دفاع مقدس یا جنگ ضدمیهنی ؟حقایق جنگ هشت ساله ایران وعراق قسمت پنجم


دفاع مقدس یا جنگ ضدمیهنی ؟حقایق جنگ هشت ساله ایران وعراق
 در مورد شهیدان دکتر احمد طباطبایی از مسئولین سازمان بود که شهید شد. همچنین تعدادی از هواداران سازمان بنامهای رشید رضائیان،
غلامعباس نجفی، موسی شرفی از گیلانغرب، علیمرد غیاثی از ایلام، قاسم حمیدی از اهواز، خلبان شهید جعفر مردائی
همچنین تعدادی از مسئولین و فرماندهان که در جبهه دستگیر شدند و اغلب اونها تا سال ۶۷ در زندان بودند و در قتل‌عام سال ۶۷ به شهادت رسیدند از جمله بهمن موسی‌پور دانشجوی سال پنجم پزشکی که فرمانده نیروهای مقاومت مجاهدین در جبهه آبادان بود. همچنین علیرضا سالاری‌حاجی‌آبادی، سعید رسولی، اردشیر کلانتری و…

پرسش: مجاهدین چرا به همراه نیروهای عراقی اومدن برای فروغ؟
محمد حیاتی: در پاسخ به این سئوال باید بگم که دو موضوع اینجا باید از هم تفکیک بشه
اول جنگ هشت ساله بین خمینی و صدام یعنی جنگی که تا کنون ازش صحبت کردم که موضوع بحثمونه
دوم جنگ مردم و مقاومت ایران با رژیم خمینی بود. این جنگ برای دستیابی به آزادی که فلسفه انقلاب پنجاه و هفته بود که از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن خمینی شروع شد همچنان هم ادامه داره و تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه ادامه خواهد داشت؛ عملیات فروغ نیز جزء همین جنگه.
تا زمانی که خمینی در سی خرداد ۱۳۶۰ به روی تظاهرات مسالمت آمیز ۵۰۰ هزار نفری مردم شلیک نکرد! و خون بی‌گناهان رو نریخت! مبارزه برای آزادی بصورت مسالمت آمیز انجام می‌شد.
از روز سی خرداد هم که خمینی پاسخ مطالبات مردم رو با گلوله داد و قهررو به مردم و نیروهای سیاسی تحمیل کرد این مجاهدین بودند که این جنگ رو تا به امروز ادامه داده و تا سرنگونی هم ادامه میدن.
هدف این جنگ هم آزادی بود آزادیهایی که از روز اول خمینی اونها رو یک به یک محدود کرد. مشخصاً حق حاکمیت مردم با اصل ولایت فقیه؛ مشارکت گروهها و احزاب سیاسی، اقلیت‌های قومی و مذهبی به خصوص حقوق زنان بعنوان نیمی از جمعیت کشور رو در حاکمیت محدود کرد.
پس بنابراین باید؛ حساب این دو جنگ رو از هم جدا کرد.
از قضا یکی از دلایلی اصلی که خمینی به دنبال جنگ با عراق بود و شعار صدور انقلاب می‌داد این بود که می‌دانست به دلیل ضعف مدیریتی و عقب موندگی تاریخی توان پاسخگویی به مطالبات برحق مردم رو نداره در رأس اون مطالبات آزادی بود
شما یک نگاهی به قانون اساسی رژیم بیندازید کجای ولایت فقیه با قرن بیستم مطابقت داره؟
این واقعیت برای بسیاری از مردم در همان زمان هم روشن بود به همین دلیل هم در ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷ ده‌ها هزار زن ایرانی چه با حجاب و چه بی‌حجاب در اعتراض به حجاب اجباری به خیابانها ریختند و اعتراض کردند…
پس بنابراین تعارض بین مردم و خمینی در تقدیر بود و این رو خمینی، هم می‌دونست و هم در ۱.۵ سالی که پیش از جنگ تجربه کرد بچشم دید که جنگ در تقدیره.
