خمینی کیست? آشنایی با سارق ودزد بزرگ انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران قسمت دوم


خمینی کیست? آشنایی با سارق ودزد بزرگ انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران قسمت دوم 
 دوستان عزیز
مقاله خمینی کیست ؟ درچند قسمت درج می شود آشنایی با این پدیده ارتجاعی از نیازهای جدی نسل جوان وشورشی میهن اسیرمان هست بدین منظور از تمام دوستان وعزیزان درخواست داریم که این سلسله مقالات را بصورت گسترده اطلاع رسانی کنند این یک وظیفه ملی ومیهنی است درخدمت تاریخ ومردم وقیام خاموش ناشدنی مردم ما می باشد با تشکر مدیر وبلاگ قسمت دوم :
خمینی رهبری انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران را ربود
خمینی برای ربودن رهبری انقلاب مردم ایران خود را همگام با سیاست حقوق‌بشر جیمی کارتر نشان داد. یعنی انداختن تحول از مسیر آشوب و هرج و مرج، به‌ مسیر انتقال منظم. با این هدف که ارتش و ساختار اصلی حکومت شاه در خلال انتقال قدرت سالم بماند.
خمینی از عراق به پاریس رفت. در آنجا پیامهای خود را به‌گوش سران قدرتهای بزرگ غرب که در گوادلوپ گرد آمده بودند رساند و به این وسیله انقلاب مردم ایران را به سرقت برد و نخستین دولت بعد از انقلاب را به‌ریاست مهدی بازرگان» تشکیل داد.

خمینی چرا مهندس مهدی بازرگان را انتخاب کرد؟
فایده بازرگان برای خمینی، ارتباط و تفاهم با بختیار و سران ارتش شاه و مستشاران آمریکایی آنها بود که ساختار بوروکراسی دولتی و ارتش شاه دست‌نخورده باقی بماند. 
خمینی بعد از پیروزی انقلاب ۲۲بهمن ۱۳۵۷ به سرکوب آزادیها پرداخت
خمینی به‌دلیل ویژگی‌های فوق‌العاده ارتجاعی و کینه توزی‌اش با نیروهای انقلابی که در فضای سیاسی مسالمت‌آمیز گسترش توده‌یی پیدا می‌کردند، خیلی زود قولهای خود را که در پاریس و در خلال مصاحبه‌هایش داده بود زیر پا گذاشت و برای خلاص شدن از شر بازرگان و شرکای سیاسی‌اش و به‌منظور آماده‌سازی زمینه‌های سرکوب نیروهای مخالف مثل مجاهدین خلق ایران به اشغال سفارت آمریکا اقدام کرد. و به‌دنبال آن به‌گونه‌یی وحشیانه «سنگر آزادی» دانشگاه را بست و با کشتار رهبران خلق ترکمن و لشکرکشی به کردستان به سرکوب خلقهای ایران متوسل شد. نهایتاً برای فرار از گرداب بحرانهای داخلی سیاست «صدور انقلاب» به عراق! را پیش گرفت که به جنگ ۸ساله ضدمیهنی منجر شد.

