کهکشان شهدای ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱




باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد
این بیت شاید بیان سورئالیستی روز ۱۲اردیبهشت ۶۱ مجاهدین در تهران باشد!
روزی که مسیر‌های متقاطع مجاهدین با پاسداران خمینی در تمامی شهر هم‌چون رعدوبرق فضای شهر را تحت تاثیر قرار داده بود.
روزی که خمینی با تمام قوا و  با به صحنه ندامت آوردن بسیاری چهره‌های مذهبی و غیرمذهبی و مدعیان چپ‌نما تلاش می‌کرد به مردم ایران بقبولاند که هیچ‌کس را یارای ایستادن در برابر او نیست!
اما مقاومت مجاهدین به‌ویژه بدنه رهبری سازمان در پایگاههای متعدد در چهارگوشه تهران و ایستادگی زن و مرد مجاهد خلق در آن روز تا آخرین گلوله و تا آخرین نفس به بهای جان و خانمان و فرزندان شیرخواره و حتی جنین به‌دنیا نیامده‌شان، تمامی بافته‌های ضدبشری خمینی را پنبه کرد و برق امید را (گرچه با اندوه شهادتدهها کادر ارزنده مجاهدین قرین بود) دیگر بار در دل‌های مردم کاشت. و خلق دانست که او را فرزندانی است که در هنگامه‌های سخت و نومیدی، نوای امید و پایداری سرمی‌دهند.

فضای ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ تهران

در آن روز شگفت‌انگیز تهران حال و هوای دیگری داشت، فضای خفه شهر و انبوه پاسداران تا دندان مسلحی که تقریباً تمامی چهارراه‌های شهر به‌ویژه مناطق مرکزی را قرق کرده بودند، خبر از واقعه شومی می‌داد.
آرایش نظامی پاسداران به‌شدت غیرعادی و حضور انبوه و حالت مضطربشان نامعمول می‌نمود. همه حتی عادی‌ترین شهروندان با حالتی عصبی حادثه ناگواری را انتظار می‌کشیدند.
در آن لحظات هیچ‌کس نمی‌دانست که دستگاه مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران درگیر یک نبرد تمام‌عیار با پاسدارانی است که شب قبل امامشان با آوردن بسیاری چهره‌های معروف آن سال‌ها به تلویزیون و واداشتن آنها به «ابراز توبه، ندامت و پشیمانی از مبارزه با خمینی» تلاش کرده بود «امید» به آزادی را در دل تک‌تک مردم کشته و نابود کند.
از مجاهدین ۱۲اردیبهشت اما نه ندامت که حتی یک ذره کوتاه‌آمدن از مبارزه با خمینی هم مشاهده نشد. رهبران مجاهدین خلق در آن‌ روز با تمامی خانمان خود جنگیدند، کشته شدند و آنهایی هم که با پیکری خونفشان و بیهوش به اسارت دشمن در آمدند، در زندان، دشمن را خوار و خفیف و حقیر به جا گذاشتند و پاکیزه و پاکباز عروج کردند و حسرت یک آه را هم به دل آخوندها باقی گذاشتند.
قهرمانان ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱ مجاهدین چنین انسانهایی بودند.

۱۲ اردیبهشت و شهدایش در کلامی از مسعود رجوی

مسعود رجوی بعدها در بزرگداشت آن قهرمانان گفت:
«صبر کنید! نسل‌ها و تاریخ آینده ایران و جهان در این مورد، بیشتر توضیح خواهند داد، بیشتر و بیشتر... تاریخ آینده ما از مردان و زنان مجاهد گفتنی بسیار خواهد داشت:
از سردارانی هم‌چون موسی و محمد ضابطی،
از نوجوانانی هم‌چون فاطمه مصباح،
از خانواده‌هایی هم‌چون مصباح و بقایی‌ و صدها خانواده دیگر،
از مادران مجاهدی که در لحظه وداع، از فدا کردن اطفال شیرخواره‌شان هم دریغ نکردند،
از زنان مجاهدی که زن انقلابی مجاهد را زینت سینه تاریخ معاصر ایران و جهان کردند...(از جمع‌بندی یکساله مقاومت مسلحانه)»

نگاهی به برخی شهدای ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ مجاهدین

