خمینی کیست : قسمت نهم : هماورد وتنها هماوردی که درمقابل خمینی ایستاد وقیمت ایستادگی را با بهای هزاران شهید پرداخت مسعود رجوی که برای رویایی با این دیو ارتجاعی ارتش آزادیبخش ملی ایران را تاسیس کرد تا ایران زمین را از نجاست آخوندی رهایی بخشد
با تسلیم خمینی وشکست مفتضحانه اش درجنگ مجاهدین گفتند جنگ مردم ایران با حکومت پلید وارتجاعی پایان نیافته وبا حماسه فروغ جاویدان درس فراموش ناشدنی به این جلادخون آشام دادند تا درتاریخ ایران ثبت شود دوستان این مقالات را بازنشر کنید وخواندن این مقالات را به نسل جوان ونسل شورشی ونسل قیام توصیه می کنیم
قسمت نهم :
حماسه «فروغ جاویدان»
خمینی در روز ۲۷تیرماه ۱۳۶۷ زهر قطعنامه آتشبس را سرکشید اما سؤال اصلی اینجاست که عامل عمده این تغییر ناگهانی سیاست چه بود؟ بدون شک شتابزدگی خمینی در اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و اصرارش در اجرایفوری آن را به چیزی جز احساس سرنگونی قریبالوقوع رژیمش نمیتوان تعبیر کرد چرا که عراق بارها و به تأکید اعلام کرده بود که هدفش از وارد آوردن فشارهای نظامی، واداشتن رژیم خمینی به پذیرش صلح است. قدرتهای جهانی بهویژه آمریکا و متحدانش نیز با اصرار و تأکید تمام بارها اخطار کرده بودند که نخواهند گذاشت این جنگ برنده و بازندهیی داشته باشد.
پس تنها عامل داخلی که میتوانست این سرنگونی را تحقّق بخشد ارتش آزادیبخش ملی بود که در آخرین عملیاتش در مهران، قدرت و کارآیی رزمی ”نگران کننده“ یی از خود نشان داده بود.
هدف رژیم از پذیرش قطعنامه پیش از هر چیز اجرای آتشبس و بسته شدن مرزها بود تا نیروهای ارتشآزادیبخش ملی امکان ورود به خاک میهن را پیدا نکنند. و شک نباید کرد که این خواست خمینی مورد تأیید قدرتهای بزرگ و متحدانش هم بود.
حماسه «فروغ جاویدان»
خمینی در روز ۲۷تیرماه ۱۳۶۷ زهر قطعنامه آتشبس را سرکشید اما سؤال اصلی اینجاست که عامل عمده این تغییر ناگهانی سیاست چه بود؟ بدون شک شتابزدگی خمینی در اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و اصرارش در اجرایفوری آن را به چیزی جز احساس سرنگونی قریبالوقوع رژیمش نمیتوان تعبیر کرد چرا که عراق بارها و به تأکید اعلام کرده بود که هدفش از وارد آوردن فشارهای نظامی، واداشتن رژیم خمینی به پذیرش صلح است. قدرتهای جهانی بهویژه آمریکا و متحدانش نیز با اصرار و تأکید تمام بارها اخطار کرده بودند که نخواهند گذاشت این جنگ برنده و بازندهیی داشته باشد.
پس تنها عامل داخلی که میتوانست این سرنگونی را تحقّق بخشد ارتش آزادیبخش ملی بود که در آخرین عملیاتش در مهران، قدرت و کارآیی رزمی ”نگران کننده“ یی از خود نشان داده بود.
هدف رژیم از پذیرش قطعنامه پیش از هر چیز اجرای آتشبس و بسته شدن مرزها بود تا نیروهای ارتشآزادیبخش ملی امکان ورود به خاک میهن را پیدا نکنند. و شک نباید کرد که این خواست خمینی مورد تأیید قدرتهای بزرگ و متحدانش هم بود.
ارتش آزادیبخش در دوراهی انتخاب
از فردای روزی که خمینی قطعنامه را پذیرفت ارتش آزادیبخش دو راه بیشتر در برابرش نبود: یکی تندادن به صلح و تسلیم شرایط موجود شدن و دیگر عمل نظامی برای سرنگونی تمامیت رژیم خمینی.
معنای فروغ جاویدان اعلام همین موضع سیاسی بود. از اینرو اجرای عملیات میبایست نه تابع الزامهای سیاسی باشد نه تابع ملاحظات نظامی یعنی میبایست به فوریت و به هر قیمت صورت بگیرد. چه به پیروزی برسد و چه نرسد...
عملیات «فروغ جاویدان» از ساعت سه و نیم بعدازظهر روز ۳مرداد ۱۳۶۷ آغاز شد. طی این عملیات شهرهاى کرند و اسلامآباد آزاد شدند و ارتش آزادیبخش طی ۱۵۰کیلومتر پیشروی و رسیدن تا نزدیکی کرمانشاه ضربهیی کوبنده بر پیکر دستگاه جنگ و سرکوب رژیم فرود آورد و پس از ۷۲ساعت نبرد بیوقفه در شبانگاه ۶مرداد بازگشت به پایگاههایش را آغاز کرد.
