برجام و رژیم، انتخاب بین بد و بدتر! کنفرانسی از علیرضا معدنچی
برجام و رژیم، انتخاب بین بد و بدتر !موضوعی است مرتبط با ضرب العجلی که رئیس جمهور آمریکا مشخص کرده ودراین روزها درمحافل سیاسی مطرح است . باسفرماکرون ومرکل به آمریکا وصحبت باترامپ ، نظام ولایت فقیه هم بایستی تصمیم نهایی خودش را گرفته وانتخاب کند .در همین رابطه علیرضا معدنچی طی کنفرانسی در شبکه تصویری ایران آزادی به برخی از پرسشها پاسخ میدهد.
پرسش: نظر و تفسیر شما در مورد سفر ماکرون و مرکل به آمریکا و صحبت با ترامپ چیه؟ به نظر میرسد که در مور برجام دست خالی برگشتند؟
علیرضا معدنچی : هیچ چیز رسمی گفته نشده است. ترامپ هم هر بار که مورد سؤال قرار گرفته، گفته به زودی خواهیم دید. یا در ۱۲ می مشخص خواهد شد. در حرفهای ماکرون هم اشاراتی به هر دو وجه قضیه دیده میشود.
اما اجازه بدهید قبل از وارد شدن به جزییات ، یک تصویر کلی از آرایش معادله بین اروپا و آمریکا و این که هر یک از دو طرف به دنبال چیست بدهم.
در آمریکا تیم سیاست خارجی ترامپ سه رأس مشخص دارد:
پمپئو وزیر خارجه، بولتون مشاور امنیت ملی و نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل، این سه تن که در واقع حلقة اصلی سیاست خارجی ترامپ هستند و تأثیر قاطعی بر تصمیم ترامپ دارند، با وضوح تمام خطشان تغییر رژیم ایران است و آن را بارها گفتهاند.
در مقابل کشورهای اصلی اروپا شامل فرانسه، انگستان و آلمان، خواستار حفظ برجام هستند چون برجام به آنها امکان معامله با رژیم را میدهد، اما در عین حال آنها خواستار اصلاح و تغییر سیاست رژیم هستند. این که این رژیم دست از دخالتهایش در منطقه و صدورتروریسم بردارد و برنامه موشکیاش را تعطیل کند. به این ترتیب تضاد آمریکا و اروپا در مورد ایران تضاد خط تغییر رژیم و اصلاح رژیم است و با در دست داشتن این شاخص میتوان در هر موقعیت سنجید که کدام یک به خط آن یکی متمایل و نزدیک شده است.
نکتة دیگر این است که اروپا درنهایت به دلیل وابستگیاقتصادیش تابع آمریکاست و از آنجا که تجارت و روابط اقتصادیش با امریکا دهها برابر منافعش با رژیم است هرگز بین این دو، رژیم را به آمریکا ترجیح نمیدهد.
برایان هوک رئیس اداره سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به سؤال مصاحبه گر که پرسید: «آیا این به آن معنی است که شما چیزی به ایران نمیدهید و فقط به آنها فشار خواهید آورد؟» هوک در جواب گفت: «فکر میکنم آنچه رئیس جمهور درخواست کرده, یک توافقنامه تکمیلی با متحدان اروپایی است تا ایالات متحده امکان ماندن در این توافق را پیدا کند. هنوز به آنجا نرسیدهایم, اما پیشرفتهایی کردهایم.»
در حرفها و تفسیرهای رژیم هم هر دو وجه قضیه دیده میشود، از یک طرف روزنامههای باند خامنهای با تیترهایی از قبیل اروپا زانو زد و امثالهم حرفشان این استکه اروپا به خط آمریکا آمده و تمکین کرده و روحانی و باند او هم تسلیم شده است.
خود روحانی هم در سخنرانیاش در تبریز خیلی هارت و پورت کرد و حتی رئیس جمهور آمریکا را مورد طعنه قرار داد که این ساختمان ساز است تاجر برج ساز است، سیاست سرش نمیشود. اما بنا به تجربهیی که در برجام هم داریم، این قبیل حملات میتواند معنی معکوس داشته باشد و به هر حال از آن نمیشود فهمید که رژیم چه چیزی از مذاکرات واشنگتن گرفته است.