۱. مجاهد کبیر فرمانده والامقام محمد ضابطی: سازمانده بزرگ و بنیانگذار تشکیلات میلیشیای مجاهد خلق و از آموزگاران و راهبران ارزنده نسل انقلاب.(نشریه مجاهد ۱۴۹)
۲. قاسم باقر زاده: متولد ۱۳۲۹ مشهد از مسئولان حرکت‌های دانشجویی پلی‌تکنیک تهران در دهه ۴۰. زندانی سیاسی زمان شاه و از مسئولان مجاهدین در زندان. از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین پس از پیروزی انقلاب ۵۷.(نشریه مجاهد ۱۵۰).
۳. حمید جلال‌زاده: متولد ۱۳۲۵ شیراز. دانش‌آموخته دانشکده فنی دانشگاه تهران. سال ۱۳۵۰ از طریق مهدی رضایی به سازمان وصل شد. زندانی سیاسی زمان شاه. از کادرهای داخل زندان با مرزبندی قاطع و اصولی در برابر جریان اپورتونیستی چپ‌نما. مسئول نهاد کارگری سازمان و نشریه بازوی انقلاب پس از سقوط شاه. مسئول چاپ و انتشار نشریه مجاهد در سال ۵۹ با شمارگان بالای ۶۰۰هزار.
۴. فضل‌الله تدین: متولد ۱۳۲۷ اصفهان. دانش‌آموخته رشته زمین‌شناسی دانشگاه تهران از هم‌رزمان مجاهد شهید محمد مفیدی. از سال ۱۳۵۰ در ارتباط مستقیم با سازمان قرار گرفت و اواسط همان سال دستگیر و به ۱۰سال زندان محکوم شد. در زندان تحت مسئولیت فرمانده کاظم ذوالانوار قرار گرفت. در ضربه ۵۴ تحت رهبری مسعود رجوی با موضع‌گیری اصولی در برابر اپورتونیست‌های خائن از میراث ایدئولوژیکی بنیانگذاران سازمان حراست کرد. کاندیدای مجاهدین خلق از اصفهان در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی پس از سقوط شاه و مسئول بخش آموزش سپس مسئول استانهای غرب کشور تا قبل از ۳۰خرداد ۶۰.
۵. نصرت رمضانی: متولد ۱۳۳۵ تهران. دانشجوی مهندسی مکانیک. عضو مرکزیت نهاد دانش‌آموزی و از مسئولان وقت بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران.
۶. سوسن میرزایی: متولد ۱۳۳۶ جنوب تهران. سال ۱۳۵۶ به سازمان پیوست. پس از سقوط سلطنت عهده‌دار مسئولیت در بخش‌های دانش‌آموزی، کارگری و نشریه بازوی انقلاب (ارگان کارگری مجاهدین خلق) شد پس از ۳۰خرداد ۶۰ در انجمنهای زنان هوادار مجاهدین خلق در  جنوب تهران و پایگاههای مرکزی سازمان مسئولیت‌هایمتعددی به‌عهده داشت.
۷. پری یوسفی: متولد ۱۳۳۵ شهریار کرج. دانشجوی دانشگاه تهران از فعالان دانشجویی دهه ۵۰ همراه با مجاهد شهید زهرا گودرزی. عضو شورای هماهنگی نهاد محلات تهران.
۸. زکیه محدث: از مسئولان بخش دانش‌آموزی مجاهدین و از فعالان سازمان قبل از انقلاب ۵۷. زکیه قهرمان توانست اسامی شهدای درگیری روز ۱۲اردیبهشت را در آخرین لحظات تلفنی به رابطین سازمان اطلاع دهد.
۹. احمد کلاهدوز: زندانی سیاسی زمان شاه از کادرهای مسئول و ارزنده مجاهدین.
۱۰. هادی(محمد) تواناییان‌فرد: متولد ۱۳۳۶ تهران دانشجو. از مسئولان ارزنده بخش حفاظت سازمان مجاهدین خلق ایران.
۱۱. فاطمه(تاجی) مهدوی‌ کرمانی.
۱۲. اقدس تقوی: میلیشیای دانش‌آموزی که با مسئولیت‌پذیری بی‌مانندی وارد مدارهای بالای مبارزه شد و در ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱ همراه با دیگر مسئولان مجاهدین به‌شهادت رسید.
۱۳. امیر آق‌بابا: از مسئولان بخش کارگری سازمان مجاهدین خلق ایران.
۱۴. حمید خادمی: متولد گلپایگان دانش‌آموخته پزشکی. از هم‌رزمان مجاهدان والامقام مرتضی صمدیه لباف و عبدالرضا منیری جاوید در بخش الکترونیک سازمان در سال‌های ۱۳۵۲ به بعد. دستگیری در شهریور ۱۳۵۴. از زندانیان سیاسی زمان شاه. حمید از کادرهای مسئول مجاهدین در زندان بود که به بازسازی جریان اصیل مجاهدین تحت رهبری مسعود رجوی پیوست. از مسئولان بخش تدارکات و بخش محلات و بخش دانشجویی سازمان پس از سقوط شاه. کاندیدای مجاهدین از گلپایگان در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی.