ریزش نیروهایی که فریب شعارهای عوامفریبانه خمینی رو خورده بودند به یمن افشاگریها و مواضع اصولی مجاهدین بقدری شتاب گرفته بود که رژیم رو بشدت به وحشت انداخت.
شمخانی دبیر شورای امنیت رژیم وضعیت اون زمان رو اینطوری توصیف می‌کنه:
«ما یک جریانی در داخل کشور داشتیم، به اسم تظاهرات دیپلمه‌های بیکار در استانها، تظاهرات زنان علیه حجاب، سرازیر شدن سلاح به ایران، …. این‌ها به پروسه‌یی می‌رسید. شاید اگر تعطیل نمی‌شد… آن پروسه‌ها قبل از جنگ به نتیجه می‌رسید».
یعنی میگه این جنگ بود که پروسه‌ها را متوقف کرد و اگر نمی‌شد شاید… که دیگه ادامه نمی‌ده ولی منظورش کاملاً مشخصه؛ منظورش از نتیجه رسیدن آن پروسه‌ها سقوط نظامه که جرأت بیان اون رو نداشت.
این آزمایش ایدئولوژیک خمینی بود..!
یا باید دور حکومت خیت می‌کشید و می‌رفت در حوزه به کار دین می‌پرداخت یا اینکه باید با موج نارضایتی و مطالبات برحق مردم مقابله می‌کرد…
خمینی اما به حاکمیت چسبید و راه حلش برای مقابله با مخالفتهای در تقدیر؛ سرکوب بود…!
در داخل با شعار یا روسری یا توسری برای نیمی از جمعیت کشور چنگ و دندان نشون می‌داد. و با شعار حزب فقط حزب الله برای تمامی گروههای سیاسی و همه دگراندیشان خط و نشون می‌کشید. برای اینکه سرکوب داخلی رو مشروع کنه جنگ خارجی راه انداخت. با شعار صدور انقلاب دشمن سازی کرد؛ یک دشمن موهوم…!
فضایی ایجاد کرد که مردم بدبختی‌های مالی و شغلی و آزادیهای شخصی و معیشتی‌شون رو فراموش کردند و با رژیم همدل شدن که گویی دارن از وطن دفاع می‌کنند…
این روش هم ابداع خمینی نبود؛ قبل از خمینی همه دیکتاتورها این کار رو کردن برای نمونه جملات ژوزف گوبلز را عیناً می‌آورم تا متوجه بشید که این تاکتیک همه دیکتاتورها بوده و ابداع خمینی نبود؛ گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر و یکی از رهبران حزب نازی در آلمان بود. اون میگه:
«ما نه به دوست، بلکه نیاز به دشمن داریم … وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود، وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش – از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایششان – را تأمین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه می‌شود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش می‌رود …در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ، منحرف کند… باید وارد یک جنگ شد. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی … باید دائماً از توطئه‌ها گفت، از نقشه‌هایی که دشمنان برای ما می‌کشند … باید از هر فرصتی و هر حادثه‌ای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دایما” درگیر بود. درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمانهای جهانی… باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومتهای ضعیف در وضعیت جنگی و بحران‌هاست. در جنگ‌ها و بحران‌ها هست که مردم بدبختی‌های مالی و شغلی و شخصی و معیشتی‌شان را فراموش می‌کنند و با حکومت همدل می‌شوند. و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدین داخلی است. کشور که آرام شود مردم طلبکار حکومت می‌شوند. باید کشور را دائماً در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی بهم می‌رسند دائماً از جنگ و از دشمن بگویند…»
گوبلز دوازده سال وزیر تبلیغات آلمان نازی بود و در پایان جنگ، وقتی که حکومت هیتلر شکست خورد و چاره‌یی جز تسلیم به متفقین نداشت، خودش و زنش و هر شش فرزندش را کشت.
