رژیم ایران، داعش- انحراف از اسلام

رژیم ایران، داعش- انحراف از اسلام
 به‌نظر می‌رسد به‌رغم همه پیشرفتهای ما در زمینه اجتماعی و انسانی، با هرنسل جدید، جناحهای افراطي ظهور می‌کنند که جهان را با تواناییشان برای متقاعد‌کردن مردم عادی به ارتکاب جنایات بی‌سابقه، به لرزه درمی‌آورند.
در قبال حملات اخیری که با استناد به خدا و مذهب در پاریس و سن برناردینو انجام گرفت، با همان سردرگمی واکنش نشان داده مي‌شود که ما در برخورد با بیرحمیهای بی‌هدف قرن بیست و یکم دچارش شده بوديم. ما تلاش می‌کنیم این مساله را درک کنیم که چگونه چنین خشونت بیرحمانه‌یی، در ذهن انسان شکل می‌گیرد و مانند آتش گسترش پیدا می‌کند و البته خودمان را آماده می‌کنیم که آن را تصحیح کنیم، و از خود می‌پرسیم که چگونه می‌توانیم با  این اشکال جدید افراطی‌گری که جهان را در بر گرفته، مبارزه كنیم.
این نوع از افراطی‌گری که ما امروز با آن مواجه هستیم، ترکیبی  از بربریت قرون وسطایی و فاشیسم مدرن امروزی است. این یک جهان بینی است  که از تحمل سیاسی اجتناب می‌ورزد و زن‌ستیزی و خشونت را ترویج می‌نماید و البته خشونت را پرستش می‌کند. این دیدگاه خاص، سعی در جاری نمودن شریعت و مجازاتهای  فوق‌العاده سخت و شدید آن می‌نماید. این دیدگاه، هرگز و هیچگونه ربطی به اسلام نداشته و به‌روشنی در جهان مدرن امروز، جایی برای یک چنین جهان بینی وجود ندارد.
 با این حال اين یک جهان بینی است که نمونه آن را در عصر حاضر مشاهده نموده‌ایم. از زمانی‌که روح‌الله خمینی در سال ۱۳۵۷ به قدرت رسید، رژیم ایران خودش را به‌عنوان یک مدل موفق ارائه کرد که  بنیادگرایان اسلامی با آن می‌توانند ابهت، قدرت، و مشروعیت حاکمیت را به‌دست بیاورند.  این یک پیام تحریک‌آمیز را به سنی‌های افراطی نظیر داعش ارائه می‌کند که در حالی که بنیادگرایان شیعه «حکومت اسلامی» خودشان را دارند، چرا آنها نتوانند «حکومت اسلامی» خودشان را داشته باشند؟
به‌رغم این که منشاء تئوریک این ایدئولوژی افراطی در سالهای اولیه ظهور اسلام شکل گرفته بود، اما تنها پس از آن که بنیادگرایی  بعد از  انقلاب سال ۱۳۵۷ در ايران حاكم شد، به  یک نیروی جهانی قدرتمند تبدیل گردید.

رژیمی که جایگزین رژیم شاه شد، که آن هم منفور و غیر دموکراتیک بود، تقریبا یک شبه و از همان ابتدا شروع به صدور بنیادگرایی اسلامی در ابعاد بی‌سابقه‌یی نمود. در حالی‌که ملاهای تهران شروع به  ساختن یک نظام دین‌سالاری مدل خودشان کردند،  گروگانگیری پر سرو صدا، بمب گذاری، حملات انتحاری و ترور، هنجارهای عادی شدند.

در آن مراحل اولیه، فرقه‌های مختلف تروریستی تحت عنوان شیعه مانند شبه‌نظامیان عراق، حزب الله لبنان و حوثیهای یمن به طور مستقیم توسط رژیم ایران تشکیل گردیدند. بدون حمایت دولتی از سوی ایران، قدرت و نفوذ آنها به سرعت از بین رفته و از هم می‌پاشیدند. این ایدئولوژی شرور و مدل تکثیر شده آن با  دستیابی حامیان آن  به مخازن نظامی، دیپلوماتیک و تبلیغاتی در کشورهای همسایه ایران به‌طرز فزاینده‌یی  مرگبارتر شد.
 بدین سان، اولین خلافت، سالها قبل از آن که اولین حمله القاعده یمن را به آتش بکشد، و سه دهه کامل قبل از سربرداشتن داعش شکل گرفت. بسیاری بر این پندارند که بنیادگرایی سنی یک پدیده منحصر به‌فرد و به طور کامل جدا از افکار تبلیغ شده توسط ملایان شیعه در تهران است، اما واقعیت امر این است که تفاوت آنها بسیار فرعی است. در واقع، بنیادگرایان سنی زیر چتر سیاسی و معنوی حکومت مذهبی ایران، به قدرت فوق‌العاده‌یی دست یافتند. هردوی آنها از یک پایه ایدئولوژیک برخوردارند و هر دوی آنها خواهان ایجاد یک دولت مذهبی برای ترویج قانون شریعت با زور می‌باشند.

شواهد قابل توجهی موجود است که نشان می‌دهد رژیم تهران در زمانها و مکانهای مختلف، بنیادگرایان سنی را تامین مالی و تسلیحاتی نموده است. همانطوری‌که وزیر امور خارجه آمریکا، جان کری گفت «داعش با آزاد کردن ۱۵۰۰ زندانی توسط اسد و  ۱۰۰۰ زندانی دیگر توسط نوری‌المالکی تشکیل گردید».  رژیم ایران، هدایت‌کننده شناخته‌شده هر دو آلت دست می‌باشد.
قتل عام صدها هزار سنی توسط رژیم ایران و عواملش در عراق و سوریه در سالهای اخیر، منبع  و سرچشمه سیاسی اجتماعی بی‌پایانی را برای داعش به‌وجود آورد. رژیم ایران، کماکان از همه جوانب، به این  پدیده افراطی‌گری کمک می‌کند و راههای جدیدی برای زنده کردن این حیوان پیدا می‌کند. اگر ایران، یکی از مراکزی است که افراطی‌گری جهانی اسلامی را مشروع می‌کند، راه حل چیست؟
تاریخ به ما می‌گوید که برای بنیادگرایی و افرطی‌گری هیچ چیز خطرناکتر از آرمانهای دموکراتیک و مدره  نیست. این به‌خوبی در تاکتیکهای سرکوبگرانه‌ آنها علیه هدف اصلیشان، که جناحهای مدره مسلمان از جمله مجاهدین خلق هستند، مشخص است.
برای دستیابی به موفقیت واقعی، کمپین نظامی و عملیات اطلاعاتی موجود در منطقه، باید با تقویت تفسیر اسلام واقعی که دموکراتیک و بردبار است، تکمیل شود.  تنها توسط یک استراتژی متفاوت و روشن که پشتیبانی اخلاقی و فیزیکی پایدار از مردم ایران و منطقه در  تلاش آنها برای دستيابي به آزادی و رهبری مدره بکند، از تکرار تاریکترین دوران تاریخ، اجتناب خواهد شد.
مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران است که خواهان استقرار یک ایران دموکراتیک، براساس جدایی دین و دولت و غیر اتمی است. 