تألیفات خمینی:
خمینی در دوره طولانی تحصیل و تدریس خود، علاوه بر توضیح‌المسائل، بحثها و کتابهایی تألیف کرده که معروفترین این کتابها، عبارتند از کشف‌الاسرار، تحریرالوسیله و‌ جزوه‌یی موسوم به حکومت اسلامی. کشف‌الاسرار ردیه‌یی است که خمینی علیه کتاب «اسرار هزارساله» به‌قلم شخصی به‌نام علی‌اکبر حکمی‌زاده نوشته و در آن بخشی از دیدگاههای خود را شرح داده است. خمینی، این کتاب را در سال ۱۳۲۲ هجری شمسی منتشر کرد. و این زمانی بود که رژیم شاه در بحبوحه اشغال ایران توسط قوای متفقین در حداکثر ضعف بود. بنابراین انتشار این کتاب چندان خطری برای خمینی تولید نمی‌کرد. با این حال خمینی باز جانب احتیاط را از کف نداد و تا مدتها مانع از آن می‌شد که نامش به‌عنوان مؤلف کتاب روی جلد آن نوشته شود.
تحریرالوسیله، در اصل حاشیه‌یی بر رساله‌یی به نام «وسیلة‌النجاة » نوشته سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید معروف آن زمان است. وی این کتاب را هنگامی که به ترکیه تبعید شده بود، تدوین کرد و سپس در نجف منتشر ساخت. در این کتاب مانند دیگر رساله‌ها، مسائلی از قبیل طهارت و نجاست تا مسائل قضاوت و… مورد بحث قرار گرفته است.
خمینی و تبلور ایدئولوژی ضدبشری‌اش در کتاب تحریر الوسیله
خمینی در کتاب تحریرالوسیلهاحکام دست و پا بریدن (ترجمه تحریرالوسیله، جلد چهارم، قصاص، مسأله‌ ۷) کندن پوست و گوشت سر (همان‌جا، مسأله ۱۶)، سوراخ کردن یا بریدن گوش (همان‌جا، مسأله ۱۸)، چشم‌درآوردن (همان‌جا، مسأله ۲۱)، بریدن لب و زبان (همان‌جا، مسأله ۳۰ و ۳۱) و… بسیاری احکام موحش غیرقابل بیان را صادر می‌کند.
حکومت اسلامی‌بخشی از مجموعه درسهای خمینی در نجف است که در سال ۱۳۴۸ تدوین شده و در آن طرح خمینی برای حکومت ارائه شده که همان نظریه ولایت‌فقیه را در بر می‌گیرد و در آن آمده است:
آخوندها «از طرف امام (ع) به مقام حکومت و قضاوت منصوبند و این منصب همیشه برای آنها محفوظ می‌باشد». همچنین با شقاوت تمام، درباره مجازاتهای ضدانسانی تحت عنوان «اجرایحدود» «شلاق زدن» و «نفی بلد» و «حبس ابد» و «رجم» داد سخن می‌دهد و می‌نویسد: «اسلام برای این امور آمده است».
خمینی و مماشات در برابر شکل‌گیری دیکتاتوری محمدرضا پهلوی
خمینی سالها با سکوت نسبت به کودتای استعماری علیه حکومت ملی دکتر مصدق ضمن تأیید ضمنی و سپس علنی این کودتا همسویی خود را با مرتجعان همسو با محافل استعماری نشان داد.
کارنامه خمینی در دوران مصدق:
نتیجه مبازرات مردم ایران صرفنظر از افت و خیزهای آن، سرانجام جنبشی از نیروهای ملی و مردمی پدید آورد که تحت رهبری مصدق بزرگ به ملی کردن نفت نائل آمد و پیروزی بزرگی نصیب مردم ایران ساخت. در قدم بعد مصدق خود زمام امور دولت را در دست گرفت و برای اولین بار پس از انقلاب مشروطه، دولتی واقعاً ملی و برآمده از مبارزات مردم ایران بر سر کارآمد.
خمینی نه با جنبش ملی شدن نفت موافق بود، نه با دولت مصدق
خمینی وقتی که دولت ملی با کودتای استعماری ۲۸مرداد سقوط کرد، به‌نحو رضایتمندانه و تأییدآمیزی هیچ موضع مخالفی نگرفت. کما‌ این‌که در قبال اعدامها و سرکوبهای پس از کودتا که طی آن شاه ساواک را تأسیس کرد و بساط شکنجه و تیرباران را گسترش داد، خمینی به‌سکوت خود ادامه داد.

