مسعود رجوی ،در شوق وصال آزادی، ۵۳سال در هاله مشعل ارزش‌ها ،قسمت دوم #مریم_رجوی #مسعود_رجوی #مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق ایران تجلی آرزوهای بشری
مسعود رجوی ،در شوق وصال آزادی، ۵۳سال در هاله مشعل ارزش‌ها ،قسمت دوم #مریم_رجوی  #مسعود_رجوی  #مجاهدین

تجلی آرزوهای زیبای بشری 

اکنون به چند نمونه از این «ارزش»ها و کارکردهای مادی و تجربی و اثرگذاری‌شان بر زندگی ۵۳سالهٔ‌ مجاهدین خلق می‌پردازیم. ارزش‌هایی که به‌طور مشخص بعد از انقلاب رهایی بخش درونی ایدئولوژیک مجاهدین (نفی جنسیت گرایی) بیش‌از‌پیش در مناسبات مجاهدین برجسته شدند و عمق پیدا کردند و البته مجاهدین برای حراست و زنده و پویا و جاری نگهداشتنشان، بهای بسیار سنگینی پرداخته‌اند.
«ارزش‌»هایی که مجاهدین را در هر جایی از جهان که بوده و باشند، با یکدیگر وصل و همسان و صمیمی نگه داشته است.
«ارزش»هایی که مدام باید خود را با آنها تراز نمود تا نو ماند، از منافع خویش کند و به نیاز مبرم بیرون و یگانگی با آن پیوست و پاسخ گفت.
«ارزش»هایی که در هر سویی از این کره آبی ـ خاکی باشند، آنها را رو به ایران، برای مردم ایران و پاسخگوی مسئولیت تاریخی‌شان در قبال سرنوشت میهنشان نگاه داشته است.
«ارزش»هایی که همیشه در طول زمان و عرض زمین، ستودنی و سرورانگیز بوده‌اند و نیل و دستیابی به آنها از آرزوهای بشری بوده و هست و خواهد بود.
«ارزش»هایی که تا قبل از تولد مجاهدین، در طول زمان بر اثر سلطه استثمارگران و سوداگران سود و سرمایه و نیز سیطره ریاکاران و دین‌فروشان و مرتجعین جهالت‌پیشه از جوهر انسانی، مفهوم اجتماعی و پیام تاریخی‌شان تهی شده‌ و بسا غبارها گرفته‌اند.
نمونه‌هایی از این ارزش‌ها عبارت‌اند از:
صدق ورزیدن
نفی خودپرستی
بی‌چشم‌داشتی و بی‌نام و نشانی
هنر شنیدن
بدهکاری یا منت دار بودن
به دل نگرفتن
یگانگی با جمع
فدا کردن
آرمانگرایی
این‌ها «ارزش»هایی هستند که مجاهدین خلق با تأسی به آنها توانسته‌اند در برابر هیولای انسان‌ستیز فردیت و جنسیت بایستند و خود را همواره صیقل‌زده‌تر، نوتر و آماده‌تر برای استمرار نبرد با دیوسالار آخوندیسم نگه دارند.
هیولای انسان‌ستیز فردیت و جنسیت همان اهرمی است که خمینی و نحله مرتجعین ضدبشر با دشنه و شمشیر آن توانسته‌اند زندگی‌ها و انسانهایش را به تباهی و سرخوردگی و استیصال بکشانند. از قضا با همین دو سلاح هم خواستند به قافله مجاهدین در مسیر طولانی مبارزه بزنند ـ که بسیار هم برایش تمهیدات و تمکینات کردند و می‌کنند ـ؛ اما آنچه پادزهر تمامی این دسیسه‌ها در مسیر این مبارزه طولانی و مهیب و در عین‌حال غرورانگیز بوده و هست، همانا تأکید و اصرار و تکرار جمع مجاهدین بر پیوندشان با ارزش‌های انسانی و مبارزاتی‌ بوده است.
نگاهبانی از ارزش‌های مبارزاتی و انسانی در مناسباتی همواره جمعی و فراگیر، پتانسیلی را می‌طلبد که بتواند همواره این ارزش‌ها را نو و منطبق با مراحل مبارزاتی همساز و همراه کند. پویشی از جوهر دینامیک انسان‌شناسی می‌طلبد تا در یک مبارزه طولانی و سرسخت سیاسی و اجتماعی و تاریخی برای نیل به سپیده خجسته آزادی، مغلوب واقعیت‌های تلخ بازدارنده نشود.