شوراي ملي مقاومت آلترناتیو دموکراتیک برای سرنگونی


 شوراي ملي مقاومت
در  30 تير 1360 ، سالروز قيام مردم ايران در حمايت از دكتر محمد مصدق، و يك ماه پس از آغاز اعدامهاي دستجمعي مخالفان تشكيل شوراي ملي مقاومت توسط آقاي مسعود رجوي، رهبر وقت سازمان مجاهدين خلق ايران، در تهران براي ائتلاف همه نيروهاي دمكراتيك مخالف رژيم ولايت فقيه به منظور سرنگوني اين رژيم و استقرار دمكراسي در ايران اعلام شد.
ده روز بعد آقاي رجوي بعنوان مسئول شوراي ملي مقاومت به پاريس رفت. محل اقامت او در اورسوراواز در شمال پاريس به مركز  توجه و مراجعه خبرنگاران و مقامهاي سياسي فرانسوي و ديگر كشورها تبديل شد.
در نيمه دوم سال 1360 شورا در يك رشته اجلاسهاي فشرده، برنامه و اساسنامة شورا و دولت موقت
وظايف اين دولت را تصويب و منتشر نمود و  و همچنين آيين نامة داخلي شورا را به تصويب رساند.
شورا تصويب كرد كه دولت موقت حداكثر 6ماه پس از سرنگوني رژيم آخوندي انتخابات براي تشكيل ”مجلس مؤسسان و قانونگذاري ملي” را برگزار كند. پس از تشكيل اين مجلس وظيفه شوراي ملي مقاومت و موجوديت آن خاتمه مي يابد و دولت موقت استعفاي خود را به مجلس مؤسسان تقديم مي كند.
 مجلس مؤسسان وظيفة تدوين قانون اساسي جمهوري جديد و تعيين دولت جديد و قانونگذاري براي اداره اموركشور تا قبل از تصويب قانون اساسي جديد را برعهده دارد . دورة مجلس مؤسسان حداكثر
دو سال است.
شورا طرحهاي مختلفي براي آيندة ايران تصويب كرده است از جمله:
طرح صلح شوراي ملي مقاومت
طرح خودمختاري كردستان ايران
طرح رابطه ٌدولت با دين و مذهب
طرح آزاديها و حقوق زنان
ـ در سال 1372 به‌ پيشنهاد مسئول شورا، شيروخورشيد، نشان باستاني ايرانيان به‌عنوان آرم رسمي شورا مورد تصويب قرار گرفت و پرچم سه رنگ ايران به  آن مزين شد.
ـ در سال 1372 شوراي ملي مقاومت به اتفاق آراء  مريم رجوي را به عنوان رئيس جمهور دوران انتقال برگزيد.
ـ در سال 1381 شورا، طرح جبهه همبستگي ملي براي سرنگوني استبداد مذهبي را اعلام كرد. و در   چارچوب اين جبهه آمادگي خود را براي همكاري با ديگر نيروهاي سياسي ابراز نمود.
جبهه همبستگي ملي، نيروهاي جمهوري خواهي را كه  با التزام  به نفي كامل  نظام ولايت فقيه  و همه جناحها و دسته بنديهاي دروني آن، براي استقرار يك نظام سياسي دموكراتيك و مستقل و مبتني بر جدايي دين از دولت مبارزه مي كنند، در برميگيرد.
ـ در سال 1384 رئيس جمهور برگزيده شوراي ملي مقاومت، اعلام كرد: « ما در ايران آزاد شده از ستم ملايان، از لغو حكم اعدام و از امحاء همة  انواع و اشكال مجازاتهاي وحشيانه، دفاع مي‌كنيم و نسبت به آن متعهديم.
ما تعهد خود را به كنوانسيون منع شكنجه و قوانين بين‌المللي انساندوستانه و كنوانسيون رفع تبعيض از زنان، يكبار ديگر مورد تأكيد قرار مي‌دهيم».
شورا در حكم يك پارلمان در تبعيد و مجلس قانونگذاري عمل مي‌كند. بيش از 530 عضو دارد كه. 52% آنها را زنان تشكيل مي‌دهند. 25 كميسيون دارد.
بر اساس آيين نامه داخلي شورا، جلسات شورا با نصف بعلاوه يك عضو تشكيل ميشود و تصميمات با راي نصف بعلاوه يك حاضران تصويب ميشود.
 اما شورا در دوران حيات خود اساساً در تصميم‌گيري‌ها بنا را بر اقناع كامل همه اعضا گذاشته و كوشيده است آراء گوناگون و نظرات مخالف را در تصميم‌ها و مصوبات خود دخيل كند.
شوراي ملي مقاومت در برگيرندهٌ تنوع مذهبي و قومي ايران‌زمين از كرد و بلوچ و عرب تا ترك و فارس و تركمن و مسلمان و غير مسلمان مي‌باشد.
اين شورا نمايندگان قشرهاي وسيعي از مردم ايران با گرايش ها و انديشه ها و پيروان اديان و مذاهب مختلف و كساني كه به هيچ مذهبي معتقد نيستند (آتئيست ها) را در خود جمع كرده است
اعضاي شورا از جمله شامل هنرمندان و نويسندگان، پزشكان، تجار و بازاريان، استادان دانشگاه، نظاميان، ورزشكاران، سياستمداران، كارشناسان ، صاحبان صنايع مي‌باشند.

مریم رجوی ، دیدگاه ها، راه حل بحران سوریه و خاورمیانه

مریم رجوی ، دیدگاه ها، راه حل بحران سوریه و خاورمیانه
برای پايان دادن به جنگ خانمانسوز در سوریه، که به آواره شدن بيش از نيمی از مردم اين كشور منجر شده است، از سوی مردم ایران كه تا كنون ۱۲۰ هزار قربانی در مبارزه با حكام ایران تقديم كرده‌اند، بر ضرروت يك سياست قاطع از سوی آمريكا، اروپا و كشورهای منطقه و تحقق این اقدامات عملی تأكيد می‌كنم. اين خواست مردم سوريه، مردم ایران و همه مردم منطقه و نياز صلح و آرامش در اين بخش از جهان است:
۱- محكوميت جنايت‌ها و مداخلات رژيم ايران در سوريه، توسط شورای امنيت ملل‌متحد، كشورهای عضو ملل‌متحد و عموم مراجع بين المللی. 
۲- اخراج رژيم آخوندی از كنفرانس همكاری اسلامی و قطع روابط كشورهای عربی و اسلامی بارژيم ایران، در ادامه تصميمات اجلاس سران سازمان همكاری اسلامی در استانبول، تا زمانی كه به دخالت‌هايش در منطقه به‌طور كامل پايان دهد.
۳- حمايت همه‌جانبه سياسی و مالی و تأمين نيازهای ضروری نظامی و تسليحاتی به اپوزيسيون دمكراتيك سوريه. 
۴- اتخاذ تدابير ضروری بين‌المللی برای اخراج نيروهای رژيم ايران و شبه‌نظاميان وابسته به آن از سوریه و اتخاذ اقدامات تنبیهی از جمله اعمال تحریم علیه رژیم در صورت خودداری از خروج نیروهایش. روابط اقتصادی و سياسی با اين رژيم بايد به پايان دادن به دخالت‌هايش در منطقه مشروط شود.
۵- ممنوعيت هر گونه دخالت رژیم ایران درمذاکرات مربوطه به بحران سوریه.
۶- اجرای كامل قطعنامه ۲۲۳۱ از طریق اقدامات مؤثر عملی برای ممانعت از ارسال سلاح توسط رژيم ایران به سوريه و عراق و به گروه‌های تروريستی. 
۷- ممنوعيت كامل معامله با شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران. 
۸- ممنوعيت هرگونه همکاری و اشتراک عمل با سپاه پاسداران و شبه‌نظامیان تحت‌امر آن به بهانه مقابله با داعش در سوريه و عراق. 
۹- ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوريه، برای حفاظت از غير نظاميان و کمک به آوارگان و پناهندگان. 
تردیدی ندارم که کشورهای منطقه با هر اختلافی که داشته باشند قادرند دست در دست مردم و مقاومت ایران با نیروی همبستگی به‌شر رژیم ولایت فقیه برای همیشه پایان دهند و تاریخ منطقه را ورق بزنند. 
از سخنرانی مريم رجوی در جلسه همبستگی خلق های خاورمیانه - ۲۰تیر