از حرفهای روحانی هم میشود این طور برداشت کرد که اگر آمریکا خارج شود ما هم خارج میشویم و هم آنطور که عبدالرحمان الراشد سردبیر سابق روزنامه الشرق الاوسط گفته: بدون شک تهران از تصمیم ترامپ میترسد و بسیار نگران است, این رژیم وعدههایی در مورد امتیازهای تشویق کننده فرستاد از جمله آزادی زندانیان آمریکایی در ایران در مقابل عدم نقض توافقنامه هستهای. آزادی زندانیان آمریکایی چیزی بود که ظریف هم در سفرش به آمریکا دربارة آن حرف زد و در واقع به آمریکا پیشکش کرد.
این که چرا طرفهای مختلف، یعنی هم آمریکا و فرانسه از یک طرف و رژیم از طرف دیگر به وضوح اعلام نمیکنند که وضعیت از چه قرار است و بالاخره تصمیم چیست؟
تا آنجا که به رژیم مربوط است بین بد و بدتر گیر کرده (بد، یعنی دست از موشکی و دخالتهای منطقهییاش بردارد و بدتر این است که در برابر آمریکا و اروپا و جامعة بینالمللی بایستد، در آن صورت به عنوان ناقض برجام مورد تحریمها و تنبیهات بینالمللی قرار میگیرد، ولی از انجا که زمینه و شرایط برجام و معامله وجود ندارد، روحانی بااین لحن حرف میزند. تا بلکه با منطق برد برد امتیازی بگیرد؛ اما برد – برد مربوط به دوران مماشات بود و الان دیگر از این خبرها نیست.
از آن طرف امریکا و غرب هم دست خود را رو نمیکنند چون میخواهند فشار را بر رژیم بالا ببرند. خودشان گفته اندکه استراتژیشان تشدید فشار بر رژیم است. چون میدانند عدم تعیین تکلف در درون رژیم به هم ریختگی ایجاد میکند و رژیم را در لبة پرتگاه نگه میدارد. این فشارها حتی بعد از ۲۲ اردیبهشت هم ادامه خواهد یافت.
ماکرون در یک اظهار نظرش در موسسه واشنگتن گفت: بنظر من ترامپ علاقهای به حفظ برجام ندارد وترک برجام برای او این یک تعهد انتخاباتی است. آیا خود همین حرف نشانهیی از این نیست که آمریکا تصمیم خود را گرفته و درخط خروج از برجام است؟
ماکرون گفته به نظر من و نه این که نتیجه قطعی مذاکرات را اعلام کند این هم بخشی از همان استراتژی فشار است تا به رژیم نشان دهد که اوضاع خیلی خطرناک است و باید کوتاه بیاید.
پرسش: به نظر شما این که بعد از سالها مجدداً بحث قتل عامهای سال ۶۷ در لایحه کنگره آمریکا مطرح شده چه تاثیری روی رژیم داره و چه ارتباطی بین این لایحه و بحث حقوق بشر و قتل عام ۶۷ با داستان برجام و موضعگیری ترامپ و دولت آمریکا داره؟
علیرضا معدنچی : اولاً این نشان میدهد که در صحنة سیاست بینالمللی در رابطه با ایران یک چیز اساسی تغییر کرده و چرخیده است.
رژیم با اختناق و سرکوب توانسته بود این بزرگترین جنایت سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم را مسکوت بگذارد. اما این تابو با فراخوان خانم مریم رجوی در مرداد ۹۵ شکست و به دنبال آن انتشار فایل صوتی مکالمه آقای منتظری با جلادان قتل عام، موضوع را اجتماعی کرد.
از آن مقطع به بعد، کارزار دادخواهی از شهیدان بزرگترین جنایت سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم که رژیم تلاش میکرد به فراموشی بسپارد، به یک مطالبه سیاسی فراگیر در داخل کشور تبدیل کرد. به نحوی که دادخواهی قتل عام زندانیان سیاسی دیگر نه یک خواست نخبگان مخالف نظام بلکه یک خواست گسترده توده یی و عمومی است.
در صحنة داخلی، نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم در سال ۹۶، از ابتدا تا انتها، با پرونده قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ گره خورد. نفرت و انزجار عمومی از رئیسی و ترس رژیم از دادخواهی به حدی بود که بسیاری از آخوندها و حتی مهرههای قدرتمند باند خامنهای حاضر به حمایت از رئیسی نشدند.