خمینی و ملاقاتهایش با شاه:
خمینی دو‌بار با شاه ملاقات کرد که هم احمد خمینی، هم موسوی‌اردبیلی و هم صادق خلخالی آن را تأیید کرده‌اند. هیچ‌یک از این ۳نفر، نه به‌زمان انجام ملاقاتهای خمینی با شاه و نه به‌ موضوع آن اشاره نکرده‌اند. اما اگر این ملاقاتها یک‌ مضمون ننگین ضدملی و ضدمصدقی نداشت و اگر چیز آبرومندانه‌یی در آنها می‌بود، قطعاًبه‌سکوت برگزار نمی‌کردند و بسا داد سخن می‌دادند.

خمینی و رابطه‌اش با کاشانی:
نشانه مهم همسویی خمینی با دربار شاه در‌ برابر مصدق، اتحاد عمل او با آخوند‌ کاشانی است.‌آخوندکاشانی که یک چند از مصدق حمایت می‌کرد و در قضایای ملی شدن صنعت نفت با او همراه بود، پس از قیام سی تیر به رو‌در‌رویی با مصدق پرداخت. پدر طالقانی نیز، در اینباره می‌گوید: «… عوامل استعمار و استبداد داخلی و جاسوسان شروع به‌ تفحص کردند و نقطه‌ضعفها را یافتند… آمدند سراغ مرحوم آیت‌الله کاشانی. این‌بار از راه نفسانیات. که این نهضت از آن توست و او را از مصدق جدا کردند. جاسوسان مورد اشاره پدر‌طالقانی، عناصری از قبیل مظفر بقایی، شمس قنات‌آبادی و میراشرافی بودند که همگی سوابق رسوایی داشتند. کاشانی قبل‌ از کودتا تا توانست برای خوش‌خدمتی به‌ دربار شاه، علیه دولت مصدق کارشکنی کرد، سرلشگر زاهدی را نیز در مجلس پناه داد و پس از کودتا آشکارا از رژیم شاه حمایت کرد و تا مدتی هم‌چنان ریاست مجلس رژیم شاه را به‌عهده داشت.
کاشانی پس از رویارویی با مصدق، کارش به‌رسوایی و انزوا کشید، در این زمان تنها کسی که از قم به عیادت کاشانی می‌رفت، خمینی بود و بعد از مرگ او دو روز در مسجد اعظم قم مجلس ختم و عزاداری برگزار کرد. 
*
خمینی و کینه‌اش به دکتر محمد مصدق:
در اولین هفته‌های پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی جمعیت عظیمی راهی احمدآباد شدند تا به‌مناسبت سالگرد درگذشت پیشوای نهضت ملی ایران نسبت به او ادای احترام کنند، خمینی مراسم یاد شده را، میتینگ راه‌انداختن «برای هر استخوانی» توصیف کرد.
و در بیستم دیماه58علیه ملی شدن صنعت نفت و پیشوای این حرکت پیروزمند ضداستعماری عقده‌گشایی کرد که: «اینها می‌خوان سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان، آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست با اسم یک‌نفری که ملی است، مسیر ما مسیر نفت نیست، نفت پیش ما مطرح نیست، ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست، این اشتباه است. ما اسلام را می‌خواهیم. اسلام که آمد، نفت هم مال خودمان می‌شود. مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست. اگر یک‌نفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار بگذارند برای او سینه بزنند»
و یا در اظهار دیگری که چند‌ بار توسط مطبوعات حکومتی یادآوری شد گفت: «مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک‌ گروهی را که از اولش باطل بودند؟ من از آن ریشه‌هایش می‌دانم یک‌گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام، سرسخت مخالف بودند. اینها که فخر می‌کنند به‌وجود او (مصدق) او هم مسلم نبود». و از سقوط حکومت ملی او بر اثر کودتای استعمار و دربار تحت عنوان سیلی خوردن مصدق، شکرگزاری کرد.