مریم رجوی ، دیدگاه ها، لغو حکم اعدام


 مریم رجوی ، دیدگاه ها، لغو حکم اعدام 
در ایران، نقض حقوق بشر تمام مردم ايران را هدف قرار داده است؛ از مدافعان حقوق بشر تا زنان و جوانان و معلمان ...
راستی چرا زندانيان‌سياسی در ايران، زجركش يا حلق‌آويز می‌شوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ايران اعدام می‌شوند و جهان نسبت به آن ساكت است؟ و چرا اين استبداد وحشی تحت فشار قرار نمی‌گيرد كه دست كم اسامی اعدام‌شدگان را به طور كامل منتشر كند؟ 
امروز در در زندان‌های سراسر كشور، تعداد زيادی از هموطنان بی‌دفاع ما مخفيانه اعدام می‌شوند. و چند هزار نفر زير حكم اعدام‌ قرار دارند. به مادران و پدرانشان فكر كنيم و به همسران‌ و بچه‌هايشان كه روز و شب در چه اضطرابی زندگی می‌كنند. به زنانی فكر كنيم كه برای پرداخت ديه و نجات همسرانشان از اعدام، كليه‌های خود را می‌فروشند....
روحانی صريحاً گفته است كه این اعدام‌ها «یا بر اساس قانون خداست یا قانونی است که مجلس تصویب کرده … و ما مجری هستیم». آخوندهای حاكم هر اختلافی كه با هم داشته باشند، درباره اعدام و سركوب اشتراك نظر دارند. آن‌ها برای حفظ رژيمشان از اعدام‌ها سود می‌برند....
از سه دهه پيش، ده‌ها هزار نفر بر اساس اتهام‌های ناحق و باطل و اكثراً بدون گذراندن هرگونه روند قضايی فقط به خاطر مخالفت با رژيم اعدام شده‌‌اند. در قانون جزای اين رژيم، هركس صرفاً به خاطر عضويت يا هواداری مجاهدين يا هم‌پيمانی با آن‌ها محارب شناخته شده و حكم محارب اعدام است. كم نيستند كسانی كه فقط به دليل داشتن عقيده مخالف اعدام شده‌اند. و چه بسيار جوانانی كه به‌خاطر اعتراض به ستم ملی اعدام شده‌اند. حال آن كه نه از نظر اسلام و نه در حقوق بين‌المللی، مبارزه برای تغيير رژيم جرم نيست بلكه حق اساسی ملت ماست....
آخوندها هم‌چنین، عده قابل توجهی از جوانان ايران را به اتهام قاچاق مواد مخدر حلق‌آويز می‌كنند. در حالی كه اين اعدام‌ها، نقض معاهده بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی است... 
دبيركل ملل‌متحد اعلام كرده است: جرائم مربوط به مواد مخدر در ايران در حد نصاب مجازات اعدام نيست. كميته حقوق‌بشر و كميسر عالی حقوق‌بشر اين اعدام‌ها را رد می‌كنند. گزارشگر ويژه اعدام های فرا قضايی و دفتر مواد مخدر و جنايت در ملل متحد هم گفته‌اند اين اتها‌م‌ها مستحق اعدام نيست.
یک بهانه دیگر آخوندها در مورد اعدام‌ها اجرای احكام اسلام است. حال آن‌كه قانون قرون‌وسطايی قصاص كه آخوندها شمار زيادی از هموطنان ما را به بهانه آن اعدام می‌كنند، با پيام عفو و رحمت اسلام در تعارض است. ديناميسم اسلام و قرآن اين احكام ضدانسانی را رد می‌كند، بنابراين هم اسلام بهانه است هم مبارزه با مواد مخدر. 
هدف آخوندها تنها و تنها ارعاب جامعه و خفه‌كردن اعتراضات اجتماعی است. 
آن‌ها آدمكشی را به‌صورت يك امر عادی و روزمره درآورده‌اند. آن‌ها با حلق‌آويز‌های خيابانی در برابر چشم اعضای خانواده و حتی در برابر كودكان، قلب و ذهن و ضمير آ‌ن‌ها را درهم می‌كوبند. اعدام، شكنجه، سنگسار، دست و پا بريدن و چشم درآوردن در اين رژيم، نهادينه شده و جامه قانون پوشيده است.
حيات و حاكميت اين رژيم در گروی اعدام‌هاست زيرا اگر اعدام‌ نباشد، ديگر چه چيزی جلودار انفجار خشم عمومی و اجتماعات جوشان توده‌های مردم است؟
اگر اعدام‌ها نباشد آخوندها با چه اهرمی می‌توانند تمام آزادی‌های مردم را سلب كنند و سركوب و ارعاب و محدوديت را تا خصوصی ‌ترين زوايای زندگی مردم گسترش دهند؟ اگر اعدا‌م‌ها نباشد آخوندها چگونه می‌توانند هر روز قيمت‌ها را چند برابر كنند، و هر روز درآمد و ثروت مردم را برای جنگ درمنطقه يا غارت و زندگی فوق اشرافی خود به باد بدهند؟ ...
دولت‌های غرب به نحوی كه گويی اين فاجعه صرفاً يك امر داخلی ايران است، روابط سياسی و تجاری خود را با فاشيسم دينی گسترش می‌دهند. حال آن‌كه همين روابط، بدترين نوع مداخله در امور ايران البته به سود آخوندهاست. ناديده‌گرفتن حقوق بشر و آزادی مردم ايران، مبنای شكست سياست غرب، نه فقط در قبال ايران، بلكه در قبال كل منطقه است. 
در توافق اتمی، عاملی كه می‌توانست آخوندها را به عقب‌نشينی كامل مجبور كند، مشروط كردن هر توافقی به حقوق‌بشر مردم ايران بود. وقتی كه آخوندها در اعدام‌ فرزندان مردم ايران دست باز پيدا می‌كنند، تهديدات خود عليه منطقه و جهان را هم افزايش می دهند. 
بنابراين به دولت های غرب می‌گوييم: روابط با اين رژيم را به توقف اعدام‌ها‌ مشروط كنيد.
رژيم آخوندها را برای آزادی زندانيان‌سياسی تحت فشار بگذاريد.
پرونده نسل‌كشی اين رژيم در سال 67 را برای محاكمه جنايتكاران عليه بشريت به دادگاه بين‌المللی جنايی ارجاع دهيد.
مقاومت مردم‌ايران برای آزادی را محترم بشماريد.
در مورد هدف اصلی كشتار و قتل‌عام در سال‌های اخير يعنی مجاهدين ليبرتی، به تعهدات خود برای حفاظت آن‌ها عمل كنيد....
طرح ما برای آينده، يك ايران بدون اعدام است. مقاومت‌ايران از سا‌ل‌ها پيش اعلام كرده كه خواهان لغو حكم اعدام و پايان شكنجه و هرگونه نقض حقوق در ايران است.
طرح ما احيای دوستی و مدارا و بردباری است. طرح ما برای آينده، برچيدن احكام شريعت آخوندی است. ما قانون جزای ضدبشری و ساير قوانين ناقض حقوق‌بشر در اين رژيم را رد می‌كنيم. ما مقررات قصاص را ضدانسانی می‌دانيم. 
ما از قانونی دفاع می‌كنيم كه برپايه گذشت و شفقت و انسانيت است.
مسعود رجوی، رهبر مقاومت، در نبردهای ارتش آزاديبخش ملی ايران، هزاران تن از عوامل دستگير شده خمينی را كه بسياری از آن ها مرتكب قتل مجاهدين شده بودند، بدون كمترين نقض حقوق‌انسانی‌شان، آزاد كرد. اين سنت ديرينه مقاومت مردم ايران است.
طرح ما برای آينده ايران، پی ريزی يك قضاييه مستقل است. 
طرح ما دفاع از ارزش‌های دموكراتيك و آزادی، برابری و حريم زندگی خصوصی آحاد مردم است. طرحی كه در آن هيچ‌كس خودسرانه دستگير نمی‌شود، شكنجه ممنوع است. از هيچ متهمی حق دفاع و داشتن وكيل سلب نمی‌شود، اصل برائت محترم شمرده می شود و هيچ كس و به‌خصوص هيچ زنی، در برابر خشونت و تعدی و نقض آزادی از دسترسی به عدالت محروم نيست.
طرح ما برای آينده ايران اين است كه هيچ كس به‌خاطر اعتقاد يا عدم اعتقاد به يك دين يا به‌خاطر دست برداشتن از آن، آزادی و حقوق‌ و جان خود را از دست ندهد.
طرح ما اين است كه در پناه قانون، تمام جامعه از امنيت حقيقی برخوردار باشد. و همه در برابر قانون مساوی باشند. 
ما در پی نظم تازه‌يی هستيم بر اساس آزادی، دموكراسی و برابری.
ما انتخاب كرده‌ايم كه بايستيم و نبرد كنيم. تا مردم‌مان به آزادی و خوشبختی برسند.
تا ديگر هيچ نوجوان زير هجده‌سالی در زندان، برای رسيدن به سن قانونی اعدام، در دالان مرگ منتظر نباشد و هيچ مادری در ماتم فرزند اعدام‌شده‌اش اشك نريزد.
انگيزه ما برای مقاومت تا پيروزی، كينه و انتقام نيست. انگيزه ما عشق به آزادی و انسانيت است.
اين فلسفه پايداری ماست. 
کنفرانس به‌مناسبت روز جهانی علیه اعدام در پاریس (۲۰مهر۱۳۹۴- ۱۰اکتبر۲۰۱۵)

مریم رجوی ، دیدگاه ها ،دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران


 مریم رجوی ، دیدگاه ها ،دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران
مجلس مؤسسان
حاكميت آخوندی، حق حاكميت مردم را كه حياتی‌ترين حق مردم ايران است، از آنان ربوده است. طبق نخستين ماده برنامه شورای ملی مقاومت ایران، دولت موقت برآمده از مقاومت «اساساً وظيفه انتقال حاكميت به مردم ايران» را به‌عهده دارد. اين وظيفه، بايد حداكثر ضمن ۶ ماه پس از سرنگونی رژيم آخوندها، با تشكيل «مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی»، از طريق انتخابات آزاد، با رأی عمومی، مستقيم، مساوی و مخفی مردم ايران، به انجام برسد. به محض تشكيل«مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی» و اعلام آمادگی اين مجلس برای تقبل مسئوليت‌ها و وظايفش، دولت موقت، استعفای خود را به اين مجلس تقديم می كند.
(سخنرانی در كنوانسيون سراسری ايرانيان،پاريس، به مناسبت سالگرد قيام ضدسلطنتی مردم ايران ـ ۱۹بهمن۱۳۹۲ ـ ۸فوريه۲۰۱۴)

قانون اساسی ما آزادی، دموكراسی و برابری است
ما در پی بنای يك جامعه آزاد و دموكراتيك هستيم. 
يك قرن پيش، مجاهدان مشروطه در پی «عدالت، حريت، مساوات و اتحاد» بودند. سپس مصدق بزرگ به‌پاخاست كه می‌گفت «مقصود اين است كه مردم در نيك و بد امور شركت كنند و مقدرات مملكت را به‌دست گيرند». 
آنگاه فدايی‌ها و مجاهدين و ديگر پيشتازان مبارز، برای سقوط ديكتاتوری پيشين راه گشودند و حالا مقاومت ما با كهكشان شهيدانش، از اشرف و موسی تا صديقه وندا و زهره و گيتی برای انتخاب آزادانه يكايك مردم ايران به‌پا‌خاسته ‌است.
ما نظام استبدادی حاكم را باطل اعلام كرده‌ايم، ما دين اجباری و زن‌ستيز را باطل اعلام كرده‌ايم، ما قانون اساسی ولايت فقيه را باطل اعلام كرده‌ايم. قانون اساسی ما، آزادی، دموكراسی و برابری است. قانون اساسی ما نه در مصوبات خبرگان جنايت، بلكه امروز در قلب يكايك ايرانيان حك شده و فردا توسط مؤسسان منتخب مردم نوشته خواهد شد. 
مبنای اين قانون، يك جمهوری آزاد، بردبار و پيشرفته است، مبنای آن كثرت‌گرايی و جدايی دين و دولت، برابری زن و مرد و مشاركت فعال و برابر زنان در رهبری سياسی است. اصول ما برابری حقوق مليت‌ها‌ و اقليت‌های مذهبی و جامعه‌يی بدون شكنجه و اعدام است. 
(سخنرانی در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس- ۲۳خرداد۹۴)