کارزار دادخواهی و تحریم با شعار نه جلاد نه شیاد، هم چنین این فرصت نادر را در یک بزنگاه حساس سیاسی به مردم داد تا از شکاف عمیق درون حاکمیت استفاده کنند و با حرکتهای مستقل، ستیز خود با استبداد دینی را نشان دهند و این موج آنچنان نیرومند بود که روحانی هم با مطرح کردن ۳۸ سال اعدام و زندان سعی کرد بر آن سوار شود. اما مردم همزمان مهر «شیادی موقوف» بر کارنامه روحانی و باند میانی زدند و نتیجه آن شد که انزجار اجتماعی از سابقه آخوند ابراهیم رئیسی به عنوان جلاد زندانیان سیاسی قتل عام شده در سال ۶۷ به طور خاص، باعث برهم خوردن توازن قوا در زور آزمایی انتخاباتی شد.
در سطح بین المللی نیز کارزار دادخواهی، این نسل کشی و جنایت علیه بشریت را به یک موضوع عمده سیاسی و حقوق بشری تبدیل کرد و موضوع قتل عام بعد از ۲۹ سال در گزارش دبیرکل ملل متحد مطرح شد و خانم عاصمه جهانگیر گزارشگر فقید حقوق بشر در ایران خواستار تحقیقات مستقل درباره قتلعام و مجازات عاملان و آمران آن شد.
به این ترتیب آنچه ما روز پنجشنبه در کنگرة آمریکا شاهد آن بودیم، ادامه مسیر جنبش دادخواهی مردم ایران و خانوادههای قتل عام شدگان است که از دو سال پیش وارد مرحلة جدیدی شد و با عبور از سازمان ملل و پارلمان اروپا، اکنون به کنگرة آمریکا ر سیده است و جا دارد آن را به عنوان یک دستاورد و پیروزی بزرگ سیاسی و البته فراتر از یک پیروزی صرفاً سیاسی به مردم ایران، به خانوادههای شهیدان و همة فعالانی که با تلاشهای پیگیر خود آن را محقق کردند، تبریک بگوییم.
طرح مسأله قتلعام به اقدام ترامپ در اعمال فشارها و تحریمهای بیشتر علیه رژیم مشروعیت میدهد
پرسش: با سلام. این لایحهای که اخیراً در کنگره آمریکا تصویب کردند معنیاش در مورد تحریمهای بعدی بر علیه نظام حاکم چیه؟
علیرضا معدنچی : این در وهلةاول یک پیروزی سیاسی است و مهر باطل دیگری بر سیاست مماشات است که رژیم به اتکای آن این همه جنایت انجام داده و به اتکای آن توانست ۲۹ سال این جنایت عظیم و هولناک را با توطئة سکوت خود مسکوت بگذارد. بنابراین همة سرمایه گذاریهای رژیم در این زمینه بر باد رفته است و اکنون این که این رژیم، یک رژیم برآمده از قتل عام است و همان قاتلان اکنون هم بر سر کار هستند را در دنیا برملا کرده است.
اما فراتراز وجه سیاسی آن که البته بسیار مهم است؛ مطرح شدن قتل عام در مجامع بینالمللی و در پارلمانها و مورد محکومیت و تحریم قرار گرفتن عاملان و آمران آن پس از ۲۹ سال بیان این حقیقت است که جوشش خون شهیدان پایان ناپذیراست و دامن قاتلان و این رژیم جنایتکار را میگیرد و در هم میکوبد.
این که قتل عام ۳۰ هزار تن از زندانیان سیاسی چگونه به مدت ۲۹ سال مکتوم مونده بود و حالا این طور عالمگیر شده و آمران و عاملان اون رو به وحشت انداخته؟ ناشی از آن است که رژیم، از یک سو با سرکوب و اختناق مطلق و با انواع شیوههای دجالگرانه و جنگ سیاسی، کلمة مجاهد را به یک کلمة ممنوعه در داخل تبدیل کرده بود و در صحنة بینالمللی نیز با زدن چوب حراج به منابع ثروتهای مردم ایران و بذل و بخشش آنها به دولتهای غربی، آب به آسیاب سیاست مماشات ریخته بود. اما جنبش دادخواهی از یک سو و بعد قیام مردم ایران در دی ماه ۹۶ همة اینها را به باد داد و جهان صورت مسألة اصلی ایران را دریافت. بعد از قیام دیگر همه چیز تغییر کرد کما این که شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» حرف آخر مردم ایران به این رژیم و دجالگریهای آن بود و این پیام در صحنه بینالمللی هم طنین انداز شد.