تعریف: 

ارزش‌ها و اصول حیات انسانی مواردی نیستند که فقط برای خوب شدن و تنزه فردی ما باشند؛ بلکه به‌طور مستقیم برای استمرار و تضمین مبارزه، برای ماندگاری مقاومت و برای پیشروی هستند.
ارزش چیست؟ ارزش‌ها آن اصول کلی هستند که از جهان‌بینی ما ناشی شده‌اند. اگر جهان‌بینی را کلیتی از تعریف و شناخت ما نسبت به هستی بدانیم که با این شناخت، چگونگیِ حرکت و سمت و سوی زندگی‌ و مبارزه‌مان را با آن تبیین می‌کنیم، ارزش‌ها تابلوهای راهنما برای تراز کردن و انطباق حرکت‌مان به جانب هدف و مقصود می‌باشند.
ارزش‌ها تابع مصلحت نیستند. پراگماتیسم‌پذیر نیستند. همان‌طور که اشاره شد، ارزش‌ها در ردیف «اصول» می‌باشند؛ بنابراین اصول را نمی‌توان موقتی و تاکتیکی دانست که تحت‌الشعاع تضادها و منافع، مثلاً استحاله شوند یا تغییر یابند.
نباید انتظار داشته باشیم که اگر ارزش‌ها را به‌جا بیاوریم، فواید و دستاوردهایی نصیبمان می‌کنند. ارزش‌ها برای داد و ستد و معامله نیستند.
اکنون در مسیر رو به آینده که با اوج گرفتن قیامهای پی‌درپی خلق محبوبمان، حرکت در آن سیر شتابانی به جانب تحقق آزادی در ایران گرفته است، به تشریح ارزش‌هایی می‌پردازیم که توانسته‌اند مجاهدین را هم‌چنان متحد، منسجم، سرشار از امید، رزمنده و پویا و وفادار به آزادی و رهایی خلق و میهنشان نگاه دارند.