انتخابات آزاد
ما از روز اول گفتيم و حالا بازهم تكرار می‌كنيم كه به محض اين كه ملاها يك انتخابات آزاد را به شرط اين كه انتخابات تحت نظر ملل متحد باشد، بلادرنگ آن را می‌پذيريم و ديگر مقاومت موضوعيتی ندارد. ( ۱۲ تیر ۱۳۸۲- ۳ ژوییه ۲۰۰۳)
مقاومت ايران اعلام كرده كه با شاخص انتخابات آزاد حركت می‌كند و در برابر ملايان هم با همين شاخص تنظيم رابطه می‌كند. يعنی با شاخص انتخابات آزاد بر اساس اصل حاكميت مردم و نه ولايت فقيه و هژمونی آخوندها كه در قانون اساسی آن‌ها تصريح شده است.
ما بارها گفته‌ايم كه يك انتخابات آزاد، تحت نظر ملل‌متحد يا هر ارگان ذيصلاح بين‌المللی ديگر را می‌پذيريم.
(سخنرانی در اجتماع بزرگ ایرانیان، استادیوم اورسوراواز، ۲۷خرداد ۱۳۸۳-۱۷ ژوئن۲۰۰۴)

راه‌حل سوم -دیدگاه های مریم رجوی برای ایران آزاد وآباد ودموکراتیک فردا


 سرنگونی فاشیسم دینی
استبداد مذهبی حاكم بر ايران, ازيكسو در داخل كشور مرزهای جديدی را در نقض حقوق‌بشر در نورديده و ازسوی ديگر ... به بزرگ‌ترين چالش جامعه بين‌المللی تبديل شده است.
پاسخ به اين چالش, نه فقط برای مردم ما, بلكه برای صلح و آرامش جهان حياتی است. ...
در پاسخ به اين چالش معمولا از دو گزينه صحبت می‌شود. يكی سازش با رژيم آخوندی با هدف مهار يا تغيير تدريجی، كه اين سياست، در دو دهه گذشته، توسط كشورهای غربی دنبال شده است. 
گزينه ديگر, سرنگونی ملايان از طريق جنگ خارجی است مانند آنچه در عراق روی داد و هيچكس خواستار تكرار آن در ايران نيست. 
ملاهای تهران و كسانی كه در وضع موجود منفعت دارند، اين را الغا می‌كنند كه هر تغيير جدی، مستلزم جنگ خارجی است و گزينه‌ای جز سازش وجود ندارد. اما ما می‌گوییم يك راه حل سوم وجود دارد: تغيير توسط مردم و مقاومت ايران.
اگر موانع خارجی برداشته شود، مردم و مقاومت ايران توانايی و آمادگی اين تغيير را دارند و اين تنها راه جلوگيری از جنگ خارجی است. امتياز دادن به ملايان آلترناتيو جنگ خارجی نيست و آن‌ها را از اهداف شومشان منصرف نخواهد كرد. به‌ياد بياوريم كه روز بعد از قرار داد ۱۹۳۸مونيخ، وينستون چرچيل در پارلمان انگلستان گفت: «شما بين جنگ و تسليم خفت‌بار, ننگ و تسليم را انتخاب كرديد ولی متعاقبا جنگ را خواهيد داشت». بياييد نگذاريم كه تجربه مونيخ, با ملايان مسلح به بمب اتمی، تكرار شود....
رژيم قرون وسطايی ولايت فقيه ظرفيت رفرم ندارد. اصل ولايت فقيه، اصل اساسی قانون اساسی رژيم است. اين اصل حتی با رفراندوم قابل تغيير نيست. اين اصل مبنای همه قوانين و عملكردهای رژيم است. اين اصل قوای مجريه ومقننه و قضائيه و نيروهای مسلح را تماما درسلطه ولی فقيه قرار می‌دهد. رای مردم درمقابل ولی فقيه پشيزی ارزش ندارد. نمايش‌های انتخاباتی ابزاری برای تحكيم سلطه ولی فقيه است. زن ستيزی، ذاتی اين رژيم و وسيله‌ای برای انقياد كل جامعه است. فاشيسم مذهبی برای بقا به صدور بنيادگرايی نياز دارد. ...
من بازهم هشدار می‌دهم: سياست‌های اروپايی، مانند ديالوگ انتقادی، ارتباط سازنده و ديالوگ حقوق‌بشر، چيزی را دراين رژيم تغيير نمی‌دهد.
مماشات، نه راه مهار رژيم است، نه راه تغيير رژيم است. نه راه پرهيز ازجنگ است. 
مماشات با بنيادگرايی فقط به رشد آن منجر می‌شود. پاسخ بنيادگرايی دموكراسی است.
ما مجبور به انتخاب بين مماشات يا جنگ نيستيم. معادله «يا جنگ و دخالت نظامی يا مماشات» يك فريب سياسی است. راه‌حل سوم در دسترس است. مردم و مقاومت سازمان‌يافته آن‌ها، ظرفيت و توانايی تغيير را دارند. ايران دارای تمدنی باستانی و فرهنگی غنی است. ايران مهد تمدن اسلامی است .ايران سه انقلاب و نهضت بزرگ در قرن بيستم داشته است. بنابراين، فريب بزرگ ديگر اين است كه گويا اين جامعه، به اين رژيم قرون‌وسطايی تن می‌دهد. ... به‌رغم سركوب وحشيانه، خيزش‌ها و قيام‌ها پيوسته تكرار شده است. ...استمرار جنبش‌های اجتماعی، بيانگر خواست مردم برای تغيير و سرنگونی رژيم است.
مقاومت سازمانيافته با ۱۲۰هزار شهيد و بيش از نيم‌ميليون زندانی‌سياسی ..., عمق و شدت و پايداری واكنش جامعه دربرابر اين رژيم را نشان می‌دهد. اين مقاومت با ارائه يك آلترناتيو پلوراليستی, با شبكه گسترده اجتماعی و با ارتش آزاديبخش ملی، توان و پتانسيل تغيير را دارد. اين مقاومت در سخت‌ترين شرايط داخلی و منطقه‌ای, جنبش مردم برای دمكراسی را نمايندگی كرده است. 
سركوب وحشيانه، ازنظرسياسی وحشت ملايان را ازخطر سرنگونی به‌دست مردم و مقاومت بارز می‌كند.
چرا ملايان در همه معاملات و مرودات خود با ساير كشورها، خواستار اعمال فشار به مقاومت می‌شوند؟ ... آيا همه اين‌ها نشان‌دهنده واقعيت راه حل سوم و بيانگر ترس شديد رژيم از مقاومت سازمان‌يافته نيست؟
مقاومت سازمان‌يافته از عمق جامعه برخاسته است. سازمان مجاهدين خلق ايران ستون فقرات اين مقاومت است ... شبكه گسترده مجاهدين در سراسر ايران علاوه بر سازمان‌دادن و سمت‌دادن اعتراضات اجتماعی و تامين‌مالی و اطلاعاتی جنبش، مخفی‌ترين پروژه‌های اتمی، موشكی و تروريستی رژيم را با تكيه بر پايه مردمی خود برملا می‌كند.
مجاهدين با برداشت دموكراتيك و بردبار از اسلام، آنتی تز بنيادگرايی هستند و تفسير خشونت‌بار و عقب‌مانده بنيادگرايان را افشا ومنزوی كرده‌اند. پيام مجاهدين اينست كه ملاهای ايران اسلام را نمايندگی نمی‌كنند, آن‌ها دشمنان اسلام هستند. 
شورای ملی مقاومت ايران, پارلمان مقاومت, ائـتلافی از نيروهای دمكراتيك است كه خواستار يك جمهوری مبتنی بر جدايی دين از دولت هستند. بيش از نيمی از اعضای شورا زنان هستند . اين شورا با حضور اقليت‌های مذهبی و قومی و تمايلات مختلف سياسی, اكثريت جامعه ما را نمايندگی می‌كند و تضمين وحدت ايران بعد از سرنگونی ملايان و انتقال آرام قدرت است.
ما بارها به انتخابات آزاد تحت نظر ملل‌متحد فراخوانده‌ايم. چيزی كه ملايان هرگز نمی‌پذيرند. دمكراسی برای ما نه‌تنها يك برنامه سياسی, بلكه آرمانی است كه ۱۲۰هزار عضو خانواده بزرگ مقاومت, از جمله ۶ عضو خانواده من, به‌خاطر آن جان باخته‌اند. شورا متعهد است حداكثر ۶ماه بعد از سرنگونی رژيم انتخابات آزاد مجلس موسسان را سازمان دهد و زمام امور را به منتخبان مردم واگذار كند تا زخم‌های عميق جامعه را كه نتيجه ۸۰سال ديكتاتوری است, التيام بخشند.
ما با پايبندی به معاهدات بين‌المللی, با علاقمندی به صلح و همزيستی خواستار ايرانی صلح‌دوست و خالی از سلاح‌های كشتار جمعی هستيم. ما می‌خواهيم با همكاری عموم مردم و فراهم كردن شرايط بازگشت مغزها و سرمايه‌هايی كه از ايران فرار كرده‌اند و با دوستی با كشورهای مختلف جهان, ميهن‌مان را كه طی حكومت ملايان ويران شده است بازسازی كنيم. ...
ما از غرب نه پول می‌خواهيم و نه سلاح, ما می‌خواهيم بين مردم و مقاومت از يكسو, و رژيم حاكم ازسوی ديگر، بيطرف باشند. حق مقاومت را نفی نكنند 
(سخنرانی در پارلمان اروپا، استراسبورگ – ۲۵ آذر ۱۳۸۳- ۱۵ دسامبر ۲۰۰۴)