۱۵. حسن رحیمی:  مسئول نشریه بازوی انقلاب.     
۱۶. حسن صادق: زندانی سیاسی زمان شاه؛ برادر مجاهد قهرمان ناصر صادق و مسئول بخش محلات تهران در سازمان مجاهدین خلق ایران.
۱۷. فرشته ازهدی: متولد ۱۳۳۵ مشهد که به‌علت نسبت خانوادگی با مجاهد قهرمان منصور بازرگان و شهید والامقام مجاهدین فاطمه امینی، از نخستین سال‌های زندگی با مجاهدین آشنا شده بود. فرشته در همینارتباط‌ها با شهید بنیانگذار، مجاهد کبیر محمد حنیف‌نژاد نیز آشنا شده بود. فرشته سال ۱۳۵۳ در جریان هجوم ساواک به منزل مجاهد والامقام معصومه شادمانی(مادر کبیری) در تهران دستگیر و به ۲سال زندان محکوم شد. در جریان ضربه خائنانه اپورتونیستها به سازمان، موضعی اصولی گرفت و  با سقوط شاه در ارتباط مستقیم با سازمان، مسئولیت‌های بسیاری به عهده گرفت. وی مدتی نیز تحت مسئولیت اشرف زنان مجاهد خلق شهید اشرف قرار گرفت تا سرانجام در حماسه ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱ در ۲۶سالگی جاودانه شد.
۱۸. مهین ابراهیمی
۱۹. معصومه میرمحمد
۲۰. مادر مجاهد ایران بازرگان: متولد ۱۳۰۴ مشهد. از زنان پیشتاز انقلاب ۵۷ در مشهد و از فعالان مجاهدین که پس از ۳۰خرداد ۶۰ در کسوت یک رزمنده مجاهد خلق به مبارزات مخفی روی آورد و در رزم آخرین دوشادوش فرزندان و در کنار نوه شیرخوارش با پاسداران خمینی به نبرد برخاست.
۲۱. خدیجه مسیح(مصباح): یک پایگاه در نارمک و یک شیرزن مجاهد خلق در برابر فوجی از پاسداران درنده!
 پاسداران تصور می‌کردند با یک گردان از مجاهدین روبه‌رو شده‌اند. آنها هنگامی به حقارت خود پی بردند که پس از ساعتها درگیری در یک پایگاه تماماً سوخته، با پیکر بی‌جان فقط یک رزمنده روبه‌رو شدند: شیرزن قهرمان مجاهد خلق، خدیجه مسیح!
۲۲. محمد عسگری‌زاده
۲۳. محمدتقی آسیم
۲۴. حسنعلی ونکی: مسؤل حفاظت پایگاه
۲۵. عباس همایون‌نژاد
۲۶. حسین امیرپناهی: از کادرهای ارزنده بخش حفاظت سازمان مجاهدین خلق ایران. در جریان حماسه ۱۲اردیبهشت پیکر نیمه‌جانش به دست پاسداران افتاد و بعداً زیر شکنجه شهید شد. حسین با این‌که می‌دانست که پاسداران نام و مشخصاتش را به‌خوبی می‌دانند اما از اعلام نام خود هم در بازجویی‌ها خودداری می‌کرد!‌ شهادت بهمن ۱۳۶۱.
۲۷. مهین خیابانی: متولد ۱۳۳۲ در تبریز. از مسئولان انجمن مادران هوادار مجاهدین. خواهر سردار خیابانی. او در آخرین لحظات زندگی به یکی از آشنایانش تلفن زد، اسامی شهدای پایگاهشان را گفت و از مخاطبش خواست که سازمان را از هویت شهدا باخبر سازد و در انتها گفت: نام خودم را هم بنویس. پاسداران تنها به اجساد سوخته در آتش آرپی‌جی مهین و هم‌رزمانش دست یافتند.
۲۸. تقی اوسطی
۲۹. سعید منبری: متولد شهرستان تفرش. دانش‌آموخته معماری. از کادرهای قدیمی مجاهدین. دستگیری در سال ۱۳۵۵. از مسئولان بخش کارگری سازمان مجاهدین و کاندیدای مجاهدین در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی پس از سقوط سلطنت.
۳۰. غلامعلی صادقی نیستانی
۳۱. مژگان موفق
۳۲. حسین جلیلی پروانه: ۲۹ساله؛ متولد گناباد. قهرمان حداکثر استفاده از کمترین امکانات در راه مبارزه.
۳۳. مریم شفایی
۳۴. علی انگبینی
۳۵. پروین ملازینعلی طاهری

