صحبت‌های دو دختر اصفهانی قبل از خودکشی؛ آیا چالش نهنگ آبی باعث خودکشی شد؟ به همراه مقاله ای ازمهران محمدی



وضعیت قرمز !
اکنون که این یادداشت را می نویسم به قدری فلبم در فشار است که اگر سکته نکنم جای شکر دارد ! همزمان با نوشتن هم صدای اذان صبح از مسجد محل بلند شده (ساعت 5) و امت و ملتی را به نماز فرا می خواند و این فراخوان چهل سال است که مستمر از همه ی رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب و دیجیتال این مملکت به سمع و نظرهمگان می رسد اما دریع از کمی اقدام و عمل وباور باطنی!
نمی دانم کلیپ آخرین لحظات عمر دو دختر دانش آموز اصفهانی را که چندی قبل خودکشی کردند را دیده اید یا نه (لینکش را می گذارم برای عبرت نه تماشا ) . بقدری این کلیپ برایم شوک آور بود که ردیف کردن کلمات این یادداشت برایم سخت و دشوار شده و فقط می نویسم بدون اینکه بخواهم واژه آرایی کنم! . دو دختر دهه هشتادی که تمام رشد و نموشان از تشکیل نطفه تا لحظات آخر عمرشان در نظام و کشوری ی شکل گرفته که از خروس خوان تا بوق سگ برایشان از اسلام و خدا گفته اند و از بهشت و جهنم اما گویی نسل جوان و جدید ما به همه چیز گوش می دهد الا به همین ها که گفتم (اسلام / خدا / بهشت و جهنم ) این دو دختر نوجوان که مشتی هستند نمونه خروار در آخرین لحظات عمرشان به گونه ای شاد و خندان به استقبال مرگ می روند که هیچ عاشقی اینگونه به آغوش معشوقش نمی رود !.
جکومت فاسد جمهوری اسلامی که حکومت حرف است تا عمل از لحظه انتشار خبرخودکشی این دو دختر اصفهانی مانند همیشه و به دروغ مشکل را به خارج از کشور و ورای این مرزها برد و به نهنگ آبی و بازیهای فضای مجازی نسبت داد ! ( گرچه درعلت یابی این ماجرا به قدری ناشیانه و ناهماهنگ عمل کردند که هیچکدام از مسئولین ذیربط با هم اتفاق نظر نداشتند تا نشان دهد دروغشان خیلی دروغ است !) بدون اینکه بخواهد بپذیرد ریشه تمام مشکلات و مصائب این کشور در داخل همین کشور است در میان خود آقایان ! کشوری که این روزها همه ی حواسش به برجام است و ساخت موشک و بمب و پیاده روی اربعین و عزاداری ! که وقت آموزش و تربیت و رسیدگی به نسل و جامعه را ندارد . کشوری که از درون خالی شده و هویتش به فنا رفته و فقر و فساد و تبعیض مثل موریانه درونش را تهی کرده که هویتی ندارد که با آن ادامه مسیر دهد لذا مجبورند مانند فرش پوسیده ای خرابیها و ضایعات را رفو کنند آن هم بسیار مضحک و کاریکاتور گونه ! اینکه بعد از چهل سال از خدا و معنویت و دین حرف زدن به جایی رسیده ایم که مردم برای رفتن به پاسارگاد بیشتر از رفتن به اماکن متبرکه شوق نشان می دهند و دختران و پسران جوان به خودکشی بیشتر از شهادت شوق نشان می دهند جای سوال دارد که اینها در این چهل سال چه غلطی می کردند ؟ سرشان به کدام آخور بند بوده که از ملت غافل شده اند ؟ دستار بندان نعلین پوش بی لیاقت که از اداره یک سرویس بهداشتی هم عاجزند اربعین سالی است که کشوری را به سراشیبی سقوط رسانده اند و به ریش ملتی می خندند !
این رنجنامه را نوشتم که گوشزدی باشد به آنهایی که منتظرند پرچم ایران را به دست صاحب الزمان بدهند و این انقلاب را به انقلاب جهانی مهدی (عج)برسانند تا بدانند این انقلاب همانطور که با دست این مردم پرچمش تغییر کرد بدست نوجوانانی دهه 80 و 90 به زودی به شکل و شمایل سابقش باز خواهد گشت اگر رویه به همین منوال ادامه یابد !