یاد جمعه


.. دلم غنج می‌رود برای روزهای جمعه مادرم؛
چقدر قشنگ قربان‌ صدقه بر و روی بعضی از اموات جوون خودش و جوونهای فامیل و در و همسایه‌ها می‌رفت...
اکنون با قلبی که شبیه قطره‌های بارونه، مفهوم ناگزیر صریح و صادقانه‌ی بخشش و نوازش جمعه‌یی اونو ورق می‌زنم،
که این همه پیروزی حسرت و بینایی‌هاست، بر چشم‌انداز یادها و خاطرات،
 به هنگامه طلوع تازه آفتابی عالمتاب،
 رنجی برانگیخته از نغمه‌ها و نوازشها،
به خشمی خاطره خیز می‌خروشد، بر حیوانیت جامه‌های سیاهی که بر تن و قامت باز ناآمدگان و نه حسرتی و دریغی شکسته،
... جمعه با تهی میان دو تنهایی،
درد خاموش‌وار خاطره‌ها و،
روییدن چشم‌انداز این طلوع تازه آفتاب،
در انتهای بی‌قراری چکاچک همزاد تفنگها، با شلیک سبزه‌ها و جوانه‌ها و
 سلامی به ستاره و ستایش صلح‌آمیز آن جمعه‌ی نهفته بر چین نسیم و
وزش باد و بارش شبنم انگشتان مریم،
 این خاتون مسیحایی دم...
و شیر ژیان خیز کرده...
خوشا یاد جمعه‌یی همه مادران،
مادران شهیدان خاورانی‌مان...!
مارا درحساب های زیر دنبال کنید توئیترkhozestan_khoro@ کانال تلگرام khozestan_khorosh@ ادمین کانال تلگرام manouch_ra@