پرسش: ایا خامنهای پیام سوریه دریافت کرده و آماده جام زهر منطقهای بیشتر هست؟
علیرضا معدنچی : رژیم از بمباران رژیم اسد توسط آمریکا و غرب خیلی وحشت کرد، بولتون گفته بود که رژیم اسد سایة رژیم ایران است و در حملة موشکی هم هدف اصلی رژیم ایران بود. بخصوص که روسیه هم خود را کنار کشید و هیچ واکنشی نشان نداد. خود رژیم هم این را گرفت و به کرات تکرار کرد؛ اما هنوز علامت بارزی نداده که بر اثر آن آماده شده که از سوریه بیرون بیاید. بخصوص که دراین مورد بین دو باند رژیم تضاد و کشمکش زیادی وجود دارد.
اگر چه در حال حاضر روسیه نیروی اول و هژمون در سوریه است، اما حفظ رژیم اسد، بر خلاف رژیم ایران، برای روسیه استراتژیک نیست و به بود و نبود آن گره نخورده است. از این روست که واکنش رژیم در قبال این حمله این چنین هیستریک و وحشتالود است، تا آنجا که خود خامنهای همان روز ۲۵ فروردین ۹۷ به صحنه آمد و علیه آن واکنش نشان داد و پس از آن شاهد تبلیغات گستردة دستگاه تبلیغاتی رژیم و انبوهی اظهارنظرها از سوی مهرهها و رسانههای رژیم بودیم. خامنهای گفت: «هدف امریکاییها, فقط سوریه و عراق و افغانستان نیست بلکه آنها, بدنبال ضربه زدن به امت اسلامی و اسلام هستند, بنابراین دولتهای اسلامی نباید خود را در خدمت اهداف امریکا و برخی کشورهای متجاوز غربی قرار دهند.».
در همین رابطه نیز خبرگزاری فارس مربوط به سپاه در تاریخ ۲۵ فروردین ۹۷ از زبان فردی بنام سعدالله زارعی نوشت: «هدف اصلی از حمله یک ساعته به مراکزی در کشور سوریه چه بود؟
جان بولتون مشاور تازهکار امنیتی رئیس جمهور آمریکا دقایقی پس از آغاز حمله نظامی به عمق خاک سوریه در توئیت خود نوشت: «سوریه یک سایه است, هدف اصلی ایران است» همه میدانیم که بولتون نقش مهمی در اقناع ترامپ به ضرورت حمله به سوریه داشته و یک محور اساسی در جلسه جمعبندی روز جمعه گذشته بوده است. اگر از منظری واقعگرایانه هم به صحنه نظامی و سیاسی سوریه نظری بیندازیم تأیید میکنیم که هر کسی که امروز در سوریه… قرار دارد به دعوت و پیگیری ایران در آنجا حضور دارند و منشأ حضور روسیه, حزبالله لبنان و سایر نیروهای مقاومت منطقهای در سوریه, ایران است به هر حال در این ماجرا کوتاهی روسیه از «اقدام مؤثر» بارز است».
در این زمینه مهدی مطهرنیا کارشناس رژیم در تاریخ ۲۵ فروردین ۹۷ نیز با عنوان حملات به سوریه؛ ایران چه باید بکند؟ نوشته است: طوفان سهمگینی در منطقه برخاسته است و امکان وقوع گردبادی افزایش پیداکرده است. این طوفان سهمگین و گردباد بین قدرتهای بزرگ بین المللی برای محتوا بخشی به آینده نظام بین الملل شکل گرفته است. باید کلاه خود را محکم بچسبیم تا طوفان آن را از سرمان برندارد و پایههای خود را چنان مستحکم و اطرافمان را چنان مقاوم کنیم که اگر گردباد هم به وجود آمد ما را از زمین برنکند. ما باید حداکثر تلاشمان را به کار گیریم که خود را از این منازعه بیرون بکشیم. ….».
ایلنا ۲۵ فروردین نیز نوشته است: «شاهد چرخش منفی سیاستهای روسیه ضد آمریکا نخواهیم بود
واشنگتن به دنبال واکنش هیجانی تهران در سوریه است. مسکو و واشنگتن بهرغم فضاسازیهای رسانهای همانند گذشته روابط نزدیکی با یکدیگر دارند و بعید به نظر میرسد که روسها بخواهند چرخشی در دکترین سیاست خارجی خود داشته باشند. میتوان گفت آمریکاییها با توجه به بودجه کشورهای عربی به دنبال آن هستند که تهران واکنش هیجانی نسبت به این رجزخوانیها نشان دهد تا گام بعدی سناریوی خود را کلید بزنند».