جدایی دین و دولت دیدگاه های مریم رجوی برای ایران آزاد وآباد ودموکراتیک

جدایی دین و دولت دیدگاه های مریم رجوی برای ایران آزاد وآباد ودموکراتیک
 به عنوان يك زن مسلمان ضمن تأكيد بر لزوم جدايی دين و دولت و از جانب نسلی كه پنج دهه است، به‌دفاع از اسلام اصيل محمدی در برابر ارتجاع و بنيادگرايی برخاسته‌، اعلام می‌كنم:
۱ ـ ما دين اجباری و اجبار دينی را رد می‌كنيم، حكومت استبدادی تحت نام اسلام، احكام شريعت ارتجاعی و تكفير مخالفان، چه به نام شيعه و چه به نام سنی، ضد اسلام و ضد آيين رهايی بخش محمدی است. 
۲ ـ از نظر ما گوهر اسلام، آزادی است؛ آزادی از هرگونه جبر و ستم و بهره‌كشی.
۳ ـ ما از اسلام حقيقی، يعنی اسلام بردبار و دموكراتيك پيروی می‌كنيم؛ اسلام مدافع حاكميت مردم، اسلام مدافع برابری زن و مرد.
۴ ـ ما تبعيض دينی را مردود می‌شماريم و از حقوق پيروان همه اديان و مذاهب دفاع می‌كنيم. 
۵ ـ اسلام ما برادری همه مذاهب است. جنگ مذهبی و تفرقه‌افكنی ميان شيعه و سنی، ارمغان شوم ولايت فقيه برای استمرار خلافت ضد اسلامی و ضد انسانی است. آری، خدای ما خدای آزادی است، محمد ما پيامبر رحمت و رهايی است و اسلام ما دين انتخاب آزادانه است.
(سخنرانی در کنفرانس اسلام دموكراتيك و بردبار عليه ارتجاع و بنیادگرایی، پاریس-۱۲تیر۹۴) 
اسلام دمکراتیک
”اسلام دمكراتيك“ همان پيام اصيل محمد و رودرروی تلقی بنيادگرايانه ملايان از اسلام می‌باشد و اختلاف اساسی ميان اين دو اعتقاد از روز اول مسأله آزادی بوده است. 
مقاومت ما به دليل آن كه نيروی محوری آن، مجاهدين، معتقد به‌همين پيام است، پاسخ و آنتی‌تز بنيادگرايی اسلامی و تفكر ملايان حاكم بر ايران است. تفكری كه مبلغ ترور و كينه و شقاوت است و تحت نام اسلام يك ديكتاتوری مذهبی ايجاد كرده است.
به گواهی سنت‌های پيامبر و آيات صريح قرآن، اسلام، آزادی انسان و محترم شمردن انتخاب آزادانه انسان را يك پرنسيپ خدشه ناپذير می‌داند.. 
ولايت فقيه كه حاكميت ملايان است، بر اجبار و اكراه و تبعيض بنا شده است. اسلام حقيقی چنين حاكميتی را رد می‌كند و برخلاف تصوری كه آن‌ها ايجاد كرده‌اند، از دمكراسی دفاع می‌كند. زيرا رأی و انتخاب آزادانه را معيار مشروعيت می‌شناسد. 
برخلاف ملايان كه قوانين ارتجاعی را به‌عنوان آنچه از جانب خدا تعيين شده، وانمود می‌كنند، اصل اساسی در اسلام حاكميت مردم است. و آن‌ها هستند كه قانونگذاری می‌كنند.
اسلام اجبار و اكراه در پذيرش دين را رد می‌كند و مردم را به بردباری و ‌همزيستی صلح‌آميز با صاحبان اديان و عقايد ديگر مؤظف كرده است.
اصل برابری انسان‌ها، از هر جنس، نژاد و مليت، از پايه‌های اعتقادات اسلامی است. 
همچنين رودرروی زن‌ستيزی ملايان، اسلام مدافع برابری زن و مرد است.
برابری انسان‌ها، آزادی و حاكميت مردم، نه افكار ابداع شده ما، بلكه تصريحات قرآن است. اما آنچه ملايان می‌گويند برداشت‌های انحرافی و ساخته و پرداخته خود آن‌هاست.
ملايان تأكيد می‌كنند كه قوانين و احكام اسلامی بايد عيناً به‌ همان شكل ۱۴۰۰سال پيش اجرا شود. اما آيات قرآن نشان می‌دهد كه احكام نبايد دگم‌های لايتغير تلقی شود، بلكه بايد با تغيير شرايط، جای خود را به‌ احكام جديدی بدهد كه برای پيشرفت‌های بشری و مقتضيات اجتماعی راه باز می‌كند.
۱ ـ بنيادگرايی اسلامی و ولايت فقيه، بدترين دشمن اسلام و حضرت محمد است.وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ [سوره ۲ ـ آيه۲۰۴]
۲ـ اسلام دين آزادی است. آزادی مهم‌ترين نقطه افتراق اسلام حقيقی و بنيادگرايی تحت نام اسلام است.
اسلام مدافع دمكراسی است. وشاورهم فی الامر[سوره۲ ـ آيه۱۵۹]
دين محترم شمردن انتخاب آزادانه انسان الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ[سوره ۳۹ ـ آيه ۱۸]
۳ـ اسلام تحميل دين را رد می‌كند. 
هركس آزاد است دين خود را آزادانه انتخاب كند. دين از دولت جداست
و پيروان مذاهب مختلف در برابر قانون برابرند. قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ [سوره۳ ـ آيه۶۴]
۴ـ اسلام مدافع حقوق‌بشر است. حيات هر انسان به‌اندازه حيات تمام انسان‌ها ارزش دارد. وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا [سوره ۵ ـ آيه۳۲]
اعلاميه جهانی حقوق‌بشر و موازين جهان شمول آن در راستای پيام رحمت و بردباری اسلام است.
۵ـ اسلام دين برابری زن و مرد است. نخستين ايمان آورنده به اسلام، خديجه كبری، الگوی جاودان رهايی و برابری است. برطبق پيام حقيقی اسلام زنان در رهبری سياسی جامعه بايد مشاركت برابر داشته باشند.
۶ـ اصل برابری انسان‌ها از هر جنس، نژاد، رنگ و مليت، از پايه‌های اعتقاد اسلامی است.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ [سوره ۴۹ ـ آيه۱۳]
۷ـ با اعتقاد به ديناميزم اسلام شريعت آخوندی و اجرای مقررات ۱۴۰۰سال پيش تحت نام اسلام را رد می‌كنيم. آيات قرآن، دگم‌های لايتغير برای زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم را رد می‌كند. اسلام برای پيشرفت جامعه بشری و ارتقا مناسبات انسان‌ها راه باز   می‌كند. سنگسار و ديگر مجازات‌های عصر حجر ربطی به اسلام ندارد
۸ـ اسلام قوانينی را كه توسط منتخبان مردم وضع شده باشد، محترم می‌شمارد. اصل اجتهاد، برخلاف داعيه ملايان ترغيب كننده مشاركت عمومی در اداره جامعه است.
۹ـ هرگونه تحميلی به مردم بر ضد اسلام حقيقی است. چه در عبادت‌ها، چه در شعائر و چه در پوشش. مجازات زنان به خاطر نپذيرفتن نوع خاصی از پوشش بر ضد اسلام است.
۱۰ـ آپارتايد جنسی ملايان هيچ ربطی به اسلام ندارد. كما اين كه در مراسم حج زنان و مردان دوشادوش يك‌ديگر بدون هيچ‌گونه جداسازی در يك محيط گردهم می‌آيند.
[كنفرانس ضد بنيادگرايی-۱۶شهریور ۱۳۸۷- ۶ سپتامبر ۲۰۰۸ ـ لوور پاريس]
برادری سنی و شيعه
اسلام، هرگونه جنگ و دشمنی مذهبی را مردود می‌شمارد و مدافع آزادی و رحمت و بردباری است. امروز، رژيم ولايت فقيه و شبه‌نظامیانش، و ديگر افراط‌گرايان وحشی جنايات خود را تحت عنوان اسلام توجيه می‌كنند و جنگ قدرت ميان خود را جنگ بین شیعه و سنی قلمداد می‌كنند.
برای يك دوره طولانی منطقه ما، از چنين جنگ‌هايی بری بود. تا اين كه خمينی در ايران به قدرت رسيد. او تفرقه و برادرکشی را با ادامه‌دادن به جنگ با عراق، آن‌هم با شعار «قدس از طريق كربلا»، بناگذاشت تا سلطه خود را بر منطقه گسترش دهد. در داخل ايران، با دستگیری و اعدام و تخریب مساجد اهل سنت، فشار مضاعفی را به آن‌ها تحمیل کرده است. در آستانه ماه رمضان، آخوندها يك زندانی‌سياسی و قهرمان ورزشی كرد را اعدام كردند. 
پس چه شيعه و چه سنی، دشمن واحدی دارند كه رژيم ولايت فقيه است. وانگهی، شيعه حقيقی، امروز با دشمنی تمام عيار با ولايت فقيه شناخته می‌شود و اهل سنت را برادر خود می‌داند. علی (ع) از موضوع شیعه و سنی و معتقدان به هر عقیده‌یی فراتر رفته و گفته است. مردم دو دسته‌اند يا با تو برادر در دينند يا در آفرينش مانند تو هستند.