خمینی مخالف برخورداری زنان از حق رأی:
اولین مخالفت علنی خمینی با بعضی از تصمیمهای رژیم شاه، مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی است که دولت وقت به‌ نخست‌وزیری اسدالله علم در تاریخ ۱۶مهر۱۳۴۱ تصویب کرد.
علت اصلی برآشفتگی خمینی و همگنانش این بود که در مصوبه مزبور برای نخستین‌بار به زنان حق رأی داده شده بود. در این مصوبه همچنین قید اسلام از شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان برداشته شده بود و در مراسم سوگند به‌جای قرآن گفته شده بود کتاب آسمانی.‌این دو‌ نکته نیز از موضوعات مورد اعتراض خمینی و آخوندهای دیگر بود. اما آنها بیش‌ از هر چیز به برخوردار شدن زنان از حق رأی اعتراض داشتند.
در آذرماه سال ۴۱ سرانجام رژیم «شاه» پذیرفت که از مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی صرفنظر کند. خمینی این عقب‌نشینی را یک پیروزی برای خود به‌حساب آورد.
خمینی شمه‌یی از افکار ارتجاعی خود در مورد زنان را چنین بیان کرد: «زنها را وارد کرده‌اید در ادارات، ببینید در هر اداره‌یی که وارد شدند آن اداره فلج شد. فعلاً محدود است. «علما» می‌گویند توسعه ندهید. به استانها نفرستید. زن اگر وارد هر دستگاهی شد، اوضاع را به هم می‌زند.‌ می‌خواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟»

خمینی و قــیـام ۱۵خـــرداد ۱۳۴۲:
در اواخر سال ۴۱ و بهار سال ۴۲ جامعه ایران نقطه‌عطف مهمی را از سر می‌گذراند‌. تصادم این دو نیرو، فضای سیاسی و اجتماعی ایران را ملتهب کرده و به لحن اعتراضهای خمینی علیه شاه نیز رنگ تندی بخشیده بود. در اوایل فروردین ۴۲، «شاه» می‌خواست ضرب‌شستی نشان دهد.. مراسم فیضیه را به‌خاک و خون کشیدند مزدوران رژیم «شاه»، همزمان مدرسه طالبیه در تبریز را به‌همین صورت هدف حمله خود قرار می‌دهند. این سرکوبگریها آتش اعتراض کل جامعه را نیز تندتر کرد و زمینه‌های قیامی را فراهم کرد که دو ماه بعد فوران نمود. قیام ۱۵خرداد قیام مردم به‌جان آمده در برابر رژیم «شاه» و مانور انقلاب سفید او بود و با سرکوبی خونین مواجه شد.
جرقه این قیام با مراسم عزاداری به‌مناسبت عاشورای حسینی زده شد. در قم و مشهد و بیش از همه در تهران مردم به تظاهرات و دادن شعارهای خشمگینانه‌یی علیه رژیم و شخص شاه پرداختند. خمینی بعدازظهر روز عاشورا در قم سخنرانی شدیداللحنی داشت که باعث دستگیریش شد.
خمینی از ۱۶خرداد ۴۲ تا ۱۱مرداد همان سال یعنی کمتر از ۲ماه در زندان بود. مدتی در زندان «قصر» و سپس در «عشرت‌آباد».
سپس شماری از مراجع و روحانیان که در آن‌موقع برای اظهار مخالفت با دستگیری خمینی به تهران رفته بودند، با «پاکروان» ملاقات می‌کنند و خواستار آزادی خمینی می‌شوند. به‌دنبال آن خمینی از زندان آزاد شده و به‌ خانه‌یی در «داوودیه» تهران فرستاده می‌شود.
در ۱۸فروردین ۴۳ دوباره به‌ خانه خود در قم بازگشت و از آزادی عمل کامل برخوردار شد. خمینی پس از حضور مجدد در قم، یک چند تلاش کرد جلسات هفتگی منظمی با شرکت آخوندهای مهم قم برگزار کند.