مسعود رجوی
فرمانده کل ارتش آزادیبخش درباره «فروغ جاویدان» و دستاوردهای آن گفت: «... ما در
فروغ جاویدان برعکس همه فرصتطلبان و میوه چینان اصل را بر حفظ خودمان نگرفتیم
بلکه همچون همیشه به فدای تمامعیار گرویدیم، یعنی ثابت کردیم که برای رهایی خلق
و میهن قبل از هر چیز با تمام وجود و با تمام قوا پا در رکاب فدای تمامعیار
گذاشتیم... از روز دوشنبه ۳مرداد (۱۳۶۷) تا پنجشنبه و جمعه ضمن ۴- ۵روز... بیشتر از ۲۶لشکر دشمن حدود ۱۹تیپ، ۲گروه بزرگ توپخانه، ۴پایگاه هوایی و
شکاری، ۳گروه هوانیروز، ۹قرارگاه و ستاد اجرایی موسوم به خاتم با ما مقابله کرد. ما با حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰هزار نیروی دشمن تمامعیار چنگ در چنگ شدیم و حدود ۵۵هزار تلفات وارد کردیم. همگان دیدند که چهطور لرزه به سراپای رژیم
افتاد... و طعم مرگ و سرنگونی را چشید.
تاثیرات زهر آتشبس و افزایش جنگ گرگها تحت عنوان «اشتباه ۱۰ساله»
با خاموش شدن شیپور جنگ، طبل دجّالگریهای خمینی نیز از صدا افتاد و تیغ این سؤال فراگیر آن را از هم درید که حاصل ۸سال جنگ ویرانگر، خرابی دهها شهر و هزاران روستا، یک میلیون کشته و چند میلیون معلول و آواره و صدها میلیارد دلار خسارت، چه بود و چرا جنگی که در همان هفته اول میتوانست پایان بگیرد، هشت سال، با وحشتبارترین شکل، بهطول انجامید؟
چند ماه پس از آتشبس، جنگ چنان چهره شومی بهخود گرفت که حتّی سیاستگذاران اصلی آن در پی آن شدند که ننگ آن را از دامن خود بشویند.
رفسنجانی که تا دیروز از مدافعان جدّی آن بود و میگفت: «اگر آتشبس را بپذیریم، سقوط حکومتمان را پذیرفتهایم اکنون جنگ هشت ساله را بهکلّی زیر سؤال میبرد: «اگر با تجربههای امروز بخواهیم انقلاب را شروع کنیم تلاش بیشتری میکردیم که نگذاریم جنگ آغاز شود... شاید ما با تجربه امروز میتوانستیم از بروز جنگ جلوگیری کنیم»
موسوی اردبیلی هم با بیشرمی آخوندی میگفت: «من جزء آنهایی هستم که معتقدند ای کاش جنگ را در فتح خرمشهر متوقف میکردیم».
منتظری هم کارنامه دهساله رژیم را یک اشتباه خواند و گفت: «باید بفهمیم اشتباه کردیم. بگوییم ای ملت ایران ما اینجا اشتباه کردیم... مسئولان حساب کنند که ما در اول انقلاب چه داشتیم و حالا به کجا رسیدیم»
پاسخ خمینی به بحران ناشی از شکست در جنگ (سرکشیدن جامزهر):
خمینی پس از سرکشیدن جامزهر قطعنامه ۵۹۸ برای کین جویی از مقاومتی که او را ناگزیر به پذیرش آتشبس کرده بود، کشتاری وحشیانه را با این پندار خام در زندانها آغاز کرد که ریشه جنبش مقاومت علیه رژیمش را به کلّی بخشکاند.
البته تدارک کشتار سال ۱۳۶۷ از مدتها پیش چیده شد. خمینی یکی ۲سال پیش از این قتلعام بر آن شد تا تسمه از گرده زندانیان سیاسی بکشد. او در نامهیی به منتظری به تاریخ ۱۲مهر ۶۵ از «هیأت عفو» و آزادی شماری از زندانیان سیاسی به پیشنهاد آن هیأت، انتقاد کرد و نوشت: «... آزادی بیرویه چند صد نفر منافق به دستور هیأتی که با رقّتقلب و حسن ظنّشان واقع شد آمار انفجارها و ترورها و دزدیها را بالا برده است»...
و اکنون
زمان آن رسیده بود تا با قتلعام دهها هزار زندانی سیاسی که حاضر به تسلیم و
وادادگی نشدند ضمن گرفتن انتقام دیرینه خود، فضای رعب و وحشت را نیز برای جلوگیری
از اعتراضات مردم و مهار بحرانهای اجتماعی ناشی از شکست در جنگ همراه کرده و از
سقوط رژیم جلوگیری بنماید.
پایان قسمت نهم
ادامه دارد .....