بله تا زمانی كه اين رژيم در قدرت است، ملت ايران و ساير مردم خاورميانه، رنگ آزادی و دموكراسی را نخواهند ديد. رژيمی كه به‌رغم مخالفت مردم ايران و جامعه بين‌المللی، هم‌چنان بر دستيابی به بمب اتمی اصرار می‌كند، خطری برای همه جهان است.
بنابر این، راه‌حل، خلع يد از اين رژيم در سراسر منطقه و سرنگونی خليفه ارتجاع و تروريسم، در ايران است.
 راه حل بحران منطقه

راه‌حل عراق، اخراج قوای رژيم و مشاركت اهل سنت در قدرت و مسلح كردن عشاير سنی است.
راه‌حل سوريه، اخراج قوای رژيم و پشتيبانی از مردم سوريه برای سرنگونی اسد است.
راه‌حل يمن، ايستادگی در برابر همين رژيم است كه ائتلاف عربی آن را آغاز كرده و بايد تا ريشه‌كن كردن آن در منطقه ادامه يابد. 
آری، راه‌حل، خلع يد از اين رژيم در سراسر منطقه و سرنگونی خليفه ارتجاع و تروريسم، در ايران است».
(سخنرانی در کنفرانس اسلام دموكراتيك و بردبار عليه ارتجاع و بنیادگرایی، پاریس-۱۲تیر۹۴)

زنان ، آزادی‌ها و حقوق برابر زنان - دیدگاه های مریم رجوی


 آزادی‌ها و حقوق برابر زنان
درباره آزادی و برابری زنان در ايران فردا بر موارد زير تأكيد میكنيم:
۱- آزادی‌ها و حقوق اساسی
ـ زنان بايد بطور برابر حق برخورداری و حفظ همه حقوق‌بشر و آزادی‌های اساسی را داشته باشند.
ـ زنان از هر قوميت، مذهب و طبقه اجتماعی، در هر سنی كه هستند و در هر كجا سكونت دارند ـ شهر يا روستا ـ بايد از حقوق برابر با مردان در همه زمينه‌های اقتصادی، اجتماعی، سياسی برخوردار باشند. تبعيض (1) نسبت به زنان در تمام اَشكال آن بايد محو شود.
ـ زنان در انتخاب محل سكونت، نوع شغل و تحصيل آزادند و از حق انتخاب آزادانه همسر، حق انتخاب پوشش، حق مسافرت آزادانه، حق خروج از كشور، حق كسب تابعيت، حق تفويض تابعيت به فرزند، حق طلاق، حق حضانت و حق ولايت بر فرزند برخوردارند. 
ـ اعتقاد به دين و مذهب و عقيده معينی نبايد موجب تحقير هيچ زنی يا منع آن‌ها از دسترسی به فرصت‌های شغلی، امكانات آموزشی يا دادخواهی شود.

۲- برابری در مقابل قانون
ـ زنان بايد به‌طور برابر با مردان از حمايت قانون برخوردار باشند.
ـ در مقابل خشونت، تجاوز، تبعيض و نقض آزادی، زنان بايد به راه‌كار‌های قضايی مطمئن دسترسی داشته باشند.
ـ زنان بايد از حق برابر با مردان در دادخواهی برخوردار باشند.
ـ دادگاه ها بايد اعتبار شهادت و سوگند زنان با مردان را برابر محسوب كنند. 
ـ سن قانونی برای دختران ۱۸ سال تمام خواهد بود. دختران تا قبل از اين سن مسئوليت جزايی ندارند.
۳- آزادی انتخاب پوشش
ـ زنان در انتخاب پوشش خود آزادند. 
ـ قانون حجاب اجباری لغو می‌شود. 
ـ مقرراتی كه رعايت نكردن حجاب را مستوجب مجازات‌های اداری براي كارگران يا كارمندان زن دانسته، لغو می‌شود. 
ـ قوانين نوشته يا نانوشته كنترل پوشاك و رفتار زنان تحت عنوان «بدحجابی» كه حق آزادی و امنيت زن ايرانی را نقض كرده، در ايران فردا جايی ندارد.

۴- مشاركت برابر در رهبری سياسی
ـ زنان بايد از «حق شرکت در تعيين سياست‌های حکومت و اجرای آن‌ها و به‌عهده داشتن پست‌های دولتی و انجام وظائف عمومی در تمام سطوح حکومتی» برخوردار باشند. 
ـ به‌طور خاص زنان بايد حق مشاركت برابر در رهبری‌سياسی جامعه را داشته باشند. 
ـ من پيشنهاد خواهم كرد در راستای رفع نابرابری، دولت نيمی از اعضای كابينه خود را از ميان زنان انتخاب كند. من همچنين پيشنهاد می‌كنم احزاب سياسی حداقل نيمی از كانديداهای خود برای شركت در انتخابات پارلمان را از زنان انتخاب كنند.
ـ هر قانونی كه منع و محدوديتی برای تصدی زنان در پستهای مديريتی و مشاغل عالیرتبه قضايی و حقوقی قائل باشد، فسخ می‌شود.
۵- برابری اقتصادی
ـ زنان بايد دارای حقوق مساوی با مردان در برخورداری از سهم‌الارث هم‌چنين در انعقاد قراردادها و اداره اموال باشند.(۹) 
ـ در بازاركار، زنان بايد از فرصت‌های برابر با مردان برخوردار باشند. 
ـ در ازاء كار مساوی، زنان بايد از دستمزد و مزايای مساوی با مردان برخوردار باشند. همچنين از امنيت شغلی و تمام مزايا.
ـ در دسترسی به مسكن، تغذيه مناسب، خدمات بهداشتی، تحصيل و فعاليت ورزشی و هنری زنان بايد از فرصت‌های مساوی با مردان برخوردار باشند.

۶- برابری در خانواده
ـ زنان بايد حق آزادانه و يکسان برای انتخاب همسر، ازدواج و طلاق داشته باشند.
ـ چند همسری ممنوع است.
ـ ازدواج قبل از رسيدن به سن قانونی ممنوع است. در زندگی خانوادگی هرگونه اجبار و تحميل به زن ممنوع است. 
ـ مسئوليت‌های خانوادگی همچون خانه‌داری و نگهداری از کودکان، فعاليت شغلی و آموزش كودكان مسئوليت مشترك و برابر زن و مرد است. 
ـ زنان بايد از حق حضانت فرزندان خود برخوردار باشند. 
ـ از به كارگماردن دختربچه‌ها قبل از رسيدن به سن قانونی ممانعت خواهد شد و برای آنان امتيازات ويژه در زمينه آموزشی در نظر گرفته خواهد شد.
ـ. تفتيش و دخالت حكومت در زندگی خصوصی زنان ممنوع است.

۷- منع خشونت
ـ اَشكال مختلف خشونت نسبت به زنان، اقدام‌های تهديد‌آميز يا محروم كردن اجباری آنان از آزادی‌هايشان جرم محسوب می‌شود.

۸- منع بهره‌كشی جنسی
ـ تجارت جنسی ممنوع است.
ـ قاچاق زنان و واداشتن آنان به تن‌فروشی جنايت است و عوامل آن تحت تعقيب قرار می‌گيرند. 
ـ كسانی که مرتکب جرايم جنسی نسبت به کودکان شوند بايد تحت پيگرد قانونی قرار گيرند.
ـ منع هرگونه بهره‌كشی جنسی از زن تحت هر عنوان و الغای كليه رسوم و قوانين و مقرراتی كه بر طبق آن پدر و مادر، ولی، قيم يا ديگری دختر يا زنی را، به‌عنوان ازدواج يا هر عنوان ديگر، برای تمتع جنسی يا بهره‌كشی به ديگران واگذار می‌كنند.

۹- لغو قوانين شريعت آخوندی
ـ احكام شريعت آخوندی در قوانين ايران فردا جايی نخواهد داشت.
ـ « لغو کليه مقررات کيفری داخلی که باعث به‌وجود آمدن تبعيض عليه زنان می‌باشند» مورد تأكيد قرار می‌گيرد. 
ـ قوانين ننگين و موحشی نظير سنگسار برخواهد افتاد. 
ـ كليه قوانينی كه جنايت عليه زنان را به بهانه‌های ناموسی مجاز شناخته، لغو می‌شود.
۱۰-تسهيلات اجتماعی
ـ زنان بايد از تأمين اجتماعی به‌ويژه در موارد بازنشستگی، بيکاری، بيماری، دوران پيری و ساير اَشكال کارافتادگی و همچنين حق مرخصی استحقاقی در زمان بارداری و زايمان وحق برخورداری از تغذيه و خدمات رايگان در اين دوران برخوردار باشند.
ـ دولت برای تأمين مهد كودك و شيرخوارگاه مورد نياز برای نگهداری فرزندان زنان شاغل برنامه‌ريزی كند و همه زنان شاغل به مهد كودك و شيرخوارگاه‌ برای نگهداری فرزندان‌شان دسترسی داشته باشند.
ـ زنان متعلق به گروه‌های اقليت، پناهنده و مهاجر، زنان ساكن مناطق روستايی يا دورافتاده، زنان بينوا، زنانی زندانی، دختربچه‌ها، زنان معلول، ناتوان يا کهنسال بايد از حمايت‌های مالی، آموزشی و بهداشتی ويژه دولت برخوردار شوند.
ـ محروم كردن زنان استخدام شده بر اساس قراردادهای موقت، از تأمين اجتماعی ممنوع است.
ـ اخراج زنان يا كاهش دستمزد آنان به‌خاطر بارداری يا زايمان يا سپردن مشاغل زيان‌آور به آن‌ها در اين دوران ممنوع است.
ـ حمايت از زنان سرپرست خانوار يك وظيفه ضروری برای دولت است.


مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی
تجربه ما (در درون جنبش مقاومت) اين است كه شكستن طلسم نابرابری، بدون يك جهش، ممكن نيست و بايد مواضع مسئول رهبری كننده را بدون هيچ نگرانی به ذيصلاحترين زنان سپرد. 
هژمونی زنان در اين مقاومت، به‌مثابه يك تحول ساختارشكن برای زنان، راه مسئوليت‌پذيری را در همه زمينه‌ها باز كرد.
بر اثر اين كارزار، آن‌ها موفق به كسب ارزش‌های نوين شدند و بر فرهنگ كهنه و ارتجاعی غلبه كردند.
در اولين قدم، آن‌ها به خود و توانمندی‌های خود باور كردند. و هنگامی كه دريافتند كه نقش مسئولانه آنان چقدر در پيشبرد مبارزه با استبداد مذهبی ضروری ‌است، از دنيای غيرمسئول و كنش‌پذير و از دنيای زنی كه تنها به اتكاء ديگری اعتبار می‌يابد، به دنيای زنان مسئول كه هدايت يك مبارزه را با همه پيامدهای آن به‌دست می‌گيرند، قدم گذاشتند.
آن‌ها ضدارزش‌هايی مانند، حسادت، قياس، اصالت دادن به‌ويژگی‌های فيزيكی، مثل شكل و قيافه، و جوانی و پيری را كه همه شما خوب می‌دانيد كه خوره انرژی‌های زنان است، از خود دور كردند. آن‌ها هم‌چنين توانستند تزلزل و شكنندگی را تبديل به صلابت و استحكام كنند. آن‌ها ترس از شكست، و ضعف نشان دادن در مقابل هجوم سختی‌ها را از خود دور كرده‌اند و به‌جای فروريختن، آموختند كه قدرت غلبه بر شكست را در خود بپرورانند. آن‌ها ياد گرفتند كه به‌جای نااميدی، همواره اميدوار و سخت كوش، به‌سمت پيروزی راه باز كنند. 
درجنبش ما رابطه زنان به گونه‌يی تغيير كرده كه مانند خواهران تنی در كنار يكديگر كار می‌كنند، همديگر را می‌شنوند و پشتيبان يكديگرند و سخت ترين مسئوليت‌ها را اين چنين با‌هم پيش می‌برند.
آن‌ها رقابت منفی بين زنان را كنار زده‌اند؛ به نحوی كه ارتقای هر زن، عامل تشويق و انگيزش ساير زنان است، تلاش جمعی برای ارتقای مسئوليت ساير زنان، يك ارزش است و همه زنان می‌توانند اين ارزش‌ها را كسب كنند.
آن‌ها به اين باور رسيده‌اند كه با پشتيبانی و همكاری با ساير زنان، خودشان توانمندتر می‌شوند. و در اين مسير قدرت بالايی برای ايثار كردن نسبت به ساير خواهران شان كسب كرده‌اند.
به همين دليل است كه توانسته‌اند اشرف را در سخت‌ترين و بغرنج‌ترين نبردهای ده‌سال گذشته، رهبری كنند...
برای بنای ايران آزاد فردا نيز بايد به‌همين ديدگاه، مجهز بود؛ تا با آن بتوان نهادهای دموكراسی را در جامعه فردا تأسيس كرد. يعنی مقاومت ما اين رسالت را نيز بر دوش دارد كه سازنده و تأسيس‌كننده باشد.
اگر دموكراسی بر برابری زن و مرد، مشاركت برابر همگان، انتخاب آزادانه آحاد جامعه و بيان آزاد و بی‌قيد و شرط بنانشود، به‌سرعت به انحراف و ارتجاع كشيده می‌شود.
امر برابری در درون جنبش ما، نويد الهام‌بخشی برای جامعه ايران، به‌خصوص برای زنان و جوانان است. 
وقتی كه جنسيت‌گرايی را هدف قرار می‌دهيد، داريد سنگ بنای ولايت‌فقيه را درهم می‌شكنيد. و‌وقتی كه زن‌ستيزی آخوندها را نشانه می‌رويد، قلب ايدئولوژی آن‌ها را نشانه رفته‌ايد. در اين صورت، ديگر نه فقه و شريعت آخوندی، و نه قوانين و فرهنگ ارتجاعی آن ها، تكيه گاهی پيدا نمی‌كند.
اين توضيح، روشن كننده اين امر است كه چرا آخوندها بی‌وقفه، گسترده و با دجاليت تمام،‌ مجاهدين را هدف قرار می‌دهند. 
نخستين جرم مجاهدين از نظر آن‌ها، تعهد به آرمانشان برای تغيير رژيم در ايران است. اما علاوه بر اين، در شريعت آخوندها، مجاهدين و مقاومت ايران، گناه كبيره مرتكب شده‌اند. زيرا اين مقاومت معتقد است كه زن ايرانی شايستگی آن را دارد و بايد سكان رهبری را در ايران دموكراتيك فردا به‌دست بگيرد. ...
زيرا اين جنبشی است كه به كلی با ايدئولوژی و رفتار رژيم ديكتاتوری مذهبی ، سر ستيز دارد و به‌پاخاسته تا كاخ ستم و نابرابری را از اساس واژگون سازد.
(سخنرانی در كنفرانس بين المللی روز جهانی زن، ۹مارس۲۰۱۳ ـ ۱۹اسفند۹۱)

علیه حجاب اجباری
عرصه فراگیر دیگر در اعمال خشونت و اجبار در ایران، حجاب اجباری است. زنان ایران از نخستین هفته‌های حاکمیت خمینی به حجاب اجباری اعتراض کردند. در همان روز‌ها زنان مجاهد نیز فعالانه در تظاهرات علیه حجاب اجباری شرکت داشتند....
سلسله‌یی از قوانین وضع شده که آزادی فردی و اجتماعی را از زن ایرانی سلب می‌کند. چند نهاد ویژه سرکوب تأسیس کرده‌اند که کارشان مقابله با بدحجابی است...در واقع‌، آن‌ها، ایران را به زندان بزرگ زنان تبدیل کرده‌اند. 
به‌همین دلیل ما باز هم می‌گوییم: زن ایرانی باید آزاد باشد! باید خودش انتخاب کند که چه عقیده‌یی داشته باشد‌، چه بپوشد، و چگونه زندگی کند. و تکرار می‌کنیم که نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری.
(سخنرانی در کنفرانس زنان متحد علیه بنیادگرایی به مناسبت روز جهانی زن، پاریس، ۲۷ فوریه۲۰۱۶)
زن ستيزی محور سركوب عليه تمام جامعه است و بقای استبداد آخوندی به آن مشروط است. علت زن‌ستيزی اين رژيم، تعصب كور مذهبی يا تلاش برای حفظ عفاف جامعه يا كيان خانواده نيست. در دوران آخوندها، جامعه ايران شاهد فرو ريختن ارزش ها و همچنين گسترش فحشا بوده است. زن‌ستيزی به بهانه دين، به اين دليل سيستماتيك و مستمر شده كه اهرمی برای سلطه انحصاری ولايت فقيه است. ده‌ها نهاد سركوبگر رژيم برمحور زن‌ستيزی می‌چرخد. 
اين، دستاويز و توجيه‌گر عمليات كنترل دائمی مردم در خيابان‌ها، و موضوع كار گشت‌های سركوبگر خيابانی و نهادهايی مانند «اداره مبارزه با منكرات» يا «پليس امنيت اخلاقی» و ۲۰نوع پليس ديگر شده است. كما اين‌كه مقابله با زنان به بهانه بدحجابی، از مؤثرترین حربه‌ها برای ايجاد خفقان توسط رژيم در جامعه و خاموش‌کردن هرصدای اعتراضی است....
به بند‌كشيدن زنان با تشبث به بهانه‌های به‌اصطلاح مذهب، هر مرز و محدوديتی را برای آخوندها از بين برده است. يعنی بدين وسيله، آن‌ها دست خود را برای دخالت و كنترل، در همه‌جا بازتر می‌بينند. از جمله در محيط‌های آموزشی و اداری و توليدی، در گزينش كارمندان يا اخراج آن‌ها، در كنترل دائمی رفت‌وآمد زنان و جوانان در خيابان‌ها، در ورود خودسرانه به خانه‌های مردم، در سانسور كتاب و فيلم و تئاتر و موزيك، در فيلترينگ سايت‌ها و شبكه‌های اجتماعی و در پرونده‌سازی‌های قضايی يا حمله به ميهمانی‌ها. 
به‌همين خاطر است كه در رژيم آخوندها تحميل و كنترل حجاب، اين همه در سياست ها و قوانين رژيم اهميت يافته و آشكارا بی حجاب را مترادف ضد انقلاب معرفی می‌كنند. 
به‌همين خاطر است كه هرگاه رژيم دچار يك شكست سياسی و بين‌المللی می‌شود يا هرگاه با قيام‌ها و شورش‌های اجتماعی مواجه می‌شود، از يك طرف تعداد اعدامذها را بالا می‌برد و از طرف ديگر عمليات مبارزه با بدحجابی را شدت و گسترش می‌دهد....
آخوندهای حاكم می‌دانند كه اگر از حجاب اجباری يا هر يك از قوانين و سياست‌های خود عليه زنان دست بردارند، نيروی زنان به‌سرعت پيشروی می‌كند‌ و تمام جامعه را به‌حركت در می‌آورند. 
(سخنرانی در روز جهانی زن، پاریس- ۱۸اسفند ۱۳۹۴- ۸ مارس ۲۰۱۵)