بنابراین همانطور که مشاهده کردین خمینی با همین فضا بود که تونست مجاهدین و سایر گروههایی که مزاحم اهداف شوم خمینی بودن رو سرکوب کنه. با بهانه دفاع مقدس… و شعارهای ضد امپریالیستی.
میرحسین موسوی نخست‌وزیر خمینی، در شهریور سال ۶۷ مهم‌ترین فایده جنگ رو خیلی مختصر و مفید تئوریزه کرد و گفت:
«شعار مرگ بر آمریکا، مهم‌ترین ابزار برای مقابله با گروه‌های کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود. شعار مرگ بر آمریکا بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است».
صدور به اصطلاح انقلاب و در حقیقت ارتجاع یعنی چی…؟ یعنی همین که الان شما دارید در سوریه، لبنان، عراق، بحرین، یمن مثل روز می‌بیند.
خامنه‌ای می‌گه اگر در سوریه نجنگیم باید در تهران بجنگیم؟ با کی میخواد بجنگه…؟ در حقیقت با مردم ایران الان بعد از قیام دیماه این دیگه مثل روز برای همه روشن شده که این خمینی بود که نیاز به جنگ داشت. کما اینکه الان هم داره
اما اون زمان به این وضوح دیده نمی‌شد ودر پرده ابهام بود.
اما در مورد فروغ جاویدان!
اولاً با این بحثی که کردم حالا شما بخوبی می‌توانید متوجه بشید که عملیات فروغ جاویدان هیچ ربطی به عراق نداشت و عراق آتش بس را پذیرفته بود. این جنگ مجاهدین برای سرنگونی دیکتاتور و دستیابی به آزادی با رژیم بود..!‌
ببینید..!
تا اونجاییکه به عراق برمی‌گشت از خرداد ۱۳۶۱ خواستار آتش بس و صلح بود و حتی حاضر به پرداخت غرامت جنگ به ایران هم بود. بنابراین به هیچ وجه حاضر نبود آتش بس خراب بشه. بعکس دنبال تثبیت وضعیت خودش بود.
دولت عراق ۷ سال برای آتش بس هرکاری که می‌شد کرد بنابراین فرصتی را که به دست آمده بود هرگز نمی‌خواست از دست بده. توجه کنید عامل ادامه جنگ برای همه مشخص بود که خمینی است و او است که باید جوابگو باشد و اگر دولت عراق بعد از پذیرش آتش بس کوچکترین حمله و هجوم را به هر شکل می‌کرد تمام این هفت سال به گردن او می‌افتاد.
ملاحظه می‌کنید که دخالت عراق در عملیات فروغ بغایت غیر واقعی و فقط ساخته و پرداخته دستگاه جنگ روانی و تبلیغاتی آخوندها است. اما واقعیت آینه که با پذیرش آتش بس توسط خمینی مانع اصلی یعنی جنگ خارجی کنار رفت و تازه جنگ واقعی خودش رو نشون داد این یعنی جنگ مردم ایران با رژیم برای آزادی.
جنگ برای آزادی تازه با عملیات فروغ جاویدان به شکل واقعی خودش شروع شده بود.
درثانی آتش بس بین عراق با رژیم بود، هیچ ربطی به مجاهدین نداشت مجاهدین هم از همان ابتدا گفتند هدف ارتش آزادیبخش ملی ایران صلح و آزادی برای مردم ایران است.
با پذیریش آتش بس از سوی خمینی چنانچه که در پاسخ سئوال قبل گفتیم ارتش آزادیبخش به هدف مقدم و تاکتیکی خودش رسید. اما هدف اصلی یعنی دستیابی به آزادی تازه شروع شده بود.
بنابراین در یک کلام عملیات فروغ جاویدان عملیات برای آزادی ایران بود و نه ربطی به عراق داشت و نه عراق دخالتی در آن داشت مجاهدین بودن با سلاحهای خودشان و نیروی خودشان.