صدق ورزیدن 

راستی و کژی، صداقت و دروغ و بیگانگی و یگانگی همواره موضوعاتی بوده و هستند که پیامبران، فیلسوفان، انسان‌شناسان و روان‌شناسان بسیار به آنها پرداخته‌اند. اما باید اعتراف کرد که این موضوعات بیشتر در بررسی‌های نظری و تئوریک مد نظر بوده تا به میدان تجربه و عمل کشاندن آنها در یک مناسبات مبارزاتی، اجتماعی و گروهی و ارگانیک.
واقعیت این است که به جز خمینی و دیکتاتورهای امثال او که صریحاً دروغ گفتن را برای پیشبرد منافعشان تجویز کرده‌ و فتوا داده‌اند، کسی نیست که از راستی و صداقت تمجید نکند. نظامهای دیکتاتوری ـ به‌طور خاص دیکتاتوریهای مذهبی مثل حاکمیت ولایت فقیه ـ مبنای مناسبتشان بر پوشاندن حقیقت و زدن برای منافع فردی و جاه‌طلبی استوار می‌شود. حاصل چنین مناسباتی وقتی به جامعه و حل مشکلات و تضادهای آن راه می‌برد، لاجرم به دست‌یازی به قهر و سرکوب می‌انجامد.
مجاهدین در یک زندگی تنگاتنگ تشکیلاتی و سیاسی و مبارزاتی ـ به‌خصوص پس از انقلاب ایدئولوژیک درونی ـ به تبیین و شناخت ارزش و موضوع «صدق» پرداخته و آن را در مناسباتشان جاری و ساری نموده‌اند.
مجاهدین صداقت و یگانگی را این‌طور تبیین کرده‌اند:
صدق درون‌گرایانه: بسته شدن وحدت قلب و زبان در درون فرد.
صدق برون‌گرایانه یا برون‌کوک: آن چیزی که بین قلب و زبان با دنیای بیرون از خود، وحدت برقرار می‌کند. صدق و راستگویی حقیقی، در این نوع از صدق معنای واقعی و عملی می‌یابد.
پیداست که این‌گونه صدق ورزیدن، حتی برای هر انسانی که از جامعه‌ طبقاتی و ضدارزش‌های استثماری آن هجرت کرده، هنوز کاری سخت است. اما تمرین و ممارست در یک مناسبات شکل گرفته بر «صداقت برون‌گرا و برون‌کوک»، آرام‌ آرام بیگانگی‌ها و دوگانگی‌ها را می‌زداید و انسان با بیرون از خود به وحدت می‌رسد.
با طی کردن این مسیر نظری و تجربی است که مجاهدین توانسته‌اند با ضدارزش‌هایشان بجنگند، اشکالات و کاستی‌ها را مستمر یادآوری کنند و زیر چتری از اعتماد و یگانگی صداقتی برون‌گرا، از پس مسائل پیچیده مناسبات جمعی و انسانی برآیند. به‌خصوص که این مناسبات در بستری از مبارزه‌یی مستمر و طولانی جریان داشته و دارد.
در قسمتی دیگر از تبیین صداقت از نظرگاه مجاهدین، به ربط آن با مهار کردن فردیت می‌پردازیم. واقعیت این بوده و هنوز هم هست که آدمی تا به خودش، منافع خود، نظر خود، دستاوردهای خود، بخش و قسمت خود چسبیده، نمی‌تواند صادق باشد. مبارزه با فردیت و پس‌راندن خودخواهی‌هاست که راه صدق و راستی را باز می‌کند.
در هر عمل یا موضعی که بر اساس «فردیت فرو برنده» باشد، لامحاله عنصری از کذب و عنصری از لاپوشانی حقیقت وجود دارد. مجاهدین در نبردشان با «فردیت فرو برنده»، همواره با یادآوری «صداقت برون‌گرا»، از یک کنش و واکنش فردی و درون‌گرا دوری می‌جویند و با اصالت دادن به نیروی بیرون از خود، به یگانگی و آرامش دست می‌یابند.
جنبه‌یی دیگر از کارکرد و تأثیر صداقت برون‌گرا، اثبات توانمندی و وجوه انسانی دیگران یا بیرون از خود است. واقعیت این است که در دنیای رایج و فرهنگ مسلط بر جهان ما «منافع خود»، «موقعیت و مقام خود»، «توانمندی و دانش خود»، «فردیت و جنسیت خود» و نمونه‌های مشابه، اساس مناسبات اجتماعی را تشکیل می‌دهد. حاصل چنین رویکردی چشم و هم‌چشمی، حسادت، جدایی و تک‌گرایی و نیز کمبود عشق و دوستی و ایثار و فدا می‌باشد. دیگر رمقی و شوقی برای دیدن واقعیت‌های آشکار خوبی‌ها و نیکی‌ها و سجایای دیگران باقی نمی‌ماند. در حالی که به‌جز دیکتاتورها و ریاکاران و سرکوب‌گران، هیچ وجودی نیست که دارای بسیاریسجایای زیبا و ستودنی نباشد. چه چیز شخصیت یک انسان را مذبذب می‌کند؟ چه چیزی او را دچار ترس و ضعف در شخصیت می‌نماید؟ علت چنین کاراکتری این است که او از اعتراف به قوتها یا پیشتازی دیگران طفره می‌رود و این‌گونه دنیای خودش را تنگ و بسته و تاریک و بی‌چشم‌انداز نگه می‌دارد. شک نیست که مانع بروز توانمندی و انرژی‌های ارزشمند خودش نیز می‌شود. واقعیت این می‌باشد و تجربه هم شده است که طفره رفتن از اذعان به نقاط قوت و سجایای انسانی دیگران، از کارکردهای «فردیت فروبرنده» است. این رویکرد لاجرم درادامهٔ خود اگر طولانی و عمیق شود، فاصله بین فرد با دیگران را بیشتر می‌کند و به قهر و بایکوت و سنگدلی منجر خواهد شد. در حالی که «صداقت برون‌گرا» ضد قهر و بایکوت است.
آنچه در این بحث باید بر آن تأکید نمود این است که مجاهدین با چنین رویکردی از «صدق ورزیدن» توانستند سالیان سخت مبارزه‌یی را در هجرت و غربت و نیز زیر بیشترین فشارهای نظامی و سیاسی نه تنها تاب آورند، بلکه همواره بن‌بست‌شکنی کرده و راهگشای افق‌های نو به جانب تحقق آزادی مردم و میهنشان بوده‌اند. در این باره نمونه‌های بسیاری را می‌توان مثال آورد که در این نوشته نمی‌گنجد؛ اما بی‌شک نمونه‌هایی از سرمایه‌ها و گنجینه‌های انسان‌شناسی و مبارزاتی برای مردم و کشورشان هستند.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org برای ارتباط با ما @manrakh342