مریم رجوی ، دیدگاه ها ، علیه بنیادگرایی

دیدگاه های مریم رجوی پیشتاز زنان قهرمان مردم ایران 
ظهور بنيادگرايی ناشی از عوامل متعددی، از جمله شرايط اجتماعی و تاريخی و سياست‌های بين‌المللی است. وقايع بزرگ قرن بيستم نيز هر كدام در شكل‌گيری بنيادگرايی يا تشديد آن تأثير داشته؛ اما هيچ‌كدام به اندازه به حاكميت‌رسيدن آخوندهای مرتجع در ايران تعيين‌‌كننده‌ نبوده است. به‌خصوص كه اين رژيم، برای نخستين بار يك الگوی حكومتی برای گروه‌های بنيادگرا ارائه كرد. گروه‌هايی كه اكنون منشاء ترور و جنگ در منطقه و ساير نقاط جهان شده‌اند. 
ولی آيا چنان‌كه برخی می‌گويند بنيادگرايی، صف‌آرايی جهان اسلام در برابر غرب و مشخصاً رويارويی اسلام با مسيحيت و يهوديت است؟ 
خير، واقعيت اين است كه اصل دعوا، نه ميان اسلام و مسيحيت، نه ميان اسلام و غرب و نه بين شيعه و سُنی. بلكه دعوا ميان آزادی با اسارت و استبداد است. ميان برابری با ظلم و تبعيض و زن ستيزی است. و راستی چرا بنيادگرايی بيش از همه كينه و خشونت خود را متوجه زنان كرده و می‌كند؟ 
اولا - بنا به طينت عقب‌مانده‌اش، زن‌ستيز است.
ثانيا - چه در تجربه سال ۵۷ در ايران، چه در تجربه ساير كشورهای منطقه، با موج عظيمی از آزاديخواهی و برابری طلبی كه در محور آن رهايی زنان قرار داشت، مواجه بوده و هست.
به‌همين دليل است كه بنيادگرايی در كانون خود، دشمنی با زنان را قرار داده و از طريق سركوب زنان، كل جامعه را سركوب و مرعوب می‌كند. ...
مقابله با بنيادگرايی نيازمند يك راه‌حل همه‌جانبه، ازجمله يك پاسخ فرهنگی است. بنيادگرايی با دستاويز قرار‌دادن اسلام، از آن به صورت سلاحی برای تهاجم خود استفاده می‌كند، پس پاسخ در آنتی‌تز بنيادگرايی يعنی اسلام دموكراتيك است. بايد تأكيد كنم كه اين دو، ضد تمام عيار يك‌ديگرند:
- يكی ايدئولوژی استبدادی است، و ديگری دين آزادی كه حاكميت را مهم‌ترين حق مردم می‌داند.
- يكی مدافع تبعيض دينی است، ديگری اسلامی است كه مدافع حقوق برابر برای پيروان ساير اديان است.
- يكی انحصارطلبی و دگماتيسم است و ديگری اسلام بردبار كه احترام نسبت به صاحبان عقايد و اديان ديگر را ترويج می‌كند. 
- يكی ديانتی تحميل شده با زور است، و ديگری اسلامی است كه هرگونه اجبار و اكراه در دين را رد می‌كند. 
يكی آيين اسارت و زن‌ستيزی است و ديگری اسلام رهايی و برابری زنان.
اين حقيقتی است كه از حدود نيم‌قرن پيش، مجاهدين خلق با تأكيد برآن، بنيادگرايی اسلامی را به چالش كشيده‌اند.
درباره اين دو اسلام، مسعود رجوی، رهبر مقاومت گفته است: يك اسلام «پيام‌آور ظلمات است
و آن‌يكی پرچمدار آزادی و يگانگی و رهايی. اما نبرد بين اين‌دو، كه درعين حال جنگ سرنوشت برای مردم و تاريخ ايران هم هست، يكی از مهم‌ترين حلقه‌های قدر انسانيت معاصر است». ...
امروز در آسيا و آفريقا گروه‌های مختلف بنيادگرا، به ويرانگری و ترور تحت نام اسلام مشغولند و جنايات آن‌ها كه تا پاريس و بروكسل و كپنهاگ امتداد پيدا كرده، جامعه بشری را به خطر انداخته‌ است. 
راه مهار اين خطر چيست؟ و نقطه كانونی آن كجاست كه اگر فرو بريزد، پديده بنيادگرايی به پايان خود رسيده است؟
پاسخ را بايد در مقابله با ديكتاتوری دينی حاكم بر ايران يافت. چرا كه اين رژيم، قلب مشكل است و حمايتش از ديكتاتوری بشار اسد و مالكی در سوريه و عراق باعث ظهور شبه‌نظاميان بنيادگرا و داعش شده است. بر همين اساس سكوت در مقابل دخالت‌های فاشيسم دينی حاكم بر ايران در سوريه، عراق و ساير كشورهای منطقه چه رسد به همكاری با آن به‌بهانه مقابله با داعش - يك اشتباه استراتژيك است. خام‌خيالانه است كه از آتش‌افروز بخواهيم كه آتش را خاموش كند. به‌عكس، سياست صحيح اين است كه از رژيم ملاها در عراق و سوريه، خلع‌يد شود. 
رژيم ايران پايه‌‌گذار اغلب جنايت‌ها‌ و پليدی‌هايی است كه گروه‌های بنيادگرا با تقليد از الگوی حكومت‌ آخوندها، بخشی از آن جنايت‌ها را تكرار كرده و می‌كنند:
در دو دهه آخر قرن بيستم، چه كسی سنگسار را رسميت بخشيد؟ 
چه كسی چشم درآوردن و دست و پا بريدن را به‌عنوان مجازات، وارد قوانين خود كرد؟ 
چه كسی بيشترين شمار زندانيان‌سياسی را از جنگ جهانی‌دوم به اين‌سو قتل‌عام كرده است؟ 
در تاريخ معاصر اولين بار چه كسی فتوای قتل يك نويسنده خارجی را صادر كرد؟ 
چه كسی خلافت ارتجاعی را دوباره زنده كرد و الگو قرار داد؟ 
همين رژيم ولايت فقيه پدرخوانده تروريسم دشمن ملت‌ها‌ی خاورميانه و تهديد اصلی صلح و امنيت جهان....
جهان امروز نمی‌تواند بنيادگرايی را شكست بدهد مگر زمانی كه كانون بنيادگرايی يعنی رژيم آخوندها در ايران را هدف قرار دهد. جرم دولت‌های مماشاتگر غرب اين است كه نه‌تنها به‌طور جدی به مقابله با بنيادگرايی نپرداخته‌اند بلكه با حامی دولتی آن، يعنی رژيم ايران، راه سازش در پيش گرفته‌اند و در سركوب آلترناتيو بنيادگرايی مشاركت كردند. 
چرا دولت‌های غرب در برابر گروه داعش و افراطی گری تحت نام اسلام سردرگمند؟ چرا نمی‌توانند واقعيت بنيادگرايی را هم با تهديد‌های آن و هم با ضعف های عميقش به‌درستی بشناسند؟ زيرا سراپا به مماشات با بنيادگرايی آغشته‌اند. ما به آن‌ها‌ می‌گوييم مماشات را متوقف كنيد و جبهه خود را از كانون بنيادگرايی يعنی رژيم ايران جدا سازيد....
مردم ايران در مقابل ديكتاتوری دينی، هيچ‌گاه سكوت نكرده و بيش از سه دهه است كه يك آلترناتيو دموكراتيك در مقابل آن برپا كرده‌اند؛ آلترناتيوی كه جنبشی را در محور خود دارد كه از اسلام اصيل و دموكراتيك پيروی می‌كند و بر جدايی دين و دولت تاكيد دارد؛ يك آلترناتيو پرتوان كه حامل پيام برابری زنان در همه عرصه‌ها، به‌ويژه در رهبری سياسی جامعه است.
(سخنرانی در مراسم سالگرد روز جهانی زن: نيروی زنان هماورد بنيادگرايی اسلامی ۱۶ اسفند ۱۳۹۳ )