طلوع سازمان مجاهدین خلق ایران درآسمان ستم زده ایران نوید بخش بهاران است |
مجاهدین خلق ایران حمایت تودهیی از مجاهدین خلق ایران (گفتگو با عباس داوری)قسمت دوم #مریم_رجوی #مسعود_رجوی #مجاهدین
سؤال: اگر اجازه بدهید باز میخواهم روی همین موضوع متمرکز بمانیم؛ شاید یک گام برویم به عمق. بله شما گفتید که حمایت از مجاهدین محدود به قشر روشنفکر نبوده ودر همه پهنههای جامعه شاهدش بودیم ولی یک خورده بپردازیم به علتها؛ چون هرچقدر آدم حساب بکند در جامعةی هستیم که با انقلاب، یک دیکتاتوری را سرنگون کرده و آن کسی که خودش را بهعنوان رهبر این انقلاب جا زده بود، بالاخره شش میلیون نفر آمدند به استقبالش. در آن روزها همنسلهایمان، همه به یاد دارند. همه میگفتند که این در تاریخ بیسابقه است. در یک مدت محدود دو سال ونیمه؛ آنهم در شرایطی با وجود ذراتی از آزادی این تحول عظیم صورت بگیرد تا جایی که تظاهرات نیم میلیونی به سود سازمان مجاهدین شکل گرفت؛ مجاهدینی که از روز اول با این دجال مرز کشیدند. این تحول چطور در این مدت کوتاه انجام شد؟
عباس داوری: من فکر کنم قلب سؤالات شما همین نقطه است. به بهطور واقعی ممکن است اصلاً کمی باور نکردنی باشد که این همه آمدند از خمینی استقبال کردند. ولی هنوز یک سال یا ۱۵ماه نگذشته، این همه از مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق ایران حمایت کردند. این قلب مسأله است. ولی میخواهم تأکید کنم که سازمان مجاهدین خلق ایران از روز بنیانگذاری با چه انگیزهیی بنیانگذاری شد و دردش چه بود؟ تا همین امروز برهمان انگیزه و آن درد پایدار مانده است. درد و انگیزهیی که سازمان مجاهدین خلق ایران، از روز اول داشت، عبارت از این بود که حقوق مردم را به دست بیاورد. استیفای حقوق مردم از دیکتاتورها درد و انگیزهٔ سازمان بود؛ میخواهد این دیکتاتور شاه باشد و یا شیخ. بنابراین وقتی که این انگیزه هست شما میخواهید عضو سازمان مجاهدین خلق ایران باشید، با همین انگیزه میآیید و هر چه را که دارید برای استیفای حقوق مردم میگذارید. هر کسی که وارد سازمان مجاهدین میشود، جان برکف است. این پایه و مبنا است.
در شرایطی که خمینی مرد شرط اصلی و تعیینکننده بهخصوص در زمان خمینی واقعاً رهبری بود و ما نمیتوانستیم این شرط تعیینکننده را نادیده بگیریم. خمینی کی بود؟ ما با کسی مواجه بودیم که شش میلیون نفر ازاو استقبال کردند. ارتجاع میگفت که عکسش را در ماه دیدهاند. خودش مدعی بود که رهبر مستضعفان جهان است. میگفتند انقلابیترین مرد جهان است. خودش را متولی فلسطین میدانست. نه تنها در ایران، که سمپاتی زیادی در کشورهای مسلمان برای خودش ایجاد کرده بود. این در حالی بود که مطلق ضدخلق و ضد مردم بود، هیچ درد مردم نداشت. والله اگر درد مردم را داشت با او مبارزه نمیکردیم، میرفتیم برای مردم کارمیکردیم.
خمینی بهقول برادرمسعود باهوشترین وزرنگترین ضد انقلاب تاریخ معاصر ایران است. نمیشود او را دست کم گرفت. آخر حزب توده و اکثریت را مگر بسیجی خودش نکرد. بورژوازی خفتباری آن زمان را مگر مجیزگوی خودش نکرد. در مقابل سازمان مجاهدین میخواهد این هیولا را کنار بکشد و حقوق مردم را از حلقومش دربیاورد.