با توجه به نمونه فاکت ها و موضع گیریهای فوق:
به طور خلاصه باند روحانی میگوید باید بر سر سوریه وارد گفتگو و معامله بشویم و سوریه را در قبال امتیازاتی که میگیریم رها کنیم و بیرون بیاییم. سوریه همهاش برای ما ضرر است؛ اما باند خامنهای و مشخصاً سپاه میگوید سوریه عمق استراتژیک ماست و ما اگر از آنجا عقبنشینی کنیم، به دنبال آن باید از سایر مواضع خودمان به تدریج عقب نشینی کنیم و این عقبنشینی گام به گام اول باعث انحلال سپاه میشود بعد شورای نگهبان باید منحل شود و این زنجیره تا نفی خود ولایت فقیه میرود.
به این ترتیب رژیم حسابی گیر کرده و واقعاً مثل خوردن زهر برایش سخت و مرگبار است.
پرسش: اعتقاد مجاهدین به خدا با اعتقاد مرتجعین به خدا چه تفاوتی دارد؟ نقش خدا در این دیالکتیک چیه؟ اصلن دیالکتیک یعنی چی؟ تئوریسین دیالکتیک توحیدی کیه؟ اسلام و خدا چه ربطی به این دیالکتیک دارن؟
علیرضا معدنچی : دیالکتیک با دیالوگ به معنی گفتگو همریشه است و دیالکتیک یعنی فن استدلال به وسیلةسؤال و جواب و مباحثه و مناظره است و سابقة آن به فلاسفة یونان باستان به قبل از میلاد مسیح برمیگردد.
اما دیالکتیک یک نوع منطق است و منطق یعنی چارچوبها و قواعد حرکت ذهن؛ همان طور که در رانندگی یکسری قواعد و مقررات وضع شده تا از تصادف و هرج و مرج جلوگیری شود و همان طور که هر زبانی برای خودش قواعد و مقرراتی به نام دستور زبان دارد تا از بروز هرج مرج در زبان جلوگیری شود و کسانی که به یک زبان صحبت میکنند بتوانند با هم تفهیم و تفاهم کنند، برای تفکر هم دستور و قواعدی در دستگاههای مختلف تنظیم شده که به آن منطق گفته میشود و دیالکتیک در واقع یک منطق است که ۴ اصل و پایه دارد که عبارتند از:
۱- حرکت یعنی هیچ چیز ثابتی در دنیا وجود ندارد و همه چیز دستخوش تغییر و تحول است.
۲- تز و آنتی تز یعنی این که هر پدیده ضدخود را هم در درون خودش پرورش میدهد
۳- تغییرات کمی و کوچک هر پدیده روی هم جمع شده و به یک تغییر عمده و کیفی منجر میشود
۴- تأثیر متقابل پدیدهها درهم. یعنی بر خلاف منطق صوری این طور نیست که همیشه آ علت است و ب معلول و همیشه ب از آ تأثیر میپذیرد. بلکه ب هم روی آ تأثیر میگذارد و آ و ب مثل دو آینة روبروی هم روی هم تأثیر متقابل دارند.
اعتقاد به دیالکتیک ربطی به اعتقاد به خدا ندارد. یک نفر که به دیالکتیک معتقد است میتواند به خدا اعتقاد داشته باشد میتواند نداشته باشد.
اما مجاهدین که به دیالکتیک معتقدند، پایههای آن را در قرآن و سنت و کلمات پیامبر و حضرت علی یافتهاند. مثلاً در مورد عام بودن حرکت در هستی این آیة قرآن خیلی جالب و پرمعناست که: تری الجبال و تحسبها جامده و هی تمر مرالسحاب …
تئوریسین دیالکتیک توحیدی به آن صورت شناخته شده نیست یا لااقل من چنین چیزی نشنیدهام، اما در کلمات حضرت علی میتوان ریشههای تفکر دیالکتیکی را یافت مثلاً این جمله که هر نفسی که میکشی تو را یک گام به مرگ نزدیک میکند.
در فرهنگ خودمان هم از مولوی میتوان به عنوان یک دیالکتسین بزرگ یاد کرد.
مثال: که ز ضدها ضدها آمد پدید در سویدا روشنایی آفرید
بس زیادتها درون نقصهاست مر شهیدان را حیات اندر فناست
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
رگ رگ است این آب شیرین آب شور در خلایق میرود تا نفخ صور.
درهمین زمینه :