نگاهی به برخی شهدای ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ مجاهدین

۳۶. فاضل مصلحتی
۳۷. مهری خانبانی
۳۸. حمید لولاچیان
۳۹.  حسن کلکته‌چی
۴۰. زهرا طباطبایی
۴۱. بهرام قاسمی
۴۲. زهرا شیخ‌الاسلام‌
۴۳. وجیهه عبادی
۴۴. فاطمه ابوالحسنی
۴۵. فائزه بهاری جوان
۴۶. زهرا عمرانیان
۴۷. بهروز اسدالله‌زاده

برخی پایگاههای مجاهدین که در ۱۲ اردیبهشت مورد هجوم پاسداران قرار گرفتند

۱۲ اردیبهشت ـ پایگاه یکم: تهران کامرانیه منظریه، فرمانیه:

۱۲نفر در این پایگاه بودند: محمد ضابطی، سوسن میرزایی، نصرت رمضانی، قاسم باقرزاده، حمید جلال‌زاده، پری یوسفی، زکیه محدث، احمد کلاهدوز، هادی تواناییان‌فرد، فاطمه(تاجی) مهدوی‌ کرمانی، اقدس تقوی و امیر آق‌بابا.

۱۲ اردیبهشت ـ پایگاه دوم: تهران ستارخان:

حمید خادمی، فرشته ازهدی، حسن صادق، حسن رحیمی، مهین ابراهیمی، معصومه میرمحمد، مادر مجاهد ایران بازرگان و پروین ملازینعلی طاهری در این پایگاه با دشمن جنگیدند.

۱۲ اردیبهشت ـ پایگاه سوم:‌ تهران نارمک:

خدیجه مسیح (مصباح)

۱۲ اردیبهشت ـ پایگاه چهارم:

مجاهد خلق مهین خیابانی، خواهر سردار شهید خلق «موسی» و مجاهد خلق تقی اوسطی تا آخرین نفس و تا آخرین گلوله جنگیدند.

۱۲ اردیبهشت ـ  پایگاه پنجم ـ  تهران، 21متری جی، کوچه رازیانه:

۴نفر در این پایگاه بوده‌اند. سعید منبری، غلامعلی صادقی نیستانی، مژگان موفق و  نسرین صادقی نیستانی.

۱۲ اردیبهشت ـ  پایگاه ششم:

رزمنده مجاهد خلق محمدتقی آسیم در نبردی نابرابر با مزدوران خمینی با سرفرازی تمام به کاروان شهدای این روز پیوست.

۱۲ اردیبهشت ـ  پایگاه هفتم: شمال‌غرب تهران:

فضل‌الله تدین، فاطمه مهدوی و شمار دیگری از قهرمانان مجاهد خلق، جنگاوران گوشهٔ دیگر این تابلوی حماسی بودند.

۱۲ اردیبهشت ـ  نماد یک قانون نامتعارف

به‌گفته سران و بنا بر رسانه‌های رژیم در ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱ نزدیک به ۷کانون مقاومت انقلابی مجاهدین خلق نابود شد. گرچه آن‌ روز خون زیادی از پیکر سازمان مجاهدین خلق ایران بر زمین ریخت آن‌چنان که گویی دیگر هرگز آسمان این میهن ستاره‌‌‌یی به خود نخواهد دید لیک اینک در سالگرد آن روز شگفت، آسمان میهن غرق کهکشانی از ستاره‌هاست. موج گرم و شتابان قیامی پرشور در تمامی رگ‌های میهن و کوچه‌پس‌کوچه شهرهايش می‌دود، کانونهای شورشی در جای‌جای میهن جوانه می‌زنند و شعارهای مجاهدین، بانگ سرنگونی فاشیسم مذهبی آخوندها در تمامی آسمان میهن طنین‌انداز شده و نوید صبح، از همه سوی میهن به گوش می‌رسد. راستی که هستی چه حساب و کتاب دقیق، شگفت‌انگیز و خدشه‌ناپذیری دارد؟!
هیچ خونی هدر نرفت و بیشتر از آن، مجاهدین همه چیز خود را فدا کردند و اینک در کمال شگفتی داراتر از همیشه جلودار قیام و انقلابند. «انفاق» کن تا «دارا» شوی!
جز آنها که خود آن روز در قلب توفان، به نبردی تن به تن با پاسداران برخاسته بودند، چه کسی باور می‌کرد؟ 
چه کسی باور می‌کرد؛ آن‌که آن‌ روز خونش بر زمین ریخت، نابود نشد، زیادت یافت و افزون‌تر شد!
راستی چه کسی باور می‌کرد؟!