و جا
از خمینی
در اولین دوره مجلس ما تقریباً در همه استانها و شهرهای بزرگ و کوچک کاندید مشخص کرده بودیم و سازمان اینقدر گسترده بود. من آن موقع خودم جزو ستاد انتخابات بودم. [هر کسی کاندید میداد باید ناظر میداد] بهرغم اینکه با چوب و چماق ناظران مجاهدین را از انتخابات بیرون کرده بودند و تقلب زیاد بود، در تهران، کاندیدای سازمان مجاهدین که برادر در رأسشان بود ۵۲۱هزاررأی را بنا بهنوشته و اعلام خود وزارت کشور به دست آورده بود که ۲۵درصد کل آرای تهران بود. در شهرستانهای مختلف در کل آرایی که برای حزب جمهوری اسلامی ریخته شده بود (جمهوری اسلامی یعنی مال خمینی) یک میلیون و ششصدهزاربود. آرایی که برای ما اعلام کردند بعد از آن همه تقلبات ۹۰۰هزاربود. یعنی بیش از۵۳درصد آن یعنی گویا ما ۵۳درصدش هستیم.
در جاهای
میتواننداز مردم ما بهای بیشتری بگیرد که میگیرد، مثلاً فرض کن که همه کسانی که هوادار سازمان هستند [قانون رژیم است] اموالشان را مصادره میکردند و کم هم نبوده ولی آنها ایستادند و جا نزدند واز حمایت سازمان مجاهدین دست برنداشتند. خمینی که میدید اینجوری رشد میکنیم، به این دلیل روز چهارتیر۵۹آمد حرف نهاییاش را زد. یعنی اعلام جنگ کرد با سازمان مجاهدین چرا؟ برای اینکه ۲۲خرداد همان سال یک یک گردهمایی بزرگ داشتیم. یک متینگ داشتیم در امجدیه داشتیم که برادر مسعود در آن سخنرانی کرد.
برای آن مراسم اجازه گرفته بودیم اما وقتی در چنان مراسمی، آن همه گاز اشکآور و گلوله حقیقی زدند و مثل باران سنگ باریدند و مردم وقتی دیدند که برادر مسعود چطور در زیر گلوله و گاز اشکآور به سخنرانی ادامه داد و در زیر آن فشار حرفهایش را تا آخر زد. دیدند مجاهدین چگونه در برابر آن توحش پایداری کردند، جذب مجاهدین شدند. این ایستادگی سمپاتی مردم را جذب کرد. تلویزیون رژیم قسمتهایی از مراسم را نشان داد و واقعاً ایران منقلب شد؛ تا جایی که تعدادی از نمایندگان مجلس خمینی هم آمدند و محکوم کردند، پسر خمینی هم آمد و محکوم کرد. وقتی خمینی دید که شما اینجوری رشد میکنید و میتوانید جارو کنید در ۴تیر ۵۹آمد علیه سازمان مجاهدین اعلان جنگ کرد و گفت، منافقین بدتر از کفارند و خون و جان مال ما را هدر رفته اعلام کرد. بهرغم این در ۳۰خرداد مردم به فراخوان سازمان مجاهدین پاسخ مثبت دادند و فقط در تهران نیم میلیون نفر به خیابانها ریختند و توی پوزه خمینی زدند که ببین ما از سازمان محبوب مان حمایت میکنیم.
میخواهیم نتیجه بگیریم که نه خامنهای، نه خمینی بهرغم آن همه شیطانسازی ۴دههیی که داشتند. آن همه کتاب چاپ کردند. آن همه فیلم ساختند. اصلاً شب و روز رادیو وتلویزیون، نشریات و سایتهای مختلف ساخته شده توسط وزارت اطلاعات علیه سازمان حرف میزنند، آیا توانستند مردم را از سازمان جدا کنند؟ الآن کانونهای شورشی را نگاه کنیم، ببینیم چطور مردم از سازمان مجاهدین حمایت میکنند. ببینیم مردم و جوانان چگونه بهدنبال رهبری سازمان مجاهدین هستند. این مسألهیی است که ما میبینیم. بنابراین میخواهم بگویم هر قدر اینها قیمت حمایت از مجاهدین را بالا میبرند اما این خلق محبوب، از حمایت و پشتیبانی سازمان مجاهدین دستبردار نیست.
مارا درحساب های زیر دنبال کنید
سایت ایران آزادی /http://fa.iranfreedom.org
برای ارتباط با ما @manrakh342