یک بار هم که شده با خانواده‌ی دکتر فاطمی در چنین موارد مهمی گفتگو کند، چرا که استبداد شاه و شیخ دو روی یک سکه هستند، یا بهتر است بگوییم حکومت شاه و شیخ، حکومت خواهران دوقلویی است که یک خواهر رنگ و لعاب مدرنیسم و غربی و خواهر دیگر رنگ و لعاب مذهبی و شرقی را دارد.»
سرنوشت انقلاب ۵۷
«دولت موقت بازرگان یک دولت محلل بود.(در اسلام اگر مرد زنش را سه طلاقه کند باید آن زن به عقد مرد دیگری در آمده و سپس بعد از طلاق دادن آن مرد مجددا به عقد همسر اولش در بیاید.) بازرگان همچون اکثر احزاب و سازمان‌ها و گروه‌ها و روشنفکران فریب روحانیت را خورد و یکی از آن فریب‌خوردگان اینجانب است که به جمهوری اسلامی رأی آری دادم.
آیا اگر بازرگان نیت آقای خمینی و روحانیت را خوانده بود که هدف نهایی آنها دیکتاتوری است با آنها همکاری و نخست وزیری را قبول و رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه را برگزار می‌کرد؟ مسلما نه.
آقای خمینی قبل از انقلاب وعده‌ی تشکیل مجلس موسسان را داده بود، چه شد که مثل تمام وعده‌هایی که داده بود زیرش زد؟
در غیاب احزاب و سازمان‌ها که بشدت در رژیم شاه سرکوب و یا اعدام شده بودند و روحانیت از این سرکوب وحشیانه جان سالم بدر برده بود، آقای خمینی به جای مجلس موسسان به فکر مجلس خبرگانی افتاد که روحانیت در آن اکثریت مطلق داشته باشد و بتواند نظریه‌ی ولایت فقیه‌اش که حکومت مورد نظرش به دیکتاتوری و فساد امروز افتاده را پیش ببرد.
آیت‌الله طالقانی به عنوان اعتراض همیشه در مجلس خبرگان بر روی زمین می‌نشست و می‌گفت می‌ترسم این قانون اساسی از قانون اساسی ۷۰ سال پیش هم بدتر شود. هنوز که هنوز است بعد از ۳۸ سال مردم می‌گویند آیت‌الله طالقانی به مرگ طبیعی نمرده است. حالا با همین حکومت کودتا و دیکتاتوری و در غیاب آزادی احزاب و سازمان‌ها و گروه‌ها و نبود آزادی بیان حتی در حداقلش می‌شود زیر نظر سازمان ملل رفراندوم بر گزار کرد؟
یعنی مجموعه‌ی حکومت و دولت با همین وزارت کشور و نیروی انتظامی و اطلاعات و سپاه و اطلاعات سپاه و بسیج با نظارت سازمان ملل می‌شود رفراندوم برگزار کرد؟مسلما نه.! حال چه باید کرد و چه خواهد شد؟»
چه خواهد شد؟
«با عمیق شدن مبارزات مردم اولا ملت رهبر و یا رهبرانش را پیدا خواهد کرد. (آنهاییکه داخل ایران هستند با آنهایی که خارج ایران هستند هیچ تفاوتی ندارند.)
دوم با عمیق شدن مبارزات ملت دو راه در پیش حاکمان به وجود خواهد آمد یا قبل از فروپاشی، حاکمان تسلیم ملت خواهند شد تا نمایندگان ملت به تمام معنی قدرت را در دست گرفته و نهادهای مضر و زاید و موازی را منحل و یا ادغام خواهند کرد و بعد از یک پروسه‌ی زمانی کوتاه انتخابات مجلس موسسان را برگزار خواهندکرد و یا ۲۲ بهمن دیگری پیدا خواهد شد که با عمیق شدن مبارزات ملت، نیروهای نظامی شکاف برخواهد داشت و دسته‌ای از ملت و دسته‌ی دیگر از حاکمان پشتیبانی خواهند کرد و با زد و خورد بین این دو دسته ملت به کمک نظامی‌های طرفدارش خواهد رفت و پیروزی را از آن خود خواهد کرد.
در هر دو صورت بعد از تعطیلی نهادهای سرکوبگر و مضر توسط رهبر و یا رهبران شناخته شده، دولت موقت تشکیل و در زمانی بس کوتاه انتخابات مجلس موسسان برگزار می‌شود که دولت موقت نیز به تایید یا عدم تایید مجلس موسسان خواهد رسید.
این مجلس نوع حکومت جمهوری را تعیین خواهد کرد. (جمهوری فدرال یا دموکراتیک و یا جمهوری تنها)
فراموش نباید کرد که حاکمیت در ایران بسیار ناهمگن و شکننده [است] که با مبارزات ملت بسرعت ریزش کرده و در نهایت از هم خواهد پاشید.»

مارا درحساب توئیتر  زیر دنبال کنید khozestan_khoro@